غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان (قسمت چهارم و پاياني)

ام‏هانى نيز غدير را اين گونه توصيف مى‏كند : رسول خدا صلى الله عليه و آله به هنگام بازگشت از حج در غديرخم فرود آمدند ، آنگاه در گرماى نيم‏روز تابستان ، ايستاده و خطاب به مردم ايراد خطبه فرمودند . سپس متن خطبه را نقل كرده است . اين روايت را بزاز در مسند خود ، سهمودى شافعى و ابن‏عقده نقل كرده‏اند . ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 45 )
سه‌شنبه، 19 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان (قسمت چهارم و پاياني)
غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان (قسمت چهارم و پاياني)
غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان (قسمت چهارم و پاياني)






ام‏هانى خواهر گرامى على عليه‏السلام

ام‏هانى نيز غدير را اين گونه توصيف مى‏كند : رسول خدا صلى الله عليه و آله به هنگام بازگشت از حج در غديرخم فرود آمدند ، آنگاه در گرماى نيم‏روز تابستان ، ايستاده و خطاب به مردم ايراد خطبه فرمودند . سپس متن خطبه را نقل كرده است . اين روايت را بزاز در مسند خود ، سهمودى شافعى و ابن‏عقده نقل كرده‏اند . ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 45 )
ام‏هانى دختر ابوطالب و فاطمه بنت اسد ، نامش فاخته و بنابر قولى هند است . او در سال فتح مكه اسلام اختيار كرد و با اسلام خود از همسرش هبيره جدا شد . ام‏هانى از هبيره فرزندى به نام جعده داشت . او مردى فقيه بود و از ناحيه‏ى على عليه‏السلام والى خراسان شد . ام‏هانى پس از مدتى به همسرى رسول خدا صلى الله عليه و آله درآمد .
او روايات بسيارى را در موضوعات مختلف عبادى ، اعتقادى ، تفسير قرآن و حقانيت ولايت على عليه‏السلام نقل كرده است . علامه طهرانى نيز كتابى به نام اخبار ام هانى را به نقل از نجاشى به ايشان نسبت داده است . ) طهرانى ، 1332 ، ج 1 ، ص 322 ) رسولخدا صلى الله عليه و آله او را افتخار حسنين عليهماالسلام برشمرده و مى‏فرمايد : حسنين از نظر عمه و عمو هم بهترين‏اند ، عموى آنها جعفرطيار در بهشت است ، و عمه‏ى ايشان ام‏هانى ، دختر ابوطالب است ؛ او كه حتى به اندازه‏ى يك چشم به هم زدن نيز مشرك نبود . ) نعمانى ، بى‏تا ، ج 1 ، ص 120 )
بنابر نقل اكثر مفسران ، معراج پيامبر صلى الله عليه و آله از خانه‏ى ام‏هانى صورت گرفته است . ) طبرسى ، 1415 ، ج 6 ، ص 217 ) در حالى كه طبق آيه‏ى شريفه‏ى ) سبحان الذى أسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الأقصى ( ) اسراء : 1 ) ، مبدأ معراج پيامبر صلى الله عليه و آله مسجدالحرام بوده است . علامه طباطبائى مى‏فرمايد : ممكن است معراج دو بار اتفاق اقتاده باشد ؛ يك بار از منزل ام‏هانى و يك بار از مسجد ، ) طباطبائى ، 1374 ، ج 13 ، ص 31 ) علامه جعفر عاملى فرض ديگرى را احتمال داده و مى‏فرمايد : ممكن است استعمال مجازى باشد ؛ زيرا متعارف آن است كه هر مكانى به چيزى كه در آن معروف است شناخته مى‏شود . بنابراين ، ممكن است پيامبر صلى الله عليه و آله در آن شب از خانه‏ى ام‏هانى به مسجد و از آنجا به معارج رفته باشد . ) عاملى ، 1415 ، ج 3 ، ص 26 - 25 )

عايشه دختر ابوبكر و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله

ابن‏عقده در حديث الولايه حديث غدير را از عايشه نيز روايت كرده است . ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 93 ) عايشه دختر ابوبكر ) خليفه‏ى اول ( و ام‏رومان ، در سال چهارم پس از بعثت در مكه به دنيا آمد . دو سال پيش از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه ، به نكاح حضرت درآمد و يك سال و نيم پس از هجرت در ماه شوال به خانه‏ى پيامبر آمد . به هنگام رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله هجده سال داشت و با اين حساب ، او هشت سال و پنج ماه از زندگى خود را در خانه پيامبر سپرى كرده است . ) عسكرى ، 1368 ، ج 1 ، ص 45 ) رفتار محبت‏آميز پيامبر صلى الله عليه و آله با فاطمه عليهاالسلام همواره او را آزاد مى‏داد ، چنان كه نام خديجه عليهاالسلام نيز موجب رنجش خاطر او مى‏گرديد . به اعتراف خود او ، به هيچ زنى به اندازه‏ى خديجه حسادت نورزيده است . ) بخارى ، 1401 ، ج 4 ، ص 231 )
عايشه پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جرئت و جسارت بى‏نظير خود را آشكار نمود . در دوران حاكميت پدرش ابوبكر ، و عمر خليفه‏ى دوم ، و همچنين در نيمه اول خلافت عثمان ، از طرف‏داران جدى حكومت و مهره‏اى فعال به حساب مى‏آمد تا آنكه خلافت به دست اميرالمؤمنين على عليه‏السلام افتاد . او معتقد بود پس از قتل عثمان ، طلحه بهترين گزينه براى امر خلافت است . به همين دليل ، آنگاه كه از بيعت مردم مدينه با على بن ابى‏طالب عليه‏السلام باخبر گرديد به شدت برآشفت و با تغيير سياست خود درباره‏ى عثمان ، او را بى‏گناه و مظلوم دانست و على عليه‏السلام را به قتل او متهم نمود . سپس به بهانه‏ى خون‏خواهى عثمان پرچم مخالفت با على عليه‏السلام را برافراشت و با تجهيز لشكريان نظامى ، با هدف رويارويى با على عليه‏السلام و خلع ايشان از حكومت ، از مكه روانه‏ى بصره گرديد . لشكريانش با حمله به فرماندارى بصره و قلع و قمع و كشتار مردم ، فرماندار بصره و تعدادى از نگهبانان را دستگير كردند و بيت‏المال بصره را به تصرف خود درآوردند .
از طرفى ، على عليه‏السلام نيز كه از حركت عايشه باخبر شده بود ، مردم را در مسجد جمع كرد و در اجتماع آنان از ماهيت حركت عايشه و اهداف شوم او و طلحه و زبير پرده برداشت و از شكست آنان در اين مبارزه خبر داد . حضرت پس از نامه‏نگارى با ابوموسى اشعرى ، مردم كوفه و امام حسن عليه‏السلام ، با سپاه خود وارد بصره شدند . لشكر على عليه‏السلام در اين جنگ با وارد كردن ضربات سنگين بر سپاه عايشه ، جنگ را به پايان رساندند . عايشه پس از شكست ، به مدينه بازگشت . لشكر عايشه در اين جنگ پرچمى نداشتند و پرچم لشكر شترى بود كه عايشه بر پشت آن سوار شده بود و در پيشاپيش لشكر حركت مى‏كرد ، و به همين دليل ، آن را جنگ » جمل « مى‏نامند .
على عليه‏السلام پس از پيروزى در اين جنگ ، فرمان عفو عمومى را اين گونه صادر نمودند : مردم ! زخمى‏هاى دشمن را نكشيد ، فرارى‏ها را تعقيب نكنيد و پشيمان شدگان را مورد توبيخ و سرزنش قرار ندهيد . اگر كسى از افراد دشمن سلاح خود را بر زمين انداخت در امان است ؛ آنها را آزار نرسانيد . هر كس داخل خانه‏ى خود گرديد و در را به روى خود بست ، خون و جان وى محفوظ است ، آزارش ندهي. ( عسكرى ، 1368 ، ج 2 ، ص 213 )
آثار شوم اقتصادى و روانى اين جنگ ساليان طولانى بر سر مسلمانان سايه افكند، و اين جنگ مقدمه‏ى جنگ ديگرى به نام » صفين « گرديد . مرحوم علامه عسكرى جلد دوم كتاب نقش عايشه در تاريخ اسلام را به دوران على عليه‏السلام اختصاص داده و وقايع آن دوران را با نگاه محققانه‏ى خود مورد بررسى و ارزيابى قرار داده است . سرانجام زندگى پر حادثه‏ى عايشه كه مملو از درگيرى‏هاى خانوادگى و اجتماعى بود ، در سال 58 هجرى به پايان رسيد . نقل شده است هنگامى كه عايشه به حال احتضار افتاد سخت ناراحت و پريشان بود . به او گفتند : اين قدر پريشانى و ناراحتى چرا ؟ تو فرزند ابوبكر صديق و مادر همه‏ى مؤمنان هستى !
در جواب گفت : به راستى جنگ جمل مانند استخوانى در گلويم مانده است ، اى كاش قبل از آن روز مرده بودم يا در شمار فراموش شدگان قرار داشتم . ) عسكرى ، 1368 ، ج 3 ، ص 210 ) و هرگاه آيه‏ى شريفه‏ى ) و قرن فى بيوتكن ( را قرائت مى‏كرد به قدرى مى‏گريست كه مقنعه‏اش خيس مى‏شد . ) ابن‏سعد ، 1377 ، ج 8 ، ص 81 )

فاطمه دختر حمزه عموى بزرگوار پيامبر صلى الله عليه و آله

فاطمه نيز يكى ديگر از بانوان راوى حديث غدير است . ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 108 ) پدرش حمزه عموى بزرگوار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، مادرش سلمى بنت عميس و كنيه‏اش ام‏الفضل بوده است . بنابر روايتى ، آنگاه كه پيشنهاد ازدواج فاطمه به رسول خدا صلى الله عليه و آله داده شد فرمودند : او دختر برادر رضاعى من است . زيرا طبق روايتى ، حمزه و رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در مكه از بانويى به نام ثوبيه شير خورده بودند .
فاطمه علاوه بر روايت غدير ، يكى از راويان روايت مشهور » على منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى « است . ) مجلسى ، 1403 ، ج 27 ، ص 268 )

فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر گرامى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز از بانوانى است كه همراه پدر بزرگوار خود در واقعه غدير حضور داشته است . نقل شده : على عليه‏السلام كه به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله به يمن رفته بود ، وقتى از يمن به مكه بازگشت حضرت زهرا عليهاالسلام را مشاهده نمود كه محل شده ، بوى خوش استعمال كرده و لباس رنگين پوشيده است . از او در اين باره سؤال كرد و فاطمه عليهاالسلام پاسخ داد : رسول خدا صلى الله عليه و آله ما را بر اين عمل فرمان داده است . ) مجلسى ، 1403 ، ج 21 ، ص 391 ) ابن‏عقده حديث غدير را از فاطمه عليهاالسلام نيز روايت نموده است . ايشان به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى‏كند : » هر كه من ولى اويم ، پس على ولى اوست ؛ و كسى را كه من پيشواى اويم ، پس على پيشواى اوست . « ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 107 )
دفاع از ولايت على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و تلاش بر اثبات حقانيت آن در زندگى فاطمه عليهاالسلام نمونه‏هاى فراوانى دارد . ايشان در عمر كمتر از سه ماهه‏ى خود پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله ، با سخنرانى در جمع زنان مهاجرين و انصار ، و در حضور خليفه‏ى وقت با استناد به كلمات پيامبر صلى الله عليه و آله به تبلغ پيام غدير پرداختند . احتجاج به حديث غدير و بازگويى آنچه در غدير گذشته است شيوه‏ى ديگرى در اثبات حقانيت و حمايت ايشان از حق است . احتجاج به حديث غدير ، از طريق روايتى كه به » روايت فواطم « نيز مشهور است بدين گونه نقل شده است :
بكر بن احمد قصرى مى‏گويد : حديث نمودند براى ما فاطمه ، زينب و ام‏كلثوم دختران موسى بن جعفر عليه‏السلام كه حديث نمود براى ما فاطمه دختر جعفر بن محمد صادق عليه‏السلام ، و گفت : حديث نمود براى من فاطمه دختر محمد بن على عليه‏السلام ، و او گفت : حديث نمود براى من فاطمه دختر على بن حسين عليه‏السلام ، و او گفت : حديث نمود براى من فاطمه و سكينه دختران حسين بن على عليه‏السلام از ام‏كلثوم دختر فاطمه عليهاالسلام بنت النبى صلى الله عليه و آله كه فاطمه عليهاالسلام فرمود : آيا فراموش كرديد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم فرمود : » هر كه را من مولاى اويم پس على مولاى اوست «؟ و اينكه ايشان خطاب به على عليه‏السلام فرمودند : » نسبت تو با من مثل نسبت هارون است به موسى ، با اين تفاوت كه پس از من پيامبر ديگرى نخواهد آمد . « اين حديث از يك وجه مسلسل است و آن اينكه هر يك از بانوان موسوم به فاطمه ، از عمه‏ى خود روايت نموده‏اند . ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 62 - 61 ) به دليل آنكه نام چند تن از راويان اين حديث » فاطمه « است ، به » روايت فواطم « نيز مشهور است .

بيعت دوم : بيعت بر خلافت

پس از قتل عثمان در سال 35 هجرى ، مردم كه على عليه‏السلام را بهترين گزينه براى امر خلافت مى‏دانستند در محلى اجتماع كرده و پذيرش خلافت را از سوى ايشان خواستار شدند . يكى از مورخان اهل سنت اجتماع اصحاب و مردم را براى پذيرفتن خلافت از سوى على عليه‏السلام اين گونه توصيف مى‏كند : گروهى از مهاجرين و انصار ، از جمله طلحه و زبير ، نزد على آمده و گفتند : دستت را جلو بياور تا با تو بيعت كنيم ؛ و در نقلى ديگر مى‏نويسد: آنان نزد ايشان آمده و گفتند : عثمان كشته شده و مردم نياز به رهبر دارند و ما امروز هيچ كس را برتر و لايق‏تر از شما بر اين امر نمى‏دانيم ؛ زيرا سابقه‏ى شما از ديگران بيشتر است و شما نزديك‏ترين افراد به رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده‏ايد . ) طبرى ، بى‏تا ، ج 3 ، ص 450 )
على عليه‏السلام در چند خطبه ، حضور مردم و پافشارى آنان بر بيعت را توصيف نموده و در خطبه‏ى 229 به شركت دختران جوان در ميان جمعيت تصريح فرموده و آن اجتماع را اين گونه ترسيم مى‏كند : » و بسطتم يدى فكففتها و مددتموها فقبضتها ثم تداككتم تداك الابل اليهم على حياضها يوم ورودها حتى انقطع النعل و سقطت ارداء و وطى‏ء الضعيف و بلغ من سرور الناس ببيعتهم اياى ان ابتهج بها الصغير و هدج اليها الكبير و تحامل نحوها العليل و حسرت اليها الكعاب « ؛ دست مرا براى بيعت مى‏گشوديد و من مى‏بستم . شما آن را به سوى خود مى‏كشيديد و من آن را مى‏گرفتم . سپس چونان شتران تشنه كه به طرف آبشخور هجوم مى‏آورند بر من هجوم آورديد تا آنكه بند كفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد ، و افراد ناتوان پايمال گرديدند . آنچنان مردم در بيعت با من خشنود بودند كه خردسالان شادمان ، و پيران براى بيعت كردن لرزان به راه افتادند و بيماران بر دوش خويشان سواره ، و دختران جوان بى‏نقاب به صحنه آمدند . و به اين ترتيب ، حركت سياسى زنان در عصر ولايت نيز استمرار يافت .

نتيجه

در نوشتار حاضر با هدف پى‏گيرى سهم زنان در حركت عظيم و تاريخى غديرخم ، حضور بانوان در اين حادثه در سه مرحله مورد مطالعه و بررسى اجمال قرار گرفت :
1. هجرت : رسول اكرم صلى الله عليه و آله همگان را براى سفرى بزرگ و مهم كه مسير اعتقادى و سياسى امت پس از ايشان را تعيين مى‏كرد فراخواندند . نه سختى‏ها و دشوارى‏هاى سفر مانع دعوت و حضور بانوان گرديد و نه جنسيت آنان ؛ چنان كه پيش از آن نيز در مهاجرت از مكه به حبشه كه براى رهايى از آزار مشركان مكه ، و به دستور شخص رسول اكرم صلى الله عليه و آله صورت گرفت حضور داشتند . از ميان اين بانوان مى‏توان از بزرگوارانى همچون ام‏سلمه و اسماء بنت عميس نام برد .
2. بيعت : در بررسى مفهوم بيعت دريافتيم كه بيعت با حاكميت قطعا از امور سياسى است ، چه بيعت را موجب مقبوليت بدانيم و چه موجب مشروعيت آن . بنابراين ، شركت بانوان در واقعه‏ى غدير و بيعت آنان با پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه‏السلام بر پذيرش حقانيت ولايت و حاكميت ايشان بيانگر استقلال آنان در حركت‏هاى سياسى است و اينكه دخالت در امور سياسى و حكومتى مرز جنسيتى ندارد . چنان كه پيش از آن نيز زنان دست كم در دو بيعت ديگر با پيامبر صلى الله عليه و آله و پس از آن نيز در تجمعى كه از سوى مردم براى بيعت با على عليه‏السلام تشكيل شده بود شركت داشتند .
3. روايت غدير : رسول گرامى صلى الله عليه و آله پس از ايراد سخنرانى تاريخى و مفصل غدير ، تمام حاضران را تكليف نمودند تا پيام ايشان را به غايبان برسانند . قطعا مخاطبان پيام نورانى غدير ، كه فراز مهم آن امامت على عليه‏السلام و يازده امام پس از ايشان است ، منحصر به زمان ايشان نبود ، بلكه به دليل آنكه پيامى جاودانه و در جهت تداوم خط رسالت محسوب مى‏شد همگان بايد تلاش مى‏كردند تا آن را به نسل‏هاى بعد منتقل نمايند . از اين رو ، زنان در اين مرحله نيز حضور يافتند ، و در ميان صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله بزرگوارانى همچون فاطمه زهرا عليهاالسلام ، ام‏هانى ، ام‏سلمه ، اسماء بنت عميس ، فاطمه بنت حمزه آن را روايت نمودند .




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.