حکمت عدم ورود فرشتگان آن است که خانه ای که در آن فرشتگان وارد می شوند در حقیقت برکت و خیر بدان خانه می رسد؛ امیرالمومنین علیه السلام در این باره می فرماید: «البَیتُ الَّذی یُقرَأُ فیهِ القُرآنُ وَ یُذکَرُ اللَّهُ عزّ وَ جلّ فیهِ تَکثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحضُرُهُ المَلائِکَةُ وَ تَهجُرُهُ الشَّیاطینُ ...»؛[2] خانه اى که در آن، قرآن خوانده شود و خداوند متعال در آن یاد شود، برکتش بسیار مى گردد و فرشتگان، به آن خانه، رفت و آمد مى کنند و شیاطین از آن دور مىشوند...»
همانگونه که با ورود مهمان به خانه خیر و برکت به آن وارد می شود. چنانچه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «الضَّیفُ یَنزِلُ بِرِزقِهِ وَ یَرتَحِلُ بِذُنوبِ أهلِ البَیتِ»[3]. مهمان با روزی خود [بر میزبان] وارد میشود و با گناهان [آمرزیده] اهل خانه خارج میگردد.
معلوم می شود که وجه مشترک آمدن فرشتگان و آمدن مهمان، نزول خیر و برکت است.
در باب مهمان نوازی، چند بُعد مهم است.
1. بُعد خوشحال شدن از آمدن مهمان:
گاهی انسان با آمدن مهمان ناراحت می شود، در حالی که در منابع دینی، برای خوشحالی آمدن وی، اجر و پاداش برای میزبان نوشته می شود؛ چنانچه در روایتی امیرالمومنین فرمود: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَسْمَعُ بِهَمْسِ الضَّیْفِ وَ فَرِحَ بِذَلِکَ إِلَّا غُفِرَتْ لَهُ خَطَایَاهُ وَ إِنْ کَانَتْ مُطْبَقَةً بَیْنَ السَّمَاءِ والْأَرْضِ»؛[4] هر مؤمنی که صدای مهمانی را بشنود و خوشحال شود، گناهانش آمرزیده میشود، اگر چه گناهان او به اندازه زمین تا آسمان باشد»
2. بُعد دوست داشتن مهمان:
دوست داشتن مهمان، نیز مسئله ای است که در مهمان داری، بدان اهمیت داده شده است؛ چنانچه در حدیثی از امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یُحِبُّ الضَّیْفَ إِلَّا وَ یَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ وَ وَجْهُهُ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ فَیَنْظُرُ أَهْلُ الْجَمْعِ فَیَقُولُونَ مَا هَذَا إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ فَیَقُولُ مَلَکٌ هَذَا مُؤْمِنٌ یُحِبُّ الضَّیْفَ وَ یُکْرِمُ الضَّیْفَ وَ لَا سَبِیلَ لَهُ إِلَّا أَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ»؛[5]
«هر مؤمنى که مهمان را دوست بدارد بیرون میاید از قبرش در حالى که صـورتش مانند ماه می درخشد همه نگاه می کنند و می گویند این پیامبر است اما ملکى می گوید این مؤمنى است که مهمان دوست بوده و او را اکرام می کرده و راه او به بهشت است».
دوست داشتن مهمان بقدری اهمیت دارد که هنگام برخاستن از قبر، باعث درخشندگی چهره آدمی می گردد و چایگاهش، جایگاه مومن و راهش، بهشت است.
۳. بُعد احترام مهمان:
باطن مهمان نوازی، احترام و اکرام مهمان است؛ که اگر آن محقق شود، مهمان نوازی محسوب می شود؛ چنانچه امام على علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایتی نقل نموده اند و می فرمایند: «إِنَّ مِنْ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ إِقْرَاءَ الضَّیْفِ»؛[6] یکى از مکارم اخلاق، پذیرائى و احترام مهمان است.
اما سوال آن است که چگونه، باید این خیر و برکت را نازل کرد، بدیگر سخن راهکار درست مهمانداری چیست تا باعث نزول خیر و برکت بر خود شد؟!
اصول مهمانداری در احادیث:
اصول و قوانینی در احادیث، برای مهمانداری بیان گردیده که به چند اصل اشاره می گردد.
1. تغذیه روح:
دین برای تمام شئون زندگی برنامه دارد؛ و این اصل و قانون تا قیامت جریان دارد؛ لذا حتی در غذا خوردن معتقد است که تغذیه دو گونه است؛ غذای ظاهری که به فرمایش قرآن، باید پاکیزه و پاک باشد، همان غذایی است که خورده می شود اما روح نیز نیاز به غذا دارد که در دین موارد مختلفی برای آن بیان شده است.
مومن باید نسبت به غذای روح نیز اهمیت بدهد؛ چون ممکن است با بها دادن به غذای جس، از بها دادن به غذای روح، غافل شود؛ چنانچه امام حسن مجتبى علیه السلام در این مورد فرمود: «عَـجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّـرُ فى مَـأْکُولِهِ کَیْـفَ لا یَتَفَـکَّـرُ فى مَعْـقُـولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ»؛[7]
«عجب دارم از آنها که به غذاى جسم خود مى اندیشند، اما در غذاى روح دقت نمى کنند، خوراک زیانبار را از شکم خود دور مى دارند، اما قلب را با مطالب مهلک آکنده مى کنند».
از تغذیه های روح، «اطعام مهمان» است؛ چنانچه در حدیث زیبایی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) غذای جسم و روح را در کنار یکدیگر می آورند و می فرمایند: «قوُتُ الأَجسادِ اَلطّعامُ وَ قوُتُ الأَرواحِ اَلاِطعامُ»[8] غذای بدن، طعام خوردن است و غذای روح اطعام دادن!
دومین غذای روح، «موعظه» است؛ چنانچه در نامه ۳۱ نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام به امام مجتبی علیه السلام توصیه می کنند که قلبت را با موعظه احیا کن؛ معلوم می شود که غذای روح و قلب، در شنیدن موعظه است؛ موعظه ای که جان انسان را تکان دهد، و اعضا و جوارحش را برای انجام عمل، به حرکت وادار کند.
۲. همراهی مهمان نواز با دو حجت خدا
اکرام و احترام مهمان بقدری اهمیت دارد که با احترام مهمان، می توان در کنار دو حجت خدا بود؛ چنانچه امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «مَن اکرمَ ضَیفَهُ فَهُوَ مَعی و مَعَ اِبراهیمَ(ع) فیالجَنّة.» [9]
یعنی: «کسی که مهمان خود را گرامی بدارد جای او در بهشت در کنار من و ابراهیم پیغمبر(علیه السلام) خواهد بود.»
۳. میزبان شدن، منت خدا
میزبانی، نعمتی بزرگ و افتخاری بس عظیم است که خداوند آنرا نعمت بر میزبان می داند که منتی بر وی نهاده که با استفاده از این نعمت، می توان، گناهان را مورد مغفرت قرار داد؛
خداوند متعال در قرآن کریم با وجود اینکه نعمتهای زیادی را ذکر کرده اما تنها نسبت به یک نعمت، سخن از منت نهادن نموده و آن نعمت مبعوث کردن انبیاست؛ آن جایی که فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»[10]
«خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات او را تلاوت میکند و آنان را پاک میگرداند و به آنها علم کتاب (احکام شریعت) و حقایق حکمت میآموزد، و همانا پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.»
همین طور منت دیگری که خداوند بر مومن می گذارد، در مورد مهمان نوازی است که این خود زمینه ای برای آمرزش گناهانش است؛ چنانچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «اِذا جاءکَ ضَیفٌ فَاعْلَمْ أَنّ الله قَدمَنَّ عَلَیکَ اِذبَعَثَهُ اِلیکَ لِیَغِفِرَ لَکَ ذَنبکَ.»[11]
«وقتی مهمان بر تو وارد میشود این را بدان که خدا بر تو منّت نهاده که تو را میزبان او قرار داده تا بدینوسیله گناهانت را بیامرزد.»
۴. یکی از مکارم اخلاقی دهگانه
مقام مهمان داری و مهمان نوازی در دین، آنقدر مهم است که مکارم اخلاق که هدف بعثت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است، یکی از آن ده مکارم اخلاق، طبق یک روایت، پذیرایی از مهمان است؛
چنانچه در حدیثی از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «مکارم اخلاق ده چیز است. اگر مىتوانى تمام آنها در تو باشد انجام ده ... راوى سؤال مىکند: آنها چیست؟
امام علیه السلام مىفرماید: «صِدْقُ الْیَأْسِ (البأس) وَصِدْقُ اللِّسَانِ وَأَدَاءُ الأَمَانَةِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَإِقْرَاءُ الضَّیْفِ وَإِطْعَامُ السَّائِلِ وَالْمُکَافَأَةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَالتَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَالتَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَرَأْسُهُنَّ الْحَیَاءُ»[12]
«راستگو بودن در اظهار یأس از آنچه در دست مردم است و نظر به لطف خدا داشتن (یا راستگو بودن در مقام ابراز شجاعت در برابر دشمنان) و راستگویى و اداى امانت و صله رحم و پذیرایى از میهمان و سیر کردن گرسنگان و جبران کردن نیکىهاى مردم و تعهد داشتن در برابر همسایگان و تعهّد داشتن در برابر دوستان و رأس همه آنها حیاست»[13]
پی نوشت:
[1] مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٨
[2] بحار الأنوار 93/161
[3] مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٨
[4] مستدرک الوسائل، ج16، ص257
[5] مستدرک الوسائل، ج16، ص257
[6] مستدرک الوسائل، ج16، ص241
[7] بحارالأنوار: ج1، ص218
[8] بحارالانوار، ج ٧٥، ص ٤٥٦
[9] لئالیالأخبار، ج ٣، ص٦٦
[10] سوره آل عمران، آیه 164
[11] لئالیالاخبار، ج ٣، ص٦٦
[12] کافى، ج 2، ص 55، ح1
[13] پیام امام امیر المومنین(ع)، مکارم شیرازى، ناصر، ج14، ص139