موافقان نظام آموزشی مختلط

در میان طرفداران این نظریه به فیلسوفان و دانشمندان مشهوری مانند زیگموند فروید و برتراند راسل بر می خوریم که شاید به یک معنا از سردمداران این نظریه در قرون اخیر باشند.
جمعه، 6 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موافقان نظام آموزشی مختلط
یکی از دلایلی که موافقان نظام آموزشی مختلط به آن تمسک می جویند آن است که اصولا جو اخلاقی در این گونه مدارس و مؤسسات آموزشی بهتر است و در آنها هیچ مشکل یا گرایش جنسی به جنس مخالف وجود ندارد؛ ولی در مؤسسات آموزشی غیرمختلط این مشکلات و گرایش ها مشاهده می شود. این همان اصلی است که طرفداران این نظریه آن را در تمام مواردی که سخن از قوانین محدود کننده انسان، اعم از قوانین مذهبی و غیر مذهبی به میان می آید، طرح کردهاند. آنان بر اساس اصل (الانسان حریص على ما منع) معتقدند که برای از بین بردن مشکلات و حساسیت‌های جنسی، باید از این بعد در جامعه هیچ محدودیتی نباشد؛ زیرا ایجاد حریم در میان مرد و زن بر اشتیاقها و التهاب ها می افزاید و حرص و ولع درباره رفتار جنسی را در هر دو جنس می افزاید.
 
در میان طرفداران این نظریه به فیلسوفان و دانشمندان مشهوری مانند زیگموند فروید ( S . Freud ) و برتراند راسل (B . Russell) بر می خوریم که شاید به یک معنا از سردمداران این نظریه در قرون اخیر باشند. راسل معتقد است که اثر معمولی تحریم عبارت است از یک حس کنجکاوی عمومی. این تأثیر هم در ادبیات مستهجن و هم در موارد دیگر مصداق می یابد. فروید قایل است که ناکامی ها به طور عام، معلول قیود اجتماعی است؛ چراکه سرکوبی غرایز سبب اختلالات روانی و بیماری های روحی می شود. او پیشنهاد می کند که تا حد ممکن، غرایز آزاد گذاشته شود تا ناکامی ها و عوارض ناشی از آن از بین برود یا کاهش یابد.
 
در پاسخ به این نظریه و استدلال آن، تنها به پاسخی که استاد شهید مرحوم آیت الله مطهری به این گروه از فلاسفه و دانشمندان داده اند اشاره می شود: درست است که ناکامی ها، بالخصوص ناکامی های جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است، غلط است؛ ولی برداشتن قیود اجتماعی حلال مشکلات نیست، بلکه بر آن می افزاید. در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگری برداشتن قیود، عشق واقعی را می میراند و طبیعت را هرزه و بی بندوبار می کند. اتفاقا در این موارد، هرچه عرضه بیشتر گردد، هوس و میل به تنوع افزایش می یابد و به گفته خود راسل در کتاب زناشویی و اخلاق، عطش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است؛ آنچه با ارضا تسکین می یابد حرارت جسمی است، نه عطش روحی. آزادی در مسائل جنسی موجب شعله ور شدن شهوات به صورت حرص و آز می گردد و این همان هوس است که ارضاشدنی نیست و سیری ناپذیر است و اشباع آن از راه فراوانی و آزاد گذاشتن غیرممکن است؛ درست مثل آن است که بخواهند آتش را با هیزم سیر کنند.
 
اشتباه امثال فروید و راسل آن است که پنداشتند تنها راه رام کردن غرایز، از جمله غریزه جنسی ارضا و اشباع بی حد و حصر آنها از طریق آزادی مطلق می باشد، آن هم به این معنا که به مرد و زن اجازه هرگونه جلوه گری و معاشرت و تماس داده شود؛ بدون توجه به این نکته که چنین آزادی مطلقی و رها کردن آنها و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهیجات در آوردن آنها، آنان را دیوانه می سازد و چون امکان برآورده شدن کامل و تمام خواسته ها و انتظارات فردی هر فرد وجود ندارد، در نتیجه، این غرایز با وضعی بسیار بدتر سرکوب می شوند و تولید عقده های روانی می کند.
 
به نظر می رسد برای آرامش روانی و کنترل غرایز در افراد، دو چیز لازم است: اولا باید تمام غرایز موجود در انسان در حد حاجت طبیعی انسان به طور معقول و مطلوب ارضا شود و ثانیا، از تهییج و تحریک غرایز، به خصوص غریزه جنسی، جلوگیری شود.
 
به نظر می رسد نظام آموزشی مختلط، به ویژه در سطوح متوسطه و حتی دانشکده ها یکی از عوامل و زمینه های مهم تحریک غریزه جنسی دختران و پسران جوان است و موجب خواهد شد که این غرایز به طور صحیح و در حد حاجت طبیعی ارضا نشود؛ بلکه باعث طغیان و شعله ور شدن آتش شهوات گردد. اصولا این گونه اختلاطها و ارتباطها بین دختران و پسران، آن هم در سنین بسیار حساس بلوغ در مدارس راهنمایی و متوسطه و سالهای آغازین دانشگاه بسیار مضر است و سبب سست شدن پایه های استوار خانواده خواهد شد؛ همان چیزی است که نظام های آموزشی مختلط و نظام های آزاد دنیای غرب آن را به ارمغان آورده اند. گرچه در این مقال، جای پرداختن به گزارش ها و آمار و ارقام در این زمینه نیست، برای نمونه، تنها به چند مورد از آنها اشاره می شود:
 
در مجله، پلین تروت آمده است: تا چند دهه پیش، داشتن فرزند نامشروع از بدترین اشتباهاتی بود که یک دختر جوان می توانست در زندگی خود مرتکب شود. اما اکنون مدیر یک دبیرستان دخترانه در یکی از شهرهای بزرگ امریکا می گوید: این موضوع را بچه ها به طور کلی پذیرفته اند و این دیگر یک داغ و نشان بدنامی به آن صورتی که پیش تر تصور می شده، نیست. در دهه ۱۹۸۰ شمار کودکان نامشروعی که زاییده همین اختلاطها و آزادی های جنسی است، سه برابر شده و میزان سقط جنین در دهه ۱۹۹۰، یکصدهزار مورد، در دهه ۱۹۷۰، بیش از پانصد هزار مورد و در دهه ۱۹۸۰ به بیش از یک و نیم میلیون مورد افزایش یافته است.
 
این آمارها نمونه ای بسیار اندک از آن چیزی است که بی بندوباری‌ها و آزادی های مطلق و اختلاطها و معاشرت های افراطی زنان و مردان، به خصوص در سنین جوانی و از جمله در مراکز و مؤسسات آموزشی به بار می آورد. اینها برای مسئولان، صاحب نظران و متصدیان تربیت در جهان بشری درس عبرتی است تا در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های خود، دست کم برای محیط های آموزشی، بیشتری دقت کنند و در همه مراحل و مقاطع کرامت، حیا، عفت و سلامت روحی و جسمی هر دو جنس زن و مرد را مدنظر داشته باشند.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،صص467-464، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.