تغییر باورهای فراشناختی مثبت

درمانگر می تواند از چند راهبرد برای تغییر باورهای فراشناختی مثبت دربارهی نشخوار فکری استفاده کند. این راهبردها را می توان در یک روند متوالی به شرح زیر اجرا کرد.
يکشنبه، 14 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تغییر باورهای فراشناختی مثبت
باورهای فراشناختی مثبت به صورت باورهای گزاره ای (مانند نشخوار فکری به من کمک می کند تا پاسخ هایی برای مسایلم پیدا کنم) و نیز به صورت دانش با برنامه های پردازشی رویه ای (مربوط به طرز عمل) مفهوم سازی می شوند. تغییر این باورها ضروری است، چون عامل اصلی درگیر شدن فرد در فرایند نشخوار فکری در پاسخ به برانگیزاننده ها محسوب می شوند. همچنین تقویت برنامه های جدید و جانشین برای هدایت سبکهای تفکر و رفتار، در پاسخ به برانگیزاننده های آتی نیز ضروری است. در بخش بعدی دوباره به این موضوعات می پردازم.
 
درمانگر می تواند از چند راهبرد برای تغییر باورهای فراشناختی مثبت دربارهی نشخوار فکری استفاده کند. این راهبردها را می توان در یک روند متوالی به شرح زیر اجرا کرد. ابتدا توصیه می شود که از راهبردهای کلامی برای تضعیف این باورها استفاده شود، و به دنبال آن از آزمایش های رفتاری استفاده می شود. گام های تغییر باورهای فراشناختی مثبت از این قرارند:
 

گام اول: تحلیل مزایا و معایب

درمانگر به تحلیل مزایا و معایب نشخوار فکری می پردازد و با بررسی شواهد حاکی از مشکل ساز بودن نشخوار فکری، این معایب را برجسته می کند. در ادامه، درمانگر اعتبار مزایای مطرح شده از طرف بیمار را به چالش کشیده و در صورت لزوم روش های جایگزین، غیر از نشخوار فکری که از طریق آن می توان به همان مزایا دست یافت، را مورد بررسی قرار میدهد.
 
برای مثال بیماری اظهار می نمود که معتقد است باید دربارهی مسایلش نشخوار فکری کند، چون در غیر این صورت به فکر آنها نخواهد بود. درمانگر از او پرسید که آیا می توان به شیوهای غیر از نشخوار فکری به فکر مسایل بود. به دنبال این سؤال، بحث سودمندی دربارهی دیدگاه دو قطبی (سیاه و سفید) بیمار در مورد نشخوار فکری [یا نشخوار فکری یا هیچ چیز] مطرح شد. نکته ی جالب این بود که بیمار دربارهی انجام کارش نشخوار فکری نمی کرد، اما معمولا بر کارهایی که باید حتی در حضور عوامل حواس پرتی بی فایده انجام میداد، متمرکز می شد. درمانگر از او پرسید که آیا می تواند این راهبرد تفکر را در مورد علایم خودش به کار برد، یعنی به جای تحلیل معنی کارها، بر تکالیفی که باید حتی در حضور علایمش انجام دهد، متمرکز شود.
 

گام دوم: بررسی شواهد

درمانگر سؤال هایی را مطرح می سازد: «اگر نشخوار فکری مفید است، پس چرا تاکنون بهبود نیافته اید یا مشکل افسردگی شما حل نشده است؟ این وضعیت چه چیزی را دربارهی سودمندی نشخوار فکری نشان میدهد؟» علاوه بر این، درمانگر در مورد ساز و کار زیربنایی اثرات مفید نسبت داده شده به نشخوار فکری نیز سؤال می کند: «نشخوار فکری چگونه مؤثر واقع می شود؟ چگونه به شما کمک می کند تا مسایل را حل کرده و علل غمگینی را کشف کنید؟»
 
در صورت لزوم، می توان به شیوه ی غیر مستقیم، سؤال هایی در مورد شواهد دال بر سودمندی نشخوار فکری در حل مسایل و یافتن معانی مناسب مطرح کرد (برای مثال، آیا شواهدی دارید که نشخوار فکری در غلبه یافتن بر مشکلاتتان به شما کمک می کند؟). هم چنین درمانگر دربارهی اهداف بیمار از نشخوار فکری نیز سؤال می کند. معمولا از این قبیل سؤالها برای این منظور استفاده می شود: «هدف شما از نشخوار فکری چیست؟» «نشخوار فکری چه قدر در رسیدن به این هدف مؤثر است؟»، «اگر نشخوار فکری مؤثر است، پس چرا لازم است به آن ادامه دهید؟»، «چگونه می فهمید که چه موقع به اندازهی کافی نشخوار فکری کرده اید؟»، «نشخوار فکری چه قدر در غلبه یافتن بر افسردگی به شما کمک می کند؟»
 

گام سوم: آزمایش های نشخوار فکری

سپس درمانگر آزمایش های رفتاری خاصی را برای آزمودن سودمندی نشخوار فکری معرفی می کند. برای مثال، می توان از بیمار خواست که در یک روز خاص بیش تر به نشخوار فکری بپردازد، اما روز بعد، از پرداختن به نشخوار فکری در واکنش به یک علامت یا فکر، خودداری نماید. درمانگر به بیمار آموزش میدهد که ببینید آیا در روزی که به نشخوار فکری می پردازد، در مقایسه با روزی که درگیر آن نمی شود، مسایلش حل و فصل می شوند و خلقش بهتر می شود یا نه. این یک آزمایش تعدیل نشخوار فکری است که شبیه آزمایش تعدیل نگرانی است و برای مقابله با باورهای مثبت دربارهی نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر به کار برده می شود.
 
راهبردهای توجهی ناسازگارانه در افسردگی، اغلب شامل تمرکز بر علایم، به عنوان روشی برای قضاوت دربارهی توانایی خود برای مقابله با مسائل با توجه به عملکرد روزانه است. برای مثال، بیماری توصیف می کرد که چگونه هر روز صبح هنگام بیدار شدن از خواب، وارسی می کند که آیا احساس بیهودگی می کند یا نه، تا بر اساس آن تعیین کند که آیا لازم است برای این که احساس بهتری پیدا کند، به خوابیدن ادامه دهد یا نه. همین طور، مادر جوانی به عنوان روشی برای تعیین این که آیا می تواند از عهده ی مراقبت از فرزندانش بر آید یا نه، به طور مکرر به وارسی فرایندهای فکری خود می پرداخت تا بیند آیا «احساس آشفتگی ذهنی» دارد یا خیر. بیمار ۴۰ سالهای گزارش می کرد که چگونه به عنوان وسیله ای برای تعیین این که آیا افسردگی اش بهتر شده است یا خیر، به طور مکرر به وارسی این فکر که چگونه همیشه احساس «برای مثال، خشنودی می کردم» می پرداخت.
 
در جریان درمان فراشناختی، درمانگر وجود و ماهیت پایش تهدید را بررسی می کند و آن را بی اثر می سازد. درمانگر به منظور شناسایی فرایند پایش تهدید و آگاه کردن بیمار از آن به عنوان عامل مؤثر در افسردگی، به تحلیل مزایا و معایب آن می پردازد. درمانگر با تقویت معایب نشخوار فکری، از بیمار میخواهد که این فعالیت را متوقف کند.

منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما