غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان (قسمت چهارم و پاياني)
امهانى خواهر گرامى على عليهالسلام
امهانى دختر ابوطالب و فاطمه بنت اسد ، نامش فاخته و بنابر قولى هند است . او در سال فتح مكه اسلام اختيار كرد و با اسلام خود از همسرش هبيره جدا شد . امهانى از هبيره فرزندى به نام جعده داشت . او مردى فقيه بود و از ناحيهى على عليهالسلام والى خراسان شد . امهانى پس از مدتى به همسرى رسول خدا صلى الله عليه و آله درآمد .
او روايات بسيارى را در موضوعات مختلف عبادى ، اعتقادى ، تفسير قرآن و حقانيت ولايت على عليهالسلام نقل كرده است . علامه طهرانى نيز كتابى به نام اخبار ام هانى را به نقل از نجاشى به ايشان نسبت داده است . ) طهرانى ، 1332 ، ج 1 ، ص 322 ) رسولخدا صلى الله عليه و آله او را افتخار حسنين عليهماالسلام برشمرده و مىفرمايد : حسنين از نظر عمه و عمو هم بهتريناند ، عموى آنها جعفرطيار در بهشت است ، و عمهى ايشان امهانى ، دختر ابوطالب است ؛ او كه حتى به اندازهى يك چشم به هم زدن نيز مشرك نبود . ) نعمانى ، بىتا ، ج 1 ، ص 120 )
بنابر نقل اكثر مفسران ، معراج پيامبر صلى الله عليه و آله از خانهى امهانى صورت گرفته است . ) طبرسى ، 1415 ، ج 6 ، ص 217 ) در حالى كه طبق آيهى شريفهى ) سبحان الذى أسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الأقصى ( ) اسراء : 1 ) ، مبدأ معراج پيامبر صلى الله عليه و آله مسجدالحرام بوده است . علامه طباطبائى مىفرمايد : ممكن است معراج دو بار اتفاق اقتاده باشد ؛ يك بار از منزل امهانى و يك بار از مسجد ، ) طباطبائى ، 1374 ، ج 13 ، ص 31 ) علامه جعفر عاملى فرض ديگرى را احتمال داده و مىفرمايد : ممكن است استعمال مجازى باشد ؛ زيرا متعارف آن است كه هر مكانى به چيزى كه در آن معروف است شناخته مىشود . بنابراين ، ممكن است پيامبر صلى الله عليه و آله در آن شب از خانهى امهانى به مسجد و از آنجا به معارج رفته باشد . ) عاملى ، 1415 ، ج 3 ، ص 26 - 25 )
عايشه دختر ابوبكر و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله
عايشه پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جرئت و جسارت بىنظير خود را آشكار نمود . در دوران حاكميت پدرش ابوبكر ، و عمر خليفهى دوم ، و همچنين در نيمه اول خلافت عثمان ، از طرفداران جدى حكومت و مهرهاى فعال به حساب مىآمد تا آنكه خلافت به دست اميرالمؤمنين على عليهالسلام افتاد . او معتقد بود پس از قتل عثمان ، طلحه بهترين گزينه براى امر خلافت است . به همين دليل ، آنگاه كه از بيعت مردم مدينه با على بن ابىطالب عليهالسلام باخبر گرديد به شدت برآشفت و با تغيير سياست خود دربارهى عثمان ، او را بىگناه و مظلوم دانست و على عليهالسلام را به قتل او متهم نمود . سپس به بهانهى خونخواهى عثمان پرچم مخالفت با على عليهالسلام را برافراشت و با تجهيز لشكريان نظامى ، با هدف رويارويى با على عليهالسلام و خلع ايشان از حكومت ، از مكه روانهى بصره گرديد . لشكريانش با حمله به فرماندارى بصره و قلع و قمع و كشتار مردم ، فرماندار بصره و تعدادى از نگهبانان را دستگير كردند و بيتالمال بصره را به تصرف خود درآوردند .
از طرفى ، على عليهالسلام نيز كه از حركت عايشه باخبر شده بود ، مردم را در مسجد جمع كرد و در اجتماع آنان از ماهيت حركت عايشه و اهداف شوم او و طلحه و زبير پرده برداشت و از شكست آنان در اين مبارزه خبر داد . حضرت پس از نامهنگارى با ابوموسى اشعرى ، مردم كوفه و امام حسن عليهالسلام ، با سپاه خود وارد بصره شدند . لشكر على عليهالسلام در اين جنگ با وارد كردن ضربات سنگين بر سپاه عايشه ، جنگ را به پايان رساندند . عايشه پس از شكست ، به مدينه بازگشت . لشكر عايشه در اين جنگ پرچمى نداشتند و پرچم لشكر شترى بود كه عايشه بر پشت آن سوار شده بود و در پيشاپيش لشكر حركت مىكرد ، و به همين دليل ، آن را جنگ » جمل « مىنامند .
على عليهالسلام پس از پيروزى در اين جنگ ، فرمان عفو عمومى را اين گونه صادر نمودند : مردم ! زخمىهاى دشمن را نكشيد ، فرارىها را تعقيب نكنيد و پشيمان شدگان را مورد توبيخ و سرزنش قرار ندهيد . اگر كسى از افراد دشمن سلاح خود را بر زمين انداخت در امان است ؛ آنها را آزار نرسانيد . هر كس داخل خانهى خود گرديد و در را به روى خود بست ، خون و جان وى محفوظ است ، آزارش ندهي. ( عسكرى ، 1368 ، ج 2 ، ص 213 )
آثار شوم اقتصادى و روانى اين جنگ ساليان طولانى بر سر مسلمانان سايه افكند، و اين جنگ مقدمهى جنگ ديگرى به نام » صفين « گرديد . مرحوم علامه عسكرى جلد دوم كتاب نقش عايشه در تاريخ اسلام را به دوران على عليهالسلام اختصاص داده و وقايع آن دوران را با نگاه محققانهى خود مورد بررسى و ارزيابى قرار داده است . سرانجام زندگى پر حادثهى عايشه كه مملو از درگيرىهاى خانوادگى و اجتماعى بود ، در سال 58 هجرى به پايان رسيد . نقل شده است هنگامى كه عايشه به حال احتضار افتاد سخت ناراحت و پريشان بود . به او گفتند : اين قدر پريشانى و ناراحتى چرا ؟ تو فرزند ابوبكر صديق و مادر همهى مؤمنان هستى !
در جواب گفت : به راستى جنگ جمل مانند استخوانى در گلويم مانده است ، اى كاش قبل از آن روز مرده بودم يا در شمار فراموش شدگان قرار داشتم . ) عسكرى ، 1368 ، ج 3 ، ص 210 ) و هرگاه آيهى شريفهى ) و قرن فى بيوتكن ( را قرائت مىكرد به قدرى مىگريست كه مقنعهاش خيس مىشد . ) ابنسعد ، 1377 ، ج 8 ، ص 81 )
فاطمه دختر حمزه عموى بزرگوار پيامبر صلى الله عليه و آله
فاطمه علاوه بر روايت غدير ، يكى از راويان روايت مشهور » على منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى « است . ) مجلسى ، 1403 ، ج 27 ، ص 268 )
فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر گرامى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
دفاع از ولايت على بن ابىطالب عليهالسلام و تلاش بر اثبات حقانيت آن در زندگى فاطمه عليهاالسلام نمونههاى فراوانى دارد . ايشان در عمر كمتر از سه ماههى خود پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله ، با سخنرانى در جمع زنان مهاجرين و انصار ، و در حضور خليفهى وقت با استناد به كلمات پيامبر صلى الله عليه و آله به تبلغ پيام غدير پرداختند . احتجاج به حديث غدير و بازگويى آنچه در غدير گذشته است شيوهى ديگرى در اثبات حقانيت و حمايت ايشان از حق است . احتجاج به حديث غدير ، از طريق روايتى كه به » روايت فواطم « نيز مشهور است بدين گونه نقل شده است :
بكر بن احمد قصرى مىگويد : حديث نمودند براى ما فاطمه ، زينب و امكلثوم دختران موسى بن جعفر عليهالسلام كه حديث نمود براى ما فاطمه دختر جعفر بن محمد صادق عليهالسلام ، و گفت : حديث نمود براى من فاطمه دختر محمد بن على عليهالسلام ، و او گفت : حديث نمود براى من فاطمه دختر على بن حسين عليهالسلام ، و او گفت : حديث نمود براى من فاطمه و سكينه دختران حسين بن على عليهالسلام از امكلثوم دختر فاطمه عليهاالسلام بنت النبى صلى الله عليه و آله كه فاطمه عليهاالسلام فرمود : آيا فراموش كرديد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم فرمود : » هر كه را من مولاى اويم پس على مولاى اوست «؟ و اينكه ايشان خطاب به على عليهالسلام فرمودند : » نسبت تو با من مثل نسبت هارون است به موسى ، با اين تفاوت كه پس از من پيامبر ديگرى نخواهد آمد . « اين حديث از يك وجه مسلسل است و آن اينكه هر يك از بانوان موسوم به فاطمه ، از عمهى خود روايت نمودهاند . ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 62 - 61 ) به دليل آنكه نام چند تن از راويان اين حديث » فاطمه « است ، به » روايت فواطم « نيز مشهور است .
بيعت دوم : بيعت بر خلافت
على عليهالسلام در چند خطبه ، حضور مردم و پافشارى آنان بر بيعت را توصيف نموده و در خطبهى 229 به شركت دختران جوان در ميان جمعيت تصريح فرموده و آن اجتماع را اين گونه ترسيم مىكند : » و بسطتم يدى فكففتها و مددتموها فقبضتها ثم تداككتم تداك الابل اليهم على حياضها يوم ورودها حتى انقطع النعل و سقطت ارداء و وطىء الضعيف و بلغ من سرور الناس ببيعتهم اياى ان ابتهج بها الصغير و هدج اليها الكبير و تحامل نحوها العليل و حسرت اليها الكعاب « ؛ دست مرا براى بيعت مىگشوديد و من مىبستم . شما آن را به سوى خود مىكشيديد و من آن را مىگرفتم . سپس چونان شتران تشنه كه به طرف آبشخور هجوم مىآورند بر من هجوم آورديد تا آنكه بند كفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد ، و افراد ناتوان پايمال گرديدند . آنچنان مردم در بيعت با من خشنود بودند كه خردسالان شادمان ، و پيران براى بيعت كردن لرزان به راه افتادند و بيماران بر دوش خويشان سواره ، و دختران جوان بىنقاب به صحنه آمدند . و به اين ترتيب ، حركت سياسى زنان در عصر ولايت نيز استمرار يافت .
نتيجه
1. هجرت : رسول اكرم صلى الله عليه و آله همگان را براى سفرى بزرگ و مهم كه مسير اعتقادى و سياسى امت پس از ايشان را تعيين مىكرد فراخواندند . نه سختىها و دشوارىهاى سفر مانع دعوت و حضور بانوان گرديد و نه جنسيت آنان ؛ چنان كه پيش از آن نيز در مهاجرت از مكه به حبشه كه براى رهايى از آزار مشركان مكه ، و به دستور شخص رسول اكرم صلى الله عليه و آله صورت گرفت حضور داشتند . از ميان اين بانوان مىتوان از بزرگوارانى همچون امسلمه و اسماء بنت عميس نام برد .
2. بيعت : در بررسى مفهوم بيعت دريافتيم كه بيعت با حاكميت قطعا از امور سياسى است ، چه بيعت را موجب مقبوليت بدانيم و چه موجب مشروعيت آن . بنابراين ، شركت بانوان در واقعهى غدير و بيعت آنان با پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليهالسلام بر پذيرش حقانيت ولايت و حاكميت ايشان بيانگر استقلال آنان در حركتهاى سياسى است و اينكه دخالت در امور سياسى و حكومتى مرز جنسيتى ندارد . چنان كه پيش از آن نيز زنان دست كم در دو بيعت ديگر با پيامبر صلى الله عليه و آله و پس از آن نيز در تجمعى كه از سوى مردم براى بيعت با على عليهالسلام تشكيل شده بود شركت داشتند .
3. روايت غدير : رسول گرامى صلى الله عليه و آله پس از ايراد سخنرانى تاريخى و مفصل غدير ، تمام حاضران را تكليف نمودند تا پيام ايشان را به غايبان برسانند . قطعا مخاطبان پيام نورانى غدير ، كه فراز مهم آن امامت على عليهالسلام و يازده امام پس از ايشان است ، منحصر به زمان ايشان نبود ، بلكه به دليل آنكه پيامى جاودانه و در جهت تداوم خط رسالت محسوب مىشد همگان بايد تلاش مىكردند تا آن را به نسلهاى بعد منتقل نمايند . از اين رو ، زنان در اين مرحله نيز حضور يافتند ، و در ميان صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله بزرگوارانى همچون فاطمه زهرا عليهاالسلام ، امهانى ، امسلمه ، اسماء بنت عميس ، فاطمه بنت حمزه آن را روايت نمودند .
/خ