گام اول: روش کلامی
ابتدا درمانگر شواهد تأیید کننده و نفی کننده ی این باور که نشخوار فکری غیر قابل کنترل است، را بررسی می کند و سپس شواهد دال بر کنترل پذیر بودن نشخوار فکری را به طور خلاصه بیان می کند. برای مثال، در صورتی که به تعویق انداختن نشخوار فکری قبلا با موفقیت اجرا شده باشد، آن وقت درمانگر میتواند از این موفقیت به عنوان شاهدی مبنی بر قابل کنترل بودن نشخوار فکری استفاده کند. هنگامی که بیمار شواهدی مبنی بر غیرقابل کنترل بودن نشخوار فکری ارایه می کند، درمانگر این شواهد را دوباره تفسیر می کند. برای مثال، بیماری استدلال می کرد که وجود افسردگی در او نشان می دهد که کنترلی بر افکارش ندارد. درمانگر به او کمک کرد تا متوجه شود که از مناسب ترین نوع کنترل استفاده نکرده است و با استفاده از راهبردهای مقابله ای نافعالی و نشخوار فکری، ناخواسته موجب تداوم افسردگی خود شده است.هنگامی که بیمار بر این باور پافشاری می کند که نشخوار فکری کنترل ناپذیر است، درمانگر از او می پرسد آیا به نظر او می توان نشخوار فکری را افزایش داد. اگر بیمار بگوید که میتوان نشخوار فکری را افزایش داد، آن وقت باید بپذیرد که نشخوار فکری باید تحت کنترل شخص باشد. برخی بیماران، ایجاد تمایز بین باور دربارهی کنترل و تجارب کنترل را سودمند میدانند، چون این دو مقوله یکسان نیستند. برای مثال، ممکن است فردی معتقد به کنترل پذیر بودن فرایند نشخوار فکری نباشد، صرفا به این دلیل که قبلا به ندرت تلاش کرده آن را کنترل کند؛ بیمار غالبا تلاش اندکی برای کنترل نشخوار فکری به عمل می آورد.
درمانگر با طرح سؤالهایی شواهدی فراهم می سازد که نشخوار فکری کنترل پذیر است. برای مثال، اگر نشخوار فکری واقعا کنترل ناپذیر است، تاکنون چه طور متوقف شده است؟» به دنبال این سؤال، سؤالهای دیگری نیز مطرح می شود: «اگر در حالی که مشغول نشخوار فکری هستید، اتفاق غیرمنتظره ای رخ دهد و شما مجبور شوید به آن واکنش نشان دهید، چه اتفاقی در مورد نشخوار فکری تان می افتد؟»، «آیا این موضوع نشان دهنده ی کنترل پذیر بودن یا کنترل ناپذیر بودن نشخوار فکری است؟»
گام دوم: آزمایش تعدیل نشخوار فکری
درمانگر آزمایش تعدیل نشخوار فکری را به عنوان روشی برای آزمودن باور بیمار به کنترل ناپذیری نشخوار فکری معرفی می کند: مشکل شما این است که به عنوان روشی برای مقابله با مشکلات، درگیر نشخوار فکری می شوید و نمی توانید به طور مؤثر این فرایند متوقف کنید. این فرایند موجب تداوم باور شما به کنترل ناپذیر بودن نشخوار فکری می شود. اکنون می خواهم آزمایشی انجام دهیم. از شما می خواهم که به مدت یک دقیقه به نشخوار فکری بپردازید و بعد می خواهم نشخوار فکری را متوقف کنید و ذهنتان را در یک وضعیت آرامش هشیارانه قرار دهید.می توانید دربارهی یک برانگیزانندهی اخیر نشخوار فکری فکر کنید؟ می خواهم همین الآن آن برانگیزاننده را به خاطر بیاورید؟ وقتی متوجه آن برانگیزاننده شدید، آیا می توانید درباره ی آن به نشخوار فکری بپردازید؟ همه ی سؤال های معمول خود را مطرح نمایید و سعی کنید پاسخی برای آنها پیدا کنید. وقتی گفتم «بگذارید ذهنتان آرام شود، می خواهم نشخوار فکری را متوقف کنید ولی همچنان آگاهی خود را از عامل برانگیزاننده یا هر فکر مرتبط با آن، حفظ کنید.»
در صورت نیاز به چالش بیشتر، این آزمایش پس از ایجاد تغییراتی تکرار می شود. به ویژه درمانگر از بیمار می خواهد که فرایند نشخوار فکری را تکرار کند، ولی این بار به او آموزش میدهد که سعی کند شدت نشخوار فکری را افزایش داده و کنترل آن را از دست بدهد. درمانگر در همه ی این آزمایش ها، میزان باور بیمار به کنترل ناپذیری نشخوار فکری را درجہ بندی می کند. این آزمایش ها با تعیین به تعویق انداختن نشخوار فکری به عنوان تکلیف خانگی، دنبال می شود.
پس از آن که باورهای مربوط به کنترل ناپذیری نشخوار فکری به طور مؤثر به چالش کشیده شد این را می توان از طریق درجه بندی باور کلامی و بررسی نمرات فرد در مقیاس( MDD - S تعیین نمود)، درمانگر به بررسی باورهای فراشناختی دربارهی معنای علایم افسردگی می پردازد.
درمانگر هر گونه تمایل بیمار به سوء تعبیر تغییرات ایجاد شده در وضعیت انگیزشی، سطوح انرژی، خستگی یا عاطفه به عنوان نشانه ی بیماری، اختلال روانی یا نابهنجاری را بررسی می کند. از روش های اسناد مجدد کلامی و رفتاری، برای تضعیف این باورهای منفی استفاده می شود. درمانگر این موضوع را که وجود علایم همیشه نشانه ی بیماری افسردگی است، زیر سؤال می برد و هدفش از این کار اسناد مجدد علل علایم به نوسانات عادی روزانه در خلق، انگیزش یا سطوح نیرو است.
برخی بیماران گزارش می کنند که سطح پایین نیروی آنها به عنوان برانگیزانندهی نشخوار فکری عمل می کند. درمانگر باید رابطهی بین سطوح فعالیت و احساس نیرومندی را مورد بررسی قرار دهد. سطح انرژی معمولا در واکنش به تغذیه و سطح قند خون نوسان دارد. سطوح پایین فعالیت می تواند به سطوح پایین نیرو و احساس خستگی منجر شود، همچنین سطح بالای تلاش جسمی و ذهنی نیز می تواند منجر به خستگی شود. درمانگر توضیحهای بی خطر مختلفی در مورد علایم ارایه می کند. از پیگردی الگوهای علایم به عنوان تکلیف خانگی و یکسان پنداشتن نوسانات با مشکلات روزمره، می توان برای بی اثر کردن این باور که همه ی علایم ناشی از نابهنجاریهای غیر قابل کنترل مغزی هستند، استفاده کرد.
درمانگر این واقعیت را توضیح می دهد که نوسان خلق، رخدادی عادی و طبیعی است. از تکنیک نمودار دایره ای می توان برای بررسی طیف گسترده ای از تبیین های احتمالی نوسانات خلقی استفاده کرد. برای مثال، بیماری بر این باور بود که تغییرات خلقی او نشانه ی آسیب پذیری او در برابر بیماری روانی شدید» است.
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390