DARKSIDERS(بازي در رکاب تاريکي)

دوره انسان به پايان رسيده است. ارتش هاي بهشت و لشکريان جهنم بر سر بقاياي زمين وارد جنگ شده اند . شمشيري در درست ، او عليه تمام آن ها به چيش مي تازد تا براي هميشه صلح را از دنيا بربايد. شکار بهشت ، منفور جهنم و رانده انتقام ، به نام "جنگ" در DS Dark Siders از نماد، الهه يا چرخ دنده جنگ خبري نيست و عبارت "War" نقش استعاري يا توصيف ندارد. شخصيت اصلي اين داستان خود War و "جنگ" است ، يکي از چهارسوار آخرالزمان که در افسانه ها مسووليت گرفتن
يکشنبه، 24 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
DARKSIDERS(بازي در رکاب تاريکي)
DARKSIDERS(بازي در رکاب تاريکي)
DARKSIDERS(بازي در رکاب تاريکي)






نام او جنگ است

دوره انسان به پايان رسيده است. ارتش هاي بهشت و لشکريان جهنم بر سر بقاياي زمين وارد جنگ شده اند . شمشيري در درست ، او عليه تمام آن ها به چيش مي تازد تا براي هميشه صلح را از دنيا بربايد. شکار بهشت ، منفور جهنم و رانده انتقام ، به نام "جنگ" در DS Dark Siders از نماد، الهه يا چرخ دنده جنگ خبري نيست و عبارت "War" نقش استعاري يا توصيف ندارد. شخصيت اصلي اين داستان خود War و "جنگ" است ، يکي از چهارسوار آخرالزمان که در افسانه ها مسووليت گرفتن صلح از زمين را بر عهده دارد. همه مي دانيم که بدي کردن به قهرمانان عصباني بازي ها (مثل Kratos) ، همواره عواقب ناخوشايندي براي عاملان اين امر به همراه دارد چه برسد به زماني که به خود جنگ خيانت شود. کسي که سوار بر اسبش "تباهي" "(Ruin) ، سراسر زمين نابود شده را براي باز پس گيري قدرت ها و ستاندن انتقامش زير پا مي گذارد . سفري که خالقان بازي يعني Vigil Games در ادعايي بساير بلند پروازانه و ظاهرا نيافتني ، ترکيبي از Legend of Zelda و God of War توصيف کرده اند.

اينک آخرالزمان

پايان دنيا ، آغاز DS است. رئيسVigil Games يعني ديويد آدامز از اين آخر الزمان افسالنه اي اثرش به همراه لفظ "درست و حسابي" زياد ياد مي کند که به قول خودش با يک "شبه آخرالزمان اتمي" فرق دارد. پاياني که هيچ انساني نمي تواند بعد از آن روي زمين باقي بماند. زماني که آتش و شهاب سنگ از آسمان مي بارند؛ مرد و زن ، پير و جوان ، پريشان به اين سو و آن سو مي دوند و فرشتگان و شياطين زمين را به ميدان جنگ بدل کرده اند.
چهار سوار آخر الزمان ، وظيفه نظارت بر به پايان رسيدن جهان را دارند و "جنگ" به عنوان يکي از آن ها وارد گود مي شوند تا با قدرت افسانه اي اش به اجراي وظايف آخرالزماني اش بپردازد(بخوانيد بيش از پيش آشوب به پا کند). بعد از اندکي مبارزه و شکست يک باس (Boss) ، مشخص مي شود قرار نبوده آخر الزمان به وقوع بپيوندد. اين اتفاق بدون آگاهي و اجازه چهار مسئول مربوطه (!) و هم چنين آسمان ها رخ داده است. بدين سان "جنگ" به شوراي مرموز و قدرتمندي مرسوم به Charred، فرا خوانده شده و مورد بازخواست قرار مي گيرد . آن ها در يک محاکمه نظامي/ آسماني، "جنگ" را عامل آخرالزمان پيش از موعد معرفي و وي را محکوم مي کنند. War به زنجير کشيده شده و قدرت هايش از او گرفته مي شوند. به عنوان آخرين درخواست، "جنگ" از شورا يک فرصت براي بازگشت به زمين مي خواهد تا بي گناهي خود را اثبات کند. در زمين 100 سال از پايان جهان گذشته و نه تنها ديگر انساني باقي نمانده، بلکه نبرد بي پايان خير و شر به پايان رسيده است، آن هم با پيروزي بدي! شياطين و هيولاها بيشتر دنيا را تصاحب کرده و معدود فرشتگان هم يک گروه مقاومت کوچک تشکيل داده اند که اميدي به پيروزي شان نيست. يک سوار آخر الزمان مثل "War" سمت هيچ يک از دو جبهه نيست و عملا به عنوان يک موجوديت بي طرف (NoSider?!) وظيفه احياي تعادل ميان ياران روشنايي (Light Sider) و ياران تاريکي (Dark Sider) را دارد. علاوه بر اين او بايد اسب و ديگر قدرت هايش را پس گرفته و در يابد چه کساني براي وي پاپوش دوخته و پشت پرده اين همه خرابي و نابودي هستند.

لينگ + کريتوس=؟

وقتي نزديک 2 سال پيش از DS پرده برداري شد، سازندگان آن را يک بازي ماجرايي در دنيايي وسيع و آزاد با مايه هاي نقش آفريني و الهام گرفته از سري Legend of Zelda با اکشن Hack n Slash گونه اي به سبک Good of War توصيف کردند. در آن زمان و E3 سال بعدش بازي بيشتر شبيه يک کپي دست چندم از Gow,DMC به نظر مي رسيد؛ اما با توجه به جديدترين نمايش ها به نظر مي رسد DS علاوه بر به دست آوردن هويت خاص خود، موفق شده کمي هم به شاهکارهاي الگويش نزديک شود( امري که باعث جلب نظر بسياري از منتقدان و حاضران E3 شده است ) البته بر اساس مشاهدات ما ، DS هنوز راه زيادي در پيش دارد؛ ولي خوشبختانه با نمايش بيشتر عناصر نقش آفريني و دنياي بازي، مي توان به اين سفر اميد بيشتري داشت.
"War" در طول گردش در بازي ، قدرت هاي اصلي و وسايل مفيدي پيدا مي کند که علاوه بر پيشبرد داستان، به وي در راهيابي به مکان هايي که پيش تر غير قابل دسترسي بودند نيز کمک مي کنند . برخي از تجهيزات وي يادآور سري بازي هايZelda هستند که در راس شان اسلحه اي شبيه بومرنگ تيغ دار به نام Crossblades قرار دارد. اين وسيله علاوه بر يک سلاح دوربرد، قابليت هاي ديگري هم دارد که از ميان شان مي توان به قدرت انتخاب چند هدف و سپس پرتاب آن به سبک Batrang مخصوص بتمن اشاره کرد. زنجير ، Mini-Gun دستي و اسلحه هاي گرم و سرد ديگري هم در طول بازي آزاد مي شوند و تير چراغ برق و ديگر بقاياي تمدن هم براي مشت و مال دادن دشمنان هميشه در درسترس هستند. طبق ادعاي سازندگان ، همين تسليحات هم در طول بازي قدرت هاي جديدي پيدا کرده و همواره ارتقا مي يابند(مثلا شمشير ساده اول بازي قابليتي به نام Bladc Gaizer به دست مي آورد که با فرو کردنش در زمين ، نيزه و تيغ هاي مرگباري زير پاي دشمنان سبز مي شوند).

تسليحات جنگ

با متمرکز کردن حملات روي يک دشمن ، زمان بازي براي يک لحظه آرام مي شود که نشانه آسيب پذير شدن هدف مورد نظر است. اکنون مي توان با خيال راحت تر به پياده سازي کمبودهاي خلاقانه تر فکر کرد؛ چرا که علاوه بر چند ضرب هاي معمولي که عموما از عناوين برتر سبک وام گرفته اند، "War" مي تواند در طول مبارزه تسليحات فوق را با هم ترکيب کند. زنجير وي قابليت گرفتن و فراخواني اشيا و دشمنان مختلف را به سبک Bionic Commando معروف يا اسکرپيون Mortal Kambat دارد. بدين ترتيب در يکي از کمبودهاي ترکيبي، "جنگ" يک هيولاي نگون بخت را از دور شکار کرده و به سمت خودش مي کشد ، با شمشيرش وي را به هوا فرستاده و مانند دانته، با تيراندازي او را روي هوا سوراخ سوراخ مي کند . سپس مي تواند با زنجير حريف را به زمين کوبيده يا به هوا خاسته و کمبو را در آن جا ادامه دهد. محيط بازي هم پر از ماشين هاي خراب است که مي توان آن ها را هنگام اجراي چنين کمبويي پرتاب کرد.
البته اين تسليحات جنگي، خارج از مبارزات عادي هم کاربرد هاي ديگري دارند. سياه چال ها و محيط هاي بازي پر از انواع معماها و پازل ها هستند که با الهام از Legend of Zelda وTomb Raider کار شده اند .طبق ديگر وعده هاي سازندگان ، معماهاي بازي در مبارزه با باس ها هم خودش نشان خواهند داد؛ هر چند شبه باس هاي ساده و صرفا اکشن هم در بازي کم نخواهند بود. تاکنون يک مورد از باس هاي غير معمول و پازل دار بازي نشان داده شده که يک هيولا به نام Tiammat است. براي شکست اين موجود بالدار، "war" بايد يک بمب چسبناک را به سمت وي پرتاب کند و سپس با هدف گير چند هدفي مخصوص Crossblades ، يک مشعل سوزان و بمب روي بدن Tiammat را نشانه رفته و بدين ترتيب وي را ضعيف سازد. زماني که جان باس تمام مي شود يک کليد جهت تمام کردن کار روي بالاي سرش به سبک Gow ديده مي شود. با فشردن "war" به جان باس نگون بخت افتاده و همانند آن اثر، با تمام کننده اي مرگبار و ديدني ، او را از صحنه روزگار محو مي کند. خوشبختانه Gow و بسياري از ديگر بازي ها اين روزها ، در حين اين دموي تماشايي تمام کننده، خبري از Quick Time Event (فشردن کليدها) اعصاب خرد کن نيست و بازيباز مي تواند با خيال راحت از سکانس فوق همانند يک Fatality لذت ببرد."جنگ" در ابتداي بازي بجز يک شمشير (هر چند بسيار عظيم الجثه) ، سلاح ديگري ندارد و با شکست باس ها ابزار گوناگونش را پس مي گيرد . علاوه بر اين تجهيزات و اسلحه ها، باس هاي بازي گاه کليدها و وسايل لازم براي به اتمام رساندن ماموريت هاي NPC ها يا حل معماها را بر جا مي گذارند که نمونه شان همين Tiammat و قلب تپنده اش است! سازندگان براي عظيم تر جلوه دادن مبارزه ها تا حد امکان باس ها را بسيار بزرگ طراحي کرده اند . هرچند نمونه هاي نمايش داده شده در مقايسه با بهترين هيولاهاي God of War چه از لحاظ اندازه و چه نحوه مبارزه و يگانگي هنوز فاصله دارند.

پشت صحنه آرماگدون

نگارش داستان Ds بر عهده نويسنده و طراح معروف کتاب هاي مصور يعني جومادوريرا (Joe Madureira)(معروف به جومد) با سابقه کار روي آثاري نظير Men-Uncanny X و Battle Chasers است. او خودش در کنار آدامزف يکي از موسسان Vigill Games بوده و کارگرداني هنري اين بازي را نيز بر عهده دارد. جو قصد خلق يک دنياي فانتزي سياه با پيش زمينه و داستاني عميق را دارد و طرح هايش نويد ترکيبي منحصر به فرد از دو دنياي کاميک بوک و بازي را مي دهند . براي دستيابي به اين مهم و ديگر اهداف بلند پروازانه تيم ، سبک بازي از اکشن خالص دور شده و به سمت بازي هاي نقش آفريني و Open -world سوق يافته است . در DS ، بازيباز يکسره مشغول مبارزه نخواهد بود و مي تواند با برخي فرشتگان و هيولاها در قالب NPC ملاقات کرده و با آن ها به گفتگو بپردازد. بدين ترتيب "War" ماجراي آرماگدون و وقايع بعدش را از ديد دو طرف جنگ شنيده و با ترکيب شان ، به حقيقت نزديک تر مي شود.ا لبته هر کدام از آن NPC ها ، يک دنياي Open -world و مجازي جذاب باري اين که بتواند مخاطب را به خوبي در خودش غرق کند، نيازمند حس زندگي و پويايي است . در بعد زندگي نمي توان از دنياي نابود شده صد سال بعد از آخرالزمان انتظار زيادي داشت ؛ اما اين به معني خالي بودن محيط DS يا هشو مصنوعي (AI) ضعيف آن نيست.
هيولاها و شياطيين که محيط بازي را اشغال کرده اند همگي از سکنه جهنم هستند و بر همين اساس هيچ کس نمي تواند روي وفاداري آن ها حساب کند حتي خود شيطان! در يکي از نمايش هاي E3 ، برخي هيولاهاي بزرگ بازي به جان يکديگر افتاده و در حين مبارزه با بازيباز، به يکديگر هم حمله کردند. آيا سازندگان قصد خلق يک اکوسيستم BioShock گونه براي اين آخرالزمان را دارند؟ امري که مشروط است بر خلق مکانيزم رفتاري منحصر به فرد براي هر گروه از هيولاها و استفاده کمتر از سيستم کليشه اي مبتني بر ظهور دشمنان با ورود بازيباز به نواحي خاص (به همراه مسدود کردن مصنوعي راه وي و...) فعلا براي قضاوت پيرامون هوش مصنوعي خيلي زود است اما با توجه به بلندپروازي هاي عوامل بازي و فاصله نسبتا زياد باقي مانده تا انتشار بازي هيچ چيز بعيد نيست.

جنگ ، هر روز بهتر از ديروز!

باس ها تنها موجودات مفيد بازي نيستند ؛ بلکه حتي ساده ترين دشمنان و زامبي هاي عادي هم فوايد مادي ـ معنوي زيادي براي "جنگ" دارند ! با نابودي هر دشمني در DS ، ارواح درون وي آزاد مي شوند که به 3 گروه زرد(خشم) ، سبز (جان) و آبي (نقدينگي!) تبديل مي شوند. DS به حرف قديمي ها که فته اند ماديات بعد از مرگ ارزشي ندارند، گوش کرده و از ارواح به عنوان واحد ارزشمند خريد و فروش استفاده مي کند! هر چه باشد بخش اصلي جنگ بهشت و جهنم در افسانه DS بر سر تصاحب همين ارواح در گرفته است. "جنگ" به کمک پول/روح مي تواند ابزار خود را ارتقا داده و وسايل گوناگون را خريداري کند. سازندگان براي پررنگ کردن المان هاي نقش آفريني يک شبه Inventory مخصوص هم براي بازي طراحي کرده اند که قابليت تخصيص قدرت هاي خاص به اسلحه ها و وسايل گوناگون (Augment کردن) هم در آن وجود دارد. متاسفانه تا کنون بيشتر بخش هاي ابتدايي بازي نمايش داده شده که در آن ها "War" هنوز چندان قوي نشده است. رد اين مقطع کمبودها و حمله هاي "جنگ" به شدت محدود و يکنواخت و در حد بازي هاي Hack n Slash ساده است. بدين ترتيب سر و کله زدن با اين توانايي هاي ابتدايي ممکن است خيلي از بازيبازها را در اوايل کار خسته يا دلسرد کند. اتفاقي که سازندگان بازي اميدوارند به کمک عناصر نقش آفريني و آزادي دنياي DS مانع وقوعش شوند. البته نبايد فراموش کنيم محيط Open -world گونه بازي پر است از رمز و راز و سياه چال ، بازيباز مي تواند به سبک ديگر عناوين دنياي باز به گشت و گذار آزادانه پرداخته و وارد انواع Dungeon ها شود که علاوه بر سياه چال، شامل آسمان خراش ها ، خرابه ها و قلعه هاي افسانه اي هم مي شوند. بسياري از آن ها احتمالا در داستان نقشي نخواهند داشت؛ اما هر کدام شان ميزبان آيتم ها و وسايل سري و مفيد فراواني است که مطمئنا طرفداران جمع آوري Loot را خشنود خواهند کرد.

سوار بر تباهي

يکي از مشکلات بالقوه DS نبود وسايل سريع براي جابجايي در اوايل کار است . در يک دنياي بزرگ و Open -world ، اگر بازيباز بخواهد فاصله زياد ميان دو نقطه را با پاي پياده طي کند؛ مطمئنا خسته مي شود از ماشين سالم هم در اين دنياي تباه شده خبري نيست . سازندگان هنوز براي بخش هاي پيش از آزاد شدن اسب War تدبيري نيانديشيده اند ؛ اما احتمال استفاده از سنگ ها يا دروازه هاي مخصوص Teleport، دور از ذهن به نظر نمي رسد. خوشبختانه با ورود اسب وفادار و هولناک "جنگ" يعني "Ruin" همه مشکلات فوق فراموش مي شوند . اسب هاي زيادي در داستان ها وجود دارند که با يک سوت به سراغ صاحبان شان مي دوند؛ اما "Ruin" با هر بار فراخواني "جنگ" ، از خاکستر و خاک برخاسته و در جا ظاهر مي شود ! مسافرت سريع و صرفه جويي در وقت تنها خواص اين اسب نيست و "جنگ" مي تواند از پشت آن به سبک کابوي ها به تيراندازي بپردازد (البته با ميني گان) ، براي مبارزه با برخي از باس هاي بازي هم به اسب نياز داريد ؛ چرا که وقتي باس مورد نظر طولش از يکي دو ايستگاه اتوبوس بيشتر مي شود، جابجايي سريع و جنگيدن در همين حين نقش حياتي پيدا مي کند. انواع حملات و قدرت هاي مخصوص حالت سواره هم در طول بازي گسترده تر و بهتر مي شوند تا "Ruin" را به يکي از مفيد ترين عناصرDS تبديل کنند. تنها مشکل زماني است که بازيباز وارد محيط هاي بسته و داخلي مي شود، جاهايي که احتمالاً خاک شان با "Ruin" نساخته و وي ناپديد مي شود.

از کاغذ کتاب تا ديسک بازي

جومد هر چند در صنعت بازي تازه وارد و بي تجربه نيست؛ اما DS به نوعي اولين بازي واقعا مهم وي محسوب مي شود . همانند کاميک اوريجينال و مخصو خودش يعني Battle Chasers، دنياي DS ظاهري منحصر به فرد با معماري و موجودات اغراق شده دارد. در طراحي شخصيت هاي بازي عموما از هيکل هاي بزرگ، ظاهري عضلاني و زره پوش (به ويژه خود "جنگ") و سرهايي بيش از حد کوچک استفاده شده است. اين نکته در Concept Art ها بازي و نقاشي هاي کاميک بوکي ديدني مي شود؛ اما در تبديل به مدل هاي سه بعدي کمي کارتوني به نظر مي رسد. البته تيم گرافيکي بازي خلي در اين مورد مقصر نيست و شايد هدف اصلي نيز همين بوده است . کار آن ها در جايي بحث برانگيز مي شود که مدل هاي سه بعدي و نهايي خيلي ساده تر از طرح هاي جو از آب درآمده اند(هر چند برخي از نمونه ها واقعا ديدني و کاميک بوکي کار شده اند). اين که بازي نهايي چقدر با تصور و دنياي جو مد هماهنگي دارد، هنوز مشخص نيست ، اما خوشبختانه حداقل در طراحي دنيا بازي، شاهد پيشرفت خوبي در جهت رسيدن به Wasteland مد نظر وي هستيم و برخي گوشه ها دقيقا شبيه Concept Art ها شده اند. بخش وسيعي از محيط اصلي بازي را ساختمان ها و خيابان هاي امروزي و متعارف تشکيل مي دهند، اما سياه چال هاي به وجود آمده و قلعه هاي مخوف که از زير زمين و آسمان سردرآورده اند، ظاهري گوتيک وار (مانند DMC) به بازي داده اند. اين مهم در کنار عوامل ديگر باعث شده بود هويت بصري بازي کمي در ابتداي تقليدي به نظر برسد؛ ولي خوشبختانه در آخرين نمايش ها DS جهت گيري بهتري پيدا کرده است و بعيد نيست تا قبل از عرضه باز هم شاهد تغييرات ريز و درشت در ظاهر آن باشيم . از بعد فني هم DS در هر نمايش بهتر از بار قبل ظاهر شده ؛ اما هنوز ايرادات سرعت فريم وجود دارد(امري که مي تواند يکي ازدلايل تعويق هاي پر تعداد بازي باشد).
انيميشن هاي خود "War" به ويژه در نمونه هاي مخصوص Finisher به زيبايي کار شده اند؛ ولي واکنش هاي دشمنان به حملات وي هنوز جاي کار دارند. تماشاي آسفالت شدن ! دسته جمعي گروهي از زامبي توسط خودرويي که "جنگ" به سمت شان پرتاب کرده ، خالي از لطف نيست؛ اما دشمنان بزرگ تر از ديد صدمه ظاهري کمي بيش از حد انعطاف پذير جلوه مي کنند. جلوه هاي ويژه بازي همگي به زيبايي طراحي شده و افکت هاي نسبتا کليشه اي ارواح معلق حداقل ضعيف و ساده کار نشده اند. سيستم خون بازي هم در آخرين نمايش E3 پيشرفت قابل ملاحظه اي کرده و به ويژه از حالت زشت اوليه و شبيه Golden Axe :Beast Rider فاصله گرفته است . سياه چال ها و لوکيشن هاي نمايش داده شده هنوز کمي يک نواخت و يک شکل به نظر مي رسند؛ اما تعدادي پس زمينه عظيم و دکور نمادين واقعا قابل تحسين نيز نشان داده شد که اميدواريم سازندگان تعداد بيشتري از آن ها را در صحراي وسيع مياني بازي ، مخفي کرده باشند.
استخدام بازيگر مشهوري چون مارک هاميل (Mark Hamill) براي صحبت در بازي مطمئنا براي طرفداري Star Wars و شخصيت لوک اسکاي واکر خبر خوشحال کننده اي است ؛ اما وظيفه او در DS بيشتر شبيه ديگر نقش به يادماندني اش يعني صحبت به جاي جوکر در کارتون هاي معروف The Animated Series:Batman است . البته سازندگان وعده استفاده از بازيگران ديگري را هم براي دوبله شخصيت هاي افسانه اي DS داده اند که تاکنون تنها حضورمون بلادگود (Moon Bloodgood) (بازيگر Terminator Salvation) و ورنن ولز (Vernon Wells) بازيگر (The Road Warrior) مسجل شده است. آهنگ سازي بازي يعني اسکات مورتون (Scott Morton) شايد نامي معروف و شناخته شده نداشته باشد(کسي که بيشتر به عنوان Audio Designer در صنعت بازي فعاليت مي کند)؛ اما ضبط موسيقي بازي به کمک ارکستر سمفونيکي در آلمان و يک قطعه آزمايشي که وي در سايت خودش قرار داده، نويد حضور تم هاي گوناگوني شامل گوتيک، مذهبي / کليسايي و شايد حتي متال را در بازي مي دهند. از کار قبلي او يعني Titan Quest هم نبايد گذشت. DS عنواني است که تاکنون خيلي ها آن را ناديده گرفته اند؛ اما نمايش موفقش در E3 امسال ثابت کرد که بدون Hype سنگين هم مي توان در نمايشگاهي پر از بازي هاي درجه يک و پر سر و صدا درخشيد . وعده خلق يک تجربه تک نفره فانتزي و سرگرم کننده در محيطي Open -world و ترکيب المان هاي نقش آفريني و ماجراجويي سري Legend of Zelda با نبردهاي نفس گير و پر زرق و برق سري Good of War، از نظر بسياري علمي نيست؛ اما اگر پيشرفت سال به سال جو و تيمش را در نمايش هاي E3 گواه گيريم، بعيد نيست به نزديکي هدف شان برسند.
منبع:نشريه بازي رايانه شماره30




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط