نقد و بررسی پویانمایی شاهزادهکوچولو
شازدهکوچولو عنوان داستانی بسیار زیباست که حدوداً ۶۰ - ۷۰ سال پیش توسّط آنتوان دوسنت اگزوپری - نویسندهی فرانسوی - نوشته شده و تا امروز به ۲۵۰ زبان ترجمه و چاپ شده است. هر سال حدود یک میلیون جلد از این کتاب به فروش میرسد و به عنوان پُرخوانندهترین کتاب، سالهاست که مورد چاپ مجدد و فروش قرار میگیرد.
آثار هنری زیادی هم با الهام گرفتن و اقتباس از این کتاب به وجود آمده که در این میان پویانمایی سینمایی شازدهکوچولو اوّلین بار است با نگاه به آن داستان ساخته شده و توانسته موفّقیّتها و جوایز زیادی را کسب کند.
این پویانمایی ساختهی کارگردان معروف «مارک آزبرن» است که پویانمایی «پاندای کونگفوکار» را در کارنامهاش دارد.
آثار هنری زیادی هم با الهام گرفتن و اقتباس از این کتاب به وجود آمده که در این میان پویانمایی سینمایی شازدهکوچولو اوّلین بار است با نگاه به آن داستان ساخته شده و توانسته موفّقیّتها و جوایز زیادی را کسب کند.
این پویانمایی ساختهی کارگردان معروف «مارک آزبرن» است که پویانمایی «پاندای کونگفوکار» را در کارنامهاش دارد.
سفر شگفتانگیز به درون
وقتی با انیمیشنی سر و کار داریم که برگرفته و اقتباس از کتابی پرفروش همچون شازدهکوچولو است که تا کنون حدود دویست میلیون نسخه از کتاب آن به فروش رسیده، حتماً باید دنبال نکاتی بگردیم که مخصوص به خودش باشد.
انیمیشن شازدهکوچولو داستان دختربچّهای را بیان میکند که به همراه مادرش در شهری زندگی میکند که همه چیز طبق قانون و از قبل پیشبینی شده است و از خیابانها و کوچههای منظّم و مرتّب گرفته تا خانهها و آدمها همه خشک و خطکشی شده هستند. دخترک که به درخواست مادرش برنامهای دقیق را برای زندگی دنبال میکند و اوّلین هدفش رفتن به کالج معروفی است که امتحان ورودی سختی دارد، تلاش میکند همه چیز را طبق برنامههای مادرش پیش ببرد و به هدف اصلیاش فکر کند؛ امّا اتّفاقاتی که در ادامه میافتد به او میفهماند رهایی از قیدوبندهای دستوپاگیر زندگی گاه میتواند خوب و مثبت باشد و لذّتی عمیق را به آدم هدیه کند. در همسایگی خانهی دخترک، خانهای عجیب و متفاوت از تمام خانههای شهر وجود دارد که پیرمردی در آن زندگی میکند و در ادامه، دخترک را به سفری باارزش و دلچسب میبرد و تجربهای تازه و مفید برای زندگی او در اختیارش میگذارد.
داستان کتاب شازدهکوچولو در قالب نوع متفاوتی از انیمیشنسازی که به عکسهای متحرّک یا استاپ موشن معروف است روایت میشود؛ در واقع دو شیوهی انیمیشن رایانهای و عکسهای متحرّک با هم ترکیب شدهاند و ماجرای کتاب و سقوط پیرمرد را که خلبانی قدیمی است و روزی در یک بیابان سقوط میکند و شازدهکوچولو را آنجا میبیند، روایت شده است.
ماجرای انیمیشن به طور کلّی سفری شگفتانگیز را بیان میکند که بیش از هر چیز به دنبال خودشناسی است. به همهی بینندگان تلنگر میزند که: میشود به صدای درون خود گوش داد و بدون ترس از اتّفاقات پیش رو، برای شناخت درون خود کولهبار سفر بست و سفری به دنیای درون خود داشت. شازدهکوچولو میگوید روی یک اخترک یا سیّارهی کوچک زندگی میکرده و گل سرخی دوستداشتنی نیز در آنجا دارد که حالا برای کشف دنیا و سیّارههای دیگر به اینجا آمده....
سال ۱۹۳۵ نویسنده کتاب شازدهکوچولو که هنوز نویسندهی مشهوری نشده بود و بیشتر در خلبانی معروف بود، قصد داشت رکورد طولانیترین پرواز را به نام خود ثبت کند که هواپیمایش در صحرای آفریقا سقوط کرد.
این حادثهی واقعی، سنت اگزوپری را به فکر نوشتن داستان شازدهکوچولو انداخت و سفری عجیب را برای این کار انجام داد، سفری خیالی با شاهزادهی سیّارهای کوچولو.
در پایان شازدهکوچولو تصمیم میگیرد به خانهاش و پیش گل سرخش برگردد، گل سرخی که در نبود شازدهکوچولو پژمرده شده و در حال مرگ است.
تقریباً همهی کسانی که کتاب شازدهکوچولو را خوانده و انیمیشن آن را دیدهاند اعتقاد دارند فاصلهی این دو بسیار زیاد است و انیمیشن مورد نظر ما به هیچ وجه با کتاب آن قابل مقایسه نیست.
گفتوگوهای کتاب، که میان شخصیّتها اتّفاق میافتد، بسیار زیبا و بامفهوم است و درسهای انسانی زیادی را در خود جای داده است، خصوصاً روباهی که در زمین با شازدهکوچولو آشنا میشود و او را همراهی میکند.
انیمیشن شازدهکوچولو با آنکه به نظر میرسد اثری در قوارهی کتابش نبوده و لیاقت جوایز بزرگ جهانی را ندارد، توانست نامزد بزرگترین جایزهی سینمایی جهان، یعنی جایزهی اسکار شود و در بسیاری از جشنوارههای معتبر جهانی جایزه بگیرد. این انیمیشن نزدیک به یکصد میلیون دلار فروش داشته که البتّه با توجّه به هزینه ۷۷ میلیون دلاری که برای ساخت آن صرف شده، نمیتواند فروش چشمگیری باشد.
و نکتهی آخر اینکه مشخص نیست مارک آزبرن -کارگردان این انیمیشن- چرا برای ساخت این اثر از دو شیوهی انیمیشن رایانهای و عکسهای متحرّک استفاده کرده؟! چون بخشهای مربوط به حضور شازدهکوچولو که به همان روش استاپ موشن یا عکسهای متحرّک ساخته شده تا حدودی از نظر تصویری(بصری یا دیداری) انیمیشن را با ضعف همراه کرده و اکثر بینندهها تفاوت دو شیوهی انیمیشنسازی موجود در فیلم را بسیار متفاوت و دور از هم میدانند و از جذّابیّت اثر کاسته است.
شاید مقایسهی صحیحی نباشد؛ امّا اثری که در مورد آن گفتیم، با وجود تعریفهای زیاد، ضعفهای عمدهای دارد که تفاوت سطح کار نویسندهی کتاب و کارگردان سازندهی انیمیشن را نشان میدهد.
آیا انیمیشن اقتباسی شازدهکوچولو توانسته است خوانندگان کتابش را راضی کند؟
منبع: مجله باران
انیمیشن شازدهکوچولو داستان دختربچّهای را بیان میکند که به همراه مادرش در شهری زندگی میکند که همه چیز طبق قانون و از قبل پیشبینی شده است و از خیابانها و کوچههای منظّم و مرتّب گرفته تا خانهها و آدمها همه خشک و خطکشی شده هستند. دخترک که به درخواست مادرش برنامهای دقیق را برای زندگی دنبال میکند و اوّلین هدفش رفتن به کالج معروفی است که امتحان ورودی سختی دارد، تلاش میکند همه چیز را طبق برنامههای مادرش پیش ببرد و به هدف اصلیاش فکر کند؛ امّا اتّفاقاتی که در ادامه میافتد به او میفهماند رهایی از قیدوبندهای دستوپاگیر زندگی گاه میتواند خوب و مثبت باشد و لذّتی عمیق را به آدم هدیه کند. در همسایگی خانهی دخترک، خانهای عجیب و متفاوت از تمام خانههای شهر وجود دارد که پیرمردی در آن زندگی میکند و در ادامه، دخترک را به سفری باارزش و دلچسب میبرد و تجربهای تازه و مفید برای زندگی او در اختیارش میگذارد.
داستان کتاب شازدهکوچولو در قالب نوع متفاوتی از انیمیشنسازی که به عکسهای متحرّک یا استاپ موشن معروف است روایت میشود؛ در واقع دو شیوهی انیمیشن رایانهای و عکسهای متحرّک با هم ترکیب شدهاند و ماجرای کتاب و سقوط پیرمرد را که خلبانی قدیمی است و روزی در یک بیابان سقوط میکند و شازدهکوچولو را آنجا میبیند، روایت شده است.
ماجرای انیمیشن به طور کلّی سفری شگفتانگیز را بیان میکند که بیش از هر چیز به دنبال خودشناسی است. به همهی بینندگان تلنگر میزند که: میشود به صدای درون خود گوش داد و بدون ترس از اتّفاقات پیش رو، برای شناخت درون خود کولهبار سفر بست و سفری به دنیای درون خود داشت. شازدهکوچولو میگوید روی یک اخترک یا سیّارهی کوچک زندگی میکرده و گل سرخی دوستداشتنی نیز در آنجا دارد که حالا برای کشف دنیا و سیّارههای دیگر به اینجا آمده....
سال ۱۹۳۵ نویسنده کتاب شازدهکوچولو که هنوز نویسندهی مشهوری نشده بود و بیشتر در خلبانی معروف بود، قصد داشت رکورد طولانیترین پرواز را به نام خود ثبت کند که هواپیمایش در صحرای آفریقا سقوط کرد.
این حادثهی واقعی، سنت اگزوپری را به فکر نوشتن داستان شازدهکوچولو انداخت و سفری عجیب را برای این کار انجام داد، سفری خیالی با شاهزادهی سیّارهای کوچولو.
در پایان شازدهکوچولو تصمیم میگیرد به خانهاش و پیش گل سرخش برگردد، گل سرخی که در نبود شازدهکوچولو پژمرده شده و در حال مرگ است.
تقریباً همهی کسانی که کتاب شازدهکوچولو را خوانده و انیمیشن آن را دیدهاند اعتقاد دارند فاصلهی این دو بسیار زیاد است و انیمیشن مورد نظر ما به هیچ وجه با کتاب آن قابل مقایسه نیست.
گفتوگوهای کتاب، که میان شخصیّتها اتّفاق میافتد، بسیار زیبا و بامفهوم است و درسهای انسانی زیادی را در خود جای داده است، خصوصاً روباهی که در زمین با شازدهکوچولو آشنا میشود و او را همراهی میکند.
انیمیشن شازدهکوچولو با آنکه به نظر میرسد اثری در قوارهی کتابش نبوده و لیاقت جوایز بزرگ جهانی را ندارد، توانست نامزد بزرگترین جایزهی سینمایی جهان، یعنی جایزهی اسکار شود و در بسیاری از جشنوارههای معتبر جهانی جایزه بگیرد. این انیمیشن نزدیک به یکصد میلیون دلار فروش داشته که البتّه با توجّه به هزینه ۷۷ میلیون دلاری که برای ساخت آن صرف شده، نمیتواند فروش چشمگیری باشد.
و نکتهی آخر اینکه مشخص نیست مارک آزبرن -کارگردان این انیمیشن- چرا برای ساخت این اثر از دو شیوهی انیمیشن رایانهای و عکسهای متحرّک استفاده کرده؟! چون بخشهای مربوط به حضور شازدهکوچولو که به همان روش استاپ موشن یا عکسهای متحرّک ساخته شده تا حدودی از نظر تصویری(بصری یا دیداری) انیمیشن را با ضعف همراه کرده و اکثر بینندهها تفاوت دو شیوهی انیمیشنسازی موجود در فیلم را بسیار متفاوت و دور از هم میدانند و از جذّابیّت اثر کاسته است.
شاید مقایسهی صحیحی نباشد؛ امّا اثری که در مورد آن گفتیم، با وجود تعریفهای زیاد، ضعفهای عمدهای دارد که تفاوت سطح کار نویسندهی کتاب و کارگردان سازندهی انیمیشن را نشان میدهد.
آیا انیمیشن اقتباسی شازدهکوچولو توانسته است خوانندگان کتابش را راضی کند؟
منبع: مجله باران