11 آذر 1388 / 14 ذی الحجة 1430 / 2 دسامبر 2009 |
1) شهادت "ميرزا كوچك خان جنگلي" رهبر قيام مردمي جنگل (1300ش):
ميرزا يونس معروف به ميرزاكوچك خان در سال 1259 ش برابر با 1298 ق در شهر رشت چشم به جهان گشود و بيشتر تحصيلات خود را در شهرهاي رشت و تهران گذراند. ميرزا در 1286 ش در گيلان به صفوف آزادي خواهان پيوست و براي سركوبي محمدعلي شاه قاجار، روانه تهران شد. ميرزا كوچكخان بعدها نهضت جنگل را پايهگذاري نمود و در اواخر سال 1294 ش، همزمان با جنگ جهاني اول، چون اوضاع ايران را پريشان و آن را در اشغال بيگانگان ميديد، با گرايش به انديشه اتحاد جوامع اسلامي، كميتهاي به نام "اتحاد اسلام" را در حوالي تالش تشكيل داد. در سال 1919 م قراردادي ميان ايران و انگليس امضا شد كه در صورت اجرا، نفوذ بيشتر انگليسيها را در ايران به دنبال داشت. انعقاد اين قرارداد، زمينه حركتهاي مخالف دخالت بيگانگان در ايران، از جمله نهضت جنگل را فراهم ساخت. در نهايت قيام مسلحانه ميرزا كوچك خان با تعداد اندك ياران با وفايش كه مجذوب انديشههاي انقلابي و معنوي وي شده بودند در گيلان آغاز گرديد و در اندك مدت، از حمايت بيدريغ مردم آن سامان برخوردار شد. در اين حال، قزاقهاي روسي و نيروهاي انگليسي و قواي دولتي، هر كدام جداگانه و يا متفقاً براي سركوبي اين حركت، با گروههاي چريكي جنگل درگير شدند و اين نشان ميداد كه افكار و آرمانهاي سردار جنگل با منافع و مقاصد هيچ كدام وفق نميداد. اگرچه ميرزا در ابتدا پيروزيهاي چشمگيري به دست آورد، اما پس از چند درگيري با قواي دولتي، بر اثر توطئههاي روسيه و انگليس و بروز تفرقه ميان اعضاي اصلي نهضت، نيروهاي ميرزا پراكنده شدند. ميرزا هم كه به منظور گردآوري نيرو از زادگاهش خارج شده بود، در اثر برف و سرماي شديد در جنگلهاي شمال ايران توان خود را از دست داد. مزدوران رضاخان كه در تعقيب او بودند، وي را نيمه جان يافتند و در نهايت يكي از ياران خائن جنگلي، سر ميرزا را به نشانه پايان قيام جنگل براي رضاخان به ارمغان بُرد. ميرزا كوچك خان جنگلي، سخت به اتحاد جهان اسلام عشق ميورزيد و در راه آن تلاش ميكرد. او بارها در برابر مردم گيلان، هدف از نهضت خود را احياي قوانين اسلام معرفي نمود و متذكر شد كه ميرزا كوچك هرگز اسلحه را از خود دور نخواهد كرد مگر وقتي كه مطمئن باشد افراد ايراني از تطاول متجاوزان بيگانه و ستمكاران داخلي، در امان بوده و از رفاه برخوردار شوند. تاخت و تازهاي خارجي در صحنه سياست و اقتصاد كشور و سياست بازي عناصر منافق، وضع آشفته كشور و بيكفايتي دولتمردان، انگيزههايي بود كه اين روحاني جوان و دلسوخته را به ميدان سياست و سپس صحنه كارزار كشاند تا اين كه در اين راه به شهادت رسيد. پس از شهادت ميرزا، تلاشهاي چند تنِ ديگر از يارانش براي زنده نگهداشتن نهضت جنگل راه به جايي نبرد و اين جنبش پايان پذيرفت. |
2) درخواست امام خميني(رحمت الله علیه) از سربازان براي فرار از پادگانها (1357 ش):
در حالي كه با آغاز محرم، مبارزه مردم عليه دستگاه جور پهلوي، به اوج خود نزديك ميشد و رژيم در حال فروپاشي طاغوت، براي نگاه داشتن خود، دست به هر كاري ميزد، حضرت امام خميني(ره) با صدور پيامي عنوان كردند: "اخبار طاقتفرساي ايران عزيز تا اين ساعت كه يك روز از محرم نگذشته است، روح و جان اينجانب را معذب نموده است. من، آنان را كه با سكوت و احياناً با اعمال خود از شاهِ خيانتكار پشتيباني ميكنند نصيحت ميكنم كه به ملت مظلوم كه براي اسلام خون ميدهند و فداكاري ميكنند، بپيوندند. من از سربازان سراسر كشور خواستارم كه از سربازخانهها فرار كنند. اين وظيفهاي است شرعي كه در خدمت ستمكار نبايد بود. اعتصاب بزرگ خود را هرچه بيشتر ادامه دهيد و دستگاهِ اين خائنينِ ياغي را فلج كنيد". اين پيام امام با استقبال وسيع سربازان و نيروهاي مسلح قرار گرفت و نيروهاي متدين ارتش و قواي انتظامي كه حاضر به رويارويي با مردم نبودند، از پادگانها فرار كردند. اين عمل باعث پيوستن نيروهاي مذهبي ارتش به مردم شد و حركت انقلاب را شتاب بيشتري داد. |
3) همهپرسي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران (1358 ش):
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به منظور اجراي احكام و قوانين الهي، طي انتخاباتي، مجلس خبرگان قانون اساسي تشكيل و به تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران پرداخت. اين قانون در 24 آبان 58 به تصويب اكثريت نمايندگان مجلس خبرگان رسيد و سرانجام در همهپرسي كه طي روزهاي دهم و يازدهم آذر ماه 1358 انجام گرفت، مردم مسلمان ايران با 99/5 درصد، راي قاطع و موافق خود را درباره قانون اساسي دادند. حضرت امام خميني(ره) پس از تنفيذ قانون اساسي فرمودند: قانون اساسي، يكي از ثمرات عظيم، بلكه بزرگترين ثمره جمهوري اسلامي است. |
4) انتخاب هفت تن از فقهاي عظام به عنوان مرجع تقليد توسط جامعه مدرسين (1373ش):
پس از ارتحال حضرت آيتاللَّه العظمي اراكي، به علت عدم وجود مرجع جامع الشرايط عليالاطلاق، جامعه مدرسين حوزه علميه قم در جلسه خود ، تعداد هفت نفر از علماي جايزالتقليد و مرجع عليالتعيين را معرفي نمودند كه عبارتند از حضرات آيات عظام: سيدعلي حسيني خامنهاي (مقام معظم رهبري)، محمد فاضل لنكراني ، محمدتقي بهجت فومني ، حسين وحيد خراساني، ناصر مكارم شيرازي، ميرزا جواد تبريزي و سيدموسي شبيري زنجاني.(حَفَظَهُمُ اللَّه تعالي اَجمَعين). |
5) 14 ذيحجه سال 356 هجري قمري:
«علي ابن الحسين بن محمد بن هِيثَم احمد» مشهور به« اَبُوالفَرَج اصفهاني» اديب و نويسنده ايراني درگذشت. وي كاتب ركنُ الدّوله و نزد او محترم بود. ابوالفرج اصفهاني، ابن انباري و محمد بن جرير طبري را استادان خويش ناميده است. مشهورترين اثر اين اديب بزرگ اَلاَغانِي الكَبير نام دارد كه او مدت 50 سال از عمرش را براي تأليف اين اثر صرف كرده اغاني درباره هنر موسيقي و مشتمل بر اخبار حوادث و شرح حال اديبان و شاعران دوران جاهليت و اسلام؛ خلفا؛ و تاريخ وقايع عرب است. به عبارتي اغاني را مي توان دايرة المعارف ادبي - تاريخي دانست. |
6) تاجگذاري "محمدعلي شاه قاجار" ششمين پادشاه سلسلهي قاجاريه(1324 ق):
پس از مظفرالدين شاه، فرزند ارشدش، محمدعلي ميرزا، كه در دورهي كسالت پدر در تهران حضور داشت به پادشاهي رسيد. محمدعلي شاه در 1289 ق در تبريز به دنيا آمد ومادرش ام الخاقان، دختر اميركبير بود. وي از سال 1313 ق وليعهد وفرمانرواي كل آذربايجان بود. با اين كه قانون اساسي در هنگام حيات پدرش به امضاي مظفرالدين شاه رسيده بود ولي اكثر آزادي خواهان ميدانستند او كسي نيست كه به مشروطيت وفادار بماند وبر سر قول خود باقي باشد. |
7) ولادت آيتاللَّه "شيخ مرتضي حائري يزدي" عالم و فقيه جليل (1334 ق):
آيتاللَّه شيخ مرتضي حائري يزدي فرزند آيتاللَّه شيخ عبدالكريم، مؤسس حوزهي علميهي قم، در شهر اراك به دنيا آمد. پس از طي تحصيلات مقدماتي و ادبيات، سطوح عاليه را در قم نزد آيات عظام سيدمحمدتقي خوانساري و سيدمحمد محقق داماد به اتمام رسانيد و دردرس خارج والد معظم و آيتاللَّه حجت (پدر همسرشان) شركت نمود. معظم له مدتي در حوزهي علميهي قم سطوح عاليه راتدريس ميفرمود و از سال 1326 شمسي به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشت و شاگردان بسياري را پرورش داد. اين عالم بزرگ، كليهي دروس فقه و اصول خود را شخصاً به رشتهي تحرير درآورد كه هم اكنون يك دورهي كامل اصول فقه و نيز كتابهاي طهارت، خمس، مكاسب و قسمتي از بحث صلوة، از ايشان در دست است. يك جلد از مكاسب اين فقيه جليل نيز به نام اِبْتِغاةُالفَضيلَه في شَرحِ الوَسيله به چاپ رسيده است. اين عالم رباني علاوه بر مقام علمي، از نظر تقوي، زهد و وَرَع نيز زبانزد همگان بوده است. آيتاللَّه مرتضي حائري يزدي بر رفع حوائج نيازمندان و رسيدگي به مستمندان نيز سعي وافر داشت. اين فقيه جليل سرانجام در 25 اسفند 1364 به ملكوت اعلي پيوست و در جوار حضرت معصومه(سلام الله علیها) جاي گرفت. |
8) درگذشت "آيت اللَّه شيخ فياض زنجاني" عالم مسلمان(1360 ق):
آيت اللَّه شيخ فياض زنجاني در سال 1285 ق در يكي از روستاهاي اطراف زنجان به دنيا آمد. وي ابتدا نزد پدرش به فراگيري علوم ديني پرداخت و سپس در تهران از محضر دانشمندان گرانقدر عصر خود همچون ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا محمدحسن آشتياني و... بهره برد تا به اجتهاد دست يافت و پس از دستيابي به مراتب والاي علمي و مهارت كافي به تدريس پرداخت. از جمله خصوصيات اخلاقي آيت اللَّه فياض در كلاس درس اين بود كه علي رغم توانايى علمي و تسلط كافي بر مطالب درس، در موقع اشكال درس شاگردان، سكوت ميكرد و به حرف آنان گوش ميداد و سپس با او به بحث ميپرداخت. اگر در ضمن بحث، صحّت گفتههاي شاگردش با دليل و برهان براي او مسلّم ميشد، در كمال فروتني و تواضع ميپذيرفت. ايشان كتبي دربارهي احكام اسلامي تاليف نموده است كه كتاب الاجاره و ذخايرُالامَّه از آن جملهاند. سرانجام اين عالم رباني در حالي كه مرجعيت مردم زنجان را برعهده داشت در 75 سالگي درگذشت و در همان ديار به خاك سپرده شد. |
9) درگذشت دكتر "احمد الملط" مبارز مسلمان مصري(1415 ق):
دكتر احمد الملط از مبارزان مسلمان مصري، در دوران تحصيل با حسن البَنّاء بنيانگذار جمعيت اخوان المسلمين مصر، آشنا شد و پس از چندي به اين جمعيت پيوست. دكتر احمد الملط در نخستين جنگ اعراب با رژيم صهيونيستي در سال 1948 م در جبهههاي نبرد، حضوري فعال داشت. او علاوه بر شركت در جبههي جنگ با صهيونيسم، در جهاد و مبارزه عليه نيروهاي اشغالگر انگليس در كانال سوئز، شركت فعال و مستقيم داشت. اين پزشك مسلمان دردوران اشغال افغانستان توسط نيروهاي شوروي، در جهاد مردم افغان شركت جُست و اين همكاري تا پايان اشغال و طرد نيروهاي بيگانه از اين كشور ادامه يافت. پس از آن، بوسني، شاهد حضور دائمي دكتر احمد الملط در جبهههاي نبرد عليه صربها بود. جمعيت پزشكان مسلمان كه در همهي حوادث تلخ، نظير جنگ، زلزله و ساير وقايع پيش بيني نشده به ياري و كمك آسيب ديدگان ميشتافت توسط وي تاسيس شد و خود، رياست آن را به عهده داشت. سرانجام دكتر احمد الملط قائم مقام رهبري جمعيت اخوان المسلمين كشور مصر،پس از انجام مراسم حجِ سال 1415 ق، در مكهي معظّمه درگذشت و در قبرستان بقيع در مدينه به خاك سپرده شد. |
10) دوم دسامبر سال1971ميلادي:
امارات متحده عربي شامل كشورهاي اسلامي كرانه جنوبي خليج فارس بطوررسمي استقلال يافت. پايتخت اتحاديه، ابوظبي و شامل هفت اميرنشين است. اين اميرنشينها پيش ازاتحاد به امارات هفتگانه شهرت داشتند و تحت الحمايه انگليس بودند. قابل توجه است كه دين اسلام درقرن اول هجري به فاصله كمي ازتاريخ رحلت پيامبرگرامي اسلام به اين نواحي راه يافت و هم اكنون بيش از97درصد ازكل جمعيت امارات متحده عربي مسلمانند. |
11) دوم دسامبر سال 1905ميلادي:
اُستِرليتز ميان سه امپراتوري بزرگ قرن19ميلادي يعني فرانسه، اتريش و روسيه رخ داد. درنبرد استرليتز ناپلئون بناپارت با الكساندراول و فرانسوآي دوم روبرو بود. دراين نبرد مهم و تاريخي مارشال كوتوزوف فرماندهي روسها را برعهده داشت و سرانجام درنبرد استرليتز سپاهيان روس و اتريش از ناپلئون بناپارت شكست خوردند. |
12) دوم دسامبر سال1906ميلادي:
«پيترگولدمارك» يكي ازپيشگامان تلويزيون در بوداپست مجارستان متولد شد. گولد مارك بعد از سفر به امريكا به عنوان مهندس درآزمايشگاه سيستمهاي پخش مغول بكارشد و سرانجام تلويزيون رنگي را اختراع كرد. گولد مارك همچنين مخترع سيستمي بنام ضبط طولاني است. تلويزيون رنگي ساخت گولد مارك براي نخستين بار درسال1940به نمايش درآمد و بعد ازجنگ جهاني دوم با كمي تفسير و اصلاح به بازارعرضه شد. |
13) تاجگذاري "ناپلئون بُناپارت" به عنوان امپراتور فرانسه (1804م):
پس از كودتاي ناپلئون بُناپارت در نهم نوامبر 1799م و به دست گرفتن قدرت، وي در مقام كنسول اول فرانسه، مقدمات امپراتوري خود را فراهم ساخت و به عنوان ناجي انقلاب شهرت يافت. دومين گام ناپلئون براي رسيدن به قدرت مطلقه، تجديدنظر در قانون اساسي سال 1800م و تصويب قانون جديدي در ماه اوت سال 1802م بود كه مقام او را به عنوان كنسول مادامالعمر تثبيت مينمود و مجالس قانونگزاري را عملاً تابع او ميساخت. دو سال بعد ناپلئون تصميم گرفت در قالب عنوان امپراتور فرانسه، رژيم سلطنتي موروثي را به فرانسه باز گرداند. از اينرو، وي پس از انجام مقدمات كار، اين تصميم را در يك همهپرسي از تصويب مردم گذراند. ناپلئون كه ايتاليا و مقر حكومت پاپها را نيز تحت سلطه خود داشت، پاپ را وادار كرد براي حضور در مراسم تاجگذاري او به پاريس برود و با دست خود، تاج امپراتوري فرانسه را بر سر او بگذارد. در اين مراسم كه روز دوم دسامبر 1804م در كليساي نوتِردام پاريس برگزار شد، ناپلئون تاجگذاري كرد و همسر خود را نيز امپراتوريس و ملكه فرانسه خواند. به اين ترتيب دوره جمهوري اول فرانسه كه از 22 سپتامبر 1792م، پس از الغاي رژيم سلطنت، آغاز شده بود به پايان رسيد و 26 روز بعد، در 28 دسامبر 1804م اين جمهوري رسماً پايان پذيرفت. دوران امپراتوري ده ساله ناپلئون از سال 1804م تا 1814م، دوران فتوحات پي در پي و گسترش قلمرو امپراتوري او در سراسر اروپاست. ناپلئون هر نقطهاي را كه فتح ميكرد، يكي از برادران يا بستگان خود را به پادشاهي آنجا منصوب مينمود و قدرت و محدوده امپراتوري خود را افزايش ميداد. اما اين وضعيت دوام چنداني نيافت و با آغاز شكستهاي ناپلئون، وي پس از خلع از قدرت، به يكي از جزاير تبعيد شد. |
14) فتح بزرگ "ناپلئون بُناپارت" در نبرد تاريخي "اوسْتِرليتْزْ" (1805م):
دوران پادشاهي ناپلئون بُناپارت، اغلب در جنگ و كشورگشايى گذشت و همسايگان فرانسه و حتي كشورهاي دوردستتر نيز از تهاجم ناپلئون در امان نبودند. در اين ميانْ انگلستان قدرتهاي وقت اروپا نظير روسيه، پروس و اتريش را به اتحاد عليه ناپلئون تحريك ميكرد تا اين كه در ژوئيه 1805م، انگليس با اين سه كشور ائتلاف ضد فرانسه را تشكيل داد. عكسالعمل ناپلئون، حمله برقآسا به آلمان و اتريش و شكست دادن آنان بود. در نهايت در 28 نوامبر 1805م، قواي فرانسه با نيروهاي مشترك روس و اتريش روبرو شد و در دوم دسامبر 1805م جنگ بزرگي در ناحيه اوسْتِرليتْزْ در اتريش به وقوع پيوست. در اين نبرد، قواي ناپلئون فقط 65 هزار نفر بودند ولي قواي روس و اتريش، بالغ بر 85 هزار نفر ميشدند. با اين حال، با آغاز جنگْ هفت هزار نفر از فرانسويها كشته شدند در حالي كه 35 هزار سرباز اتريشي و روسي كشته يا اسير شده بودند. در نتيجه اين پيروزي يكي از بزرگترين فتوحات ناپلئون رقم خورد و ائتلاف انگليس، روسها و اتريش نيز در هم ريخت. |
15) اعلام سياست استعماري امريكا معروف به "دكترين مونْروئه" (1823م):
با روي كار آمدن جانز مونْروئه، به عنوان پنجمين رئيس جمهور ايالات متحده امريكا، اين كشور خود را از جانب روسيه در خطر ميديد و از اتحاد دولتهاي غربي با روسيه تزاري وحشت داشت. نگراني ديگر امريكا در اين زمان، ترس از عواقب اوضاع آشفته و هرج و مرج مكزيك در جنوب امريكا بود. اين تحولات كه با موجي از بيثباتي سياسي در كشورهاي امريكاي مركزي توام بود، در همسايگي ايالات متحده به وقوع ميپيوست و امريكا را به واكنش بر ميانگيخت. به ويژه آن كه دولتمردان امريكا، خواب تصرف قسمتهاي مهمي از نواحي شمالي مكزيك را ميديدند و براي اشغال اين نواحي، نقشه ميكشيدند. در همين اوضاع و احوال بود كه جانز مونْروئه، رئيس جمهور وقت امريكا در پيام سالانه خود در دوم دسامبر 1823م، خواهان عدم دخالت كشورهاي اروپايى در منطقه گرديد. هرچند اين پيام كه بعدها به دكترين مونروئه شهرت يافت در ظاهر براي حفظ استقلال كشورهاي قاره امريكا عنوان گرديد اما در حقيقت تحميل قيموميت نامشروع امريكا بر كشورهاي امريكاي مركزي و جنوبي بوده است. همچنين تمام معاهدات و قراردادهايى كه در سالهاي بعد ميان امريكا با اين دولتها يا ميان خود اين دولتها با يكديگر به امضا ميرسيد، الزاماً در جهت منافع ايالات متحده امريكا و در راستاي دكترين مونروئه قرار داشت. دكترين مونروئه كه اشاره صريحي به دولتهاي غربي دارد، تلاشي جدّي براي دورنگاه داشتن قدرتها و سياستهاي مسلط آن روز از تحولات امريكاي لاتين از يكسو و مشروعيت بخشيدن به قيموميت كاخ سفيد بر كشورهاي اين منطقه از جانب ديگر بود. دكترين مونروئه امروزه پس از گذشت بيش از يكصد و هشتاد سال هنوز از اعتبار و قوت برخوردار است و در دورههايِ بعدي زمامداري در امريكا، پديدآورنده حوادث متعدد و بيشماري بود. |
16) پايان عصر جمهوري دوم فرانسه و آغاز امپراتوري "ناپلئون سوم" (1852م):
لويى ناپلئون، برادرزاده ناپلئون بُناپارت از جواني درصدد بود كه جانشين عموي امپراتور خود شود. وي در ابتدا خواهان سلطنت بود اما چون مردم در جريان انقلاب سال 1848 در فرانسه، خواهان استقرار جمهوري بودند، از سوداي سلطنت دست برداشت و خود را نامزد مقام رياست جمهوري كرد. جذبه نام ناپلئون بُناپارت به پيروزي لويى ناپلئون در نخستين انتخابات رياست جمهوري فرانسه در دسامبر 1848م كمك كرد و لويى ناپلئون كليه رقيبان قدرتمند و معروف خود را در اين انتخابات شكست داد. وي در سه سال اول رياست جمهوري خود در چهارچوب قانون اساسي جمهوري دوم فرانسه حكومت كرد و از حدود اختيارات قانوني خود پا فراتر نگذاشت، ولي انتقاداتي كه در مطبوعات و مجلس ملي فرانسه از روش او در حكومت آغاز شده بود وسوسه قدرت مطلقه را در او بيدار كرد. از اين رو در دوم دسامبر سال 1851م با يك كودتا بر اختيارات خود در مقام رياست جمهوري افزود و صداهاي مخالف را، خاموش كرد. درست يك سال بعد، در روز دوم دسامبر 1852م، لويى ناپلئون، الغاء رژيم جمهوري و استقرار مجدد رژيم سلطنتي را اعلام داشت و خود را امپراتور فرانسه خواند. لويى ناپلئون براي بهرهبرداري بيشتر از جذبه نام ناپلئون، خود را ناپلئون سوم لقب داد ولي بعد از انتشار شعر هجوآميزي از طرف ويكتور هوگو، نويسنده و شاعر معروف فرانسوي درباره او تحت عنوان ناپلئون كوچولو، در ميان مردم فرانسه بيشتر به اين لقب شهرت داشت. حكومت 22 ساله ناپلئون سوم كه در چهار سال اول آن عنوان رياست جمهوري و در 18 سال باقيمانده، عنوان امپراتوري داشت، سرانجام با شكست مفتضحانه نيروهاي فرانسه در جنگهاي فرانسه و پروس در سال 1870م به پايان رسيد. ناپلئون سوم در اين جنگ اسير شد و دو سال آخر عمر خود را در حال تبعيد در انگلستان سپري نمود. |
17) ساخت اولين پيل هستهاي جهان توسط "انريكو فرمي" و آغاز عصر اتم (1942م):
در پي تحقيقات شبانه روزي و طاقتفرساي انريكو فرمي، دانشمند ايتاليايى الاصلِ امريكايى، اولين پيل هستهاي جهان در دوم دسامبر 1942م ساخته شد. پيل يكي از منابع جريان برق است كه بر اثر فعل و انفعالات شيميايى، توليد جريان ميكند. با استفاده از اين موضوع، پيل هستهاي وسيلهاي است كه براي توليد انرژي هستهاي به صورت حرارت، توليد مواد شكافتپذير و توليد نوتْرونها به كار ميبرد. همچنين مادهاي كه از شكافت هستهاي در رآكتور به كار ميرود، سوخت هستهاي نام دارد. در اين پيل، شكافت اتمها باعث توليد فعل و انفعال زنجيرهاي وسيعي گرديده و انرژي حرارتي فوقالعادهاي ايجاد ميكند. ساخت اين پيل هستهاي اولين قدم براي ساختن بمب هستهاي بود و با شكافتن اتم و آزاد كردن نيروي اتم، جهان علم قدم به عصر اتم نهاد. با ساخت اولين بمب هستهاي و به كارگيري آن عليه هيروشيما و ناكازاكي، تراژدي جنگ جهاني دوم پايان يافت و استفاده ضدبشري از اين كشف مهم آغاز شد. |
18) تقسيم شبهجزيره كره به دو قسمت شمالي و جنوبي (1945م):
پس از پايان جنگ جهاني دوم و شكست ژاپن كه بخشهايى گسترده از منطقه شرق آسيا را به تصرف خود درآورده بود، سران متفقين در اجلاسهاي يالتا و پوتسدام، به بررسي نحوه اداره جهانِ پس از جنگ پرداختند. اما از همان جلسات نخست مشخص شد كه امريكا و شوروي هر كدام به دنبال سهم بيشتر و دامنه گستردهتري براي نفوذ و تسلط بر منطقه ميباشند. يكي از مناطقي كه بنا به خواست سران كشورهاي پيروز در جنگ، به دو قسمت تقسيم شد، شبه جزيره كره بود. در ماههاي پاياني جنگ جهاني دوم و پس از اعلان جنگ شوروي به ژاپن، نيروهاي روسيه، ضمن تصرف منچوري، به منطقه كره نيز حملهور شدند و تا مدار 38 درجه جغرافيايى پيش رفتند. از سوي ديگر، نيروهاي امريكايى نيز در 8 سپتامبر 1945م قسمت جنوبي اين شبه جزيره را تصرف نموده و در ميانه منطقه، با نيروهاي شوروي تلاقي كردند. بدين ترتيب در دوم دسامبر همين سال مقدمات تقسيم سرزمين كره فراهم گرديد و در 27 دسامبر همان سال در كنفرانس مسكو رسميت يافت. كره شمالي و كره جنوبي علي رغم به وجود آمدن اتحاد در ميان ساير كشورهاي دو پاره (همانند ويتنام، آلمان و يمن) همچنان دو كشور مستقل از هم ميباشند گرچه در سالهاي اخير گامهايي براي پايان اين جدايي برداشته شده است.(ر.ك: 27 دسامبر) |
19) آغاز قيام "فيدل كاسترو" انقلابي كوبايي عليه "باتيستا" ديكتاتور اين كشور (1956م):
فيدل كاسترو چريك كوبايى، به منظور مبارزه با ديكتاتوري وابسته باتيستا، به اتفاق عدهاي از همرزمانش، در سال 1953م قيام مسلحانه خود را براي آزادي كوبا با حمله به يك پادگان نظامي آغاز كردند. اما سربازان باتيستا اين قيام را به شدت سركوب كردند و كاسترو دستگير و زنداني گرديد. مدتي بعد كاسترو تبعيد شد ولي او، گروهي ديگر را گرد آورد و به كوبا بازگشت وي در روز دوم دسامبر 1956 به اتفاق 80 نفر از طرفداران خود، وارد يكي از سواحل كوبا شد، اما همه آنها به جز 12 نفر، كشته و يا توسط رژيم باتيستا دستگير شدند. پس از آن كاسترو، فعاليت تبليغي شديدي عليه حكومت مركزي به راه انداخت و در مناطق كوهستاني كوبا به نبرد با اين رژيم امريكايى پرداخت. سرانجام در سال 1958 كاسترو دستور حمله به مواضع نظامي و حساس پايتخت و ساير شهرهاي كوبا را صادر كرد. در نتيجه اين حملات، بسياري از مناطق حساس به تصرف انقلابيون درآمد و باتيستا مجبور شد به پايگاه نظامي امريكا در كوبا پناهنده و سپس از كشور فرار كند. در نهايت، فيدل كاسترو در فوريه 1959م به نخست وزيري و در سال 1976م به رياست جمهوري كوبا برگزيده شد.(ر.ك: 17 فوريه) |
20) روز ملي و استقلال "امارات متحده عربي" و خروج از تحت الحمايگي انگلستان (1971م):
شيخ نشينهاي جنوب خليج فارس از سال 1920م تحت الحمايه انگليس بودند و شيوخ هر يك از آن مناطق، طبق قراردادهايى، زيرنظر مأمورين دولت انگليس، قلمرو خود را اداره ميكردند. انگليس در اين منطقه، پايگاههاي نظامي متعددي ايجاد كرد، اما در آستانه خروج از خليج فارس، شورايعالي اتحاديه امارات عربي را با شركت 9 شيخ نشين جنوب خليج فارس در سال 1969، تشكيل داد. در ابتداي كار شيوخ قطر و بحرين هم در مذاكرات شركت داشتند ولي بعداً از پيوستن به اين فدراسيون انصراف دادند. بدين صورت در 2 دسامبر 1971 فدراسيون جديدي از شيخنشينها تشكيل گرديد كه تأسيس امارات متحده عربي را در پي داشت. اين كشور در جنوب شرقي خليج فارس قرار دارد و از 7 اميرنشين به نامهاي ابوظبي (پايتخت)، امُالقُوين، دوبِي، رأسُ الخِيمه، شارْجِه، عَجمان و فُجِيْره تشكيل شده است. مساحت اين سرزمين 83/600 كيلومتر مربع ميباشد. جمعيت امارات متحده بيش از 2 ميليون نفر و داراي دين رسمي اسلام است. پيشبيني ميشود كه جمعيت كشور امارات متحده عربي تا سال 2025م بيش از سه ميليون نفر خواهد بود. نظام سياسي حاكم بر اماراتْ فدراسيوني متشكل از هفت اميرنشين با يك مجلس مشورتي است. جمعيت امارات از گروههاي نژادي مختلف تشكيل شده است كه مليّت پاكستاني و هندي اكثريت دارد و ديگر گروههاي نژادي عرب، ايراني و ساير آسيايىها در اقليتند. علت تنوع نژادي در امارات، مهاجرت ساير اقوام به اين كشور به دلايل بازرگاني و اكتشاف و استخراج نفت ميباشد. زبان رسمي در امارات عربي است و واحد پول آن درهم ميباشد. دوم دسامبر سال روز استقلال اين كشور از انگلستان، روز ملي امارات متحده عربي نيز ميباشد. |
21) روز جهاني لغو بردگي |