ایجاد نظم اجتماعی در مدارس (قسمت دوم)

عصر ما سرشار از امکانات است. انسانی ترین زیباترین، شکوهمندترین تمدنی که تاکنون به دست هیچ ملتی ساخته نشده، در اختیار ما قرار دارد.
پنجشنبه، 3 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ایجاد نظم اجتماعی در مدارس (قسمت دوم)
برای تبیین کاری که معلمان انجام می دهند، باید گفت که آنها برای حمایت و پیشبرد منافع و مصالح عمومی دارای وظیفه سنگین اجتماعی هستند، زیرا این منافع، منافع لحظه ای یا مربوط به طبقه خاصی نیست، بلکه منافعی جاودانه و مشترک برای تمام مردم است.در این جا سؤالی که مطرح است، در خصوص نوع تحمیلی است که معلمان در صورت داشتن قدرت، با آن مواجه هستند. من فکر می کنم وظایف ما ناشی از شرایط اجتماعی است. ما در دورانی پر دردسر، در عصر تحولات بنیادین و عمیق، و در عصر انقلاب زندگی می کنیم. در واقع، جای بسی تردید است که آیا انسان در هیچ دوره ای مانند دورۀ ما چنین زندگی پرماجرایی داشته است. برای درک دورانی نظیر دوران ما، احتمالا مجبوریم به عقب بازگردیم، به امپراتوریهای قدیم یا حتی به دوره نامشخصی که انسان‌ها اولین بار فنون طبیعی شکار و ماهیگیری و تله گذاری برای به دام انداختن حیوانات را رها کرده، کشاورزی و زندگی آرام را تجربه می کردند، باز گردیم. ما امروزه شاهد طلوع تمدنی هستیم که در تاریخ بشر کاملا بی سابقه است؛ تمدنی بر اساس علم، تکنولوژی، و ماشین، که خارق العاده ترین قدرتها را در اختیار داشته به سرعت کل جهان را به صورت جامعه ای واحد در می آورد. به سبب نیروهایی که قبلا در حوزه های اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، دین یا هنر آزاد شده، الگوهای قدیمی منسوخ گردیده و مردم جهان در نقاط مختلف و با اندیشه‌ها و دلبستگیهای عجیب و غریب زندگی می کنند. اگر زندگی صلح آمیز، آرام و فارغ از نگرانیهای بزرگ بود، امکان داشت با کمی تعقل توجه خود را به طبیعت کودک متمرکز کنیم. اما در دنیای کنونی حاضر نیستیم لحظه ای از صحنه اجتماع روی برگردانده، با توجه خود را از نیازهای خاص این عصر به جای دیگر منتقل کنیم...
 
شرایط کنونی کشور را ملاحظه کنید. اگر کسی که در جامعه ما زندگی می کند در مؤسسات ما تربیت نشده باشد، می تواند به چشمانش که اوضاع اقتصادی را می بیند اعتماد کند، و به گوش‌هایش که گزارش‌های رستمی رهبران سیاسی و مالی را، در خصوص علل و راههای درمان رکود اقتصادی، می شنود، اعتماد کند. در این جا جامعه ای وجود دارد که شگفت انگیزترین تناقضها را به نمایش می گذارد: تسلط بر نیروهای طبیعت و پیشی گرفتن بر وحشی ترین رؤیاهای ضد تمدن با شدید ترین مسائل امنیتی همراه شده است؛ فقر شدیدی که همگام و همزمان با پرهزینه ترین زندگیهای جهان در جریان است، هنوز ناشناخته مانده است؛ فراوانی انواع مختلف کالا، با محرومیت، فلاکت و حتی گرسنگی همراه شده است؛ افراط در تولید به جد علت زیربنایی بیماریهای جسمانی توان فرساست؛ کودکان بدون صبحانه به سرعت از کنار مغازه‌های بی رونقی عبور می کنند و به مدرسه می روند که انباشته از غذاهای گرد آمده از اقصی نقاط دنیاست؛ میلیونها انسان عجیب و غریب، در خیابانها بیهوده به دنبال کار گشته، سرانجام خسته و ناامید به صفوف نفرین شده ها می پیوندند، رهبران بزرگ صنعتی (سرمایه داران بزرگ) ناگهان کارخانه ها را می بندند و کارگرانی را که سالها از طریق آنها ثروتهای کلانی به دست آورده اند، اخراج می کنند؛ ماشینهای خودکار به طور فزاینده جایگزین انسان‌ها شده، جامعه دائما با افزایش بیکاری تهدید می شود؛ باجگیران و تبهکاران با همدستی مأموران دولتی به شبکه های تجارت متصل شده، مسلحانه از آنها عوارض می گیرند، نظام انگلی اقتصادی، به طور قانونی یا غیر قانونی.

چنان رایج شده که سنت کار شرافتمندانه در حال انحطاط و فروپاشی است؛ دستمزد پرداختی به کارگران به اندازهای بی برکت شده که حتی نمی توانند پس مانده غذاهایی را که خود تولید می کنند، بخرند؛ مصرف تابع تولید بوده، فلسفه اتلاف آگاهانه به طور گسترده به عنوان برترین تفکر اقتصادی مطرح می شود؛ علم روان شناسی در خدمت دامن زدن به خواهشهای نفسانی است به طوری که انسان‌ها اسیر خواسته هایشان بوده به چرخه تولید چسبیده اند، هیأت حاکمه به کشاورزان پنبه کار توصیه می کند یک سوم محصول خود را نابود کنند تا بازار رونق پیدا کند؛ ملاحظات اخلاقی و دقتهای زیباشناختی مشترکة در راستای منافع مادی، از طرف رؤسای سختکوش مشاغل زیر پا گذاشته می شود. کمک دولت فدرال به بیکاران بدلیل این که توده‌ها را فقیر میکند مورد مخالفت قرار می گیرد، در حالی که افراد خاصی از جامعه همیشه از کمک هزینه بیکاری استفاده می کنند؛ حتی سیاستمداران به اعمال جادوگران متوسل شده، در پیشگویی بازگشت رونق اقتصادی با یکدیگر رقابت می کنند؛ آرمان تک روی حاکی از زورمندی که حاصل نظام کشاورزی روستایی و نوآوری ساده در دورانی بوده که زمین مفت فراوان وجود داشته، برای توجیه نظامی مورد سوء استفاده قرار می گیرد که بی رحمانه و بدون تفکر به آینده، منابع انسانی و طبیعی ملت و جهان را استثمار می کند. اگر انسان بتواند از صفحات عهد قدیم فراتر برود و چشمانش را به صحنه های عظیم پر از فاجعه بیندازد، می تواند آنچه را که «جرمیاه» گفته تصور کند.
 
به هر حال، نکته‌ای که باید مورد تأکید قرار گیرد، این است که شرایط کنونی باز هم با امیدواری و نوید همراه است. عصر ما سرشار از امکانات است. انسانی ترین زیباترین، شکوهمندترین تمدنی که تاکنون به دست هیچ ملتی ساخته نشده، در اختیار ما قرار دارد. این حداقل چیزی است که امروزه می دانیم، و احتمالا در آینده بیشتر خواهیم دانست. سرانجام بشر چنان تسلطی بر نیروهای طبیعی کسب کرده که بردگی دستمزد می تواند دنباله روی بردگی کالا بوده، جایگاه آن را در بین آثار و بقایای گذشته کسب کند. در این هیچ گونه بحثی نیست که ثمرات روشن و خالص تر فرهنگ بشری حاصل زحمات طاقت فرسا بوده با قطرات اشک توده مردم آبیاری شده است. میزان توفیق تسلط بر طبیعت به اندازه ای است که امروزه صرفا آرمانها، قدرت خود انضباطی و توانایی ابداع بحثهای اجتماعی متناسب با عصر صنعتی ما را محدود می سازد. اگر مجبوریم هر عقیده و باوری را با استانداردهای خودمان بسنجیم، برای این است که بهره گیری کامل از تکنولوژی مدرن در سطح کنونی رشد و توسعه باید ما را قادر سازد تا چندین برابر محصولاتی را تولید کنیم که در بهترین روزگار ثروتمندی تولید می کردیم، و کار روزانه و سالانه و کل عمر را به نصف تقلیل دهیم. ما قدرتی در اختیار داریم که از روزگار فراوانی» حکایت میکند؛ قدرتی که زندگانی را تضمین کرده، طعم تلخ فقر را از کشور دور می کند. یگانه علت بدبینی و شک به توانایی ما در صعود به بالاترین نقطه اوج، به زمان باز می گردد.
 
نسل ما خوب یا بد، فرصت زیستن در روزگاری را دارد که در آن تصمیمات مهمی باید اتخاذ شود. مردم آمریکا مانند اغلب مردم روی زمین بر سر چند راهی قرار گرفته اند؛ آنها مانند زمانی که جمهوری جوان و تازه کار بود نمی توانند به الهامات خود اعتماد کنند، بلکه باید مجددا و با استفاده از استعدادهای خود درباره آنچه که ملزم به انجام آن هستند، تصمیم بگیرند. ما که به سبب داشتن منابع طبیعی و ابزار تمدنی مدرن بالاتر از سایر ملل قرار گرفته ایم، باز هم در برابر آینده گیج و ناتوان به نظر می رسیم.
 
به نظر می رسد ارزشهای اخلاقی مورد نیاز خود را برای ایجاد نظم بیشتر، و جهت دهی انرژیهای فراوان از دست داده ایم. به عقیده من پروفسور جان دیویی در یکی از آخرین مقالاتش مشکلات و دردسرهای ما را خیلی خوب تشخیص داده ، زیرا می گوید: «مدارس، همچون ملت نیازمند یک هدف محوری هستند که اشتیاق و تعهدات جدیدی را ایجاد کرده، تمام طرحهای عقلانی را متحد و هدایت کند.»
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص315-312، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما