عزاداری یا خودآزاری؟!
جذب و دفع امری بدیهی است که در نهاد انسان وجود دارد و انبیاء مبعوث شدهاند تا استفاده صحیح از آنها را به انسان آموزش دهند.
جذب و دفع ابزار است و زمانی انسان را به سعادت میرساند که از آنها بر اساس وحی الهی استفاده شود وگرنه کافران و منافقان و شیاطین هم این ابزار را دارند.
در این بین کسانی هستند که نمیگذارند انسان به سعادت برسد که هوا و هوس از درون و ابلیس و شیاطین و منافقان از برون دست به دست هم دادهاند برای ممانعت از رسیدن انسان به سعادت حقیقی. چرا که همه اینها ابزار منفی هستند برای مقابله با جذب و دفع واقعی. و انسان را به مسیری سوق میدهند که چیزی را جذب کنند و به سمت چیزی بروند که خواست خدا نمیباشد و چیزی را دفع کنند که رضایت خدا در جذب آن میباشد. و این بالعکس عمل کردن باعث گمراهی و نرسیدن به سعادت انسان میشود.
خداوند خود میفرماید که این شیاطین قصد اطفاء نور الهی را دارند. «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ. (1)
یعنی دشمنان تلاش میکنند نور الهی خاموش شود که کسی به سوی آن هدایت نشود اما خداوند هم کامل کننده نور خویش است و انبیاء و ائمه کسانی هستند که نور خدا را روشن میدارند و انسان را به سوی آن که رمز سعادت حقیقی انسان میباشد رهنمون میدهد.
در روز قیامت که روز حساب و کتاب است و گمراه شدگان و فریب خوردگان شیطان، از شیطان شکایت میکنند، شیطان میگوید: من وعده دادم، خدا نیز به شما وعده داد ولی وعده من دروغ و وعده خدا صادق بود، خودتان دنبال وعده من آمدید. من کار دیگری نکردم. و این واقعیتی است که انسان دچار آن میشود.
پس دشمن؛ اعم از درونی و بیرونی در صدد برنامهای است که انسان در جذب و دفع بر اساس وحی عمل نکند و در نتیجه منحرف شود و به سعادت نرسد. یعنی قصد دارند مقیاس جذب و دفع صحیح را که بر اساس وحی الهی میباشد را از انسان بگیرند.
تمام اعمال انسان در دو شاخه اصلی جذب و دفع میگنجد که اگر درست عمل کند به سعادت میرسد و در غیر این صورت راه خسران و گمراهی را طی مینماید. فلسفه بعثت انبیاء نیز اینست که جذب و دفع انسان را بر اساس وحی آموزش دهند.
در آیه فعل «یریدون» مضارع است که استمرار را میرساند یعنی دشمن هیچگاه از این تلاش دست بر نمیدارد حتی زمانی که انسان در خواب است او در تلاش برای برنامهریزی و به بیراهه کشاندن انسان میباشد که نور الله را اطفاء کند. چرا که نور وسیله تشخیص موضوعات است و اگر نور نباشد چیزی قابل تشخیص نمیباشد. برای همین است که دشمن قصد اطفاء نورالله را دارد که انسان «حق» را تشخیص ندهد. در آیه بحث دشمنشناسی هم مطرح شده است که ای انسان مراقب باش که دشمن هرگز از تلاش برای گمراه کردن تو دست برنمیدارد.
همه مشکلات بشر از عدم جذب و دفع مطلوب است یعنی حرکت برخلاف مبنای وحی میباشد. حبّ و بغضها و حق و باطل کردنهای بشر از همین جذب و دفع است که اگر صحیح عمل شود سعادتمند میشود.
حال پس از ارائه این مقدمه دریافتیم که شیاطین درونی و بیرونی در تلاشاند که انسان را به سمت جذب و دفع نامطلوب بکشانند. یکی از این موارد عزاداری برای حضرت سیدالشهداء میباشد که متاسفانه تحریفات و خرافات بسیاری در این مسئله جای گرفته است.
شیاطین مسائلی را چنان جلوه دادهاند که برخی به صورت ناصحیح جذب آن شدهاند و به بیراهه رفتهاند و عظمت و هدف اصلی عزاداری برای امام حسین علیه السلام را خدشهدار نموده است. این مقاله در سه بخش به طرح موضوعاتی میپردازد که امید روشنگری دارد.
الف – سخن با کسانی که به خرافات رو آوردهاند.
1- انسان موظف به مراقبت و محافظت از خود است.
یکی از امانتهایی که خداوند به انسان سپرده است همین جسمی است که انسان موظف است از آن به خوبی مراقبت کند و ضرری به آن وارد ننماید چرا که در قبال این جسم باید پاسخگو باشد. نباید به عمد حتی خراشی بر آن وارد کرد و خونی از آن جاری نمود.خداوند در سوره مائده میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ.» (2)
البته این مراقبت فقط جسم را شامل نمیشود بلکه روح و جان را نیز در برمیگیرد. که در اینجا بحث مراقبت جسم مربوط به بحث ما میشود. پس در این آیه یکی از وظایف انسان مراقبت از خود مطرح شده است.
خدای متعال در آیه دیگری میفرماید:
«وَ مَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا» (3)؛ هر کس مومنی را به عمد بکشد، کیفر او جهنم است که در آن همواره خواهند بود و خدا بر او خشم گیرد و لعنتش کند و برایش عذابی بزرگ آماده سازد.
«مومن در این آیه دو مفهوم دارد: اول هر کس که مومن باشد؛ دوم خود فرد هم که مومن است. پس چه مومنی کشته شود و چه خود را بکشیم شامل این آیه و لعنت و عذاب الهی میشویم.
بر اساس این آیات مشخص شد که انسان حق ندارد تعمداً کوچکترین آسیبی به خود برساند. بلکه موظف است از خود محافظت نماید. به همین دلیل است که خودزنی و خودکشی حرام میباشد. حال سوالی مطرح میشود که افرادی که به قمهزنی رو میآورند چگونه این آیات الهی را توجیه کرده و بر خلاف آن عمل مینمایند؟!
مسلمان حق ندارد که خون خود را بدون دلیل شرعی و عقلی بریزید مگر در دفاع از دین، ناموس، آبرو و وطن . ما در هیچ جایی از قرآن و سنت نداریم که میتوانیم در عزای امام حسین و دیگر ائمه علیهمالسلام آسیبی به خود رسانده و خونی جاری نمائیم. این چه تجلیلی از عزای امام حسین علیهالسلام است که باعث ضایع شدن آیات قرآن میشود؟ آیا چنین عزاداریی که باعث بیتوجهی به آیات الهی میشود ارزشی دارد؟!
2- همدردی با حضرت زینب علیهاالسلام
عدهای معتقدند که برای همدردی با زینب کبری قمهزنی میکنیم چرا که ایشان پس از شهادت برادر بزرگوارشان سر مبارک خود را به محمل زده که باعث شکسته شدن آن شد.آخر ظلم و تحریف در مورد اهلبیت پیامبر اکرم علیهم السلام تا چه حد؟!
چگونه ممکن است که زینب کبری که در خانه وحی متولد گشته و در دامان پر برکت امیرمؤمنان علی علیهالسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام و در کنار امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تربیت شده باشد به آیات الهی عامل نبوده و به گونهای خودزنی نماید؟!
این نشانگر عدم معرفت این افراد نسبت به خاندان وحی میباشد که تصور میکنند ایشان به آیات الهی عامل نیستند حال آن که تنها کسانی که دقیقاً نسبت به فرامین و آیات الهی عاملاند این خاندان میباشند. و این قضیه در مورد زینب کبری علیهاالسلام تحریفی بیش نیست که در مقاتل نیز ذکر نشده و متاسفانه مرثیهسرایان در اشعار و روضههای خود ذکر میکنند و محضر مبارک عمه سادات، ظلم مینمایند.
3- درک مصیبات وارده به امام حسین علیه السلام
عدهای دیگر در توجیه عمل قمهزنی خود میگویند برای این که مصیبات وارده به امام حسین علیه السلام را درک نمائیم قمه میزنیم و به خود جراحاتی وارد مینمائیم.آخر این چه منطق بی استدلالی است که برخی برای خود گزیدهاند؟! مگر امام، خود آن ضربات را بر پیکر مطهرش وارد کرده است؟
اگر نحوه درک کردن مصیبات ائمه و خصوصاً امام حسین علیه السلام مبتلا نمودن خود به آن مصیبتهاست پس چند پیشنهاد ارائه میشود:
- برای درک بیشتر مصیبات وارد به امام پس از قمهزنی و وارد کردن جراحات بر خود، بر زمین بخوابید و اسبانی را که از قبل نعل نو زده و آماده کردهاید را بر خود بتازانید تا درک کنید که چگونه پیکر مطهر امام زیر سم اسبان ماند.
- برای درک مصیبت شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، در شب شهادت ایشان شمشیری را زهرآلود کرده و بر فرق خود فرود آورید.
- برای درک مصیبت شهادت امام کاظم علیه السلام که به نقل از تاریخ هفت الی چهارده سال در زندان بودهاند؛ در ایام شهادت ایشان فقط یک هفته خود را در سیاهچالی زندانی نماید.
- برای درک مصیبت شهادت امام رضا علیه السلام که با سم به شهادت رسیدند در ایام شهادت ایشان زهر نوش جان نمایید.
آخر مگر برای درک مصیبت باید خود را به مصیبت مبتلا سازیم؟ این چه منطق مضحکی است که برخی برای خود عَلَم کردهاند؟!
در ضمن مگر قرار است با عزاداری برای شهادت ائمه اطهار به این درک برسیم که ایشان چه مصیباتی را متحمل شدهاند و یا هدف؛ زنده نگه داشتن اهداف والای ایشان است؟!
زنده نگه داشتن واقعه عاشورا برای اینست که بیاموزیم که از دین تحت هر شرایطی باید محافظت نمود حتی اگر به چنان مصیباتی که خاندان اهلبیت مبتلا شدند؛ گرفتار شویم. این است معرفت و این است چیزی که امام از ما میخواهد.
عزاداری امام حسین علیه السلام باید شایسته آن امام بزرگوار باشد و موجب وهن و تضعیف اسلام و مذهب شیعه نشود، بلکه همانند قیام آن حضرت باعث بقاء و عزت اسلام شود.
4- سیره ائمه اطهار در عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آخرین روزهای عمر خویش حدیثی را قرائت فرمودند که به حدیث ثقلین معروف میباشد. در آن حدیث ایشان فرمودند که دو چیز گرانبها برایتان به ودیعه میگذارم قرآن و عترتم. که این دو هیچگاه از هم جدا نمیشوند. تا وقتی که در کنار حوض کوثر به من ملحق شوند.در قسمت اول به آیاتی از قرآن کریم استدلال کرده و به این نتیجه رسیدیم که این عمل جائز نمیباشد بلکه حرام است اما حال به سیره ائمه اطهار علیهم السلام در عزاداری امام حسین علیه السلام میپردازیم.
- هیچ کس نمیتواند ادعا کند که معرفتش نسبت به امام حسین علیه السلام بیشتر از ائمه اطهار علیهمالسلام میباشد.
- هیچ کس نمیتواند ادعا کند که به تبع معرفت، محبتش نسبت به حضرت سیدالشهدا علیه السلام بیشتر از ائمه اطهار میباشد.
- هیچ کس نمیتواند ادعا کند که بیشتر از ائمه اطهار به قرآن کریم اشراف دارد و به آیات آن عامل میباشد.
پس چگونه است که پس از شهادت امام حسین علیه السلام، ائمهی پس از ایشان در عزاداریهای خود هیچ یک از این اعمال را انجام ندادهاند؟!
در تاریخ آمده است که پس از واقعه کربلا، امام سجاد علیه السلام با این که خود شاهد آن واقعهی تلخ بودند و پدر و برادران و عزیزان خود را از دست داده بودند ولی هیچگاه به صورت غیرمنطقی عزاداری نکردهاند. ایشان از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن خاطره عاشورا استفاده کرده و واقعه را تعریف مینمودند. نقل شده که هنگام نوشیدن آب به شدت گریه میکردند و وقتی با پرسش اطرافیان در این باره مواجه میشد، پاسخ میداد: «چگونه گریه نکنم در حالی که آبی را که پرندگان و جانواران وحشی از آن آزادانه استفاده میکردند، بر پدرم منع نمودند؟! (4)
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که امام سجاد علیه السلام پس از شهادت پدر تا آخرین لحظات زندگی بر مصیبت پدرش گریه میکرد و هرگاه میخواست دست به طعام ببرد و یا آب بنوشد گریه مینمود، تا جایی که یکی از خدمتگزاران به ایشان گفت: یابن رسول الله، چقدر گریه میکنید؟! میترسم خود را هلاک کنید! حضرت در جواب فرمود: همانا اندوه و غصهام را به خدا شِکوه میکنم و میدانم از خدا آنچه را که شما نمیدانید.(5) ایشان در پاسخ یکی دیگر از کسانی که به گریههای شدید ایشان معترض بود، فرمود: وای بر تو یعقوب پیامبر، دوازده فرزند داشت که خدا یکی را از چشم پدر دور کرد. یعقوب در فراق یوسف به قدری گریه کرد که دو چشمش نابینا و سفید شد و کمرش از غصه یوسف خمیده گشت، در حالی که فرزندش زنده و سالم بود. ولی من با دو چشمم دیدم که پدر و برادر و عموهایم و هفده تن از اهلبیت در کنارم کشته شدند، چگونه میتوانم گریه نکنم؟! (6)
خوب این سیره امام سجاد علیه السلام در نحوه عزاداری امام حسین علیه السلام بود.
در زمان امام باقر و خصوصاً امام صادق علیهماالسلام که فضای سیاسی و فرهنگی کمی بازتر شده بود و امکان بسط و گسترش فرهنگ بود. ایشان روایات بسیاری از بزرگداشت واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش نقل فرمودند.
در تاریخ ثبت شده که در عصر امام صادق علیه السلام عدهای از هاشمیات در عزای امام حسین علیهالسلام در حالت بیقراری به صورت خود میزدند، لباس مشکی و پشمینه به تن میکردند و غذای پخته نمیخوردند. این نهایت چیزی است که در عزای امام حسین علیه السلام در عصر اهل بیت علیهم السلام ذکر شده و در تاریخ ثبت شده است.
قال الصادق علیه السلام:
"و قد شَققنا الجُیوب و لَطَمنا الخَدود الفاطِمیات علی الحسین بن علی علیهماالسلام و علی مِثله تَلطُم الخَدود و تَشق الجُیوب ." (7)
سیره ایشان در عزاداری، برگزاری مجلس روضه در رثای شهدای کربلا بود که نقل شده است که امام صادق علیهالسلام چنان اشک میریختند که محاسن مبارکشان خیس میشد.
امام در مراسم روضه از شعرا دعوت میکردند که در مورد واقعه کربلا شعر بسرایند و نیز خود ایشان واقعه تاریخی را نقل میکردند.
جلوتر که میآئیم میرسیم به زمان امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام که نقل شده: همین که محرم فرا میرسید، دیگر کسی خندهای بر لب امام کاظم علیه السلام نمیدید و همواره اندوهگین بود تا دهه محرم بگذرد و چون روز عاشورا فرا میرسید، این روز، روز نهایت غم و مصیبت بود و میفرمود: اینست آن روزی که جدم حسین علیه السلام در آن کشته شد. (8)
در مورد نحوه عزاداری امام رضا علیه السلام نیز در تاریخ مطالبی نقل شده است. ریّان بن شبیب نقل میکند که روز اول محرم بر امام رضا علیه السلام وارد شدم. حضرت به من فرمود: اگر میخواهی در درجات بهشت با ما باشی، برای اندوه ما اندوهناک و در خوشحالی ما شادمان باش. (9)
دعبل خزاعی، شاعر معروف اهلبیت علیهم السلام، روایت کرده است: در ایام عاشورا خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم. دیدم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشستهاند. چون مرا دید، فرمود: "مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاری کننده ما به دست و زبان خود." پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: ای دعبل! دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایام، ایام حزن ما اهلبیت و ایام سرور دشمنان ما، به خصوص بنیامیه بوده است.
آنگاه برخاست و بین ما و اهل خانه پردهای زد و خانواده در پشت پرده نشستند تا در مصیبت جد خود بگریند. سپس به من فرمود: ای دعبل برای حسین علیه السلام مرثیه بخوان.
و گاه امام در مجالسی واقعه کربلا را نقل کرده و اشک میریختند.
و بالاخره در این عصر که عصر غیبت امام زمان(عج) آخرین ذخیره الهی است، قرار داریم. امام در زیارت ناحیه مصیبات وارده بر حضرت سیدالشهدا و خاندان ایشان را مطرح کرده و حزن و اندوه خود را اینگونه بیان میفرمایند: (یا جداه) اگر روزگاران مرا به تاخیر انداختند و تقدیر الهی مرا از یاری تو بازداشت و نبودم تا با آنان که با تو جنگیدند، بجنگم؛ هر صبح و شام بر تو ندبه و زاری میکنم و بر تو به جای اشک، خون گریه مینمایم، از روی حسرت بر تو و از سوز و تاسف بر مصیبتهایی که بر تو وارد گشت تا آن زمان که در اثر سوز جانفرسای مصیبت و غصه جانگاه و اندوه فراوان، جان سپارم.
این است سیره ائمه اطهار علیهم السلام در عزاداری امام حسین علیه السلام، ضمن این که هیچ روایتی دال بر این که در عزاداری بر خود صدمهای وارد کنیم به ما نرسیده است. و بر اساس آیات قرآن و فقه مبین شیعه، رساندن صدمه بر خود در صورت تعمد حرام میباشد.
حال کسانی که عمل قمهزنی را انجام میدهند بنابر چه استدلالی این عمل را انجام میدهند؟! وقتی که خبرگزاریهای دنیا از آن همه عظمت در عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام فقط بخش قمهزنی را آن هم که توسط عدهای قلیل انجام میشود را به تصویر میکشد و شانتاژ خبری میدهد، قمهزنان چه پاسخی در این مورد دارند؟! آیا با این کار میخواهند برای شیعه آبروداری کنند یا آبروریزی؟!
مگر این روایت امام حسن عسکری علیه السلام را نخواندهاند که: «کُونوا زَیناً و لا تکونوا شَیناً جَرُّوا اِلینا کُلَّ مَودةٍ وادفعوا عَنّا کُلَّ قَبیح؛ زینت ما باشید؛ نه مایه ننگ ما. با رفتار خود همه محبتها را به سوی ما جلب کنید و (با رفتار مناسب خود) هر (نسبت) ناروایی را از ما دور کنید. (10)
این دسته از افرادی که به بدعتهایی ناروای وارد بر مکتب شیعه، عمل میکنند آیا میپندارند با این عمل، زینت اهلبیت علیهم السلام میباشند؟! آیا با این رفتار، محبتها را به سوی اهلبیت جذب میکنند؟! آیا با این عمل هر نسبت ناروایی را از اهلبیت دور مینمایند؟! آیا ایشان به خاطر رضایت و شادی اهلبیت این کار را انجام میدهند و یا به خواهش دل و نفس خود این کار را میکنند؟!
آیا بهتر نیست که این افراد تجدید نظری روی کار خود داشته باشند؟
عزاداری باید متناسب با روح اسلام و ارزشهای متعالی مکتب اهلبیت عصمت و طهارت باشد و با احکام و تعالی حقه آنان منافات نداشته باشد.
5- سینهخیز رفتن به سمت حرم ائمه اطهار از کجا آمده است؟
متاسفانه دیده میشود که عدهای وقتی به زیارت حرم امام حسین و یا امام رضا علیهماالسلام میروند از فاصلهای دورتر به صورت سینهخیز به سوی حرم حرکت میکنند.این هم تحریفی است که متاسفانه در سالیان اخیر در اعتقادات تشیع ایجاد شده است. حال این که در قرآن و سنت ما چنین چیزی وجود ندارد. نحوه زیارت امام صادق علیه السلام در تاریخ ذکر شده است که با احترام و ادب و تواضع به سمت قبر مطهر میرفتند و زیارتنامه میخواندند.
و نیز در روایات متعدد آداب زیارت قبور مطهر اهلبیت علیهم السلام ذکر شده است و در هیچ یک از آنها سینهخیز رفتن مطرح نشده و حال آن که این عمل نشانهای از ادب نیست.
در مکتب تشیع به آزادگی و آزادمردی و حفظ شخصیت انسان بسیار توجه شده است و این اعمال دور از آزادگی است و ائمه اطهار نیز هیچ سفارشی به این کار نکرده و حتی مخالف آن میباشند.
نقل شده است که وقتی حضرت علی علیه السلام از جنگ صفین برمیگشتند به شهر انبار - که الان یکی از شهرهای عراق است و از شهرهای قدیم ایران بوده که ایرانیان در آنجا ساکن بودند - رسید؛ عدهای از کدخداها و بزرگان به استقبال خلیفه آمده بودند. و در جلوی مرکب امام شروع به دویدن کردند. حضرت فرمود: چرا این کار را میکنید؟
گفتند: این احترامی است که ما به بزرگان و سلاطین خود میگذاریم.
امام فرمود: این کار را نکنید چرا که شما را پست و ذلیل و خوار میکند. چرا خودتان را در مقابل من که خلیفهتان هستم خوار و ذلیل میکنید؟ من هم مانند شما هستم. (11) ببینید امام در زمان زنده بودنشان با خوار و پست و ذلیل نمودن مخالف بودند و به تبع همه ائمه نیز با این کار مخالفت میکردند، چگونه ممکن است که پس از شهادتشان با این کار مخالف نباشند. هر کاری که موجب خواری و ذلت انسان شود جایز نیست.
6- امام نیازی به « سگ » ندارد، شیعه میخواهد
برخی نیز در بین دستهجات خود را «سگ» امام حسین و یا دیگر ائمه علیهم السلام مینامند و یا در اشعار از سگ بودن خود یاد میکنند و گاهی قلاده به گردن میبندند و به صورت چهار دست و پا راه میروند. ایشان با این کار فلسفه بعثت انبیاء علیهم السلام را زیر سوال میبرند. چرا که انبیاء مبعوث شدند تا انسان را به تکامل و کمال انسانیت رهنمون دهند. وگرنه حیوانات که بودند و انسان هم که به صورت جاهلی حضور داشت و میتوانستند نقش حیوانات را برای انبیاء و ائمه اطهار بازی کنند دیگر چه نیازی به این همه مشقت و خون دل خوردن برای تربیت بشر وجود داشت؟! که حال پس از گذشت این همه سال دوباره به آن حالات، سیر قهقرایی داشته باشند.غرض این که ائمه اطهار برای انسانسازی آمدهاند نه سگپروری که برایش امکان هیچ رشد و تعالی وجود ندارد.
آن افراد وقتی خود را سگ مینامند؛ انسان را از مقام شامخ انسانیت به زیر کشیده، به حیوانیت و پستی و دنائت میکشاند و این جائز نیست و بر خلاف آزادگی و آزادمردی است که هدف نهضت و قیام مقدس عاشورا بوده است. لذا تحقیر و پست شمردن انسان، از سوی هیچ کس حتی خود فرد، جایز نیست و موجب عقاب اخروی است.
سیره نظری و عملی پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام حاکی از احترام و ارزش فراوان به انسانها و بندگان خدا در هر لباس و با هر رنگ و مذهب است.
ب- سخنی با دشمنان اسلام
متاسفانه در پی انجام اعمالی نادرست از سوی برخی از شیعیان، رسانههای غربی، تصاویر و اخباری را از آنها تهیه و ارائه میدهند که تفکر شیعه را وحشیگری و همراه با جمود و جهل نشان دهند و بدین وسیله بر ضد شیعه تبلیغ مینمایند که لازم است مواردی به ایشان تذکر داده شود:1- برای شناخت مکتب و یا دینی باید به اولین لایهها و سرچشمه آن رجوع نمود. آب وقتی از سرچشمهای جاری میشود پاک و زلال و خالص است و وقتی جریان مییابد لاجرم در بین مسیر دچار آلودگیهایی میشود و از زلالی آن کاسته میگردد.
دیگران برای شناخت مکتب تشیع و دین مبین اسلام باید به شناخت پیامبر اسلام و ائمه اطهار مبادرت نمایند و سیره گفتاری و رفتاری ایشان را مورد مطالعه قرار دهند. نه این که رفتار برخی از مسلمانان را ملاک معرفی مکتب شیعه و دین اسلام قرار دهند.
و نیز آیا آنها هیچگاه دیدهاند که یکی از علما و مراجع شیعه، چنین اعمالی را انجام داده باشند؟ چرا معیار و ملاک معرفی شیعه را رفتار و گفتار علمای جلیل القدر قرار نمیدهند؟! و رفتار عده قلیلی از شیعیان را به نام مکتب تشیع معرفی میکنند؟!
2- رسانههای غربی، خبری را انتشار دادهاند که عدهای از مسیحیان در روز به صلیب کشیدن شدن حضرت مسیح علیه السلام عزاداری خاصی انجام میدهند.
حال سخنمان اینست که مگر شیعه با دیدن این تصاویر، این رفتارها را از کل مسیحیت میبیند یا عدهای از آنان؟
مکتب شیعه میداند که دین مسیحیت یک دین الهی است که با هدف انسانسازی، توسط حضرت مسیح ابلاغ شده است. پس این اعمال که غیرانسانی و وحشیانه است را جزء دین مسیحیت نمیداند. بلکه نشأت گرفته از جهل و جمود عدهای از مسیحیان میداند.
بهتر است که دشمنان اسلام کمی منطقی به مسائل نگاه کنند چرا که قطعاً در نظر انسانهای متفکر و منصف وجهه خود را پلید جلوه میدهند.
ج- وظایف و رسالت علما
نقطه انحراف در هر حرکت، زمانی صورت میپذیرد که بیسوادان و نادانان جای فرزانگان و دانایان را بگیرند. کسانی که خود را بینیاز از مطالعه و تدبر میدانند و فکر میکنند چون به هر علتی مورد توجه و استقبال برخی عوام قرار گرفتهاند، حتی میتوانند نظریه دینی هم صادر کنند، ولی با این همه، این مسئله چیزی از وظیفه بزرگ خردمندان و عالمان نمیکاهد. حضرت علی علیه السلام میفرماید: خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بیاموزند، ولی از دانایان عهد گرفت که آموزش دهند. (12)اصل برپایی مراسم عزاداری برای اهلبیت عصمت و طهارت امری است ممدوح و لازم ولی همانگونه که امیرمومنان علی علیه السلام میفرماید هر عملی نیاز به شناخت و معرفت دارد. «هیچ حرکتی نیست، مگر آن که در آن نیازمند شناخت هستی.»(13) که دادن این معرفت به مردم از وظابف علما میباشد.
در این میان رسالت علما و دانایان و اهل فضل و فکر و مطالعه، رسالتی است بیبدیل، از طرفی وظیفه آگاهسازی و حرکت و خط دهی بر اساس اسلام ناب و سیره اهلبیت علیهم السلام، همراه با عقلانیت ممدوح، پیش رو میباشد و از طرف دیگر دستگاه عزای حسینی، دستگاهی است که با ابعاد مختلفی اعم از شعر و شور و شعور گره خورده است و این حساسیت خطیر، کج سلیقگی و آزمون و خطا را برنمیتابد.
خدای متعال در آیه کریمهای میفرماید:
«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللهَ وَ کَفَى بِاللّهِ حَسِیبًا؛ کسانی که پیامها و فرامین خداوند را ابلاغ میکنند و میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز او نمیترسند، خدا برای حساب کردن اعمالشان کافی است.(14)
این آیه خطاب به رسول خدا و به تبع آن ائمه اطهار و سپس علما میباشند که میفرماید: پیامبران پیشین کسانی بودند که رسالتهای الهی را تبلیغ میکردند و از او میترسیدند و از هیچ کس جز خدا واهمه نداشتند. تو نیز در تبلیغ فرامین و پیامهای خداوند نباید کمترین وحشتی از کسی داشته باشی.
یعنی علما از این که در مقابل بدعتی بایستند و سنت صحیح را ارائه دهند؛ ترس و وحشتی نداشته باشند که همه چیز در نزد خداوند حساب میشود و چیزی نادیده گرفته نمیشود.
در آیه 67 سوره مائده نیز خداوند امر میفرماید که ای پیامبر آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان.
این آیات نشانگر وظایف علما است که باید اعمال رحمانی و شیطانی را به مردم معرفی کنند. ایشان باید حق و حقیقت را به مردم برسانند. بدعتها یکی از مواردی است که علما به جهت شناختی که به دین عزیز اسلام دارند میتوانند شناسایی کنند که کدام عمل بدعت و نوآوری در دین است. از آن جهت علما در معرفی و مقابله با بدعتها نقش بسزایی را باید ایفا نمایند. حتی سکوت هم نباید بکنند چرا که گاهی از سکوت ایشان به عنوان رضایت برداشت می شود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمینه بدعت و وظایف علما میفرماید:
«اذا ظهرت البدع فی امتی، فلیظهر العالم علمه، فمن لم یَفعل فعلیه لعنة الله؛ وقتی در بین امت من بدعتها آشکار شوند، باید عالم، علم خود را آشکار کند، و هر کس این کار را نکند لعنت خدا بر او باد.(15)
در این روایات وظیفه علما در زمینه بدعت به خوبی بیان شده است که اگر بدعتی در دین ایجاد شد این عالم است که به وسیله علم خود باید آن را آشکار کند و با آن مقابله نماید و بر اساس فرمایش صریح رسول خدا اگر این کار را نکند مورد لعنت الهی قرار میگیرد.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در ضمن روایت دیگری وظیفه علما را مطرح فرموده است که:
«صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی، و اذا فسدا فسدت امتی.
قیل: یا رسول الله و مَن هما؟ قال: الفقهاء و الاُمراء؛ دو گروه از امت من هستند که هر گاه اصلاح شوند، امت من اصلاح میشوند و هر گاه فاسد شوند، امت من فاسد میشوند. پرسیده شد آن دو گروه کدامند یا رسول الله؟ فرمود: فقیهان و حاکمان.(16)
بنابر روایت رسول خدا فقیهان و علما و حاکمان جامعه نقش اساسی را در از بین بردن بدعتها دارند. ایشان باید اولا دین حقیقی را به مردم معرفی کنند و در ثانی اگر بدعتی در دین به وجود آمد با آن به شدت مقابله کنند که در غیر این صورت آبرو و حیثیت دین به خطر میافتد و علما در حفظ و صیانت حیثیت دین نقش سنگینی بر عهده دارند.
حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبههای خود وظایفی برای امام و جانشینان ایشان که علما هستند برمیشمارد که این حساسیت وظیفه ایشان را میرساند:
«انّهُ لَیسَ عَلی الامام الاّ ما حُمِّلَ مِن اَمر رَبّهِ:
الابلاغُ فِی الموعِظَةِ، وَالاجتهادُ فی النَّصیحَةِ، والاِحیاءُ لِلسُّنَةِ، و اقامَةُ الحُدوُدِ عَلی مُستَحِقیها، وَ اصدارُ السُّهمانِ عَلی اَهلها.»
به تحقیق بر امام وظیفهای قرار داده نشده مگر قیام به آنچه پروردگارش به او امر کرده و آن پنج چیز است: ابلاغ موعظه (فرمایش پیغمبر اکرم) و کوشش نمودن در پند و اندرز دادن، و احیای سنت (رفتار بر اساس احکام رسول خدا) و اجرای حدود بر آن کسی که سزاوار است و بیت المال را به اهلش رسانیدن.(17)
پس از ذکر آیات و روایاتی در باب رسالت علما و دانشمندان در مییابیم که ایشان وظیفه خطیری دارند که اگر به آن عمل نکنند به دین ضربههای اساسی وارد میشود. امید که خداوند ایشان را در راه اعتلای معارف و احکام دین توفیق دهد و یاری رساند.
پی نوشتها:
1- صف/ 8، توبه / 32 .
2- مائده/ 105.
3- نساء / 93.
4- البدایة و النهایة، ج 9، ص 107.
5- امالی، شیخ صدوق، مجلس 29، ص 141.
6- کامل الزیارات، جعفربن محمد بن قولویه، باب 32، ص 115.
7- تهذیب الاحکام، ج 8، ص 325، چاپ دارالکتب الاسلامیه.
8- امالی، شیخ صدوق، مجلس 27.
9- امالی، شیخ صدوق، مجلس 27.
10- بحارالانوار، ج 75، ص 372.
11- کتاب آزادی معنوی، مرتضی مطهری، ص 23.
12- نهج البلاغه، حکمت 478 .
13- تحف العقول .
14- احزاب/ 39 .
15- اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، باب بدعتها، ص 94.
16- الخصال، شیخ صدوق، ترجمه و توضیح یعقوب جعفری، ج1، ص 60.
17- نهج البلاغه، خطبه 104، بند 10، ص 311، ترجمه فیض الاسلام .