روان شناسي برد و باخت
نويسنده:دکتر مجتبي جوانبختي
گفتگو با دکتر علي ناظري آستانه روان پزشک
بازي تاريخي ايران و استراليا را يادتان هست؟ خوشحالي هاي مردم بعد از آن بازي را به ياد داريد؟ اما حالا صورت مساله را عوض کنيد. فرض کنيد آن روز، ايران به استراليا مي باخت و اوت مي شديم. فکر مي کنيد آن موقع، چه حسي به مردمي که داشتند آن مسابقه فوتبال را تماشا مي کردند، دست مي داد؟ برد و باخت هايي که اتفاق مي افتد، از ديدگاه روان شناسان، با چه آثار و عوارض رواني اي همراه است؟ اين سوالي است که از دکتر علي ناظري آستانه، روان پزشک و عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي وتوانبخشي پرسيده ايم و حاصلش شده است همين گفتگويي که مي خوانيد.
سلامت:از ديدگاه روان شناسان، برد و باخت چگونه تعريف مي شود؟
اصولاً وقتي که در رسيدن به هدف از پيش تعيين شده توفيقي نصيب انسان مي شود، اين امر پيروزي به حساب مي آيد و طبعاً ناکامي در اين راه، شکست قلمداد مي شود. اگر چه در تعريف عام، شکست و پيروزي بيشتر در يک ميدان رقابت معنا پيدا مي کند ولي از منظر روان شناختي، اين تنها يک وجه از تعريف گسترده برد و باخت است. پيروزي مي تواند علاوه بر شکست رقيب، معناي ديگري هم داشته باشد؛ مثلاً اين که نسبت به توانايي ها و تلاش هايتان نمره قبولي بگيريد، خودش نوعي پيروزي است.
سلامت: آثار رواني برد و باخت چيست؟
طبيعي است که چون پيروزي عامل افزايش اميدواري و پيشرفت بيشتر انسان است و از طرف عزت نفس او را هم زيادتر مي کند، اتفاقي خوشايند براي اوست؛ درحالي که ناکامي، درست به همين دليل که اثراتي معکوس خواهد داشت تلخ و ناگوار است. بايد توجه داشت که تمايل به کسب اين لذت و توانمندي و اجتناب از تلخي ها اگر در چارچوب واقع بيني رخ ندهد، موجب آرامش افراد نخواهد شد؛ به اين معنا که انسان دچار هراس از باخت و متمايل به پيروزي به هر شکل ممکن مي شود. به عنوان مثال انجام حرکات غيرورزشي در زمين مسابقه براي رسيدن به همين هدف صورت مي گيرند.
سلامت:دلايل تلاش فراوان براي بردن و گريز از شکست را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
اين اتفاق معمولاً ارتباط زيادي با پايين بودن اعتماد به نفس دارد، يعني کسي که دچار اين مشکل است ظرفيت پذيرش نقاط ضعف و ناکامي هايش را ندارد و حتي در موارد خاصي که شديداً تحت فشار شکست هايش قرار بگيرد، ممکن است دست به خود کشي بزند. اين قبيل افراد معمولاً براي موفقيت به هر قيمت اهميت زيادي قايل هستند و قدرت پيش بيني و مبارزه با احتمال شکست را ندارند بنابراين در صورت وقوع ناکامي دست به انکار آن مي زنند و دايماً در حال توجيه باخت خود هستند و اکثراً ديگران و يا علت هايي غير از خودشان را عامل اين عدم توفيق مي دانند و اصرار بر قانع کردن سايرين براي پذيرش اين موضوع مي کنند. از سوي ديگر به خاطر اين اعتماد به نفس ضعيف عمدتاً دچار حسادت هستند و به جاي قوي تر شدن ترجيح مي دهند که شکست وضعف رقيبان را تماشا کنند و لذت ببرند.
سلامت:جناب دکتر! هميشه اين سوال برايم مطرح بوده است که باختن با خود را باختن چه تفاوتي دارد؟
واقعيت اين است که باختن قسمتي از مسير واقعي زندگي است که به تکامل و پيشرفت انسان کمک قابل ملاحظه اي مي کند. در واقع کسب تجربه و تغيير بعضي روش ها يکي از اصلي ترين ابزارهاي موفقيت براي همه است اما اشکال از آنجايي شروع مي شود که پيروزي هاي کوچک و شکست هاي مقطعي اعتبار بيش از حد پيدا مي کنند و آدم هاي با اعتماد به نفس پايين در اثر ناکامي هاي جزيي به راحتي خودشان را مي بازند. در حقيقت اين خودناکامي نيست که مانع آسايش و خوشبختي مي شود بلکه نااميدي حاصل از آن است که فرد را دچار سرخوردگي مي نمايد، يعني مثلاً هنگامي که راهيابي به جام جهاني در ورزش آنچنان اهميت ويژه اي براي افراد پيدا مي کند که ناکامي موقت در يک برهه زماني در رسيدن به آنها ممکن است تمام زندگي آنها را تحت تاثير قرار دهد.
سلامت: راه هاي رسيدن به مسير برنده شدن را هم توضيح دهيد؟
براي پيدا کردن ظرفيت شکست و افزايش اعتماد به نفس که باعث پيروزي بيشتر هم خواهد شد، افراد بايد به توانايي مديريت استرس ها و پيدا کردن راه حل در هنگام بروزمشکل دست پيدا کنند، يعني به همه احتمالات قبل از وقوع فکر کرده و قادر به مبارزه با آنها باشند و با تعيين اهداف بلند مدت از شکست هاي کوچک نااميد نشوند و از طرفي براي هر تلاشي و نتيجه آن ارزشي واقعي و در خور قايل باشند تا با موفقيت دچار غرور کاذب و در اثر شکست مبتلا به سرخوردگي نشوند.في المثل با واقع بيني بپذيرند که در عرصه هر نوع رقابتي هميشه يک طرف شکست خورده وجود دارد و ديگران هم براي رسيدن به هدف خود تلاش مي کنند، پس حق دارند که طعم شيرين موفقيت را بچشند و اينکه اصولاً اين گونه رقابت ها دايماً در زندگي در حال تکرار هستند، مثل دوره هاي 4 ساله جام جهاني، پس نه پيروزي در آنها رسيدن به اوج است و نه ناکامي به معناي پايان همه چيز.
سلامت:افراد برنده چه خصوصياتي از خودشان بروز مي دهند؟
آدم هاي برنده عموماً با اعتماد به نفس، پر تلاش، مقاوم و با پشتکار هستند. در عين حال در هنگام شکست به دنبال پيدا کردن ايرادات شخصي خود مي روند و از واکنش هاي هيجاني پرهيز مي کنند، يعني اگر به مثال هاي خودمان بر گرديم براي تفسير نتيجه تلاش هايشان در مسابقه با تلاش و توان خود مي سنجند و نه صرفاً در مقايسه با حاصل کار رقيب و ثالثاً بيشتر به کم کاري ها و ايرادات خودشان بها مي دهند و با اميدواري به رفع آنها و درس گرفتن از نقاط قوت رقبا براي دوره هاي بعد برنامه ريزي و تلاش مي کنند.
منبع:روزنامه سلامت شماره 229
/خ
بازي تاريخي ايران و استراليا را يادتان هست؟ خوشحالي هاي مردم بعد از آن بازي را به ياد داريد؟ اما حالا صورت مساله را عوض کنيد. فرض کنيد آن روز، ايران به استراليا مي باخت و اوت مي شديم. فکر مي کنيد آن موقع، چه حسي به مردمي که داشتند آن مسابقه فوتبال را تماشا مي کردند، دست مي داد؟ برد و باخت هايي که اتفاق مي افتد، از ديدگاه روان شناسان، با چه آثار و عوارض رواني اي همراه است؟ اين سوالي است که از دکتر علي ناظري آستانه، روان پزشک و عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي وتوانبخشي پرسيده ايم و حاصلش شده است همين گفتگويي که مي خوانيد.
سلامت:از ديدگاه روان شناسان، برد و باخت چگونه تعريف مي شود؟
اصولاً وقتي که در رسيدن به هدف از پيش تعيين شده توفيقي نصيب انسان مي شود، اين امر پيروزي به حساب مي آيد و طبعاً ناکامي در اين راه، شکست قلمداد مي شود. اگر چه در تعريف عام، شکست و پيروزي بيشتر در يک ميدان رقابت معنا پيدا مي کند ولي از منظر روان شناختي، اين تنها يک وجه از تعريف گسترده برد و باخت است. پيروزي مي تواند علاوه بر شکست رقيب، معناي ديگري هم داشته باشد؛ مثلاً اين که نسبت به توانايي ها و تلاش هايتان نمره قبولي بگيريد، خودش نوعي پيروزي است.
سلامت: آثار رواني برد و باخت چيست؟
طبيعي است که چون پيروزي عامل افزايش اميدواري و پيشرفت بيشتر انسان است و از طرف عزت نفس او را هم زيادتر مي کند، اتفاقي خوشايند براي اوست؛ درحالي که ناکامي، درست به همين دليل که اثراتي معکوس خواهد داشت تلخ و ناگوار است. بايد توجه داشت که تمايل به کسب اين لذت و توانمندي و اجتناب از تلخي ها اگر در چارچوب واقع بيني رخ ندهد، موجب آرامش افراد نخواهد شد؛ به اين معنا که انسان دچار هراس از باخت و متمايل به پيروزي به هر شکل ممکن مي شود. به عنوان مثال انجام حرکات غيرورزشي در زمين مسابقه براي رسيدن به همين هدف صورت مي گيرند.
سلامت:دلايل تلاش فراوان براي بردن و گريز از شکست را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
اين اتفاق معمولاً ارتباط زيادي با پايين بودن اعتماد به نفس دارد، يعني کسي که دچار اين مشکل است ظرفيت پذيرش نقاط ضعف و ناکامي هايش را ندارد و حتي در موارد خاصي که شديداً تحت فشار شکست هايش قرار بگيرد، ممکن است دست به خود کشي بزند. اين قبيل افراد معمولاً براي موفقيت به هر قيمت اهميت زيادي قايل هستند و قدرت پيش بيني و مبارزه با احتمال شکست را ندارند بنابراين در صورت وقوع ناکامي دست به انکار آن مي زنند و دايماً در حال توجيه باخت خود هستند و اکثراً ديگران و يا علت هايي غير از خودشان را عامل اين عدم توفيق مي دانند و اصرار بر قانع کردن سايرين براي پذيرش اين موضوع مي کنند. از سوي ديگر به خاطر اين اعتماد به نفس ضعيف عمدتاً دچار حسادت هستند و به جاي قوي تر شدن ترجيح مي دهند که شکست وضعف رقيبان را تماشا کنند و لذت ببرند.
سلامت:جناب دکتر! هميشه اين سوال برايم مطرح بوده است که باختن با خود را باختن چه تفاوتي دارد؟
واقعيت اين است که باختن قسمتي از مسير واقعي زندگي است که به تکامل و پيشرفت انسان کمک قابل ملاحظه اي مي کند. در واقع کسب تجربه و تغيير بعضي روش ها يکي از اصلي ترين ابزارهاي موفقيت براي همه است اما اشکال از آنجايي شروع مي شود که پيروزي هاي کوچک و شکست هاي مقطعي اعتبار بيش از حد پيدا مي کنند و آدم هاي با اعتماد به نفس پايين در اثر ناکامي هاي جزيي به راحتي خودشان را مي بازند. در حقيقت اين خودناکامي نيست که مانع آسايش و خوشبختي مي شود بلکه نااميدي حاصل از آن است که فرد را دچار سرخوردگي مي نمايد، يعني مثلاً هنگامي که راهيابي به جام جهاني در ورزش آنچنان اهميت ويژه اي براي افراد پيدا مي کند که ناکامي موقت در يک برهه زماني در رسيدن به آنها ممکن است تمام زندگي آنها را تحت تاثير قرار دهد.
سلامت: راه هاي رسيدن به مسير برنده شدن را هم توضيح دهيد؟
براي پيدا کردن ظرفيت شکست و افزايش اعتماد به نفس که باعث پيروزي بيشتر هم خواهد شد، افراد بايد به توانايي مديريت استرس ها و پيدا کردن راه حل در هنگام بروزمشکل دست پيدا کنند، يعني به همه احتمالات قبل از وقوع فکر کرده و قادر به مبارزه با آنها باشند و با تعيين اهداف بلند مدت از شکست هاي کوچک نااميد نشوند و از طرفي براي هر تلاشي و نتيجه آن ارزشي واقعي و در خور قايل باشند تا با موفقيت دچار غرور کاذب و در اثر شکست مبتلا به سرخوردگي نشوند.في المثل با واقع بيني بپذيرند که در عرصه هر نوع رقابتي هميشه يک طرف شکست خورده وجود دارد و ديگران هم براي رسيدن به هدف خود تلاش مي کنند، پس حق دارند که طعم شيرين موفقيت را بچشند و اينکه اصولاً اين گونه رقابت ها دايماً در زندگي در حال تکرار هستند، مثل دوره هاي 4 ساله جام جهاني، پس نه پيروزي در آنها رسيدن به اوج است و نه ناکامي به معناي پايان همه چيز.
سلامت:افراد برنده چه خصوصياتي از خودشان بروز مي دهند؟
آدم هاي برنده عموماً با اعتماد به نفس، پر تلاش، مقاوم و با پشتکار هستند. در عين حال در هنگام شکست به دنبال پيدا کردن ايرادات شخصي خود مي روند و از واکنش هاي هيجاني پرهيز مي کنند، يعني اگر به مثال هاي خودمان بر گرديم براي تفسير نتيجه تلاش هايشان در مسابقه با تلاش و توان خود مي سنجند و نه صرفاً در مقايسه با حاصل کار رقيب و ثالثاً بيشتر به کم کاري ها و ايرادات خودشان بها مي دهند و با اميدواري به رفع آنها و درس گرفتن از نقاط قوت رقبا براي دوره هاي بعد برنامه ريزي و تلاش مي کنند.
منبع:روزنامه سلامت شماره 229
/خ