اندیشه‌های سنتی و شأن انسان

مدرسه برای کودکان خردسال باغ کودک است. بنابراین، رفتار کودک «رشد می یابد» تا به «بلوغ» برسد.
يکشنبه، 6 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اندیشه‌های سنتی و شأن انسان
مسلما کسانی که مدافع آزادی و شأن هستند، خود را به روش‌های تنبیهی محدود نمی کنند، اما با بی اعتمادی و دودلی به روش‌های جانشین تنبیه روی می آورند. علاقه این اشخاص به انسان خودمختار، سبب می شود که آنان روش‌های غیر مؤثری را برگزینند، که در این جا چند مورد از آنها را بررسی می کنیم. یک روش تغییر رفتار که در آن اعمال کنترل آشکار از سوی تغییر دهنده رفتار به چشم نمی خورد، در استعاره سقراط درباره قابله معرفی شده است: یک شخص، دیگری را در رفتارزایی کمک می کند. چون قابله هیچ نقشی در بستن نطفه ندارد و تنها در زایمان تأثیر جزئی دارد، شخصی که رفتار را می زاید حداکثر امتیاز را برای آن کسب می کند. سقراط هنر قابلگی یا زایشگری را در آموزش و پرورش نشان داد. او مدعی بود که برده بی سوادی را می توان هدایت کرد تا قضیه فیثاغورث را اثبات کند. برده، با روش سقراطی، به اثبات قضیه هدایت می شد، بدون آن که چیزی درباره آن به او گفته شود، یعنی او خود قضیه را از قبل «می دانسته» است. سقراط معتقد بود که حتی دانش‌های معمولی را می توان به همان طریق از ذهن شخص بیرون کشید، زیرا روح انسان حقیقت را می داند و تنها باید به او کمک کرد تا بر این حقیقت آگاه شود.
 
به صورتی یاد می شود که گویی در شیوه‌های جدید آموزش و پرورش روشی مناسب است. قابلگی عقلانی، درمانی و اخلاقی به ندرت آسان تر از کنترل با تنبیه است، زیرا آن به مهارتهای نسبتا ظریف و تمرکز دقت نیازمند است، اما این روش امتیازات خودش را دارد. به نظر می رسد که این روش نیروی عجیبی به اجرا کننده آن می دهد؛ همچون استفاده‌های مرموز از اشارات و کنایات. نتایج حاصل از روش قابلگی، در مقایسه با أعمال به کار رفته در آن، خارج از قیاس است. البته در این روش همکاری آشکار فرد کاهش نمی یابد. به او پیش از یادگیری امتیاز داده می شود برای این که در او هسته خوب سلامت روانی وجود دارد، و می تواند با خداوند ارتباط مستقیم برقرار کند. امتیاز مهم این روش آن است که در آن مجری از مسؤولیت مبرا است. درست همانطور که قابله مسؤول تولد کودک مرده یا ناقص الخلقه نیست، معلم نیز در قبال شکست دانش آموز در یادگیری، درمانگر در موقع شکست بیمار برای حل مسائل خود، و رهبر عرفانی مذهب در مقابل رفتار بدشاگردش مسؤولیتی ندارند.
 
روش پرسش و پاسخ جای مخصوص خود را باز کرده است. این که معلم در کسب رفتارهای تازه باید چه مقدار به دانش آموز کمک کند، سؤال حساسی است. معلم باید منتظر بماند تا دانش آموز پاسخ دهد، نه این که به او بگوید چه بکند یا چه پاسخ دهد. به قول کومنیوس هر چه بیشتر معلم آموزش دهد، دانش آموز کمتر یاد می گیرد. به طور کلی، ما دوست نداریم به ما گفته شود که از قبل چه چیزی می دانسته ایم یا چه چیزی را هرگز به خوبی یاد نخواهیم گرفت. هرگز کتابی را که از پیش با تمام مطالب آن آشنایی کامل داریم یا آن قدر مطالبش بر ایمان ناآشناست که هیچ وقت با آن آشنایی پیدا نخواهیم کرد، مطالعه نمی کنیم. ما کتاب‌هایی را می خوانیم که به ما کمک می کند مطالبی را که تا حدودی از آن آگاه هستیم اما بدون کمک از عهده گفتن آن برنمی آییم، بگوییم. ما حرفهای مؤلف را می فهمیم، هر چند نمی توانسته ایم پیش از این که او مطالب را در قالب کلمات بریزد، آنها را منظم و مرتب کنیم. برای بیماری که به روان درمان روی می آورد، امتیازات مشابهی وجود دارد. روش‌های پرسش و پاسخ نیز کمک کننده است، زیرا آنها کنترلی بیش از آنچه معمولا شناخته شده اعمال می کنند و پاره ای از آنها ممکن است سودمند باشد.
 
با این حال، امتیازات روش قابلگی خیلی کمتر از آن است که ادعا شده. غلام بچه سقراط چیزی نیاموخته بود؛ شواهدی حاکی از این که بعدها او توانسته باشد به تنهایی قضیه فیثاغورث را حل کند، در دست نیست. هم درباره روش آسانگیری و هم درباره روش پرسش و پاسخ، نتایج مثبت حاصل را باید به کنترل ناشناخته منابع دیگر نسبت داد. اگر بیمار، بدون کمک درمانگر، راه حلی برای مشکل خود می یابد، بدین علت است که او در جای دیگر در معرض یک محیط یاری دهنده قرار گرفته است.
 
استعاره دیگری که با روش‌های ضعیف همراه است، روش باغبانی است. رفتاری که شخص بروز داده است رشد می کند و می توان آن را چون گیاه در حال رشد هدایت و تربیت کرد. یعنی رفتار را می توان چون گل و گیاه پرورش داد. این استعاره در آموزش و پرورش کاملا شناخته شده است. مدرسه برای کودکان خردسال باغ کودک است. بنابراین، رفتار کودک رشد می یابد تا به بلوغ برسد.
 
معلم می تواند این فرایند را شتاب دهد یا جهت حرکت آن را کمی تغییر دهد. معلم نمی تواند آموزش دهد، تنها می تواند به کودک در یادگیری کمک کند. استعاره راهنمایی در روان درمانی نیز مفهومی آشناست. فروید ادعا می کرد که شخص باید چندین مرحله مختلف رشد را طی کند، و اگر بیمار در یکی از این مراحل متوقف شود، درمانگر باید او را یاری دهد تا بندهای توقف را پاره کند و به پیش برود. حکومتها نیز به راهنمایی مبادرت می ورزند؛ برای مثال، زمانی که با معافیت مالیاتی، رشد صنعتی را تشویق می کنند و یا با ایجاد جو مساعد، روابط بین نژادها را بهبود می بخشند.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص373-371، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط