ردیف |
اسم |
معنی |
1 |
صابره |
مؤنث صابر |
2 |
صاحبه |
مؤنث صاحب |
3 |
صادقه |
مونث صادق راستگو و درستکار |
4 |
صالحه |
مؤنث صالح، زنِ صالح |
5 |
صَبا |
نسیم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق میوزد در مقابلِ دَبور؛ (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق |
6 |
صباحت |
زیبایی، جمال |
7 |
صبریه |
منسوب به صبر؛ صبور و شکیبا |
8 |
صَبیحه |
مؤنث صَبیح |
9 |
صَبیه |
به گونه احترام آمیز به معنی دختر (فرزند) |
10 |
صحرا |
بیابان؛ محلی خارج از منطقه مسکونی، که دارای پوشش گیاهی است |
11 |
صدا |
انعکاس صوت، پژواک |
12 |
صدف |
نام عمومی نرمتنان دو کفهای و نوعی خاص از آنها؛ نام سه ستاره به شکل مثلث بر دورِ قطب |
13 |
صِدیقه |
مونث صدیق، لقب حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حضرت مریم |
14 |
صُراحی |
ظرف شراب، ظرف شیشهای شراب؛ شراب زلال؛ در تصوف مقام انس را گویند |
15 |
صغری |
مؤنث اصغر، کوچک، کوچکتر؛ فاطمهی صغری دختر علی ابن ابی طالب(علیه السلام) |
16 |
صفا |
داشتن رفتار و کرداری همراه با دوستی و صمیمیت، یکرنگی، خلوص و صمیمیت، نام جایی در مکه |
17 |
صفورا |
نام همسر حضرت موسی(علیه السلام) و دختر حضرت شعیب(علیه السلام)، گنجشک ماده |
18 |
صَفیا |
صَفیه |
19 |
صَفیه |
مونث صفی، نام چند تن از زنان مشهور صدر اسلام |
20 |
صمیمه |
مؤنث صَمیم، صمیمی؛ خالص، ناب؛ اصیل |
21 |
صنم |
بت، شخص زیبا رو، معشوق زیبارو؛ در عرفان صنم در نزد بعضی از عرفا عبارت است از حقایق روحی در ظهور تجلی صورت صفاتی است |
22 |
صوفیه |
پیروان طریقه و مسلک تصوف، اهل تصوف، متصوفه؛ پایتخت بلغارستان |
23 |
صَهبا |
مؤنث اصهب، سرخ و سفید؛ شراب انگوری، می |