![قول دادم که... قول دادم که...](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/emamzadeh.jpg)
معین رضوانی
دیروز که برای جشن تولّد امام رضا به حرم برادرش آقا سیّدعباس در بجنورد رفتم، به خودم دوتا قول مهم دادم : اول اینکه از اوّل مهر درسهایم را خوب بخوانم تا انشاءلله پس از کنکور در دانشگاه تربیت معلم قبول شوم. دوم اینکه هر سال آخر شهریور که میخواهم برای خودم لوازم التّحریر بخرم، چندتا هم اضافه بخرم برای بچّههای خیریّه تا آنها هم شادی اوّل مهر را با همهی وجودشان لمس کنند.کیانا پارسامنش
آخرین روز از تابستونِ پارسال بود که از امامزاده صالح خواستم سال تحصیلی رو با موفّقیّت سپری کنم و به خودم قول دادم برای رسیدن به خواستهام تلاش کنم حالا بعد از گذشتِ ده ماه، به امامزاده صالح یه تشکّر بدهکارم و برای ادایِ دِین مجدداً به زیارتش خواهمرفت!
یاسمین شفیعی فر
آخرین باری که رفتم امامزاده قول دادم درون همهی آدما به جای اخلاقای بدشون، یه اخلاق خوب و دوستداشتنی پیدا کنم؛ من بابت قولی که دادم خیلی خوشحالم چون حالا هر کدوم از آدمای اطرافم حداقل یه ویژگیِ خوب و منحصر به فرد دارن.
مهدی پاد
من برای زیارت به شاه عبدالعظیم رفتم. من دعاها و آرزوهای زیادی داشتم؛ امّا خیلی نگران مادرم بودم؛ چون دست مادرم درد میکرد. از آقا خواستم دست مادرم خوب شود و عهد کردم برای همکلاسیهایم شیرینی بخرم. مادرم خوب شد و به عهدم وفا کردم.
نازنین حیدری
من وقتی به زیارت حضرت معصومه رفتم، تصمیم گرفتم مثل مادرم با حضرت معصومه عهد ببندم و هیچ وقت عهدم را نشکنم؛ به حضرت قول دادم تا جایی که میتوانم دروغ نگویم. مینا حسینی
من به امامزاده جعفر رفتم و با خودم عهدی کردم که تا به حال فراموش نکردم و نمیکنم. من به خودم قول دادم که به همهی آرزوهایم برسم و برای آنها تلاش کنم و حتی سختیها هم باعث نشود از خواستهام بگذرم.زهرا گشانی
امامزاده جای دعاست. من به امام زاده رفتم و قول دادم همیشه به یاد همهی امامها باشم و قول دادم که همیشه با غمهای خود کنار بیایم.
سعید وفایی
هفته پیش با مامانم رفتم امامزاده و به آقا قول دادم دیگه هیچ وقت هیچ وقت حسود نباشم چون از وقتی با پسرعموم حسودی کردم خودم همش عصبانی بودم و تو فکر اینکه چرا من نتونستم ربات بسازم و اون ساخته و وقتی میدیدم همه ازش تعریف میکردن، من ناراحت میشدم و میگفتم اصلاً کار خاصّی نکرده؛ اما از وقتی به امامزاده قول دادم دیگه منم از موفّقیّت پسرعموم خوشحالم و سعی میکنم منم مثل اون باشم.امید شریفی
بعضی وقتا که از دست خواهرم ناراحت میشم، نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم و بهش پرخاش میکنم، بعد که میبینم خواهرم ناراحت شده خودم پشیمون میشم. دیروز رفتم امامزاده و از کارم توبه کردم و قول دادم وقتی عصبانی میشم یه لیوان آب بخورم و خودمو کنترل کنم.منبع: مجله باران