انتخاب گری در کودکان

یکی از مهمترین اهداف ما به عنوان پدر و مادر یاری کردن به کودکان برای یافتن شخصیتی مستقل می باشد. همه ی ما اصرار می ورزیم که کودکانمان نسخه بدل ما نباشند، بلکه انسانهایی باشند مستقل با سرشتی مخصوص به خود...
پنجشنبه، 1 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتخاب گری در کودکان

آیا کودک شما خود برمی­ گزیند؟

والدین به عنوان اصلی‌ترین نقش‌آفرینان، وظیفه دارند کودک را راهنمایی کنند و به او مبنای انتخاب دهند نه این که به جای او انتخاب کنند. والدین موظّفند پس از فراهم کردن امکان انتخاب، به کودک فرصت انتخاب نیز بدهند.

انتخاب‌گری جریانی است هوشمندانه و هدفمند که فصل ممیّز میان انسان و حیوان به شمار می‌آید. در علم روان‌شناسی این موضوع با عنوان تصمیم‌گیری مورد بررسی قرار گرفته است. به اعتبار روان‌شناسان تصمیم‌گیری فرایندی است که طی آن گزینش بهترین راه‌حل صورت می‌گیرد.

موضوع تصمیم‌گیری و انتخاب از مسائلی است که در قرآن کریم بارها و بارها مورد اشاره قرار گرفته است. آن‌جا که می‌فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ…» 1، اشاره‌ی روشن و عمیقی به موضوع مختار بودن انسان و انتخاب‌گری او دارد. یا در آیه‌ی «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا » 2 به روشنی مفهوم آزادی انسان در انتخاب نمایان گشته است. راه، نشان داده شده، این انسان است که انتخاب می‌کند که شکرگزار باشد یا ناسپاس.

با این توصیف روشن می‌شود که فرایند انتخاب‌گری، مهم‌ترین و بنیادی‌ترین نقش را در خوشبختی و عاقبت بخیری انسان یا شقاوت و بدفرجامی او دارد. ضرورت و اهمّیت این آموزش نیز بر هیچ پدر و مادر هوشیار و دلسوزی پوشیده نیست.

زندگی انسان مجموعه ­ای از انتخاب­ هاست. فرزند آدمی از زمانی که دیده به جهان می‌گشاید با این مقوله‌ی مهم سر و کار دارد. او لحظاتی پس از تولّد، نخستین انتخابش را انجام می‌دهد و با گریه به مادر می‌فهماند که شیر می‌خواهد. بدین ترتیب او لحظه به لحظه در حال انتخاب است. این که از کدام پستان شیر بخورد، با کدام اسباب‌بازی‌اش بازی کند، به آغوش چه کسی برود یا نرود، کدام غذا را بخورد و... همه حاکی از انتخاب‌های متعدّد کودک است. این انتخاب‌ها عموماً براساس نیروی غریزه‌ی کودک است که صورت می‌گیرند. در واقع، این‌ها انتخاب به معنای ذکر شده در آغاز نوشتار نیست؛ نوعی انتخاب غریزی است. امّا می‌توان نام انتخاب را بر آن‌ها نهاد.

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که انتخاب به معنای درست از چه زمانی برای کودک مطرح می‌شود؟ او در چه سنّی قادر به برگزیدن یکی از دو غذایی است که برایش در نظر گرفته شده؟ او به طور دقیق کی می‌تواند به عنوان یک تحلیل‌گر کوچک اقدام به انتخاب آگاهانه نماید؟

پاسخ این پرسش‌ها زمانی روشن می‌شود که بدانیم در واقع پشت هر انتخابی، نوعی تفکّر پنهان است. به این معنا که پیش زمینه و مقدّمه‌ی یک انتخاب، در مرحله‌ی نخست، فکر کردن و سنجیدن است. بنابراین فرایند انتخاب زمانی به عنوان یک موضوع جدّی مورد توجّه کودک قرار می‌گیرد که او به مهارت تفکّر ساده و ابتدایی دست یافته باشد و تفاوت میان اشیاء را درک کند.

این در حالی‌است که به استناد آیه‌ی قرآن، نوزاد انسان در بدو تولد توانایی هیچ‌گونه تفکّری را ندارد: « وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا ». زیرا تفکّر در گام اوّل نیازمند اطّلاعات است؛ تا آگاهی وجود نداشته باشد، انسان قدرت تفکّر اصیل و معنادار را نخواهد داشت.

به اعتقاد روان‌شناسان و پژوهشگران این حوزه، فرایند تفکّر ساده و معنادار حدوداً از سن 6 ماهگی در کودک شکل می‌گیرد و تا دو سالگی تکامل می‌یابد 3. یعنی دقیقاً زمانی که حافظه‌ی کودک به آن توانایی دست می‌یابد که اطّلاعات را برای لحظاتی در خود نگهدارد.

او از این پس تا حدودی به انتخاب‌های هدفمند و معنادار دست می‌زند و در این امر آن‌چه بیشتر در نظر اوست سود و زیان و لذّت و رنج است. یعنی همان حسّ منفعت‌طلبی و لذّت‌جویی که در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است و درست همین جاست که وظیفه‌ی متولّیان تربیتی روشن می‌شود.

در این میان والدین به عنوان اصلی‌ترین نقش‌آفرینان، وظیفه دارند کودک را راهنمایی کنند و به او مبنای انتخاب دهند نه این که به جای او انتخاب کنند.

در این مرحله والدین موظّفند پس از فراهم کردن امکان انتخاب، به کودک فرصت انتخاب نیز بدهند. زیرا گفته شده که حتّی می‌توان از دوران شیرخوارگی موقعیت‌هایی را برای کودک فراهم کرد و محدودیت‌‌هایی را ایجاد نمود تا او ترغیب به تصمیم‌گیری و انتخاب شود. مثل تکان دادن دو اسباب‌بازی که که یکی صدا دارد و دیگری بی‌صداست. یا در اختیار گذاشتن دو وسیله با رنگ‌های متفاوت.

گفتنی است که گاهی والدین می ­گویند که کودکشان نمی فهمد؛ عقلش نمی رسد و اگر به او قدرت آزادی و انتخاب بدهند، انتخاب خوبی نخواهد داشت. لذا خودشان را به منزله‌ی چشم و عقل کودک قرار می‌دهند و برای او تصمیم می‌گیرند. در واقع والدین دلسوز ناآگاه با کمک­ های نابجا و محبّت ­های بی­ مورد، شعله ­ی اعتماد به نفس و استقلال را در کودک خود خاموش می ­کنند و این بزرگترین خیانت به کودک است. زیرا از سنین 4 تا 7 سالگی کودک به گونه‌ای خودانگیخته تمایل به انتخاب دارد: می ­خواهم بخوابم. می‌خواهم بازی کنم. این جملات حاکی از بروز و ظهور قدرت انتخاب‌گری مستقل است. درواقع او این آمادگی را دارد که از این پس اراده‌اش را به کار بندد. پس والدین نیز باید زمینه را برای او فراهم سازند.

والدین در این زمینه نباید به او سخت بگیرند، بلکه باید از او بخواهند درست فکر کند تا این فرایند به درستی در ذهن او شکل بگیرد. در همین راستا آن‌چه مهم است این است که کودک برای این که در آینده تبدیل به فردی خودمختار و شدیداً مستقل نشود باید با انتخاب محدود مواجه باشد. یعنی این که مادر، او را در انتخاب یکی از دو چیز مخیّر کند. یعنی در مرحله‌ی اوّل او مجبور باشد از دو لباس مناسب که مدّ نظر والدین است یکی را انتخاب کند یا از دو خوراکی مفید که مادر برگزیده، یکی را برگزیند.

در این زمینه لازم است والدین نظارت غیرمستقیم داشته باشند به این معنا که کودک را در انتخاب درست‌تر از درست راهنمایی کنند ولی مراقب باشند نظر خود را به او تحمیل نکنند. زیرا در این صورت او در آینده فردی بی‌اراده و غیر مسئول خواهد بود که حاضر نیست مسئولیت انتخاب‌هایش را بر عهده بگیرد. هم­چنین باید مراقب بود که تردید کودک در انتخاب منجر به گزینش از سوی والدین نشود. بلکه راهنمایی‌ها هم‌چنان انجام گیرد و کودک به عنوان انتخاب‌کننده‌ی نهایی تصمیم بگیرد.

در غیر این صورت کودک دیگر زحمت فکر کردن و سنجیدن برای انتخاب را به خودش نخواهد داد و با گفتن عباراتی مثل چه کار کنم؟ با چی بازی کنم؟ مسئولیت این امر را به دوش دیگران خواهد انداخت. این جملات حاکی از تمایل کودک به تصمیم‌گیری دیگران است و نشانه‌ و زنگ خطری است برای والدینی که فرصت انتخاب را از فرزندانشان گرفته‌اند یا معتقد بوده‌اند که فرزندشان نمی‌فهمند و عقلش نمی‌رسد.

انتخاب به جای کودک منجر به اسیر بارآمدن و منفعل شدن او می‌شود در حالی که هدف تربیت نه تنها اسیر کردن نیست بلکه آزاد نمودن است. کودکی که منفعل و بی‌نظر بار بیاید وضعیت اسفبارش در جامعه­ ی آینده کاملاً روشن خواهد بود. او رشته‌ی زندگی‌اش را به دست دیگران خواهد سپرد تا آن را بچرخانند. بدین ترتیب او به بردگی فکری و تقلید دچار خواهد شد و مسئول این اتفاق ناخوشایند کسی جز والدین نخواهد بود.

والدین باید مراقب باشند که خود نیز در زندگی همواره مسئول انتخاب‌ها و پاسخ­گوی تصمیم­ گیری‌های خود باشند و هیچ‌گاه مشکلات را به گردن دیگران نیندازند. زیرا کودک تلویحاً این امر را از آن‌ها خواهد آموخت.

آن‌ها پس از فراهم کردن فرصت انتخاب باید کودکشان را به خاطر انتخاب‌های صحیحی که انجام داده تشویق کنند تا او لذّت انتخاب را بچشد و این تشویق محرّکی باشد برای انتخاب‌های بعدی و در صورتی که انتخاب او درست نبود باید با راهنمایی‌های عاقلانه به او کمک کرد تا تصمیم درستی بگیرد. در این راستا والدین باید تفاوت خواسته و نیاز را به کودک خود بیاموزند و هرگاه او را از انتخابی محروم می‌کنند با منطق و دلیل باشد.

هرچه قدر که از سنّ کودک می‌گذرد و قدرت درک و تحلیل او بالا می‌رود، وظیفه‌ی والدین نیز سنگین‌تر می‌شود. در سنین بالاتر والدین موظّفند که مبنای انتخاب‌گری را با ترسیم هدفی روشن در اختیار فرزندشان قرار دهند. درواقع آن‌چه مبنای انتخاب را روشن می‌سازد، چشم‌انداز انسان نسبت به زندگی و هدف او از آن است. ترسیم و معرّفی هدفی عالی و ارزشمند به کودکان از اساسی‌ترین وظایف والدین است.

تردیدی نیست که فرزندی که هدفی عقلانی و موجّه از زندگی دارد، تمام انتخاب‌هایش را در مسیر رسیدن به آن هدف انجام می‌دهد. او در این راه گرفتار دودلی و چه­ کنم نمی‌شود زیرا هدف‌ها و معیارهای او راه سخت انتخاب را بر او هموار ساخته‌اند. در کنار ترسیم هدف و مبناسازی برای کودکان، آموزش پرهیزکاری و تقوا نیز اصلی مهم به شمار می‌آید. والدین باید با رفتار و کردار خود عصاره­ ی تقوا را به فرزندانشان ترزیق کنند در این صورت با چاشنی تقوا به علاوه­ی هدف روشنی که پیش روست، انتخاب در برهه ­های حسّاس و شرایط مه ­آلود هم آسان خواهد شد که: « إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا »4

و حقیقت این است که چنین فرزندانی نور چشمان پدر و مادر و مایه­ ی خیر و برکت در جامعه خواهند بود: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ »5

پینوشتها
1.احزاب،72
2.انسان،3
3.پیاژه، زندگی و پرورش کودک:82
4.انفال، 19
5.فرقان، 74.


منبع: سایت شمیم نرجس


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط