والدین، الگوی مسؤولیت پذیری کودکان

والدین غیر مسؤول نمی توانند مسوولیت پذیری را به کودکان خویش بیاموزند. والدینی که سایرین را مسبب مشکلات خویش می دانند، متزلزلند، فراموشکارند، بازیچه دیگران قرار می گیرند، و از سایرین می خواهند که به جای ایشان تصمیم بگیرند، برای کودکان خویش الگوی بی مسؤولیتی محسوب می شوند.
شنبه، 21 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
والدین، الگوی مسؤولیت پذیری کودکان
هر خانواده ای در نوع خود بی همتاست. این بی همتایی باید محترم شمرده شود. هر فردی که وارد خانواده ای جدید می شود، تجربیات خانواده پیشین خویش را به همراه می آورد. هنگامی که دو فرد با دو زمینه مختلف با یکدیگر ازدواج می کنند، موقعیتی کاملا جدید برای نسلی جدید از فرزندان به وجود می آید. هر خانواده ای باید به ارزشها، اعتقادات و نگرشهای تمام افراد خانواده احترام بگذارد. کارکرد خانواده باید به گونه ای باشد که هریک از افراد بتوانند از شرکت در امور خانوادگی، حداکثر رضایت خاطر را کسب نمایند.
 
این واقعیت که خانواده ای از خانواده دیگر متفاوت است، به معنی بهتر یا بدتر بودن آن نسبت به دیگری نیست. والدین باید برای خویش معین سازند که مایلند کدام یک از انتظارات معقول و نگرشها در خانواده شان مورد تأکید قرار گیرد. در بعضی از خانواده ها کار و تولید از بالاترین ارزشها برخوردار است. در برخی دیگر، کیفیت روابط انسانی حائز بیشترین اهمیت است. میزان رضایت و آسایشی که تمام افراد خانواده تان در خانه کسب می کنند، ملاک نهایی موفقیت شما محسوب خواهد شد.
 
والدین غیر مسؤول نمی توانند مسوولیت پذیری را به کودکان خویش بیاموزند. والدینی که سایرین را مسبب مشکلات خویش می دانند، متزلزلند، فراموشکارند، بازیچه دیگران قرار می گیرند، و از سایرین می خواهند که به جای ایشان تصمیم بگیرند، برای کودکان خویش الگوی بی مسؤولیتی محسوب می شوند. به هیچ روی نمی توان مسؤولیت را به کودکانی که والدینشان غیر مسؤولانه عمل می کنند، آموخت.
 
کودکان، زمان بسیاری را برای مشاهده رفتار والدین و الگوبرداری از آن صرف می کنند. هنگامی که والدین، با اشتیاق، تعهد و قاطعیت معقولی به وظایف خویش روی می آورند، کودکان تمایل پیدا می کنند که خود را با این جنبه از منش آنان وفق دهند. الگوی مسؤولیت پذیری، زمانی برای والدین اهمیتی ویژه پیدا می کند که آنان مستقیما با کودکان رویارو می شوند. زیرا کودکان در این واکنشهای متقابل نکات بسیاری را در مورد مسؤولیت فرا می گیرند.
 
کودکان وقتی مشاهده کنند که والدینشان وظایفی را اجرا می کنند که انجام آنها دشوار یا ناخوشایند است، مسئولیت پذیری را می آموزند. منظور از دشواری، صرفا دشواری اجرای وظایف نیست. بلکه دشواری کنترل احساسات شخص، اخذ تصمیمات مناسب، ملاحظه نیازهای سایرین و اتخاذ تصمیمات مشکل در مورد کودکان نیز مورد نظر است.
 
کودک، اولین کسی است که به بی ثباتی والدین پی می برد. بی ثباتی آنان غالبأ ناشی از فراموش کردن مطالبی است که به کودک گفته اند. کودک، کسی است که همیشه می داند والدینش چه مواقعی دچار بی ثباتی هستند. کودکانی که والدینی با این خصوصیت دارند، اعتقاد پیدا می کنند که چنین عدم ثباتی در روابط انسانی، صفتی نیکوست. حال آن که، بی ثباتی مفرط، شکل دیگری از عدم قبول مسؤولیت است.
 
بی ثباتی نباید با انعطاف پذیری اشتباه شود. انعطاف پذیری به این معنی است که والدین مایل و قادر هستند برای دستیابی به هدفی ثابت، روشهای متنوعی را به کار گیرند. چنانچه روشی نتیجه بخش نبود، روشی دیگر را بیازمایند. لیکن بی ثباتی به این معنی است که والدین اغلب ناهشیارانه هدفها را تغییر می دهند. گاه ممکن است والدین به این نتیجه برسند که در مورد عدم انجام وظیفه ای، به سختی می توانند کودک را مسؤول بشمارند. بنابراین به جای آزمودن روشی دیگر، فکر آن وظیفه را کاملا از سر بدر می کنند و آسوده خاطر می شوند، یا شخصا آن را انجام می دهند.».
 
کودکان با مشاهده طرز رفتار پدر و مادر با یکدیگر، مسؤولیت پذیری را فرا می گیرند. چنانچه والدین در قبال هم احساس مسؤولیت کنند و روشی آزادانه، صادقانه و صریح در خانواده حکمفرما باشد، فرزندان آنان بسیار آسانتر عهده دار مسؤولیت می شوند. کودکانی که مشاهده می کنند والدینشان تعارضها را به شیوه ای مسالمت آمیز حل می کنند، همان رفتار را الگوی خویش قرار می دهند.
 
زمانی که مسوولیتی بر عهده کودکان نهاده شد، والدین نباید آنان را به اشتباه اندازند و با پس گرفتن مسوولیت، ایشان را به غیر مسؤول بودن بکشانند.
 
والدین به طرق مختلف، مسؤولیت را از کودکان باز پس می گیرند:
* هنگامی که کودک وظیفه اش را فراموش می کند»، به او یادآوری می کنند.
* کار او را شخصا انجام می دهند، زیرا آسانتر است».
* قابلیتهای کودکان را دست کم می گیرند.
* به القابی نظیر بی مهارت یا غیر مسؤول که کودکان به خویش می دهند، تن در می دهند.
* وظایف کودکان را انجام می دهند تا کودکان، آنان را دوست بدارند و یا دیگر آزرده خاطر نکنند.
* گمان می کنند صرف والدینی که سختکوش هستند و کارهای بسیاری برای فرزندان خویش انجام می دهند، والدینی مسؤول و «شایسته» هستند.
 
کنار ایستادن و شاهد تقلای کودک در یادگیری وظیفه ای بودن، امری دشوار است. والدینی که مایلند مسؤولیت پذیری را به روشی رضایت‌بخش به کودکان بیاموزند، به «پر طاقتی و خشونتی درونی» نیازمندند. آنان باید به کودکان فرصت دهند که اشتباه کنند و از اشتباهات خویش درس بگیرند. بسیار مهم است که والدین پس از آن که مطمئن شدند وظایف کودکان را به وضوح تفهیم نموده اند، مواد مورد نیاز را در اختیارشان نهاده اند، و راههای انجام وظایف را یاد داده اند، خود را کنار بکشند و به آنان اجازه دهند که شخصا واقعیتهای انسانی مسؤول شدن را تجربه کنند.
 
قصد نداریم والدینی را که مطابق این معیارهای عالی رفتار نمی کنند، دچار احساس گناه کنیم. با وجود این، رعایت معیارها در حدی که کودکان پی ببرند والدینشان به آسانی عهده دار مسؤولیت می شوند، موجب افزایش قدرت مسؤولیت آنان خواهد شد.
 
اگر انتظارات والدین از کودکان، قاطع و صریح باشد، پیوسته برحسب نتایج رفتار آنان عکس العمل نشان دهند، رفتار شایسته شان را با پاداشی تقویت کنند، و به وعده های خویش وفا نمایند، کودکان معتقد خواهند شد که مسوولیت پذیر بودن، فضیلتی محسوب می شود.

منبع: آموزش مسؤولیت به کودکان، دکتر هریس کلمز، رینولد بین، مترجم: پروین علی پور، صص 74-70، به نشر، چاپ دهم، 1392.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.