1 |
حیدرعلی |
از نامهای مرکب، حیدر و علی |
2 |
حیدر |
شیر، اسد؛ لقب حضرت علی(علیه السلام) |
3 |
حنین |
اشتیاق، ناله، زاری |
4 |
حَنیف |
درست و پاک، راستین؛ معتقد به یگانگی خداوند، خداپرست پیش از ظهور اسلام |
5 |
حنان |
(نامی دخترانه و پسرانه) بخشاینده، از صفات خداوند |
6 |
حمیدعلی |
از نامهای مرکب، حمید و علی |
7 |
حمیدرضا |
از نامهای مرکب، حمید و رضا |
8 |
حَمود |
ستوده و پسندیده؛ حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار |
9 |
حمزه |
شیر، شیر بیشه؛ حمزة ابن عبدالمطلب عموی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) |
10 |
حمیدالدین |
ستوده آیین، ستوده دین |
11 |
حلیم |
خویشتن دار، با صبر و تحمل، بردبار؛ از نامها و صفات خداوند |
12 |
حفیظ |
حافظ نگهبان، هوشمند و یادگیرنده |
13 |
حمام |
کبوتر |
14 |
حَمّاد |
بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده |
15 |
حمد |
شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس؛ 2الحمد، سورهی اول از قرآن کریم دارای هفت آیه، فاتحۀالکتاب |
16 |
حمدالله |
حمد و ستایش خداوند |
17 |
حمید |
ستوده، از نام های خداوند |
18 |
حصیل |
نام گیاهی است |
19 |
حکیم |
پزشک، طبیعت، دانا، خردمند، فرزانه، دانا به چیزی (دانندهی امری)؛ از نامهای خداوند |
20 |
حِکمت |
معرفت به مسائل، خردمندی، فرزانگی؛ سخن اخلاقی، پند، اندرز؛ علم خداوند |
21 |
حفیظالله |
کسی که خداوند نگهدار اوست |
22 |
حشمتالله |
بزرگی و عظمت خداوند |
23 |
حشمت |
بزرگی و احترام ناشی از داشتن قدرت و ثروت بسیار؛ شرم، حیا، پروا |
24 |
حسینعلی |
از نامهای مرکب، حسین و علی |
25 |
حسینرضا |
از نامهای مرکب، حسین و رضا |
26 |
حسین |
خوب، نیکو؛ نام سومین امام شیعیان |
27 |
حَسیب |
دارای فضل و کمال اکتسابی یا ذاتی، بزرگوار؛ از اسامی خداوند |
28 |
حَسُّون |
نام پرندهای، سهره؛ در گویشهای محلی خوزستان مُصَغر حسن و گاه برای تحبیب به معنی حسن دوست داشتنی |
29 |
حسن علی |
از نامهای مرکب، حسن و علی |
30 |
حزین |
اندوهگین، غمگین |
31 |
حِسان |
بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی |
32 |
حجت الدین |
آن که دلیل و برهان دین است |
33 |
حُر |
آزاد؛ دارای اعتقاد و رفتار شایسته و بزرگوارانه، جوانمرد، آزاده |
34 |
حِسام |
شمشیر تیز و برنده |
35 |
حسن |
نیکو، خوب، زیبا، جمیل؛ نام دومین امام شیعیان |
36 |
حِسام الدین |
شمشیر دین |
37 |
حسن رضا |
از نامهای مرکب، حسن و رضا |
38 |
حُجت الله |
برهان حق تعالی؛ انسان کامل که حجت حق بر خلق است |
39 |
حُجت |
آنچه با آن بتوان ادعایی را ثابت کرد، دلیل، برهان؛ پیشوا، رهبر |
40 |
حبیب الله |
دوست و یار خداوند |
41 |
حاصل |
نتیجه، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمده یا کسب شده است |
42 |
حافظ |
آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد. نگهبان؛ شمسالدین محمّد شیرازی از عارفان و شاعران بنام ایران در قرنِ 8 هجری ملقب به لسان الغیب و ترجمان الاسرار |
43 |
حامد |
سپاسگزار |
44 |
حاتم |
حاکم، قاضی، داور؛ رییس قبیله و شاعر عرب قرن 7 میلادی که به بخشش و دلاوری معروف بود |
45 |
حارث |
کشاورز، برزگر |
46 |
حافظ الدین |
آن که محافظ و نگهبان دین است |
47 |
حامی |
منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، پشتیبان |
48 |
حامین |
جمع حامی |
49 |
حانی |
(دخترانه و پسرانه) میش یا گاو وحشی |
50 |
حبان |
نام یکی از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) |
51 |
حبیب |
دوست، یار، معشوق |
52 |
حنظله |
(مفرد حَنظل) گیاهی بسیار تلخ که خاصیت دارویی دارد |