برداشت
در روز عید فطر دنبال کاشته هایم می گردم، همان ها که در طول یک ماه رمضان کاشتم، می خواهم ببینم در این روز چیزی برای درو کردن و برداشت دارم یا نه؟
وحدت و یکپارچگی
کنار خواهران مسلمانم می ایستم و نماز روز عید را بهجا می آورم. این نشانه ی وحدت و همدلی ماست.
محبت دوطرفه
خدا من را به مهمانی اش دعوت کرد، من هم لبیک گفتم. حالا در این روز، خدا می خواهد به من و بنده هایی مثل من عیدی بدهد، چه عیدی بهتر از مهر خدا نسبت به من؟ باید به دلم نگاه کنم، هرچه دل زلال تر و عبادت از سر عشق تر، خدا هم مهربان تر!
پاکیزگی
جسمم را غسل دادم، لباس تمیز پوشیدم، می خواهم علاوه بر جسم و روح، اموالم را هم پاک کنم، برای همین فطریه میدهم. می دانم که هی چوقت نباید از حال نیازمندان و فقیران بی خبر باشم؛ حتی در روزهای شادی و خوشی... دلم میخواهد همان طور که من خوشبختم، آن ها هم شاد باشند.
شروع یک پایان
روز عید، من بهدلیل تمام شدن ماه رمضان نیست که شادم، بلکه به این خاطر خوشحالم که یک ماه تلاش کردم تا انسانی نو بشوم. من تلاش کردم تا با روزه داری و در شب های قدر، خودم را از نو بسازم؛ دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نکنم، به خاطر این تازگی شادم و خدا را شکر می گویم.
نویسنده: هاجر زمانی