این همانی
فیلم نسبتاً خوش فرم با سروشکلی علمی به نام «شیوع» ساخته آقای «استیون سودربرگ» جوانترین برنده جایزه نخل طلایی کن و سازنده فیلم مشهور کافکا. فیلمی که انگار هدفش نفی این تئوری بیولوژیک بودن ویروس کووید 19 است. به بیانی دیگر، هدف فیلم این است که بگویید شیوع ویروسهای مرگباری چون کرونا، یک اتفاق طبیعی است که منشأ آن عدم توجه به محیطزیست و بهداشت است. البته فیلم هیچ نامی از کرونا یا کووید 19 نمیبرد اما فضای فیلم پر است از نشانههایی که تطابق بسیار زیادی با ویروس کرونا دارند؛ نشانههایی چون: سرعت انتقال ویروس، نوع فعالیت ویروس بر روی ریهها، نشئت گرفتن ویروس از خفاش و... . این تطابق و همگونی بهقدری قابلتوجه است که حتی در فیلم، از ترکیب شدن ویروس با HIV یا همان ایدز و تأثیر فزاینده ایدز بر سرعت انتقال ویروس، سخن به میان آمده است. همه این نشانهها اتفاقی بودن شباهت این فیلم با جریان شیوع ویروس کرونا در دنیای امروز را به احتمالی ضعیف و مضحک بدل کرده است.پیشبینی جنگافزار میکروبی
سرعت روایت فیلم به حدی بالاست که یکلحظه غفلت از روند روایت، موجب متوجه نشدن منظور بخش زیادی از سکانسها و نماها خواهد شد؛ و شاید همین مسئله موجب شده است که اکثر نقدها و تحلیلهایی که درباره این اثر نوشته شده است، این فیلم را یک پیشبینی طبیعی و منطقی بهحساب بیاورند. برداشت بعید و غیر صحیحی که به دلیل برخی زوایای آشکار و پنهان داستان نقطه مقابل آن را اثبات میکنند. زوایایی که کمی مکث و دقت در آنها، مخاطب را به این جمعبندی میرساند که شاید هدف فیلم پیشبینی یک اتفاق غیرمعمول بوده است که بناست خیلی طبیعی و بیعیب و نقص به نظر بیاید. اتفاق غیرمعمولی با عنوان جنگ بیولوژیک میکروبی، جنگی که شاید سروصدای جنگهای عینی را نداشته باشد اما خطرات و تلفات آن بهمراتب بیشتر از جنگهای دیگر است.یکی از زوایایی قابلتوجه فیلم، شخصیت مرموز «دکتر چیورز» است که انسان منصف و شریفی نشان داده میشود. در اوایل فیلم (دومین صحنه حضور دکتر چیورز در فیلم) دو مأمور از سازمان امنیت ملی در ورودی محل کار دکتر منتظر او هستند و چند نفر را هم فرستادهاند به سمت منزل ایشان (شبیه مجرمی که قصد دستگیریاش را دارند) که او را به سازمان امنیت ملی دعوت کنند و وقتی ایشان را در محل کار میبینند دستور میدهند که واحدهای اعزامی به منزل ایشان برگردند. بعدازاین دعوت (که فیلم هیچچیزی از کم و کیف آن نشان نمیدهد) شاهد دیالوگی از دکتر چیورز هستیم که به همکارش دکتر آلی هکستال میگوید: «از حالا به بعد نمیخواهم هیچکس به جز تأسیسات آزمایشگاهی BSL4[1] کار رو به عهده بگیرن فقط همین کم مونده که این بیماری با ته کفش یک نفر از آزمایشگاه به بیرون درز پیدا کنه» این در حالی است که در خود فیلم میبینیم که لباس آزمایشگاه بین بدن کارکنان آزمایشگاهی و فضای خارج یک فضای خالی دارد که مانند بادکنک از هوا پر میشود به همین دلیل حرف دکتر چیورز یک بهانه به نظر میآید. بهانهای که دکتر هکستال با بازی خوبی که پس از شنیدن آن دارد، بهوضوح قابللمس است. همچنین در دقایقی قبل از دعوت شدن دکتر چیورز به سازمان امنیت ملی، میبینیم که کار بر روی این ویروس (توسط دکتر هاکستال) به یک دکتر بسیار حاذق در شناخت ویروسها به نام دکتر «ساسمن» سپرده شده است و همین مسئله موجب جلوگیری از تحقیقات ایشان بر روی ویروس میشود. تحقیقاتی که تا حد کشت ویروس در سلول (مقدمه ساخت واکسن) پیش رفته است.
مورد دیگری که توجه به آن درنتیجه گیری از فیلم اهمیت فراوانی دارد، ابتلای شخصیتی حقیقتجو و بیاعتماد به دولت به نام «آلن» است. آلن که یک خبرنگار قدیمی و فعال سایبری است و دنبال کنندهگان زیادی دارد. او در ابتدای جریان انتشار این ویروس، به دلیل مخالفت با جهتگیری روزنامهای که در آن مشغول به کار است، از کار خود استعفا داده و تصمیم میگیرد خودش بهتنهایی به دنبال حقیقت برود. آلن در اواسط فیلم به این ویروس مبتلا شده و با دارویی در دسترس به نام «فورسینیه[2]» خود را درمان میکند. حتی در روند استفاده از این دارو از خودش فیلم گرفته و در سایتش منتشر میکند. دکتر چیورز (که ظاهراً مسئولیت مستقیم مبارزه با این ویروس را از سوی سازمان امنیت ملی دارد) نیز این فیلم را مشاهده میکند اما هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد درحالیکه اگر واقعاً به دنبال کشف درمان این بیماری بود باید همه احتمالات را نیز بررسی میکرد (اگرچه خوب شدن آلن در فیلم توسط داروی معمولی فورسینیه به نظر واقعی میآید؛ مگر اینکه سازندهگان از فریب استفاده کرده باشند که البته هیچ قرینهای بر آن وجود ندارد) آلن در ادامه فیلم، به جرم نشر اکاذیب به زندانی شده و در آخر فیلم (پس از ساخت و توزیع واکسن ویروس) بیهیچ توضیحی از زندان آزاد شده و بدون کوچکترین محدودیتی به فعالیت رسانهای خود ادامه میدهد. چراکه شاید (بعد از توزیع واکسن) حرفهای آلن دیگر برای کسی قابلاعتنا نیست.
نکته حائز اهمیت دیگر، روند توزیع واکسن است که بر اساس تاریخ تولد افراد سهمیهبندی شده و توزیع میشود و بعد از تزریق واکسن، یک دستبند بارکددار به دست فرد بسته میشود که نشاندهنده پاک بودن اوست اما دراینبین دکتر چیورز واکسن خود را به فرزند مستخدم محل کارش (که از او آتو دارد) هدیه کرده و دستبند بارکددار را به دست خود میبندد اتفاقی که مخاطب را به این نتیجه میرساند که دکتر چیورز داروی این بیماری را دارد و مانند بقیه مردم از این بیماری هراسی ندارد. داروی که شاید همان فورسینیه باشد.
ممیزی شاید!
همه این موارد و برخی موارد دیگر این باور را در مخاطب تقویت میکند که این ویروس یک جنگافزار طراحیشده توسط قدرتهاست که سازمان امنیت ملی آمریکا با سوءاستفاده از دکتر چیورز سعی دارد بیشترین ماهی را از این آب گلآلود بگیرد که البته موفق هم میشود. شاهد این موفقیت هم صحنهای در اواخر فیلم است که دکتر چیورز از بالا بهصف مردمی که برای گرفتن واکسن ایستادهاند نگاه عاقل اندر سفیهی میاندازد. نگاهی که کمی جلوتر با هدیه دادن سهمیه واکسن خودش معنا پیدا میکند.البته تمام این وقایع در سیر روایت فیلم بهگونهای جا داده شده است که مخاطب، بهراحتی به عمق آن پی نمیبرد و این مسئله میتواند تأثیر ممیزی بر این فیلم باشد و یا شاید نشانه شیطنت سازندگان برای ساخت یک اثر در ژانر آخرالزمانی که پایان دنیا را حدس میزنند. البته این حدس هم قابلاعتناست که شاید شباهت بیشازحد معمول فیلم شیوع، با اپیدمی ویروس کووید 19 میتواند در راستای اثبات این نظریه باشد که پیشبینی دیگر فیلمهای آخرالزمانی ازجمله فیلمهای ساب ژانر زامبی، خیالات و توهم نبوده و روزی به حقیقت خواهد پیوست.
پینوشت
[1] یک مؤسسه تحقیقاتی پزشکی فوق امنیتی واقع در گالوستون، تگزاس، ایالاتمتحده آمریکا است که توسط شاخه پزشکی دانشگاه تگزاس و بهمنظور تشخیص و تحقیق درزمینهٔ بیماریهای ناشناخته در فوریه ۲۰۰۸ راهاندازی شده است.[2] عصاره یاس زرد