نشانه گذاری آیات نجومی قرآن (5)

و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد. و اگر بگويى: «شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد» قطعاً كسانى كه كافر شده‏اند خواهند گفت: «اين [ادّعا] جز سحرى آشكار نيست.» (7) [معناى" سماء" و مراد از" سماوات"]
پنجشنبه، 19 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نشانه گذاری آیات نجومی قرآن (5)
نشانه گذاری آیات نجومی قرآن (5)
نشانه گذاری آیات نجومی قرآن (5)

نویسنده : حمید عابدی
منبع : اختصاصی راسخون




سوره مبارکه هود ( 31 مورد )

1) وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ (٣)
و اينكه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد، [تا اينكه‏] شما را با بهره‏مندى نيكويى تا زمانى معيّن بهره‏مند سازد، و به هر شايسته نعمتى از كَرَم خود عطا كند، و اگر رويگردان شويد من از عذاب روزى بزرگ بر شما بيمناكم. (3)
2) وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (٦)
و هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست مگر [اينكه‏] روزيش بر عهده خداست، و [او] قرارگاه و محلّ مُردنش را مى‏داند. همه [اينها] در كتابى روشن [ثبت‏] است. (6)
3) وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِينٌ (٧)
و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد. و اگر بگويى: «شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد» قطعاً كسانى كه كافر شده‏اند خواهند گفت: «اين [ادّعا] جز سحرى آشكار نيست.» (7)
[معناى" سماء" و مراد از" سماوات"]
" وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ" بحث پيرامون چگونگى خلقت آسمانها و زمين را از طريق آيات كلام اللَّه مجيد و رواياتى كه در تفسير آنها از اهل عصمت (ع) رسيده به سوره حم سجده موكول مى‏كنيم ان شاء اللَّه.
[منظور از خلق سماوات و ارض در شش روز (هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ)]
در اينجا براى اينكه معناى" سِتَّةِ أَيَّامٍ- شش روز" و نيز معناى جمله" وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ" براى خواننده روشن شود، بطور اجمال مى‏گوييم: ظاهرا منظور از كلمه" سماوات" كه صيغه جمع است، و همواره در مقابل كلمه" أرض" كه صيغه مفرد است قرار مى‏گيرد، و در آيه مورد بحث مى‏فرمايد: خدا آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، تا طبقاتى از موجودات جسمانى باشد كه بر بالاى زمين قرار دارد، چون بطورى كه اهل لغت گفته‏اند كلمه" سماء" به معناى هر چيزى است كه بر بالاى سر ما قرار گرفته باشد، و معلوم است كه بالا و پايين دو امر نسبى هستند.
پس" سماوات" عبارتند از طبقاتى از خلق جسمانى و مشهود كه بر بالاى كره زمين ما واقع شده، و بر آن احاطه دارند، و احاطه داشتنش بدين جهت است كه زمين كروى شكل است، به دليل آيه شريفه:" يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً" شب همه روز را فرا مى‏گيرد و به شتاب آن را دنبال مى‏كند « 1 » ، كه مى‏فهماند شب فراگير روز است. يعنى همه آن مكانهايى را كه روز بود فرا مى‏گيرد، و اگر زمين كروى نبود صحيح نبود بگوييم دائما شب روز را فرا مى‏گيرد، و آن را دنبال مى‏كند، زيرا در اين صورت چند ساعتى شب به دنبال روز مى‏بود. و چون به انتهاى سطح زمين مى‏رسيدند، روز بر مى‏گشت و شب را دنبال مى‏كرد. (مترجم)و به عبارتى ديگر: در هر روزى يك روز شب به دنبال روز مى‏رفت، و روز ديگر، روز به دنبال شب، پس اينكه قرآن بطور مطلق فرمود: شب به دنبال روز مى‏رود جز با كرويت زمين درست در نمى‏آيد.
و آسمان اول همين آسمانى است كه چراغهاى نجوم و كواكب در آن قرار دارند، پس اين، آن آسمانى است كه زمين را در احاطه خود دارد، و يا به عبارتى در بالاى زمين قرار دارد، و زمين را در شبها زينت مى‏بخشد، آن چنان كه قنديلها و چلچراغها سقف خانه را زينت مى‏دهد.
و اما نسبت به بالاى آسمان دنيا در كلام خداى تعالى چيزى كه از وضع آن خبر دهد نيامده، تنها آيه شريفه" سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً" « 2 » مى‏فهماند كه آسمانها هفت طبقه روى هم است، و آيه شريفه" أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً" مگر نديديد چگونه خداى تعالى هفت آسمان را بر روى هم بيافريد و ماه را در آنها نور و خورشيد را چراغى فروزان قرار داد . « 3 »نيز همين يك نكته را مى‏رساند.
و آيه شريفه" أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ" مگر اينها كه به كفر گرائيدند با ديد تفكر نديدند چگونه، آسمانها و زمين را كه رتق (بسته) بود فتق كرديم (گشوديم)، و از آب، هر موجود زنده‏اى را ساختيم، پس چرا ايمان نمى‏آورند؟ « 4 » در باره وضع آفرينش آسمانها مى‏فهماند قبل از آنكه به صورت فعلى در آيند، يعنى از يكديگر جدا و متمايز شوند يكپارچه بودند، و آيه شريفه" ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى‏ فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها" سپس به آسمان كه دودى بود پرداخت، پس به آن و به زمين فرمان داد كه بياييد چه به شوق و رغبت و چه به جبر و كراهت. گفتند: سر در طاعتت آمديم، آن گاه خداى تعالى به قضاء خود آنها را در دو روز هفت طبقه كرد، و امر هر آسمانى را در آن آسمان وحى فرمود. « 5 » كه مى‏فهماند خلقت آسمانها در دو روز صورت گرفته، البته نه به روزهاى كره زمين، چون روز به معناى يك مقدار معين از زمان است، و لازم نيست كه حتما با روز اصطلاحى ما ساكنان زمين منطبق باشد.
آرى، روز در هر ظرفى مقدارى است از زمان، در ظرف زمين عبارت است از مدت زمانى كه كره زمين يك بار به دور خودش بچرخد، و در ظرف قمر- البته قمر مخصوص كره زمين- تقريبا برابر است با بيست و نه روز و نصف، و استعمال كلمه" يوم" در برهه‏اى از زمان استعمالى است‏ شايع. بنا بر اين، خداى تعالى آسمانها را در دو برهه از زمان آفريده، همانطور كه در باره آفرينش زمين فرموده:" خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ ... وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ" زمين را در دو روز بيافريد ... و در آن، ارزاقش را در چهار روز تقدير نمود « 6 »پس خلقت زمين در دو روز، يعنى در دو برهه از زمان بوده، و ارزاق آن در چهار روز كه همان چهار فصل باشد تقدير شده است.
پس آنچه از آيات گذشته به دست آمد يكى اين بود كه خلقت آسمان و زمين به اين شكل و وضعى كه ما مى‏بينيم ناگهانى نبوده و به اين شكل از عدم ظاهر نشده بلكه از چيز ديگرى خلق شده كه آن چيز قبلا وجود داشته و آن، ماده‏اى متشابه الاجزاء و روى هم انباشته بوده كه خداى تعالى اين ماده متراكم را جزء جزء كرد، و اجزاء آن را از يكديگر جدا ساخت، از قسمتى از آن در دو برهه از زمان زمين را ساخت، و سپس به آسمان كه آن موقع دود بود پرداخته، آن را نيز جزء جزء كرد، و در دو برهه از زمان به صورت هفت آسمان در آورد. ديگر اينكه آنچه ما از موجودات زنده مى‏بينيم از آب آفريده شده‏اند، پس ماده آب، ماده حيات هر جنبنده است.
با مطالبى كه گذشت معناى آيه مورد بحث روشن گرديد، پس اينكه فرمود:" هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ"، منظور از آفريدن آن، جمع كردن اجزاء، و سپس جدا ساختنش از مواد ديگرى متشابه با هم و متراكم در هم است. و به حكم اين آيات خلقت آسمانها در دو روز و خلقت زمين نيز در دو روز- به آن معنايى كه براى روز كرديم- صورت گرفته و در نتيجه از شش روز دو روز باقيمانده كه در آن كارى ديگر شده (و آن همان تقدير ارزاق و يا به عبارتى به حركت در آوردن زمين به دور خورشيد است، به نحوى كه در اثر دور و نزديك شدنش از خورشيد و نيز در اثر ميل به سوى شمال و جنوب، چهار قسم هوا در زمين پيدا (شد: هواى بهارى، تابستانى، پاييزى و زمستانى و در نتيجه زمين آماده گرديد براى اينكه ارزاق روزى خواران، از آن برويد).
[معناى جمله:" وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ"]
و اما اينكه فرمود:" وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ" جمله‏اى است حاليه، و معناى مجموع آيه اينست كه: خداى تعالى در وقتى و در حالى به خلقت آسمانها و زمين پرداخت كه عرشش بر آب بود، و بر آب بودن عرش كنايه است از اينكه مالكيت خداى تعالى در آن روز مستقر بر اين آب بود كه گفتيم ماده حيات و زندگى است، چون عرش و تخت سلطنت هر پادشاهى عبارت‏ است از محل ظهور سلطنت او، و استقرار پادشاه بر آن محل به معناى استقرار ملك او بر آن محل است، (وقتى مى‏گويند فلان سلطان بر تخت سلطنت دست يافت و بر آن مستقر گرديد، معنايش اين نيست كه پس از سالها جنگ و خونريزى به چهار تخته چوب دست يافته، بلكه معنايش اين است كه بر مقام فرماندهى و اداره كشور مسلط شده است). پس" استواء بر عرش" به اين معنا است كه خداى تعالى بعد از خلقت آسمان و زمين در دو روز، به امر تدبير مخلوقات خود پرداخت.
و اينكه بعضى از مفسرين گفته‏اند: منظور از عرش، ساختن است، و اين معنا را از جمله" مِمَّا يَعْرِشُونَ" گرفته‏اند كه در سوره نحل آيه 68 قرار دارد، و معنايش" مما يبنون" است، سخن درستى نيست، زيرا از فهم دور است. « 7 »
4) وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (٨)
و اگر عذاب را تا چندگاهى از آنان به تأخير افكنيم، حتماً خواهند گفت: «چه چيز آن را باز مى‏دارد؟» آگاه باش، روزى كه [عذاب‏] به آنان برسد از ايشان بازگشتنى نيست، و آنچه را كه مسخره مى‏كردند آنان را فرو خواهد گرفت. (8)
5) مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لا يُبْخَسُونَ (١٥)
كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند [جزاى‏] كارهايشان را در آنجا به طور كامل به آنان مى‏دهيم، و به آنان در آنجا كم داده نخواهد شد. (15)
6) أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (١٦)
اينان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش برايشان نخواهد بود، و آنچه در آنجا كرده‏اند به هدر رفته، و آنچه انجام مى‏داده‏اند باطل گرديده است. (16)
7) الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ (١٩)
همانان كه [مردم را] از راه خدا باز مى‏دارند و آن را كج مى‏شمارند و خود، آخرت را باور ندارند. (19)
8) أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الأرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ (٢٠)
آنان در زمين درمانده‏كنندگان [خدا] نيستند، و جز خدا دوستانى براى آنان نيست. عذاب براى آنان دو چندان مى‏شود. آنان توان شنيدن [حق را] نداشتند و [حق را] نمى‏ديدند. (20)
9) لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأخْسَرُونَ (٢٢)
شك نيست كه آنان در آخرت زيانكارترند. (22)
10) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٢٣)
بى‏گمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و [با فروتنى‏] به سوى پروردگارشان آرام يافتند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود. (23)
11) أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ (٢٦)
كه جز خدا را نپرستيد، زيرا من از عذاب روزى سهمگين بر شما بيمناكم. (26)
12) قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ (٤٣)
گفت: «به زودى به كوهى پناه مى‏جويم كه مرا از آب در امان نگاه مى‏دارد.» گفت: «امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارنده‏اى نيست، مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند.» و موج ميان آن دو حايل شد و [پسر] از غرق‏شدگان گرديد. (43)
13) وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الأمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (٤٤)
و گفته شد: «اى زمين! آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [از باران‏] خوددارى كن.» و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى‏] بر جودى قرار گرفت.» و گفته شد: «مرگ بر قوم ستمكار.» (44)
14) وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ (٥٢)
«و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و تبهكارانه روى بر مگردانيد.» (52)
15) وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ (٦٠)
و [سرانجام‏] در اين دنيا و روز قيامت، لعنت بدرقه [راه‏] آنان گرديد. آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كفر ورزيدند. هان، مرگ بر عاديان: قوم هود. (60)
16) وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (٦١)
و به سوى [قوم‏] ثمود، برادرشان صالح را [فرستاديم‏]. گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد. براى شما هيچ معبودى جز او نيست. او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد. پس، از او آمرزش بخواهيد، آن گاه به درگاه او توبه كنيد، كه پروردگارم نزديك [و] اجابت‏كننده است.» (61)
17) وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ (٦٤)
«و اى قوم من، اين ماده شتر خداست كه براى شما پديده‏اى شگرف است. پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مى‏گيرد.» (64)
18) فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (٦٥)
پس آن [ماده شتر] را پى كردند، و [صالح‏] گفت: «سه روز در خانه‏هايتان برخوردار شويد. اين وعده‏اى بى‏دروغ است.» (65)
19) فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (٦٦)
پس چون فرمان ما دررسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود رهانيديم و از رسوايى آن روز [نجات داديم‏]. به يقين، پروردگار تو همان نيرومند شكست‏ناپذير است. (66)
20) وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ (٧٧)
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به [آمدنِ‏] آنان ناراحت، و دستش از حمايت ايشان كوتاه شد و گفت: «امروز، روزى سخت است.» (77)
21) قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَلا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (٨١)
گفتند: «اى لوط، ما فرستادگان پروردگار توييم. آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت. پس، پاسى از شب گذشته خانواده‏ات را حركت ده- و هيچ كس از شما نبايد واپس بنگرد- مگر زنت، كه آنچه به ايشان رسد به او [نيز] خواهد رسيد. بى‏گمان، وعده‏گاه آنان صبح است. مگر صبح نزديك نيست؟» (81)
22) وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (٨٤)
و به سوى [اهل‏] مَدْيَنْ، برادرشان شعيب را [فرستاديم‏]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. براى شما جز او معبودى نيست. و پيمانه و ترازو را كم مكنيد. به راستى شما را در نعمت مى‏بينم. و [لى‏] از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم.» (84)
23) وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأرْضِ مُفْسِدِينَ (٨٥)
«و اى قوم من، پيمانه و ترازو را به داد، تمام دهيد، و حقوق مردم را كم مدهيد، و در زمين به فساد سر برمداريد.» (85)
24) وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ (٩٩)
و در اين دنيا و روز قيامت به لعنت بدرقه شدند، و چه بد عطايى نصيب آنان مى‏شود. (99)
25) إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ (١٠٣)
قطعاً در اين [يادآوريها] براى كسى كه از عذاب آخرت مى‏ترسد عبرتى است. آن [روز] روزى است كه مردم را براى آن گرد مى‏آورند، و آن [روز] روزى است كه [جملگى در آن‏] حاضر مى‏شوند. (103)
26) يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ (١٠٥)
روزى [است‏] كه چون فرا رسد هيچ كس جز به اذن وى سخن نگويد. آن گاه بعضى از آنان تيره‏بختند و [برخى‏] نيكبخت. (105)
27) خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ إِلا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ (١٠٧)
تا آسمانها و زمين برجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، زيرا پروردگار تو همان كند كه خواهد. (107)
28) وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ إِلا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (١٠٨)
و اما كسانى كه نيكبخت شده‏اند، تا آسمانها و زمين برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [كه اين‏] بخششى است كه بريدنى نيست. (108)
29) وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ (١١٤)
و در دو طرف روز [اول و آخر آن‏] و نخستين ساعات شب نماز را برپا دار، زيرا خوبيها بديها را از ميان مى‏برد. اين براى پندگيرندگان، پندى است. (114)
30) فَلَوْلا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأرْضِ إِلا قَلِيلا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ (١١٦)
پس چرا از نسلهاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم. و كسانى كه ستم كردند به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند رفتند، و آنان بزهكار بودند. (116)
31) وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (١٢٣)
و نهان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و تمام كارها به او بازگردانده مى‏شود پس او را پرستش كن و بر او توكّل نماى، و پروردگار تو از آنچه انجام مى‏دهيد غافل نيست. (123)

سوره مبارکه یوسف ( 17 مورد )

1) إِذْ قَالَ يُوسُفُ لأبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ (٤)
[ياد كن‏] زمانى را كه يوسف به پدرش گفت: «اى پدر، من [در خواب‏] يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم. ديدم [آنها] براى من سجده مى‏كنند.» (4)
2) أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (١٢)
فردا او را با ما بفرست تا [در چمن‏] بگردد و بازى كند، و ما به خوبى نگهبان او خواهيم بود.» (12)
3) وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ (١٦)
و شامگاهان، گريان نزد پدر خود [باز] آمدند. (16)
4) وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الأحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٢١)
و آن كس كه او را از مصر خريده بود به همسرش گفت: «نيكش بدار، شايد به حال ما سود بخشد يا او را به فرزندى اختيار كنيم.» و بدين گونه ما يوسف را در آن سرزمين مكانت بخشيديم تا به او تأويل خوابها را بياموزيم، و خدا بر كار خويش چيره است ولى بيشتر مردم نمى‏دانند. (21)
5) قَالَ لا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ (٣٧)
گفت: «غذايى را كه روزى شماست براى شما نمى‏آورند مگر آنكه من از تعبير آن به شما خبر مى‏دهم پيش از آنكه [تعبير آن‏] به شما برسد. اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كرده‏ام، (37)
6) وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ (٥٤)
و پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد، تا وى را خاص خود كنم.» پس چون با او سخن راند، گفت: «تو امروز نزد ما با منزلت و امين هستى.» (54)
7) قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ (٥٥)
[يوسف‏] گفت: «مرا بر خزانه‏هاى اين سرزمين بگمار، كه من نگهبانى دانا هستم.» (55)
8) وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (٥٦)
و بدين گونه يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت داديم، كه در آن، هر جا كه مى خواست سكونت مى‏كرد. هر كه را بخواهيم به رحمت خود مى‏رسانيم و اجر نيكوكاران را تباه نمى‏سازيم. (56)
9) وَلأجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (٥٧)
و البته اجر آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى مى‏نمودند، بهتر است. (57)
10) قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ (٧٣)
گفتند: «به خدا سوگند، شما خوب مى‏دانيد كه ما نيامده‏ايم در اين سرزمين فساد كنيم و ما دزد نبوده‏ايم.» (73)
11) فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ (٨٠)
پس چون از او نوميد شدند، رازگويان كنار كشيدند. بزرگشان گفت: «مگر نمى‏دانيد كه پدرتان با نام خدا پيمانى استوار از شما گرفته است و قبلا [هم‏] در باره يوسف تقصير كرديد؟ هرگز از اين سرزمين نمى‏روم تا پدرم به من اجازه دهد يا خدا در حق من داورى كند، و او بهترين داوران است. (80)
12) قَالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (٩٢)
[يوسف‏] گفت: «امروز بر شما سرزنشى نيست. خدا شما را مى‏آمرزد و او مهربانترين مهربانان است.» (92)
13) رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الأحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (١٠١)
«پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبير خوابها به من آموختى. اى پديدآورنده آسمانها و زمين، تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما.» (101)
14) وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ (١٠٤)
و تو بر اين [كار] پاداشى از آنان نمى‏خواهى. آن [قرآن‏] جز پندى براى جهانيان نيست. (104)
15) وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (١٠٥)
و چه بسيار نشانه‏ها در آسمانها و زمين است كه بر آنها مى‏گذرند در حالى كه از آنها روى برمى‏گردانند. (105)
16) أَفَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ (١٠٧)
آيا ايمنند از اينكه عذاب فراگير خدا به آنان دررسد، يا قيامت- در حالى كه بى‏خبرند- بناگاه آنان را فرا رسد؟ (107)
17) وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلا رِجَالا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلا تَعْقِلُونَ (١٠٩)
و پيش از تو [نيز] جز مردانى از اهل شهرها را- كه به آنان وحى مى‏كرديم- نفرستاديم. آيا در زمين نگرديده‏اند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بوده‏اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده‏اند بهتر است. آيا نمى‏انديشيد؟ (109)

سوره مبارکه رعد ( 15 مورد )

1) اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الأمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (٢)
خدا [همان‏] كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد برافراشت، آن گاه بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را رام گردانيد هر كدام براى مدتى معين به سير خود ادامه مى‏دهند. [خداوند] در كار [آفرينش‏] تدبير مى‏كند، و آيات [خود] را به روشنى بيان مى‏نمايد، اميد كه شما به لقاى پروردگارتان يقين حاصل كنيد. (2)
2) وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (٣)
و اوست كسى كه زمين را گسترانيد و در آن، كوه‏ها و رودها نهاد، و از هر گونه ميوه‏اى در آن، جُفت جُفت قرار داد. روز را به شب مى‏پوشاند. قطعاً در اين [امور] براى مردمى كه تفكر مى‏كنند نشانه‏هايى وجود دارد. (3)
[وجه دلالت آيه:" الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ ..." بر وحدانيت رب و مدبر عالم و وجه آوردن قيد:" ترونها"]
پس اينكه فرمود:" الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها" معنايش اين مى‏شود كه:
خداوند آسمان را از زمين جدا كرد و ميان آن دو فاصله‏اى گذاشت، فاصله‏اى كه باعث شد آسمان مسلط بر زمين شود و اشعه خود را بر زمين بتاباند و باران و صاعقه خود را به زمين بفرستد، و همچنين آثار ديگر.
پس آسمان بر بالاى زمين بدون ستونى محسوس، كه انسان اعتماد آن را بر آن احساس كند ايستاده، در نتيجه هر انسانى بايد متوجه بشود كه لا بد كسى هست كه آن را بدون ستون نگهداشته و نمى‏گذارد جابجا بشود، و آن را از فرو ريختن از مدارش نگه داشته است.
آرى هر چند استقرار آسمانها در مستقر بلند خود بدون پايه و ستون، عجيب‏تر از استقرار زمين در مدار خود نيست، و هر دو در اين بابت محتاج به خداى تعالى هستند و با قدرت و اراده او در مدار خود ايستاده‏اند، و البته اين ايستادن از طريق اسبابى است كه مختص به همان زمين و آسمان است، و تازه اگر آسمانها بوسيله پايه هم ايستاده بودند باز بى‏نياز از احتياج به خداى تعالى و قدرت و اراده او نبودند، پس تمامى موجودات در تمامى احوالشان محتاج بسوى خداى تعالى هستند، احتياج مطلقى كه هيچوقت و در هيچ حالى برطرف نمى‏شود.
و ليكن انسان- در عين اينكه قانون عليت كلى را مى‏بيند و معتقد است كه هر حادثه‏اى محتاج به علتى است كه آن را ايجاد كند، و در فطرتش جستجوى از علل حوادث و امور ممكنه نهفته شده- وقتى بعضى از حوادث را مقرون به علت مى‏بيند، و اين ديدنش چند بار در برابر حواسش تكرار مى‏شود، خود بخود قانع مى‏گردد، و ديگر از ديدن آن تعجب نمى‏كند و در صدد جستجوى از علت آن برنمى‏آيد.
ولى وقتى ديد هر جسم ثقيلى كه از هوا رها شود مستقيما به زمين فرود مى‏آيد، آن گاه سقفى را مشاهده كند كه بر بالاى زمين زده شده و با اينكه پايه‏اى ندارد نمى‏افتد، قهرا تعجب مى‏كند، و در جستجوى علت آن برمى‏آيد، و آن قدر جستجو مى‏كند تا پايه و ستونى براى آن پيدا كند، وقتى براى آن سقف، پايه‏اى يافت، و باز سقف ديگرى ديد و جستجوى ديگرى كرد و پايه ديگرى يافت و همچنين چند نوبت اين معنا مكرر شد ديگر مغزش از جستجو متوقف شده براى بارهاى بعدى به جستجو برنمى‏خيزد، چون مى‏داند كه هر چيز بلندى حتما پايه و اركانى دارد.
اما اگر به امرى برخورد كه خارق اين كليت و اين عادت مالوف باشد، مانند اجرام آسمانى كه هر يك در مدار خود ايستاده دور مى‏زند بدون اينكه بر پايه‏اى اعتماد داشته باشد، در اين موقع كه ناگهان و مثل كسى كه از خواب بيدار شده باشد دلش از جاى كنده شده، جستجوى علت آن پر مى‏زند.
پس اينكه فرمود:" رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها" و آسمانها را وصف كرد به اينكه پايه‏اى كه شما ببينيد ندارند، مقصودش اين نبوده كه آسمانها اصلا پايه ندارند، و در نتيجه وصف" ترونها" وصفى توضيحى بوده و مفهوم نداشته باشد، (و نتوان نتيجه گرفت كه پس پايه‏هاى نديدنى دارد).
و نيز مقصودش اين نبوده كه پايه‏هاى محسوس ندارند، تا بنا بر اين در تقدير معنايش اين شود: حال كه پايه ندارند پس خدا آنها را بدون وساطت سببى سر پا نگهداشته است، و اگر پايه مى‏داشتند مثل ساير چيزهايى كه پايه دارند آن پايه‏ها نمى‏گذاشت بيفتند، و ديگر احتياجى به خداى سبحان نداشتند.
آرى معناى آيه شريفه اين نيست، هم چنان كه اوهام عاميانه همين را مى‏پندارد كه تنها چيزهاى استثنايى را كه علل و اسباب آنها معلوم نيست به خدا نسبت مى‏دهند مانند امور آسمانى و حوادث جوى و روح و امثال آن.
[برخى از نشانه‏ها و آيات تكوينى:" هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ ..."]
" وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً ...".
كلمه" رواسى" جمع" راسيه" و از ماده" رسى" و به معناى ثابت و برقرار است، و مراد از آن در اينجا كوه‏ها هستند كه در جايگاه خود ثابت و استوارند، و كلمه" زوج" به معناى چيزيست كه فرد نباشد، و بر مجموع هر دو امرى كه ميانشان ازدواج است اطلاق مى‏شود، هم چنان كه بر يكى از آن دو نيز اطلاق مى‏گردد، يعنى هم مى‏توان گفت:" هما زوج- آن دو زوجند" و هم گفت" هما زوجان- آن دو، دو زوجند"، و در بسيارى از موارد كلمه" زوجان" با كلمه" اثنين" تاكيد مى‏شود تا دلالت كند بر اينكه مقصود از آن، دو عدد است نه چهار عدد، (چون به يك حساب، دو زوج، چهار تا مى‏شود)، هم چنان كه در آيه مورد بحث، اين تاكيد آمده.
كلمه" مد" در" مَدَّ الْأَرْضَ" به معناى گستردن است، يعنى زمين را به نحو شايسته‏اى كه بشود در آن زندگى كرد و حيوان و نبات و اشجار در آن پديد آيند، گسترده كرد.
و اينكه گستردن زمين را به خداى تعالى نسبت داد به منزله تمهيد و مقدمه براى جمله ايست كه به آن ملحق مى‏شود، چنان كه نظير اين را در آيه گذشته" اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها" گفتيم كه مقدمه است براى جملات بعد.
" وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً"- ضمير در" فيها" به كلمه" ارض" برمى‏گردد، و كلام طورى ريخته شده كه هر جمله، فرع جمله قبلى خودش است، و غرض از آن- و خدا داناتر است- بيان تدبير خدا براى امور سكنه زمين از انسان و حيوان است، كه چه تدابيرى در حركت آنها براى طلب رزق، و در سكونشان جهت آسايش بكار برده و بهمين منظور زمين را گسترده كرد، كه اگر گسترده نمى‏كرد انسان و حيوان نمى‏توانست در آن ادامه زندگى دهد، و اگر هم يكسره گسترده مى‏شد و در آن پستى و بلندى وجود نمى‏داشت باز هم صالح براى زندگى نبود، چون آبهايى كه در آن ذخيره شده بر سطح آن جريان نمى‏يافت و زراعت و بستانى به وجود نمى‏آمد، و لذا خداى تعالى كوه‏هاى بلند و پاى‏برجا در آن ميخكوب كرده و آنچه آب از آسمان مى‏فرستد در آن كوه‏ها ذخيره نموده و نهرهايى از اطراف آنها جارى و چشمه‏هايى بر دامنه‏ها روان مى‏سازد، و كشتزارها و باغات را سيراب مى‏كند، و ميوه‏هاى مختلف تلخ و شيرين و تابستانى و زمستانى و اهلى و جنگلى ببار مى‏آورد، و شب و روز را كه دو عامل قوى در رشد ميوه‏ها و حاصل‏ها است بر زمين مسلط مى‏سازد، آرى شب و روز سرما و گرما را به وجود مى‏آورند و اين دو نيز در نضج و نمو و انبساط و انقباض موجودات زمين تاثير دارند.
و نيز روشنى و تاريكى را كه تنظيم كننده حركات حيوانات و انسان است و سعى و كوشش آنها را در طلب رزق و سكونت و استراحتشان منظم مى‏كند ببار مى‏آورند.
پس گستردن زمين، راه را براى ايجاد كوه‏هاى ريشه‏دار، و كوه‏ها راه را براى جارى شدن نهرها و جارى شدن نهرها راه را براى پيدايش ميوه‏هاى نر و ماده و رنگهاى مختلف آن هموار ساخته، با ايجاد شب و روز اغراض مذكور به نحو كمال حاصل مى‏گردد، و در همه اينها تدبيرى است متصل و متحد كه از وجود مدبرى حكيم و واحد و بى‏شريك در ربوبيت كشف مى‏كند، و در همه اينها آياتى است براى مردمى كه تفكر كنند. « 8 »
3) وَفِي الأرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الأكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (٤)
و در زمين قطعاتى است كنار هم، و باغهايى از انگور و كشتزارها و درختان خرما، چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه، كه با يك آب سيراب مى‏گردند، و [با اين همه‏] برخى از آنها را در ميوه [از حيث مزه و نوع و كيفيت‏] بر برخى ديگر برترى مى‏دهيم. بى گمان در اين [امر نيز] براى مردمى كه تعقّل مى‏كنند دلايل [روشنى‏] است. (4)
4) وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ الأغْلالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٥)
و اگر عجب دارى، عجب از سخن آنان [كافران‏] است كه: «آيا وقتى خاك شديم، به راستى در آفرينش جديدى خواهيم بود؟» اينان همان كسانند كه به پروردگارشان كفر ورزيده‏اند و در گردنهايشان زنجيرهاست، و آنان همدم آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. (5)
5) سَوَاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَنْ جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ (١٠)
[براى او] يكسان است: كسى از شما سخن [خود] را نهان كند و كسى كه آن را فاش گرداند، و كسى كه خويشتن را به شب پنهان دارد و در روز، آشكارا حركت كند. (10)
6) وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ (١٥)
و هر كه در آسمانها و زمين است- خواه و ناخواه- با سايه‏هايشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مى‏كنند. (15)
7) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لا يَمْلِكُونَ لأنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (١٦)
بگو: «پروردگار آسمانها و زمين كيست؟» بگو: «خدا!» بگو: «پس آيا جز او سرپرستانى گرفته‏ايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند؟» بگو: «آيا نابينا و بينا يكسانند؟ يا تاريكيها و روشنايى برابرند؟ يا براى خدا شريكانى پنداشته‏اند كه مانند آفرينش او آفريده‏اند و در نتيجه، [اين دو] آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟» بگو: «خدا آفريننده هر چيزى است، و اوست يگانه قهار.» (16)
8) أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الأمْثَالَ (١٧)
[همو كه‏] از آسمان، آبى فرو فرستاد. پس رودخانه‏هايى به اندازه گنجايش خودشان روان شدند، و سيل، كفى بلند روى خود برداشت، و از آنچه براى به دست آوردن زينتى يا كالايى، در آتش مى‏گدازند هم نظير آن كفى برمى‏آيد. خداوند، حق و باطل را چنين مَثَل مى‏زند. اما كف، بيرون افتاده از ميان مى‏رود، ولى آنچه به مردم سود مى‏رساند در زمين [باقى‏] مى‏ماند. خداوند مَثَلها را چنين مى‏زند. (17)
9) لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الأرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ (١٨)
براى كسانى كه پروردگارشان را اجابت كرده‏اند پاداش بس نيكوست. و كسانى كه وى را اجابت نكرده‏اند، اگر سراسر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته باشند، قطعاً آن را براى بازخريد خود خواهند داد. آنان به سختى بازخواست شوند و جايشان در دوزخ است و چه بد جايگاهى است. (18)
10) وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (٢٥)
و كسانى كه پيمان خدا را پس از بستنِ آن مى‏شكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده مى‏گسلند و در زمين فساد مى‏كنند، بر ايشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى ايشان راست. (25)
11) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلا مَتَاعٌ (٢٦)
خدا روزى را براى هر كه بخواهد گشاده يا تنگ مى‏گرداند، و [لى آنان‏] به زندگى دنيا شاد شده‏اند، و زندگى دنيا در [برابر] آخرت جز بهره‏اى [ناچيز] نيست. (26)
12) وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ لِلَّهِ الأمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (٣١)
و اگر قرآنى بود كه كوه‏ها بدان روان مى‏شد، يا زمين بدان قطعه قطعه مى‏گرديد، يا مردگان بدان به سخن درمى‏آمدند [باز هم در آنان اثر نمى‏كرد.] نه چنين است، بلكه همه امور بستگى به خدا دارد. آيا كسانى كه ايمان آورده‏اند، ندانسته‏اند كه اگر خدا مى‏خواست قطعاً تمام مردم را به راه مى‏آورد؟ و كسانى كه كافر شده‏اند پيوسته به [سزاى‏] آنچه كرده‏اند مصيبت كوبنده‏اى به آنان مى‏رسد يا نزديك خانه‏هايشان فرود مى‏آيد، تا وعده خدا فرا رسد. آرى، خدا وعده [خود را] خلاف نمى‏كند. (31)
13) أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لا يَعْلَمُ فِي الأرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (٣٣)
آيا كسى كه بر هر شخصى بدانچه كرده است مراقب است [مانند كسى است كه از همه جا بى‏خبر است‏]؟ و براى خدا شريكانى قرار دادند. بگو: «نامشان را ببريد» آيا او را به آنچه در زمين است و او نمى‏داند خبر مى‏دهيد، يا سخنى سطحى [و ميان‏تهى‏] مى‏گوييد؟ [چنين نيست‏] بلكه براى كسانى كه كافر شده‏اند نيرنگشان آراسته شده و از راه [حق‏] بازداشته شده‏اند و هر كه را خدا بى‏راه گذارد رهبرى نخواهد داشت. (33)
14) لَهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَاقٍ (٣٤)
براى آنان در زندگى دنيا عذابى است، و قطعاً عذاب آخرت دشوارتر است، و براى ايشان در برابر خدا هيچ نگهدارنده‏اى نيست. (34)
15) أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الأرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (٤١)
آيا نديده‏اند كه ما [همواره‏] مى‏آييم و از اطراف اين زمين مى‏كاهيم؟ و خداست كه حكم مى‏كند. براى حكم او بازدارنده‏اى نيست، و او به سرعت حسابرسى مى‏كند. (41)

سوره مبارکه ابراهیم ( 19 مورد )

1) الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (١)
الف، لام، راء. كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى: به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده. (1)
2) اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَوَيْلٌ لِلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ (٢)
خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست، و واى بر كافران از عذابى سخت. (2)
3) الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ (٣)
همانان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مى‏دهند و مانع راه خدا مى‏شوند و آن را كج مى‏شمارند. آنانند كه در گمراهى دور و درازى هستند. (3)
4) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (٥)
و در حقيقت، موسى را با آيات خود فرستاديم [و به او فرموديم‏] كه قوم خود را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آور، و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن، كه قطعاً در اين [يادآورى‏]، براى هر شكيباىِ سپاسگزارى عبرتهاست. (5)
5) وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الأرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ (٨)
و موسى گفت: «اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد، بى‏گمان، خدا بى‏نياز ستوده [صفات‏] است.» (8)
6) قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ (١٠)
پيامبرانشان گفتند: «مگر در باره خدا- پديد آورنده آسمانها و زمين- ترديدى هست؟ او شما را دعوت مى‏كند تا پاره‏اى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمان معينى شما را مهلت دهد.» گفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد. مى‏خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مى‏پرستيدند باز داريد. پس براى ما حجتى آشكار بياوريد.» (10)
7) وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ (١٤)
و قطعاً شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد. اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب‏] در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم داشته باشد. (14)
8) أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (١٩)
آيا در نيافته‏اى كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده؟ اگر بخواهد شما را مى‏برد و خلق تازه‏اى مى‏آورد، (19)
9) وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلامٌ (٢٣)
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند به بهشتهايى درآورده مى‏شوند كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است كه به اذن پروردگارشان در آنجا جاودانه به سر مى‏برند، و درودشان در آنجا سلام است. (23)
10) أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ (٢٤)
آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشه‏اش استوار و شاخه‏اش در آسمان است؟ (24)
11) وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الأرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ (٢٦)
و مَثَلِ سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى ندارد. (26)
12) يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ (٢٧)
خدا كسانى را كه ايمان آورده‏اند، در زندگى دنيا و در آخرت با سخن استوار ثابت مى‏گرداند، و ستمگران را بى‏راه مى‏گذارد، و خدا هر چه بخواهد انجام مى‏دهد. (27)
13) اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأنْهَارَ (٣٢)
خداست كه آسمانها و زمين را آفريد، و از آسمان آبى فرستاد، و به وسيله آن از ميوه‏ها براى شما روزى بيرون آورد، و كشتى را براى شما رام گردانيد تا به فرمان او در دريا روان شود، و رودها را براى شما مسخّر كرد. (32)
14) وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ (٣٣)
و خورشيد و ماه را- كه پيوسته روانند- براى شما رام گردانيد و شب و روز را [نيز] مسخّر شما ساخت. (33)
]" وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ".[
راغب مى‏گويد: كلمه" دأب" به معناى ادامه سير است، وقتى گفته مى‏شود" فلان دأب فى السير دأبا" معنايش اين است كه فلانى هم چنان راه را ادامه داد، در قرآن كريم هم در آيه" وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ" به همين معنا آمده و نيز دأب به معناى عادت هميشگى و مستمر است بطورى كه دائما بر يك حال بماند، در قرآن آنجا كه فرموده:" كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ" به اين معنا است. يعنى مانند عادت فرعون كه سالها بر آن جريان داشت و معناى آيه روشن است. « 9 »
15) رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الأرْضِ وَلا فِي السَّمَاءِ (٣٨)
پروردگارا، بى‏گمان تو آنچه را كه پنهان مى‏داريم و آنچه را كه آشكار مى‏سازيم مى‏دانى، و چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نمى‏ماند. (38)
16) وَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأبْصَارُ (٤٢)
و خدا را از آنچه ستمكاران مى‏كنند غافل مپندار. جز اين نيست كه [كيفر] آنان را براى روزى به تأخير مى‏اندازد كه چشمها در آن خيره مى‏شود. (42)
17) وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ (٤٤)
و مردم را از روزى كه عذاب بر آنان مى‏آيد بترسان. پس آنان كه ستم كرده‏اند مى‏گويند: «پروردگارا، ما را تا چندى مهلت بخش تا دعوت تو را پاسخ گوييم و از فرستادگان [تو] پيروى كنيم.» [به آنان گفته مى‏شود:] «مگر شما پيش از اين سوگند نمى‏خورديد كه شما را فنايى نيست؟ (44)
18) يَوْمَ تُبَدَّلُ الأرْضُ غَيْرَ الأرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (٤٨)
روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد، و [مردم‏] در برابر خداى يگانه قهار ظاهر شوند. (48)
19) وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الأصْفَادِ (٤٩)
و گناهكاران را در آن روز مى‏بينى كه با هم در زنجيرها بسته شده‏اند. (49)

پي نوشت :

1. اعراف، آیه 54
2. ملک ،آیه 3
3. نوح ،آیات 15- 16
4. انبیاء ،آیه 30
5. حم سجده ،آیات 11- 12
6. حم سجده، آیات 9- 10
7. المیزان، ج 10، ص 223
8. المیزان، ج 11،ص 391
9. المیزان ،ج 12، ص 85

ادامه دارد .....




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط