موانع بیرونی اتحاد مسلمین
وحدت با فرقه های مسلمان همچون اهل سنت ـ گرچه مهم و رمز قدرت و پیروزی اسلام و مسلمانان بر دشمن مشترک است؛ اما مستلزم این نیست که شیعه در مسأله تولی وتبری ـ که دو رکن اصیل مذهب شیعه است و مرگ و حیات اسلام و قرآن را بسته به وجود و عدم آن دو اصلِ مسلّم می داند.1. اختلاف مبانی مذهبی و کلامی
اختلاف مبانی مذهبی و کلامی، یکی از مهم ترین عوامل تنازع صاحب نظران تقریب و مخالفان آن است. مخالفان، بیش تر مبانی فکری خود را با استناد به برخی روایات و تمسک به ظاهر آنها سامان داده اند و با این روش می کوشند دلسوزان وحدت اسلامی را خلع سلاح کنند.آیا همه این روایات، صحیح است یا خیر؟ و بر فرض صحت سند، دلالت روشنی بر مقصود و برداشت آنها وجود دارد؟ اینها سؤالهایی است که آنان باید پاسخ دهند؛ اما در مجموع نمی توان منکر شد که پذیرش و پایبندی به ظاهر برخی احادیث، پیامدی جز تأیید مبانی مخالفان تقریب در پی نخواهد داشت. در نتیجه، نقد، بررسی و چاره جویی از ظواهر حساسیت برانگیز این دسته از روایات، ضروری می نماید. این دسته از احادیث که البته از احادیث آحاد (خبر واحد) نیز می باشد، در قالبهای مختلفی رسیده و عناوین متعددی را از جوامع روایی به خود اختصاص داده است.1
2. تأثیرپذیری از حدیث افتراق امت به فرقه های متعدد و گمراه بودن همه به جز یک فرقه
این در حالی است که به نظر برخی محققان، محتوا و پیام این حدیث به بررسی بیش تری نیاز دارد و آنچه در فرهنگ اسلامی و وحدت مسلمین مهم است، رعایت حدود وحدت، بر اساس معیارهای نظری ـ عملی و روش مند و جهت مند کردن اختلافات است نه از بین بردن کاملِ همه اختلافات به هر قیمتی و اساسِ وحدت، حقگرایی، عنادپرهیزی و تمسک به کتاب و سنت است.3. رابطه تولی و تبری با اتحاد مسلمین
وحدت با فرقه های مسلمان همچون اهل سنت ـ گرچه مهم و رمز قدرت و پیروزی اسلام و مسلمانان بر دشمن مشترک است؛ اما مستلزم این نیست که شیعه در مسأله تولی وتبری ـ که دو رکن اصیل مذهب شیعه است و مرگ و حیات اسلام و قرآن را بسته به وجود و عدم آن دو اصلِ مسلّم می داند ـ تسالمی با فرقه مخالف از خود نشان داده و انعطافی بپذیرد.وحدت و اتحاد سیاسی ـ اجتماعی با مسلمین و فرقه های غیرشیعه، چیزی است غیر از وحدت مذهبی و وحدت اعتقادی. آنچه مطرح است، نوع سلوک سیاسی و اجتماعی و نحوه رفتار با مسلمانان و از جمله اهل سنت است.
حساب «سردمداران بدعت گذار» از «پیروان دل پاک» جدا است و سرانجام باید «دانایان لجاجت پیشه» را از «ناآگاهانِ عبودیت پیشه» جدا دانست. دشمنان اهل بیت، سردمداران گمراهی اند و آنچه درباره «تبری» و لزوم «بغض» گفته شده است، بیش تر درباره گروه اول (سردمداران بدعت گذار و لجوج) است؛ اما عموم مردم و پیروان ناآگاه ـ در صورتی که روحیه حق پذیر و «قلب سلیم» داشته باشند؛ ولی در تشخیص حق اشتباه کرده اند ـ مشمول لطف خداوند می شوند.
شیعیان نیز در رفتار با آنان باید نگاه محبت آمیز و هدایتگرانه داشته باشند؛ ولی باید توجه داشت که اختلاط و رفتارهای محبت آمیز موجب سستی در اعتقاد و بی اعتنایی به احکام ویژه مذهب شیعه نشود.
بهترین شیوه در رفتار شیعه با اهل سنت، آن است که بدون تحریک احساسات و بروز تعصبات، بر نقاط مشترک، تکیه کنند و در مقابل دشمنان اسلام و مستکبران با تمامی مسلمانان، وحدت سیاسی و اجتماعی خود را حفظ کنند و فضایل اهل بیت و تعالیم و سیره آنان را به اهل سنت بشناسانند تا در پرتو این شناخت، محبتِ هر چه بیش تر و به دنبال آن، تبعیت، حاصل آید.
بر این اساس، مسئله دوستی با دوستان اهل بیت(ع) و دشمنی با دشمنان آنان، با وحدت اسلامی بین شیعه و سنی، منافاتی ندارد؛ زیرا چنان نیست که اهل تسنن از دشمنان اهل بیت(ع) باشند؛ بلکه بسیاری از آنان به حکم آیه شریفه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى »؛2 دوستی و مودّت اهل بیت(ع) را واجب می شمارند.
بنابراین، دستور دشمنی، تنها شامل کسانی می شود که با اهل بیت(ع) از سر ناسازگاری درآمده و با آنان به مقابله برخاسته اند؛ مانند حاکمان ستمگر و یاوران آنها و یا ناصبیها. سرّ منع دوستی با دشمنان اهل بیت(ع)، قرار نگرفتن در جریان انحرافیِ آن دشمنان است؛ از این رو، پیوندهایی که در این خطر نباشند، چندان اشکالی ندارد. البته دوستی با خاندان عصمت و طهارت، مراتبی دارد و بیش تر فرقه های اسلامی نیز در مرتبه ای از آن، جای گرفته اند؛ ولی از امتیازات شیعه، آن است که با تمام ابعاد، به این دستور الهی جامه عمل پوشانده است.3
4. اتحاد مسلمین و تبلیغ مذهب
آیا اتحاد مسلمین، مستلزم عدم تبلیغ مذهبشان است؟در این صورت، چگونه می توان اصول و فروع مذهبی و فرهنگِ اهل بیت(ع) را به نسلهای بعدی منتقل کرد؟
شهید مطهری می نویسد: «هیچ ضرورتی ایجاب نمی کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی، صلح و مصالحه و گذشتی درباره اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند. همچنان که ایجاب نمی کند مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند. تنها چیزی که وحدت اسلامی، از این نظر، ایجاب می کند، این است که مسلمین ـ برای اینکه احساسات کینه توزی درم یانشان پیدا نشود یا شعله ور نگردد ـ متانت را حفظ کنند، یکدیگر را سبّ و شتم ننمایند، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند، و بالأخره، عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال، خارج نشوند. و در حقیقت ـ لااقل ـ حدودی را که اسلام در دعوت غیرمسلمان به اسلام، لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت کنند: «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن »؛4 با فرزانگی و اندرز نیکو (مکلفان) را به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان با نیکوترین شیوه مجادله کن.»
برای برخی این تصور پیش آمده که مذاهبی که تنها در فروع یا یکدیگر اختلاف دارند، مانند شافعی و حنفی، می توانند با هم برادر باشند و با یکدیگر در یک صف قرار گیرند؛ اما مذهبی که در اصول مذهبی با یکدیگر، اختلاف نظر دارند به هیچ وجه نمی توانند با یکدیگر برادر باشند ... به این دلیل پنداشته اند که شیعه و سنی به هیچ وجه نمی توانند برادر مسلمان باشند و در یک جبهه5 قرار گیرند.
در پاسخ باید گفت: دلیلی ندارد که اصول [مذهبی] را در حکم یک مجموعه به هم پیوسته بشماریم، و از اصلِ «یا همه یا هیچ» در اینجا پیروی کنیم ... سیره و روش امیرالمؤمنین علی(ع) برای ما بهترین و آموزنده ترین درسها است. او برای احقاق حق خود، از هیچ کوششی خودداری نکرد، همه امکانات خود را به کار برد تا اصل امامت را احیا کند؛ اما هرگز از شعار «یا همه یا هیچ» پیروی نکرد. او در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد و قیام نکردنش اضطراری نبود؛ بلکه کاری حساب شده و انتخاب شده بود.
وی از مرگ بیم نداشت. حداکثر، این بود که کشته شود. کشته شدن در راه خدا، منتهای آرزوی او بود. وی همواره در آرزوی شهادت بود و با آن، از کودک به پستان مادر مأنوس تر بود. علی در حساب صحیحش به این نکته رسیده بود که مصلحت اسلام در آن شرایط، ترک قیام و بلکه همگامی و همکاری است6 ... .»7
بنابراین به قول علامه امینی، مؤلف کتاب شریف الغدیر «عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را ـ که قرآن کریم با جمله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة» به آن تصریح کرده ـ پاره نمی کند؛ حتی اگر کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد. سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین، همین بوده است ... ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام، با همه اختلافی که در اصول و فروع با یکدیگر داریم، یک جامع مشترک داریم و آن، ایمان به خدا و پیامبر خدا است. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه، حکمفرماست و آن، روح اسلام و کلمه اخلاص است.»8
از این رو، ایشان اعتقاد دارد که کتاب الغدیر ـ که نوعی تبلیغ عقیده مذهبی شیعه است ـ نه تنها موجب تفرقه مسلمین نمی شود؛ بلکه بسیاری از سوء تفاهمات را هم از بین می برد و باعث نزدیک تر شدن مسلمین به یکدیگر می گردد. آن گاه اعترافات دانشمندان غیرشیعه را درباره وحدت بخش بودن الغدیر، شاهد می آورد.
به قول استاد مطهری، نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامی از این نظر است که اولاً: منطق مستدل شیعه را آشکار می سازد و ثابت می کند که گرایش این همه مسلمان به تشیع ـ بر خلاف تبلیغات زهراگین عده ای ـ مولودِ جریانهای سیاسی یا نژادی و ... نبوده است؛ بلکه یک منطق قوی متکی به قرآن و سنّت موجب این گرایش شده است.
ثانیاً: ثابت می کند که پاره ای از اتهامات به شیعه ـ که سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است (از قبیل اینکه شیعه، غیرمسلمان را بر مسلمانِ غیرشیعه ترجیح می دهد و از شکستِ مسلمانانِ غیرِشیعه از [ناحیه] غیر مسلمان، شادمان می شود، و از قبیل اینکه شیعه به جای حج به زیارت ائمه(ع) می رود، یا در نماز چنین [و چنان] می کند و در ازدواج موقت چنان) به کلی بی اساس و دروغ است.
ثالثاً: شخص شخیص امیرالمؤمنین علی(ع) را ـ که مظلوم ترین و مجهول القدرترین شخصیت بزرگ اسلامی است و می تواند مقتدای عموم مسلمین واقع شود ـ و همچنین ذریه اطهارش را به جهان اسلام معرفی می کند.9
مسلمانان برای حفظ و تقویت وحدت بین خودشان، از سوء تفاهم، سیاه نمایی و تحریک احساسات مذهبی یکدیگر بپرهیزند و از اصول دین و مشترکاتِ قطعی یکدیگر عدول و تخطّی نکنند و نباید از باورهای هیچ گروهی لوازم ساختگی، ناخواسته و غیر قابل قبول آنان را برداشت کرد و به ایشان نسبت داد.
همچنان که گفتیم، وحدت با فرقه های مسلمان همچون اهل سنت، مستلزم این نیست که شیعه در مرحله بحث و تحقیق استدلالی یا در مقام ارشاد و تبلیغ در محافل عموم و رسانه های همگانی یا در روند فعالیت آموزشی در مراکز تعلیم و تربیت اعتقادی کودکان و جوانان به عذر لزوم احترام به عقیده طرف مخالف و خوف از حصول شکاف در صف اتحاد، از اظهار عقاید خفته خویش استنکاف ورزد و از صراحت در بیان خودداری کند و نسل آینده را در هاله ای از ابهام درباره عقیده اش باقی گذارد.10
شهید مطهری می گوید: «ما خود شیعه هستیم و افتخار پیروی اهل بیت(ع) را داریم.11 کوچک ترین چیز حتی یک مستحب و یا مکروه کوچک را قابل مصالحه نمی دانیم. نه توقع کسی را در این زمینه می پذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتحاد اسلامی از یک اصل از اصول خود دست بردارند ... اخذ مشترکات اسلام و طرد مختصات هر فرقه ای نوعی خرق اجماع مرکب است و محصول آن، چیزی است که قطعا غیر از اسلام واقعی است؛ زیرا بالاخره مختصات یکی از فرق، جزء متن اسلام است و اسلام مجرد از همه این مشخصات و ممیزات و مختصات وجود ندارد.
به هر حال طرفداری از تز «اتحاد اسلامی» ایجاب نمی کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود. آنچه نباید صورت گیرد کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینه های مخالف را برمی انگیزد؛ اما بحث علمی، سر و کارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات.»12
امام علی(ع) اصحاب خود را از کارهای تفرقه انگیز مانند سب و لعن ـ که نشانگر تعصبات جاهلانه و خودبرتربینی گروهی است ـ به شدت نهی می کردند و می فرمودند: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید؛ اما اگر کردارشان را برملا کنید و حالشان (گمراهیها و کارهای ناشایسته آنها) را بازگو نمایید، گفتارتان صواب تر و عذرتان پذیرفته تر خواهد بود.»13
تأکید می شود ایجاد وحدت با سایر فرق مسلمان به معنای دست برداشتن از دیدگاه های بنیادی تشیع نیست؛ بلکه اتخاذ رویه ای است که در آن، اختلافات عقیده ای ـ که قطعاً اختلافات ریشه ای و عمیقی نیز است و هیچ شیعه دلسوزی، منکر آن نیست ـ سبب اختلاف در صفوف مسلمین نشود، و این دست یافتنی است... حتی شما می توانید با غیر مسلمانان نیز به وحدت برسید و این به معنای کنار گذاشتن اعتقادات نیست.14
بنابراین، تعصب بر اعتقادات شیعی، با وحدت اسلامی منافاتی ندارد. سید جمال الدین اسدآبادی می نویسد: «تعصب مانند هر چیز دیگر، افراط و تفریط و اعتدال دارد. افراط در تعصب ـ که در انسان، حس جانبداری بی منطق و کور ایجاد می کند ـ بد است؛ اما تعصب به معنای تصلّب، غیرت و حمایت از معتقدات معقول و منطقی، نه تنها بد نیست؛ بلکه بسیار مستحسن است.»15
این نکته نیز ناگفته نماند که رسیدن به وحدت عقیده در کنار وحدت رویه، همان آرزویی است که امت مسلمان باید دنبال کند؛ اما روشن است که در حال حاضر، دست یافتنی نیست؛ ولی قطعاً این وعده الهی محقق خواهد شد.
بی شک دستور خداوند، یعنی چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه، همان ایده الی است که ان شاءالله در آینده، در جامعه مهدوی، محقق خواهد شد و همگی ما باید در راستای آن گام برداریم؛ اما به بهانه اینکه در حال حاضر رسیدن به «وحدت همه جانبه» امکان پذیر نیست نباید از وحدت و یکپارچگی مسلمانان در برابر دنیای کفر، دست شست و آن را تا رسیدن به وحدت عقیده به تعویق انداخت؛ چرا که معلوم نیست آن زمان، دیگر نامی از اسلام بماند که بتوان بر سر آن به وحدت رسید.16
بنابراین در عین حفظ اصول اعتقادی شیعی خودمان و اختلافاتی که از نظر فکری و عملی با دیگر فرقه های مسلمان داریم، می توانیم با آنها یار و همدست و متحد در برابر دشمن مشترک، باشیم. این شعار، راهی است که برای اولین بار در تاریخ، شخص علی بن ابی طالب(ع)، وضع و اعلام کرده است.
در واقع باید گفت: بقای اسلام، کمتر مدیون شمشیر علی و جهاد او و بیش تر مدیون سکوت و تحمل او است. شمشیر در کار خلق قدرت اسلام [بود]؛ اما سکوت او در ماندگاری اسلام، بزرگ ترین نقش را داشت. او بنیانگذار حفظ اختلافات اعتقادی خودمان است در برابر مخالفت داخلی، و [حفظ] وحدت خودمان و نیروهای اجتماعی خودمان در برابر دشمن خارجی...؛ این است که علی، بنیانگذار وحدت [مسلمین] است.17
5. چگونگی اتحاد مسلمین
راهکارهای تقویت وحدت اسلامی عبارت اند از:1. رابطه علمی میان علما و حوزه های علمیه شیعه و اهل سنت؛ برگزاری برنامه های گفت وگوی علمی بین عالمان متعهد و مستقل شیعه و سنی درباره اختلاف نظرهای فقهی، سیاسی و ... در پرتو رابطه علمی مؤثر است.
در مسلک اهل بیت(ع) رابطه علمی بین شیعه و سنی همیشه با احترام و حرارت خاصی برقرار بوده است، در عصر کنونی نیز، ضرورت انسجام میان مسلمانان برای اهل درایت آشکار است؛ پس باید میان علما و حوزه های علمیه شیعه و سنی، رابطه علمی برقرار کرد تا ایشان به حل مشکلات خویش اقدام کنند و به پیروی از اهل بیت(ع)، کرسیهای مناظره و بحث علمی را با رعایت احترام و اصول اخلاقی و با معیار حق و انصاف و لحاظ مصالح همه مسلمین، دایر کنند و به دور از تعصب به تبادل علمی بپردازند؛ باشد که دست تفرقه افکنان کوتاه شود و به برکت این گونه روابط، انسجام اسلامی میان پیروان دین محمد(ص) آن چنان محکم و استوار گردد که دسیسه های کفار نتواند آن را متزلزل کند.18
2. تأسیس نهادی حوزوی برای نظارت و کنترل برداشت های نادرست و جلوگیری از تحریف معنوی قرآن و سنت.
3.تأسیس مرکزی برای شناخت و معرفی دقیق اهل بیت(ع) و شبهه زدایی از زندگی آنان و جلوگیری از تحریف سیمای عترت(ع).
4. گسترش فرهنگ انس با قرآن و حدیث در میان قشر جوان و نوجوان؛
5. برگزاری سمینارهای همفکری درباره چگونگی مقابله با فرهنگ مهاجم غربی؛
6. اهتمام به خودسازی و تقویت مساجد، نماز، زیارت، توسل، دعا و عبادت؛
7. دفاع از آزادی اندیشه و بیان در چارچوب قرآن و سنت و مقابله با توهین و تحقیر دین، انبیا و اصول تفکر اسلامی؛
8. حمل گفتار و رفتار مؤمنان بر صحت و پرهیز از اتهام بیجا و طی مراحل امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی؛
9. تفاهم و گفتگو با واژه ها و اصطلاحات فرهنگ اسلامی و خودداری از حضور در مجامع مطرح کننده اصطلاحات و فرهنگ غیرمکتبی؛
10. احیای روحیه خودباوری و نفی غربزدگی؛
11. خرافه زدایی و پاک سازی فرهنگ دین باوران از خرافه، دروغ و پیرایه های تفرقه انگیز؛
12. افزایش ارتباطات و دید و بازدید علمی بین حوزه و دانشگاه با مراکز فرهنگی دنیای اسلام؛
13. توجه به دشمن اصلی و مقابله با وابستگان فکری، سیاسیِ کفر جهانی در دنیای اسلام؛
14. معرفی تلاشهای وحدت آفرین انبیا و معصومین(ع) و اسوه های وحدت اسلامی به نسل جوان دنیای اسلام؛19
نتیجه اینکه، آنچه عامل اصلی وحدت انسانهاست، قرب به خداست نه تقرب به قدرتهای استکباری و شیطانی.
پی نوشت:
1)http: //noorportal Net/printArticle. ، به نقل از: امامان شیعه و وحدت اسلامی، علی آقانوری.
2) شوری / 23.
3) سایت اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری: http: //porseman.Org.
4) نحل / 125.
5) در اصطلاحات معمولی عرف، فرق است میان حزب واحد و جبهه واحد. وحدت حزبی ایجاب میکند که افراد از نظر فکر، عقیده، روش و همه خصوصیات فکری به استثنای مسائل شخصی، یکرنگ و یکجهت باشند؛ اما وحدت جبهه، این است که احزاب و دستهجات مختلف در عین اختلاف در عقیده و روش، با تکیه بر مشترکات خویش در مقابل دشمن مشترک در یک صف، جبههبندی کنند.
بدیهی است که تشکیلدادن صف واحد در برابر دشمن، با اصرار در دفاع از مسلک خود و انتقاد از مسلکهای برادر و دعوت سایر برادران همجبهه به مسلک خود به هیچوجه منافات ندارد ... . امامت، مرتضی مطهری، ص16 ـ 19.
6) شش مقاله، شهید مطهری، ص5 ـ 7.
7) برای اطلاعات بیشتر: ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 62. امام علی(ع) به مردم مصر که همراه مالک اشتر در سال 38 هجری فرستاد، ص600؛ نیز خطبه 74، ص122.
8) شش مقاله، شهید مطهری، ص9 ـ 10.
9) همان، ص11 ـ 12.
10) در جستجوی علم دین، سید محمدرضا ضیاءآبادی، ص157 ـ 158.
11) اهل بیت(ع) درباره برنامههای دینی، اعم از عقاید، احکام و اخلاق که با ادله قطعی، جزءِ دین شمرده میشوند، به هیچ وجه انعطاف نشان نمیدادند، و بدون توجه به اینکه عکس العمل مخالفان چه خواهد بود، عقاید حقه را منطقی و مستدل بیان میکردند و هرگز از اینکه این عقاید و برنامهها مخالف خرافههایی است که مردم باور دارند یا عمل میکنند و ممکن است سبب تنش اجتماعی و احیاناً جنگ و خشونت شوند، نمیهراسیدند: (درآمدی بر سیره تبلیغی معصومان، حسین عبدالمحمدی، مهر امیرالمؤمنین(ع)، قم، چاپ اول، 1387 ش، ص30.
12) امامت، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، ص16 ـ 19.
13) نهج البلاغه، ص428، خطبه 206.
14) سایت مرکز نشر اعتقادات.
15) حدیث بیداری مسلمین، سید جمال ، مصلح عالم اسلام، پیشگام در مبارزه با غربگرایی، محمدرضا جواهری، انتشارات محقق، مشهد، چاپ اول، 1377، ص82.
16) سایت مرکز نشر اعتقادات.
17) ر.ک: http: //WWW.Hawzah.Ner/f a/MagArt.Html?Magazi nel D=3814& Magazi neNumber ID=4872 & Magazi neArticleld=40549.
18) مقاله «انسجام اسلامی در سیره اهل بیت(ع)»، محمدحسین طارمی.
19) WWW Noorportal Com
منبع: مرکز مطالعات شیعه