تمدن بدون قید اسلامی

معنای ترقی از دیدگاه اسلام دور شدن از ظلمات و وارد شدن به نور است. در این دیدگاه انسان را در بین نور و ظلمت فرض می کنند و این انسان می تواند به سمت تاریکی و ظلمت یا به سمت نور برود.
شنبه، 30 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تمدن بدون قید اسلامی
تمدن بدون قید اسلامی وقتی که مطرح می شود همانطوری که از ریشه اش برمی آید ممکن است شهرنشینی و شهروندی به ذهن تبادر کند و در مقابل آن توحش یا دور بودن از علم و لوازم آن وجود دارد. دانشمندان ولو مادی باشند تمدن را فقط معادل با پیشرفت تکنولوژی و پیشرفت وضعیت شهرنشینی نمی دانند. در سال ۱۳۵۲ در زندان عادل آباد بودم، بعد از مدتی سران نظامی حزب توده را آوردند یکی از آنها هم على عمویی بود؛ همان کسی که بعد از دستگیری کیانوری اعلام کرد چون او خیانت کرده حزب توده منحل است. یک روز با ایشان صحبت می کردم که شما تمدن را چگونه معنا می کنید. تعبیر رسایی کرد گفت ما به کسی می گوییم متمدن که نمی خواهد کسی مواظبش باشد تا تعدی نکند و به کسی می گوئیم وحشی که باید مراقبش باشند تا به حدود و حقوق دیگران تجاوز نکند. ببینید اینها که مادی هستند در تلقی از تمدن، مسأله پیشرفت علمی را کافی نمیدانند؛ آنها هم پیشرفت جهت دار را مطرح می کنند. از دید آنها کشور متجاوز متمدن نیست.
 
پس، از این دیدگاه تمدن یعنی اینکه انسان به حدی برسد که خودش خودش را کنترل کند و نخواهد مواظبش باشند. بر اساس همین معنای تمدن ما دو تعبیر ارتجاع و ترقی را داریم. این دو لفظ الفاظ رایجی هستند که همگان از آن استفاده می کنند؛ اما آنچه مهم است شناخت نظر و تحلیل یک مکتب از ترقی و ارتجاع است. قرآن تعبیری بلند و زیبا از ترقی و ارتجاع دارد: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات إلى النور» این معنای ترقی و تمدن از دیدگاه اسلام و اسلامی است؛ یعنی اگر کسی بخواهد تمدن را از دیدگاه اسلام بشناسد باید ترقی را بشناسد.
 
بر این اساس معنای ترقی از دیدگاه اسلام دور شدن از ظلمات و وارد شدن به نور است. در این دیدگاه انسان را در بین نور و ظلمت فرض می کنند و این انسان می تواند به سمت تاریکی و ظلمت یا به سمت نور برود. ممکن است این سؤال پیش بیاید که ظلمات یک کلی است، نور هم یک کلی است؛ در حالی که باید در مصادیق ظلمات و نور بحث شود. یک وقتی روزنامه ای بود به نام خاک و خون؛ این روزنامه مربوط به «پان ایرانیستها» بود. اینها خیلی روی اندیشه های زرتشتی و این چیزها کار می کردند. قبل از انقلاب یک وقت مرا دعوت کردند به جلسه شان که جلسه شلوغی هم بود؛ با من صحبت داشتند که این نظریه زرتشت در مورد گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک، جامع تمام نظریات انبیا است. گفتم من ممکن است یک مطلبی را مطرح بکنم، ناراحت نشوید؛ درحالی که گفته می شود این جمله زرتشت، جامع تمام دستورات خوبان از اول تا آخر هست من می گویم این جمله از بی محتواترین مطالب است. آیا آنچه مساله است رعایت گفتار نیک است یا مسأله، این است که نیک چیست؟ معما کجاست؟ معما این است که چه گفتاری نیک است؟ چه پنداری نیک است چه کرداری نیک است؟ وقتی کلی زیاد شد خیلی آبکی می شود، مانند کسی که دوغ می فروشد و تا آنجایی که سفید است آب در آن می ریزد.
 
وقتی ما می گوئیم «یخرجونهم من الظلمات إلى النور» ممکن است کسی این اشکال را بگیرد که همه از تاریکی بدشان می آید و همه نور را حسن تلقی می کنند اما مهم این است که ظلمت چیست؟ نور چیست؟ آیا بشر می داند چه چیزهایی مصداق ظلمت است؟ می داند چه چیزهایی مصداق نور است؟ ما هرگز نباید توقع داشته باشیم که قرآن بدون عمل اهل بیت بتواند گویا باشد. قرآن این را که یک کتاب خودآموز باشد انکار می کند. قرآن رسما اعلام می کند که در این کتاب متشابهات است و رسما هم اعلام می کند که همه نمی توانند متشابهات را تشخیص بدهند. اصرار هم دارد که اعلام کند که مچ مدعیان فهم قرآن را بگیرید. چون در ماه محرم و صفر هستیم این نکته را عرض کنم که اگر قرآن به صورت کلی ظلمات و نور را ذکر می کند، عمل حسین بن علی(علیه السلام) در عاشورا مفسر نور بود و مفسر ظلمت. اعمال بنی امیه را در عاشورا ببینید این ظلمات است هر چه گفتند و هر چه کردند مصادیق بارز ظلمات است و آنچه آن حضرت کرد و آنچه گفت مصداق بارز نور است. ظلم، تعدی، دروغ و این کارهایی که بنی امیه کردند مصادیق ظلمت است؛ ایستادگی، استقامت، بصیر بودن در کار، اینها مصادیق نور است. هر کسی شهدای عاشورا را یک جوری تعریف کرده، از یکی مثلا بپرسند ویژگی حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) چیست؟ می گوید وفاداریش و صمیمیتش. نور را ببینید چگونه بیان می کند و مصداق نورانی بودن فرد را. امام صادق (علیه السلام) اینجور بیان می کند: «ان عمى العباس کان ثانی البصیرة» این ویژگی بالاتر از ویژگیهای دیگر است؛ «نافذ البصیرة» بودن. «یخرجهم من الظلمات إلى النور»؛ یعنی انسان را نافذ البصیرة می کند. یعنی بداند در چه زمانی زندگی می کند و بداند چه جهتی را باید انتخاب بکند و در این جهت چگونه باید کار کند. اصحاب عاشورا همه شان نافذالبصیرة بودند؛ اما نافذالبصیرة بودن مراقبت دارد. بر اساس این آیه ترقی و ارتجاء معلوم و پایه تمدن اسلامی مشخص شد. تمدن اسلامی یعنی دستگاهی، حکومتی، نظامی و مکتبی که انسان را از ظلمات که مصداق آن در عاشورا است به نوری که باز مصداقش در عاشورا است منتقل کند.
 
سپس ما باید تمدن اسلامی را در عاشورا مطالعه کنیم چون عاشورا مفسر قرآن است و اندیشه های تابناک حضرت امام هم مفسر عاشورا است از این بابت که شما می گویید نهضت ما حسینی است رهبر ما خمینی است.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه،صص87-85، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط