آفرين زان مرکب شبديز فعل رخش خوي

اعوجي مادرش و آن مادرش را يحموم شوي آفرين زان مرکب شبديز فعل رخش خوي گاه رهواري چو کبک و گاه برجستن چو گوي گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پيچيدن چو مار چون کلنگان در هوا و همچو طاووسان به کوي چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال
چهارشنبه، 4 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آفرين زان مرکب شبديز فعل رخش خوي
آفرين زان مرکب شبديز فعل رخش خوي
آفرين زان مرکب شبديز فعل رخش خوي

شاعر : منوچهري

اعوجي مادرش و آن مادرش را يحموم شوي آفرين زان مرکب شبديز فعل رخش خوي
گاه رهواري چو کبک و گاه برجستن چو گوي گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پيچيدن چو مار
چون کلنگان در هوا و همچو طاووسان به کوي چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال
همچو آذرشست، بتش همچو مرغابي، به جوي در شود بي‌زخم و زجر و در شود بي‌ترس و بيم
سر ز نخل و دم ز حبل و برزسنگ و سم ز روي پي ز قوس و فش ز درع و رگ ز موي و تن ز کوه
خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نيکخوي دير خواب و زود خيز و تيز سير و دور بين
تيزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خرد موي سخت پاي و ضخم ران و راست دست و گرد سم
کوه کوب و سهل بر و شخ نورد و راهجوي ابر سير و باد گرد و رعد بانگ و برق جه
پيل گام و کرگ سينه، رنگ تاز و گرگ پوي گور ساق و شير زهره، يوز تاز و غرم تک
سيم دندان، چاه بيني، ناوه کام و لوح روي تيزچشم، آهن جگر، فولاد دل، کيمخت لب
گردن و گوش و دم و سم و زهار و ساق اوي نيزه و تيغ و کمند و ناچخ و تير وکمان
اسب بي‌زين همچنان باشد که بي‌دسته سبوي اينچنين اسبي مرا داده‌ست بي زين شهريار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط