پیوند روشنگری با علم اجتماعی

فعالان روشنگری از کاربرد اصطلاح «جامعه» اکراه نداشتند، ولی کمتر به تعریف آنچه از این کلمه در نظر داشتند می‌پرداختند.
سه‌شنبه، 19 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیوند روشنگری با علم اجتماعی
چگونه در مراحل بعدی ظهور روشنگری  با علم اجتماعی پیوند خورد؟ نخست، می توان میزان تأثیر آن را، به مثابه یک پارادایم فرتوت جامعه شناسی - خوشه ای از اندیشه‌های به هم پیوسته که بر نحوهی تفکر مردم دربارهی جهان اجتماعی و مناسبات انسانی تأثیرگذار بودند برآورد کرد. اگر به شعار کانت، یعنی Sapere aude - «دلیر باش در به کار گرفتن فهم خویش» - بیندیشیم، می توانیم جوهر این رویکرد و این پارادایم جدید را دریابیم. نخستین بار بود که انسان می توانست از سرگیجه ی ابهام آور ایدئولوژی مذهبی ایدئولوژی‌ای که ترتیبات اجتماعی ای را که او در چارچوب آنها می زیست تعیین می کرد - رها شود، و در عوض، خود «دلیری دانستن» در مورد این ترتیبات اجتماعی را داشته باشد. با آگاهی از این ترتیبات اجتماعی، چگونگی عملکرد آنها شناخته می شد، و در نتیجه، امکان تغییر دادن آنها وجود داشت. به همان ترتیب که آگاهی از علت آبله انسان را قادر ساخت تا راهی برای جلوگیری از آن بیندیشد، بر فیلوزوف‌ها (philosophe) آشکار بود که آگاهی از علت بی عدالتی اجتماعی، مانند آزار مذهبی، انسان را قادر می سازد تا جلوی آن را بگیرد. روشنگری بیش از آنکه الگویی از جامعه داشته باشد، الگویی در مورد اینکه چگونه دربارهی ترتیبات اجتماعی بیندیشد داشت.
 
فعالان روشنگری از کاربرد اصطلاح «جامعه» اکراه نداشتند، ولی کمتر به تعریف آنچه از این کلمه در نظر داشتند می پرداختند. نزدیک ترین دستاورد فیلوزوف‌ها (philosophe) به مفهوم مدرن جامعه، اندیشه‌های روشنگری اسکاتلندی در باب گذار تمدن بشری از مرحله ای به مرحله ای دیگر بود که به تدریج یگانگی سرشت انسان را برملا می کرد. در این راستا، برداشت فرگوسن از «جامعه‌ی مدنی» هم چون فضایی جلوه گر می شود که در آن یکپارچگی سرشت انسان سرانجام امکان می یابد تا هم چون مجموعه ای از ترتیبات عمل کند و مسائل یک ملت را به نحوی روشنی یافته پیش ببرد. در «جامعه‌ی مدنی» است که تقسیم کار انسانها را قادر می سازد تا کارآمدتر و فارغ از محدودیتهای غیر ضرور کار کنند.


[روشنگری و سایر نوآوری]

نباید فراموش کنیم که روشنگری شامل نوآوری‌های پزشکی، علمی، فنی و سایر نوآوری ها نیز بود، و در نتیجه، غالب مردم آن را بخشی از فرایندی می انگاشتند که زندگی انسان را، در مقیاس کل جامعه، بهبود می بخشد. همچنین، روشنگری تأثیری ژرف بر امر آموزش داشت، و در نتیجه، بخشی از پیکرهی دانشها و اندیشه‌هایی را تشکیل می داد که وارد فرایند تحصیلی شدند. به طور کلی می توان گفت که هرگاه شیوهی تفکر دگرگون می شد، به ندرت به حالت پیشین خود باز می گشت.
 
اگر من چیزی به شما بگویم که شما تاکنون نمی دانسته اید، سخت است که آن را فراموش کنید. آنها که مانند سن سیمون و گنت در مورد جامعه ای که از خاکستر انقلاب فرانسه سر بر آورد اندیشیدند و چیزی نوشتند، نمی توانستند خود را از تأثیرات آن، که غرق در اندیشه‌ها و آموزش های فیلوزوف‌ها (philosophe) بود، بر کنار نگاه دارند. آنها نمی توانستند روشنگری را از یاد ببرند، بلکه می توانستند در مقابل آن واکنش نشان بدهند و بکوشند تا آن را پشت سر بگذارند. عیب اندیشه‌ی روشنگری ناتوانی آن در فراهم آوردن الگویی تبیینی از جامعه ای که در آن می زیست - دقیقا همان چیزی بود که سن سیمون و گنت سعی در اصلاح آن داشتند. آنها از مفهوم جامعه استفاده کردند تا ترکیب نوینی از مردم، نهادها، گروه‌های اجتماعی و فرایندهای تولید را که از ویرانه های دنیای اروپای سنتی برمی خاست توصیف کنند. اما هدف آنها صرفا توصیف و فهم نبود، بلکه هدفشان، همانند فیلوزوف‌ها (philosophe)، دگرگون کرد جامعه بود. سن سیمون و گنت در آرزوی آن بودند که شاهد پیدایش «جامعه‌ی صنعتی»، که در نوشته‌هاشان بررسی به آن می پرداختند، باشند.
 
در مقابل، غالب فیلوزوف‌ها (philosophe) به دلیل که فقدان الگویی پرورده در مورد جامعه، در کارشان متوقف شدند؛ چرا که دیدگاهی اساس «فردباورانه» از انسان داشتند، و نظریه‌ی اجتماعی آنها مستلزم تصور روشنی از جامعه به مثابه یک پدیده نبود. هرگاه «بدانیم» که همه‌ی انسانها سرشت انسانی یکسانی دارند، این امکان وجود دارد که صرفا با گرد آوری ویژگی‌های فردی، تبیینی در مورد رفتار بسیاری از آدم ها فراهم آوریم (این رویکرد را، در مقام شیوه ای برای تبیین رفتار اجتماعی، «فردباوری روش شناختی» می نامند). سن سیمون و گنت بسیار فراتر از این رفتند و به وضوح جامعه را پدیدهای دانستند که می توان آن را مستقل از افراد «شناخت»: جامعه نیرویی است که می تواند افراد را مقید و ناگزیر سازد تا به شیوه ای خاص رفتار کنند. اندیشه‌های آنان هم از سنت گرایی و رمانتیسم رایج در آن روزگار تأثیر پذیرفته بود (واکنشی به این اندیشه‌ی روشنگری که انسان فردی خودبسنده است)، و هم از علوم زیستی نظیر زیست شناسی و پزشکی، که در آنها فهم رابطه‌ی متقابل فرایندهای ارگانیک نقشی حیاتی ایفا میکرد. در آراء گنت، انسان بار دیگر تابع جامعه می شود و دیگر خودبسنده نیست، بلکه توسط نیروهای دوگانه ی ایستا و پویا به پیش و پس رانده می شود. گنت جامعه را نظامی می انگارد که تابع قوانین است - قوانینی که جامعه شناسی اثباتی او برای مطالعه ی آنها شکل گرفته بود. رویکرد او را اغلب «اندام گرایی» نامیده اند، زیرا مبتنی بر این اندیشه است که جامعه‌یک اندام غول آسا، و چیزی بیش از حاصل جمع اجزاء آن است. اگر ما یکی از اجزاء جامعه را از آن جدا کنیم مثلا یک آدم خاص را می توانیم در باره ی او چیزی بدانیم، اما در مورد چگونگی عملکرد جامعه چیزی نخواهیم دانست. اما در الگوی روشنگری، این شخص درواقع نمونه ی کوچکی از جامعه است: با مطالعه‌ی او می توان تصویری در مورد کارکرد کل جامعه ترسیم کرد - جامعه قانونی مستقل از فرد ندارد.
 
تاریخ جامعه شناسی از روشنگری به این سو را می‌توان کشمکشی میان دو رویکرد نسبت به جامعه انگاشت که پیش از این به آنها اشاره شد: یک رویکرد بر اندیشه‌ی فیلوزوف‌ها (philosophe) استوار است که جامعه را چیزی بیش از حاصل جمع اجزاء آن نمی‌دانستند، و دیگری بر این باور گنت بنا شده است که جامعه ورای فرد است و زندگی ای از آن خود دارد. این کشمکش در رویکردهای چهره های اصلی جامعه شناسی سده‌ی نوزدهم، از جان استوارت میل و هربرت اسپنسر تا امیل دورکیم و ماکس وبر، نیز دیده می شود. دورکیم روایت خاص خود را از اندام گرایی عرضه می‌کند، و ماکس وبر «فردباوری روش شناختی» روشنگری را به شکلی مدرن بازنویسی میکند.
 
پس، روشنگری یکی از آغازگاه های جامعه شناسی مدرن است. درون مایه‌های مرکزی روشنگری ورود تفکر مدرن به عرصه ی جامعه و قلمرو امر اجتماعی را رقم زد. نکته ی دیگری که شاید به همین اندازه اهمیت داشته باشد، این است که روشنگری حاکی از ظهور روشنفکر سکولار در جامعه‌ی غربی بود، فردی که نقش او پیوند تنگاتنگی با تجزیه و تحلیل و نقد جامعه دارد. بر پایه ی همین نقش است که در میان سایر مواضع روشنفکری، مفهوم مدرنی جامعه شناسی حرفه ای نیز جا باز کرد. این جایگاه جدید استوار بر نهادی خاص بود. شاید ما نام «جامعه شناسی» را مدیون کنت باشیم، اما برای آنکه شاهد پیدایش حرفهی جامعه شناس باشیم، احتمالا باید به روشنگری رو کنیم.
 
منبع: درآمدی بر فهم جامعه‌ی مدرن، کتاب یکم: صورت‌بندی‌های مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، صص90-85، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط