پس به پشتوانه ی این قانون و اصل روشن که از سیره ی عبادی اهل بیت علیهم السلام بدست می آید، باید با تاسی از آن، بالاترین مقامات را از خدا بخواهیم؛ اما در این میان باید دید، بالاترین مقام را از خدا در مورد چه مطلبی باید بخواهیم؟
در این مقاله در صدد آنیم که به این پرسش پاسخ دهیم. اما بهتر است که پاسخ را از پشتوانه ی این اصل که سیره ی عبادی اهل بیت علیهم السلام است، بیابیم.
امام سجاد علیه السلام در دعای بیستم صحیفه سجادیه که به دعای «مکارم الاخلاق» معروف است، در اولین فرازش، بالاترین مقامات را در چهار چیز برجسته از خداوند درخواست می کنند که در اینجا به دو مورد از آن اشاره می کنیم.
1. کامل ترین ایمان
اولین چیزی که باید در مورد آن بالاترین مقام را از خدا درخواست کنیم، ایمان است؛ امام سجاد علیه السلام در این فراز اول این دعا می فرمایند: «بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ...» بارالها! ایمان مرا به کاملترین مدارج آن برسان.همانگونه که گفتیم، حضرت با آنکه بالاترین مقام را در پیشگاه الهی دارند، اما در عین حال، کاملترین مدارج ایمان را از خدا درخواست می کنند.
اما چه عواملی وجود دارد که باعث می شود ایمان انسان کامل تر شود.
سه عامل مهم: دین شناسی، برنامه ریزی در معاش، صبر
امام رضا (علیه السلام) درباره نحوه تکمیل حقیقت ایمان میفرماید: «لا یَسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقیقَهْ الایمـانِ حَتّى تَکُونَ فیهِ خِصالٌ ثـَلاثٌ: اَلتـَفـَقـُّهُ فى الدّینِ، وَ حُسْنُ التَّقْدیرِ فِى الْمَعیشَهْ وَالصَّبْرُ عَـلَى الرَّزایا»؛[1]هیـچ بندهاى به کمال حقیقى ایمان نمىرسد، تا اینکه این سه خصلت در او باشد: دین شـناسى و ژرف اندیشی در دین، و اندازه و برنامه ریزى نیکو در معیشت و معاش زندگى، و شکیبایى بر سختیها و ناملایمات.
کمال ایمان در امور شخصی و فردی
در این حدیث نورانی، راه رسیدن به کمال ایمان، سه چیز بیان گردیده است؛ با دقت در این سه مورد می توان گفت: اگر انسانی با تفقه و بصیرت و دین شناسی، و تدبیر در امور زندگی پیش رود، اگر مشکلی هم پیش آید، عنان صبر را از کف ندهد، می تواند پیروز میدان دینداری باشد و به کمال ایمان دست یابد.
کمال ایمان در امور اجتماعی
نکته مهم در این حدیث، آن است که ممکن است که این سه مورد در امور شخصی فرد اتفاق بیافتد؛ و کسی بگوید، در اموری که اجتماعی اند و مربوط به دیگران و حقوق آنان است، چگونه می توان به کمال ایمان دست یافت؛ باید گفت: در حدیث دیگری که امام حسین علیه السلام از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل فرموده اند که ایشان فرمودند: «ثَلاَثُ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ اِسْتَکْمَلَ خِصَالَ اَلْإِیمَانِ اَلَّذِی إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی إِثْمٍ وَ لاَ بَاطِلٍ وَ إِذَا غَضِبَ لَمْ یُخْرِجْهُ اَلْغَضَبُ مِنَ اَلْحَقِّ وَ إِذَا قَدَرَ لَمْ یَتَعَاطَ مَا لَیْسَ لَهُ.»[2]
«سه خصلت است که در هر کس باشد خصلتهاى ایمان در او کامل شده است: کسى که وقتى خوشنود شد، خوشنودیش او را به گناه و باطل نکشاند و وقتى خشمگین شد خشم او، او را از حق بیرون نکند و وقتى قدرت یافت، به آنچه مال او نیست دست درازى نکند.»
تبیین حدیث
این حدیث را می توان دو گونه تبیین نمود:
تبیین اول:
این سه ویژگی نشان دهنده ی آن است که انسان مومن، باید حد و مرز بشناسد، و اگر از حد و حدود الهی خارج شود، دیگر مومن نیست؛ یعنی اگر راضی است، رضایت در حد و حدود معین، اتفاق افتد که مرزش، همان سر حد گناه است؛ نباید وارد حیطه ی گناه شود؛ و اگر خشمگین شود، از مرز حق خارج نگردد؛ و اگر قدرت و توانایی یابد، نباید دست درازی کند؛
تبیین دوم:
از لحاظ دیگر حضرت، شاید به مطلب دیگری اشاره می فرماید و آن اینکه شاید، منظور، آفت زدگی عمل مومن باشد؛ یعنی مومن نباید آفت زده شود؛ چون آفت خشنودی زیاد، ورود در گناه است؛ و آفت خشم، بیرون رفتن از حق و آفت قدرت، دست درازی به اموال دیگران است.
۲. برترین یقین
دومین مطلبی که امام سجاد علیه السلام در فراز اول از دعای مکارم الاخلاق درخواست می کنند، بافضیلت ترین یقین است؛ حضرت می فرمایند: «... وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ ...» «یقین مرا برترین یقین گردان»
جایگاه یقین در دعا و حدیث
امام از خدا درخواست می کند، که خداوند به ایشان برترین یقین را عطا کند؛ یقین یک امر قلبی است، چون در دعای تعقیبات نماز صبح و مغرب، می خوانیم: «وَ اَلْیَقِینَ فِی قَلْبِی» خدایا، یقین را در قلبم قرار بده. حضرت با بیان این مطلب در حقیقت مومن را راهنمایی می کند، که هر چه قدر یقین انسان در زندگی بالاتر باشد، خوشی و آسایش در زندگی بیشتر می شود؛ چون آسایش در یقین نهفته است؛ چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند: «اَلرَّوحُ وَ الرّاحَةُ فِى الرِّضا وَ الیَقینِ وَ الهَمُّ وَ الحَزَنُ فِى الشَکِّ وَ السَّخَطِ»؛[3] خوشى و آسایش، در رضایت و یقین است و غم و اندوه در شکّ و نارضایتى.یکی از ویژگیهای یقین، داشتن یقین در عمل است؛ یقین اگرچه یک امر قلبی است، اما باید در عمل خودش را نشان می دهد؛ چنانکه در حدیثی از «امام على علیه السلام آمده است که: «إنَّ المُؤمِنَ مَن یُرى یَقینُهُ فی عَمَلِهِ، وَ المُنافِقُ مَن یُرى شَکُّهُ فی عَمَلِهِ»؛[4] «در عمل مؤمن یقین دیده مىشود و در عمل منافق شک.»
تفاوت مومن و منافق در عمل
امیرالمومنین علیه السلام در این حدیث نیز همین مطلب را متذکر می شوند که یقین در عمل مومن دیده می شود، اما انسان منافق در عملش شک و تردید دیده می شود؛ پس با این اوصاف، یقین قلبی مومن در عملش ظاهر می شود؛ و شک و تردید منافق در عملش آشکار می گردد.
راه فهم دارا بودن مقام یقین
اما از کجا بفهمیم که ما دارای یقین هستیم؟
پاسخ این پرسش را باید از کسانی دریافت کنیم که خود صاحبان یقین بوده اند؛ امام على علیه السلام فرمودند: «یُستَدَلُّ عَلَی الیَقین بِقِصَر الأمَلِ وَ إخلاص العَمَل وَ الزُّهدِ فی الدُّنیا.»[5] «سه چیز از نشانه های یقین هستند: کوتاهی آرزو، اخلاص در عمل، بی رغبتی به دنیا.»
تبیین حدیث
حدیث مذکور، نشانه های انسان صاحب یقین را بیان می فرماید؛ انسانی که یقین دارد، آرزوهایش کوتاه، عملش خالص و بی رغبت به دنیاست؛ اساساً این سه نشانه با مسئله ی یقین یک ارتباط زیبایی دارند؛ انسانی که یقین دارد، می داند که دنیا جای همیشه ماندن نیست، و لذا به دنیا بی رغبت است، و چون به دنیا بی رغبت است، اگر آرزویی هم در دل داشته باشد، کوتاه خواهد بود؛ و کسی که آرزوی دنیایی اش کوتاه باشد، می داند که باید، برای آخرت خویش عمل خالص بفرستد، چون عمل برای آخرتِ جاودانه، حتماً باید، خالص و بی پیرایه باشد تا مورد پذیرش قرار گیرد.
نتیجه حدیث
پس با این اوصاف انسان صاحب یقین، دنیا را وسیله و پلی برای آخرت می داند که هر عمل خالصی بر این پل می تواند سالهای زیادی در آن طرف، برایش سفره های رنگین مادی و معنوی فراوانی به ارمغان بیاورد.
پس با توجه به این دو اصل مهم در دعا، می توان دریافت که انسان باید برای ارتقای ایمان و یقین خود دست نیاز بسوی معبود بی نیاز دراز کند، تا او راههای پیمودن پله های ترقی ایمان و کسب درجات برتر یقین را به او بیاموزد.
پی نوشت: