زیباشناسی در نوشته‌های شک‌گرایان (قسمت دوم)

سکستوس می‌گفت اگر اصوات موجود نباشند، موسیقی نیز وجود نخواهد داشت و در واقع، هیچ صوتی وجود ندارد.
دوشنبه، 15 ارديبهشت 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زیباشناسی در نوشته‌های شک‌گرایان (قسمت دوم)
زمانی که موسیقی دیگر شنیده نشود، ذهن ناسالم باز به ورطه ترس، خشم و اندوه سقوط می‌کند. ترومپت‌ها و طبل‌ها شهامت یک لشکر را افزایش نمی‌دهند، بلکه صرفا به طور موقت ترسشان را می‌پوشانند. درست است که موسیقی بر انسان تأثیر می‌گذارد، اما تأثیر آن از تأثیر خواب که آرامش دهنده است و از تأثیر نوشیدنی که مهیج است، متفاوت نیست.
 
همچنین استدلال دیگری که یونانیان عادت داشتند آن را به کار ببرند تا قدرت و ارزش موسیقی را نشان دهند، توسط سکستوس رد شد.
 
(الف) بر اساس یکی از استدلال‌ها، حس موسیقایی منبعی برای لذت است. سکستوس به این استدلال پاسخ داد که حس غیرموسیقایی نیز فاقد این لذت نیست. یک نوازنده متبحر بهتر می‌تواند در یک مسابقه داوری کند تا یک آدم عادی، اما لذت نوازنده متبحر بیشتر از لذت انسان عادی نخواهد بود.
 
(ب) طرفداران موسیقی مدعی بودند که استعداد موسیقایی نشانه فرهیختگی و تحصیلات است و بنابراین نشانه کمال ذهن اما، سکستوس پاسخ داد که موسیقی بر کسانی نیز که هیچ گونه سوادی ندارند تأثیر می‌گذارد. برای اینکه بچه‌ها به خواب روند با ملودی‌ها به آن‌ها لالایی گفته می‌شود و حتی حیوانات با قدرت جادویی صدای فلوت تسلیم و رام می‌شوند.
 
(ج) طرفداران موسیقی ادعا می‌کردند که ملودی‌ها و به ویژه برخی از ملودی‌ها، تأثیر متعالی دارند، اما سکستوس یادآور شد که این ادعا از بسیاری جهات مورد تردید واقع شده است. زیرا همان گونه که می‌دانیم یونانیانی بودند که اعتقاد داشتند موسیقی موجب تنبلی، مستی و بدبختی است.
 
(د) فیثاغورثیان می‌گفتند که موسیقی بر اساس همان اصول فلسفه که والاترین فعالیت بشر است، پدید آمده است. در جواب فیثاغورثیان، شکاکان پاسخ دادند که این ادعا به طور مسلم نادرست است.
 
(ه) همچنین فیثاغورثیان مدعی شدند که هارمونی موسیقی بازتابی از هارمونی کیهانی است، که در این باره نیز شکاکان به تندی جواب دادند که اصلا هارمونی کیهانی وجود ندارد.
 
نتیجه استدلال این بود که موسیقی دارای هیچ قدرت خاصی نیست، فایده‌ای ندارد، موجب خوشبختی نیست و تعالی نیز نمی‌بخشد. بنابراین ادعاهای مخالف، مبتنی بر پیش داوری‌ها، احکام جزمی، خرافات و خطاهاست.
 

 ویژگی‌های فرضی موسیقی

سکستوس می‌گفت اگر اصوات موجود نباشند، موسیقی نیز وجود نخواهد داشت. و در واقع، هیچ صوتی وجود ندارد. این موضوع از آثار فیلسوفان برجسته‌ای از مکتب کورنائیان (Cyrenaics) افلاطون و دموکریتوس بر می‌آید. بر اساس آراء کورنائیان، چیزی جز احساسات وجود ندارد و از آنجایی که صوت جز احساسات نیست بلکه جز چیزهایی است که احساسات را بر می‌انگیزاند، بنابراین هیچ صوتی وجود ندارد. ممکن است بتوان از آراء افلاطون نیز چنین برداشتی کرد برای اینکه معتقد بود تنها مثل وجود دارد و همین مسئله را از دیدگاه‌های دموکریتوس نیز می‌توان فهمید زیرا معتقد بود که تنها اتم‌ها وجود دارند، و اصوات نه جزو مثل‌اند و نه جزو اتم‌ها. و اگر اصوات وجود نداشته باشند، در این صورت موسیقی نیز موجود نخواهد بود.
 
نتیجه این استدلال مبنی بر اینکه موسیقی وجود ندارد، تناقض آمیز به نظر می‌رسد، اما معنای آن صرفا این است که موسیقی مستقل از انسان و احساساتش وجود ندارد، گرچه به عنوان یک تجربه انسانی موجود است، اگر چنین است و موسیقی تنها یک تجربه است، در این صورت موسیقی هیچ ویژگی عینی و ثابتی ندارد. این معنای گزارهای است که می‌گوید «هیچ موسیقی‌ای وجود ندارد». نیز بدین معناست که موسیقی به ویژه دارای هیچ توانایی عینی برای تأثیرگذاری بر احساسات و تسکین و پالایش آن‌ها نیست و تأثیرگذاری موسیقی همان قدر که به انسان بستگی دارد به موسیقی نیز وابسته است.
 
اگر موسیقی هیچ ویژگی عینی را دارا نیست، در این صورت علم موسیقی نیز نمی‌تواند وجود داشته باشد، یا به زبان مدرن، هیچ نظریه‌ای درباره موسیقی نمی‌تواند وجود داشته باشد، بلکه تنها روانشناسی موسیقی می‌باشد که پدید آمده است. نتایج ارائه شده توسط شکاکان، حتی در شکلی که افراط اندکی در آن دیده شود، برای یونانیان آزاردهنده بود، زیرا باور عمیق آنان را بر اینکه آگاهی دقیقی از موسیقی و تأثیر آن بر روح انسان دارند، مورد تاخت و تاز قرار می‌داد.
 
به طور کلی از استدلال‌های سکستوس بر علیه شعر و موسیقی، می توان نگرش شک گرایانه را درباره هنر دریافت. اگر صورت بندی‌های تناقض آمیز عمدی آن‌ها را نادیده بگیریم، نگرش فوق بدین ترتیب می‌باشد: حقایق کلی مطرح شده درباره هنر یعنی تأثیر و ارزش هنر، صرفأ حقایقی فرضی هستند و در واقع بایستی آن‌ها را نادرست و نتایج کلی ناموجه دانست. افزون بر این، آن‌ها با واکنش های ذهنی انسان به هنر مثل ویژگی‌های عینی هنر برخورد می‌کردند.
 
این مسئله به ویژه درباره دو ادعا درباره هنر صادق است. ادعاهایی که یونانیان اهمیت ویژه ای بدآن‌ها می‌دادند، یعنی ادعاهایی درباره ارزش معرفتی و اخلاقی هنر. شکاکان هر دوی این ادعاها را انکار کردند، زیرا معتقد بودند که هنر نه آموزش می‌دهد و نه به لحاظ اخلاقی آن‌ها را اصلاح می‌کند. گه گاه آن‌ها ادعا می‌کردند که تأثیر هنر بر انسان منفی است، و از لحاظ اخلاقی انسان را منحرف و گمراه می سازد، اما در کل آن‌ها در مورد تأثیر هنر، چه منفی و چه مثبت، شکاک بودند. این نگرش، نگرشی کاملا نو نبود؛ زمانی که سوفسطائیان نسبیت و ذهنی بودن فرهنگ را اشاعه می‌دادند بدان اشاره می‌کردند. فعالیت شکاکان به عنوان یک هشدار بر علیه جزمگرایی و تعمیم‌های شتاب زده، در حوزه زیباشناسی با اهمیت بود.
 
حال، وقتی که آن‌ها آن را به عنوان «مهارت مربوط به اغلب سخنان شاعران و تصنیف سازان» توصیف می‌کنند، منظورشان همه یا برخی از آن‌هاست. و اگر منظورشان «همه» است، در این صورت در درجه اول، دیگر «مربوط به اغلب سخنان آنان» نیست بلکه به همه آن‌ها مربوط است، ثانیا اگر منظورشان همه باشد پس شامل موارد بی‌شماری می‌شود زیرا سخنان آن‌ها بیشمار است: اما هیچ تجربه‌ای از بی‌شمار وجود ندارد. از این رو هیچ هنری درباره ادبیات و دستور زبان وجود ندارد. اما اگر منظورشان «برخی» باشد، در این صورت از آنجایی حتی مردمان عادی نیز برخی از سخنان شاعران و تصنیف سازان را می‌فهمند با وجود اینکه هیچ خبرگی و استادی در زمینه دستور زبان ندارند، در این موارد نیز کسی نمی‌تواند که بگوید هنر دستور زبان و ادبیات وجود دارد.
 
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص373-369، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.