آشنایی با محمدرضا آقاسی

محمدرضا آقاسی(۱۳۳۸-۱۳۸۴) شاعر مذهبی شیعه اهل ایران بود.پدر و مادرش اصالتاً از روستاهای ارنگه از توابع شهرستان کرج بودند. پدر او معلم قرآن بود و به‌طور خانوادگی به اشعار مذهبی علاقه داشتند. شعرهای او دارای مضامین شیعی و بعضاً نقدهای اجتماعی بود.
جمعه، 3 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنایی با محمدرضا آقاسی

محمدرضا آقاسی

 
ولادت
24 فروردین ماه سال 1338 در تهران در خانواده‌ای مذهبی و شاعر متولد شد. وی به علت اختلاف نظر با مسئولین هنرستان تجسمی ادامه تحصیل نداد و به مدرک سیکل اکتفا کرد.

آقاسی قبل از انقلاب، در سالهای 55 و 56 به عضویت انجمنهای ادبی آن زمان درآمد و بعد از انقلاب نیز از محضر اساتیدی چون مهرداد اوستا و یوسف میرشکاک استفاده نمود.

وی از سال 51 شروع به سرودن شعر نمود اما عمده اشعار وی متعلق به سالهای 68 به بعد است.

آقاسی مدتی نیز در جبهه‌های جنگ در مناطق شوش دانیال و جزیره مجنون و سه راه جفیر و شلمچه بود.

از وی که با مثنوی بلند شیعه در جامعه شناخته شد، اشعار زیادی در خصوص جبهه و اهل بیت بر جای مانده است.

محمد‌رضا ‌آقاسی‌،شاعر و مثنوی‌سرای اهل بیت عصمت‌و‌طهارت‌،در سن‌‌٤٦ ‌سالگی‌،بامداد سه شنبه سوم خرداد ماه ٨٤ به علت عارضه قلبی در مرکز تخصصی قلب تهران دار فانی را وداع گفت.‌

پیکر وی 5 خردادماه از مقابل معراج الشهدای تهران تشییع و در قطعه 44 شهیدان شیعه در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
 
ساقی امشب باده از بالا بریز
باده از خم خانه مولا بریز

باده ای بی رنگ و آتشگون بده
زانکه دوشم داده ای افزون بده

ای انیس خلوت شبهای من
می چکد نام تو از لبهای من

محو کن در باده ات جام مرا
کربلایی کن سرانجام مرا

یا علی، درویش و صوفی نیستم
فاش می گویم که کوفی نیستم

موجها را می شناسی مو به مو
شرحی از زلف پریشانت بگو

باز کن دیباچه توحید را
تا بجوید ذره ای خورشید را

یا علی بار دگر اعجاز کن
مشتهای کوفیان را باز کن

باز کن چشمان نازآلوده را
بنگر این چشم نیاز آلوده را

شاهد اقبال در آغوش کیست؟
کیسه نان و رطب بر دوش کیست؟

کیست آن کس کز علی یادی کند؟
بر یتیمان من امدادی کند؟

دست گیرد کودکان درد را
گرم سازد خانه های سرد را

شد زمین لبریز مسکین و یتیم
ما گرفتار کدامین هیأتیم

با یتیمان چاره «لاتقهر» بود
پاسخ سائل «ولا تنهر» بود

دست بردار از تکبر وز خطا
شیعه یعنی جود و احسان و عطا

یا علی، امروز تنها مانده ایم
در هجوم اهرمن ها مانده ایم

یا علی، شام غریبان را ببین
مردم سر در گریبان را ببین

گردش گردونه را بر هم بزن
زخمهای کهنه را مرهم بزن

حیدرا یک جلوه محتاج توأم
دار برپا کن که حلاج توأم

جلوه ای کن تا که موسایی کنم
یا به رقص آیم مسیحایی کنم

یک دو گام از خویشتن بیرون زنم
گام دیگر بر سر گردون زنم

گام بردارم، ولی با یاد تو
سر نهم بر دامن اولاد تو

شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و کوفه تا شام و حلب

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی
غربت صد ساله بی دلواپسی

شیعه یعنی صد بیابان جستجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او

شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بارش ابر کرامت بر کویر

شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار

از عدالت گر تو می خواهی دلیل
یاد کن از آتش و دست عقیل

جان مولا حرف حق را گوش کن
شمع بیت المال را خاموش کن

این تجملها که بر خوان شماست
زنگ مرگ و قاتل جان شماست

شیعه یعنی وعده ای با نان جو
کشت صد آیینه تا فصل درو

شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر
بین نان خشک خود با یک اسیر

گر چه قرآن را مرتب خوانده ایم
از قلم نقش مرکب خوانده ایم

سوره ها خواندیم بی وقف و سکون
کس نشد واقف به سر نیسطرون

تا به کی در لفظ مانی همچو من
سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن

شیعه یعنی عشقبازی با خدا
یک نیستان تکنوازی با خدا

شیعه یعنی هفت خطی در جنون
شیعه توفان می کند در کاف و نون

شیعه یعنی تندر آتش فروز
شیعه یعنی زاهد شب، شیرروز

شیعه یعنی شیر، یعنی شیر مرد
شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد

شیعه یعنی تیغ، تیغ موشکاف
شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف

شیعه یعنی سابقون السابقون
شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون

شیعه باید آبها را گل کند
خط سوم را به خون کامل کند

خط سوم خط سرخ اولیاست
کربلا بارزترین منظور ماست

شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه رنگین کمان

شیعه یعنی امتزاج نار و نور
شیعه یعنی رأس خونین در تنور

شیعه یعنی هفت وادی اضطراب
شیعه یعنی تشنگی در شط آب

شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
می کشد بر دوش خود چل سال دار

شیعه باید همچو اشعار کمیت
سر نهد برخاک پای اهل بیت(ع)

یا فرزدق وار در پیش هشام
ترک جان گوید به تصدیق امام

مادر موسی که خود اهل بلاست
جرعه نوش از باده جام بلاست

در تب پژواک بانگ الرحیل
می نهد فرزند بر دامان نیل

نیل هم خود شیعه مولای ماست
اکبر اوییم و او لیلای ماست

آفتاب شیعه از مغرب درآ
بار دیگر سر زن از غار حرا

یا محمد «لن ترانی» تا به کی
اینچنین در پرده خوانی تا به کی

از چه رو در پرتو خورشید وحی
کـُند گردیده است تیغ امر و نهی

بت پرستان ترکنازی می کنند
با کلام الله بازی می کنند

تیغ برکش تا تماشایت کنند
تا که نتوانند حاشایت کنند

پاک کن از دامن دین ننگ را
این عروسکهای رنگارنگ را

با تو در آئینه لیل و نهار
بازتاب دیگری دارد بهار

کربلا بیت الحرامی دیگر است
حاجیانش را مرامی دیگر است

نیّتش ترک سر و پا گفتن است
در پی اش تکبیر در خون خفتن است

از حرم تا قتلگه سعی صفاست
رد پای اهل بیت مصطفی ست

عید اضحی، ذبح اکبر را ببین
کعبه در خون شناور را ببین

ای جوانان بنی هاشم، چرا
بر نمی دارید تابوت مرا؟

تاک تا کِـی سَر کند در آفتاب
تا ز شاخ و برگ او جوشد شراب


منبع: مرکز مطالعات شیعه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.