آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (14)

دين مقدس اسلام ـ به عنوان آيين جامع و کامل خداوند متعال ـ نه تنها با ظهور خود، شخصيت معنوي و حقوقي زنان را احيا نمود و آنان را در شخصيت انساني و تحصيل کمالات معنوي با مردان برابر و يکسان دانست و جلوي ظلم ها و جنايت هاي و تعدي هاي مردان به آنان را گرفت، بلکه به خاطر حرمت و حفظ شخصيت آسماني زنان و به جهت اين که خلق سلاح نشوند و کارايي جاذبه هاي آنها از دست نرود و شأن معشوق بودنشان نزد همسران و خانواده هاي خويش محفوظ و مستدام باشد، در حمايت از
چهارشنبه، 30 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسیب شناسی شخصیت  و  محبوبیت زن (14)
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (14)
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (14)

نويسنده: محمدرضا کوهي




حريم هاي عفاف در قرآن يا عوامل حفظ شخصيت و محبوبيت زن

دين مقدس اسلام ـ به عنوان آيين جامع و کامل خداوند متعال ـ نه تنها با ظهور خود، شخصيت معنوي و حقوقي زنان را احيا نمود و آنان را در شخصيت انساني و تحصيل کمالات معنوي با مردان برابر و يکسان دانست و جلوي ظلم ها و جنايت هاي و تعدي هاي مردان به آنان را گرفت، بلکه به خاطر حرمت و حفظ شخصيت آسماني زنان و به جهت اين که خلق سلاح نشوند و کارايي جاذبه هاي آنها از دست نرود و شأن معشوق بودنشان نزد همسران و خانواده هاي خويش محفوظ و مستدام باشد، در حمايت از آنان و هم چنين حفظ انسانيت و عفت عمومي، دستورهايي حکيمانه مبتني بر لزوم رعايت عفت و حيا در ابعاد گوناگون صادر نموده است؛ همان گونه که مردان را نيز موظف نموده تا حافظ و نگهبان شخصيت ملکوتي و محبوبيت نواميس خود باشند.
عفت ـ چنان که بيان شد ـ يک صفت انساني و ملکه ي نفساني و زينت باطني است که موجب مي شود تمام اعمال و حرکات و گفتار و پوشش انسان، عفيفانه و فاقد رذيلت هاي شهواني و هوس مآبانه باشد.
بر اين اساس قرآن کريم، که تنها کتاب بي نظير انسان شناسي و روان شناسي است و انسان را تفسير و نيازهاي حقيقي او را تشريح مي کند، جلوه هاي عفت زنان را بيان فرموده تا در تشخيص مصاديق آن به اشتباه نيفتند و حرمتشان شکسته نشود و عفت و اخلاق عمومي نيز جريحه دار نگردد و ضمن بيان هاي گوناگون تشويقي و هشداري، رعايت آن امور عفيفانه را توصيه و واجب نموده و آنان را مسئول حفظ آرامش و عفاف جامعه دانسته است، که البته رعايت و عدم رعايت آنها بستگي به ميزان ايمان و معرفت زن دارد؛ هم چنان که روشنگر سلامت يا بيماري شخصيت او نيز مي باشد، زيرا جان انسان فطرتاً خواهان حق و حقيقت است؛ از اين رو اگر کسي در برابر سخن حق ناراحت گشت و از عمل به آن سر برتافت، حکايت از بيمار بودن شخصت او مي کند.
به علاوه قرآن آيينه ي شفافي است که با نظر کردن در آن، سيرت پاک يا آلوده ي انسان روشن مي شود. سفارش اکيد اسلام به تلاوت آن در هر شبانه روز، با هدف فهم و عمل به آن و در نهايت عرضه کردن خويش بر قرآن است، تا ميزان پاي بندي به آن و مسلمان واقعي بودن خود آشکار گردد.
بنابراين خواهران ايماني اگر خواهان حقيقت و سعادت هستند، که لازمه ي ايمان و عظمت شأن آنهاست، بايد اعمال و گفتار و پوشش و حجاب خود را بر آيات نوراني بخش اين کتاب آسماني عرضه کنند و تنافي هاي و نواقص را اصلاح نمايند. مواظب باشند در اين موضوع خود را فريب نداده و همواره خداوند تبارک و تعالي را در نظر بگيرند که قضاوت صحيح، روشن گر رشد شخصيت است.
اولين آيه در اين باره، سوره ي مبارکه نور مي باشد که مشتمل بر چندين دليل در وجوب رعايت رفتارهاي عفيفانه و حجاب خداپسندانه و حرمت تبرّج و خودنمايي در جامعه مي باشد:
«و قل للمؤمنات يغضض من أبصارهنّ و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها و ليضربن بخمرهنّ علي جيوبهنّ و لا يبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو آبائهنّ أو آباء بعولتهنّ أو أبنائهنّ أو أبناء بعولتهنّ أو إخوانهنّ أو بَني إخوانهنّ أو أخواتهن أو نسائهنّ أو ما ملكت أيمانهنّ أوالتّابعين غير أولي الإربه من الرّجال أوالطفل الّذين لم يظهروا علي عورات النّساء و لا يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهنّ و توبوا إلي الله جميعاً أيّه المؤمنون لعلّكم تفلحون»؛ (1) به زنان با ايمان بگو که ديده هاي خود راـ از نگاه هوس آلود به مردان نامحرم و آن چه که نظر کردن به آنها حرام است ـ فروگيرند و دامان خويش را حفظ کنند و زينت خود را جز آن مقدار که طبيعتاً ظاهر است آشکار ننمايند و سرپوش هاي خويش را بر گريبان و سينه ي خود بيندازند ـ تا گوش ها و زيرچانه و گردن و سينه با آن پوشيده شود ـ و زينت خود را آشکار نسازند، مگر براي شوهرانشان يا پدر شوهرانشان يا پسرانشان يا پسر همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان هم کيشان يا بردگانشان ـ کنيزان ـ يا افراد سفيه که تمايلي به زن ندارند يا کودکاني که از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند و زنان هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهان شان دانسته شود ـ و صداي خلخال که بر پا دارند به گوش نامحرمان رسد ـ و همگي به سوي خداوند بازگرديد اي مؤمنان تا رستگار شويد.
وظايفي که در آيه ي فوق به عنوان جلوه ها و مصاديق عفاف زن بيان فرموده به شرح ذيل مي باشد:

1ـ عفت در نگاه

اولين وظيفه ي زنان، وجوب حفظ و کنترل ديده و نگاه است: «يغضض من ابصارهنّ»؛ ديده هاي خود را ـ از نامحرم و آن چه که نظر کردن به آن حرام مي باشد ـ فروگيرند.
يغضض از ماده ي غضّ به معناي کاهش و کم کردن مي باشد و مقصود اين است که ديده هاي خود را که قلمرو آن وسيع مي باشد و شامل نگاه هاي ضروري، مفيد و خداپسندانه و نگاه هاي غيرضروري و شهوت آلود و خيره شدن مي باشد، کاهش داده و به نگاه هاي ضروري و خداپسندانه و عفيفانه بسنده کنند و از نگاه به بدن مردان نامحرم ـ جز مواضعي که معمولاً آنها را نمي پوشانند ـ و چشم چراني و نظرهاي تماشايي و شهوت آلود و التذاذي پرهيز نمايند.
بنابراين نگاه به چهره ي مردان بايد نگاهي باشد که لازمه ي گفت و گوهاي ضروري و خداپسندانه است؛ چنان که در آيه ي ديگر (2)تکلم زنان را مردان نامحرم را منحصر به چنين گفت و گوهايي کرده است که إن شاءالله تعالي بحث آن خواهد آمد، نه نگاهي که به خاطر هوس و تماشا و برانداز کردن خصوصيات مردان و دقت در آنها است و به اصطلاح نظر کردن بايد جنبه ي آليّت و ابزار بودن داشته باشد؛ يعني وسيله و مقدمه اي براي فهم مطلب در گفت و گو باشد، نه صرف تماشا و براندازي لذت بردن.
همانند اين که گاهي نظر کردن به آيينه براي ديدن چهره ي خويشتن است، در اين جا نظر به آن جنبه ي آلي و ابزاري دارد و گاهي نظر کردن به آيينه براي ديدن خود آيينه و خريدن آن است که در اين فرض، در آن دقت شده و ويژگي هاي آن بررسي مي شود، در اين جا نظر استقلالي است؛ يعني هدف از ديدن آيينه ديدن خود اوست نه ديدن خويشتن.
البته نظر کردن به چهره ي نامحرم، نه نظر فقهاي اسلام مشروط به شرط ديگر نيز مي باشد و آن اين که بدون ريبه باشد؛ يعني خوف لغزش و انحراف به وسيله ي نگاه کردن وجود نداشته باشد و گرنه حرام است. مظابق آيه قبل ـ از آيه مورد بحث ـ مردان نيز در عفت در نگاه، با زنان مشترک مي باشند، جز اين که نظر کردن مردان به تمام سر و بدن زنان نامحرم حرام مي باشد، به استثناي گردي صورت و دست ها تا مچ در صورتي که از زينت و آرايش محرک شهوت خالي باشد و نظر به اين مواضع بدون لذت و ريبه باشد. به راستي اگر مرد و زن با ايمان باور داشته باشند که خداوند چشم هايي را که به خيانت مي گردد و آن چه را سينه ها پنهان مي دارند، مي داند «يَعلمُ خائنَهَ الأعيُنِ و ما تُخفي الصّدور» (3) و در قيامت نيز چنين چشم ها بر ضد آدمي گواهي مي دهند، (4) آيا آلوده به چشم چراني و نگاه به حرام مي شوند؟!
ضمن اين که چشم و گوش و ساير حواس، ابزار اطلاع رساني به دل هستند، عدم اطلاع رساني صحيح موجب عدم فهم صحيح قلب و عقل مي گردد، چه اين که چشم پيشواي دل است، نگاه به نامحرم تير مسمومي است که از شيطان که قلب و شخصيت را نشانه مي گيرد؛ عقل را اسير، فکر را مشغول، غريزه را مشتعل، استعدادها را دفينه و رذيلت ها را پرورش، دل را مسموم و شخصيت را بيمار مي سازد و چه بسا فتنه ها و مصائبي را مي آفريند، از جمله گرفتاري به مرض عشق مجازي يا قرارگرفتن در امواج وسوسه هاي شيطانيِ شهواني، و امراض جسمي و رواني.
اما عفت چشم به انسان آزادانديشي، به فکر فراغت، به غريزه آرامش، به استعدادها شکوفايي و به دل و شخصيت صحت و سلامت مي بخشد؛ در نتيجه صفات آدمي نيکو گشته و حلاوت و شيريني ايمان و عبادت را مي چشد و قلبش به نور محبت الهي روشن شده و عجايب عالم و عظمت و جمال الهي را مشاهده مي کند و به ازاي هر کنترل و حفظ چشم در برابر نامحرم، يک حوريه ي بهشتي به ازدواج او در خواهد آمد. (5)
بنابراين با عفت چشم و نگاه، عفاف در ابعاد ديگر نيز حاصل گشته و ملکه ي انساني عفت در نفس آدمي ايجاد مي گردد و با عفيف نبودن آن بهترين ابزار براي فريب شيطان مي شود، زيرا شياطين جني و انسي از راه مجاري ادراکي ـ حواس به ويژه چشم ـ انسان را فريب مي دهند «هر چه ديده بيند دل کند ياد»؛ در نتيجه دروازه ي روح و قلب که قلمرو ممنوعه مي باشد و به دست هيچ کس جز خود انسان و خداي خويش گشوده نمي شود، به سوءاختيار خود به روي شيطان بازگشته و قلب و شخصيت را تباه مي سازد؛ ضمن اين که موجب عوارض ناگوار عصبي و رواني و جسماني مي گردد، چنان که گذشت. (6) به دليل همين جهات، اولين توصيه قرآن حکيم به مردان و زنان با ايمان، عفاف در نگاه است.
گذشته از اينها، اساسي ترين راه براي پرهيز از چشم چراني و نگاه به حرام، آن است که انسان باور کند که استعداد و توانايي آن را دارد که مي تواند با مجاهدت و تهذيب نفس، چشم دل خود را بينا و جمال دل آراي خداي خويش را مشاهده نمايد و از لذايذ بي نظير و هميشگي آن در دنيا و آخرت بهره مند گردد.

2ـ عفت در دامن

دومين دستور، ضرورت و وجوب پوشش عورت و شرم گاه است: «ويَحفَظنَ فُروجَهُنّ» که طبق روايتي از امام صادق (ع) منطور حفظ آن از نگاه ديگران مي باشد ولو از زنان و محارم غير از همسر. مردان نيز در اين حکم همانند حکم سابق با زنان يکسان مي باشند؛ چنان که در آيه ي قبل ـ از آيه ي مورد بحث ـ به اين وظيفه تصريح شده است.

مهم ترين فلسفه ي عفاف

در ذيل آيه به فلسفه ي اين دو حکم مشترک نيز اشاره شده است: «ذلک أزکي لهم»؛ يعني اين باعث تزکيه و شکوفايي استعدادها و رشد شخصيتي و معنوي آنها مي شود و در پايان همين آيه، به کساني که با حيله هاي ظريفانه خود را فريب مي دهند و کارهاي غيرعفيفانه انجام مي دهند هشدار داده و مي فرمايد خداوند از آن چه انجام مي دهند آگاه است: «إنّ الله خبيرٌ بِما يَصنَعون».
اصولاً هدف نهايي پروردگار عالم از فرستادن پيامبران و کتاب هاي آسماني، تزکيه و تکامل انسان ها است که در سايه ي تلاوت آيات و تعليم کتاب آسماني و حکمت و معارف و حقايقي ـ که وصول به آنها جز در پرتو وحي ممکن نمي باشد ـ توسط انبيا و اوصيا عليهم السلام براي مردم و در نتيجه عمل بر طبق آنها، تحقق پيدا مي کند؛ چنان که قرآن کريم در اين باره مي فرمايد:
«کما أرسلنا فيکُم رسولاً مِنکُم يَتلوا عليکُم آياتِنا و يُزکّيکُم و يُعلّمُکُم الکتاب و الحکمهَ و يُعلّمُکُم ما لم تکونوا تعلمون»؛ همان گونه که رسولي در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم، تا آيات ما را بر شما تلاوت کرده و شما را تزکيه کند و کتاب و حکمت و آن چه که هيچ گاه نمي توانستيد ياد بگيريد به شما تعليم و ياد دهد. (7)
بنابراين اهداف و برنامه هاي پيامبر اکرم (ص) طبق اين آيه ي کريمه، پنج چيز است. در اين ميان تزکيه و رشد و تکامل بشر هدف نهايي بعثت است و بقيه ي اهداف مقدمه اي براي رسيدن به آن هدف اعلا مي باشد؛ بر اين اساس يکي از راه ها و شيوه هاي تزکيه و تکامل مردان و زنان توسط آن حضرت در آيات مورد بحث و آياتي که به خواست خدا به زودي خواهد آمد، رعايت عفاف در زمينه هاي گوناگون از جمله عفت در نگاه و دامن است. بدين ترتيب اين فايده و برکت عظيم عفاف و حجاب همانند ساير برکات آن در درجه ي اول نصيب خود بانوان مي شود، آن گاه افراد جامعه.
خوشا به حال افرادي که دستان خود را همانند کودکان به دستان مبارک آن پدر روحاني و با محبت و دلسوز و اهل بيت پاک او عليهم السلام قرار دادند و خود را از دامان تربيتي و پرفيض آن مربيان نمونه در عالم هستي محروم نساختند و به فکر آينده اي درخشان و آخرتي آباد براي خود هستند.

3ـ عفت در پوشش

از آن جا که موضوع حجاب زن و پوشش جسم و اندام تحريک انگيز او و مستور نمودن زينت هاي وي اهميت بسياري دارد، خداوند حکيم به دنبال آيه مذکور، چند مرتبه آن را با تعبيرهاي مختلف توضيه مي فرمايد و زنان را از هتک حرکت خود با بي حجابي، بدحجابي، خودآرايي و خودنمايي در برابر نامحرمان نهي مي فرمايد. در حقيقت اين آيه شامل چند دليل براي وجوب پوشش و حجاب عفيفانه و حرمت نماياندن بعضي از اندام و مو و زينت هاي محرک زنان مي باشند که در اين جا به اختصار بيان مي شود.
الف) «ولايبدين زينتهن الا ما ظهر منها»؛ زنان نبايد جاذبه ها و زينت هاي ـ طبيعي و مصنوعي ـ خود را آشکار سازند؛ مگر آن مقدار که طبيعتاً ظاهر است، مقصود از زينت در مستثنامنه «زينتهن» به قرينه ي مقابله در استثنا «ماظهر منها» زينت هاي پنهان است، آن زينت هايي که بر حسب طبيعت و فطرت سالم پنهان مي باشد و زن آنها را مي پوشاند که شامل زينت طبيعي زن ـ اندام و سروگردن و سينه و موي او ـ و زينت هاي مصنوعي تحريک آميز در صورتي که روي بدن او باشد و لباس هاي زينتي و رنگارنگ مي شود. علاوه بر اين که وقتي زينت هاي مصنوعي نبايد نمايان شود، محل زينت به طريق اولي بايد مستور و پنهان نگه داشته شود بنابراين نهي از آشکار کردن زينت، شدت تأکيد قرآن به رعايت عفاف به هدف تربيت و تحقق عفيفان است.
و اما استثناي «الا ماظهر منها»، جز آن چه طبيعتاً آشکار است ـ و پوشاندن آن براي زن دشوار بوده و غالباً توأم با مشکلات و محدوديت هايي در فعاليت زن مي باشدـ که براساس روايات، گردي صورت و دو دست تا مچ مي باشد؛ در صورتي که از هر نوع زينت و آرايشي که توجه مردان و جوانان را جلب مي کند و موجب مشتعل شدن غريزه ي آنان مي شود، خالي باشد. (8)
بنابراين مقتضاي نهي در آيه اين است که خودنمايي زن و آشکار کردن زينت هاي شهوت آفرين و بعضي از اندام و مو و پوشيدن لباس ها و روسري هاي زينتي و رنگارنگ و پوشش هاي بدن نما حرام مي باشد و مخالف فرمان الهي است که مستحق عقوبت و عذاب مي گردد.
ب) «وليضربن بخمرهنّ علي جيوبهن»؛ زنان بايد خمارها و سرپوش هاي خود را بر روي سينه انداخته و حائل قرار دهند. «خُمر» جمع خمار به معناي پوششي است که زنان سر و موي خود را با آن مي پوشانند، و «جيوب» جمع جَيب به معناي گريبان و سينه است. آن چه از اين کلام به دست مي آيد ـ مضافاً بر نقل تواريخ و شأن نزول آيه ي مربوط به پرهيز از چشم چراني و عفت در نگاه (9)ـ اين است که زنان عرب قبل از نزول اين آيه، معمولاً لباسي هايي مي پوشيدند که يقه ي پيراهن و گريبان هايشان باز بود؛ به طوري که گردن و کمي از سينه ي آنان نمايان مي شد و از طرفي دامنه ي پوشش هايي را که با آن، سر و موي خود را مي پوشاندند نيز به شانه يا پشت سر مي انداختند؛ به طوري که گوش ها و بناگوش ها و گوشواره ها آشکار مي شد، لذا آيه ي مورد بحث نازل شد که زنان بايد پوشش هاي سر خود را از دو طرف روي گريبان و سينه خود بيفکنند تا تمام قسمت هاي مذکور ـ که نمايان شده ـ پوشيده گردد و به قول ابن عباس، صحابي بزرگ پيامبر اکرم (ص) در تفسير آيه:
تغطي شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها؛ زنان بايد مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خود را بپوشانند. (10)
پوششي مي تواند اين حکم الهي را جامه ي عمل بپوشاندـ گذشته از چادر که حجاب برتر است و إن شاءالله تعالي بحث آن خواهد آمدـ که حداقل چارقد يا روسري بلند و ساده يا مقنعه باشد، تا علاوه بر پوشاندن کامل سر و موها، زير چانه و گوش ها و دور گردن و سينه را نيز کلاً بپوشاند.
اما روسري هاي کوتاهي که بعضي از اين مواضع را کاملاً نمي پوشاند يا آنها را در موقع چرخش سر و صورت به سمت راست يا چپ و يا با وزش باد و غيره نمايان مي سازد، نمي تواند پوشش شرعي و حجاب مورد سفارش آفريدگار عالم را محقق سازد؛ ضمن اين که معمولاً اين روسري ها رنگارنگ و زينتي است و از مصداق هاي آشکار کردن زينت در برابر نامحرمان در جامعه بوده و حرام و گناه مي باشد؛ از اين رو اين گونه پوشش ها چيزي جز فريب دادن خويشتن و آراستگي بيشتر و سست کردن پايه هاي اعتقادي و اخلاقي جوانان و قرباني شدن قوانين اسلام و فساد در جامعه نيست. بنابراين، اين بخش آيه ـ همانند جمله ي قبل ـ علاوه بر بيان وجوب حجاب، حدود پوشش و حجاب زنان را مشخص مي نمايد که تمام اندام و سينه و سر و گردن و موهاي خويش را بر برابر مردان نامحرم بپوشانند و از بي حجابي و بدحجابي و خودنمايي در جامعه پرهيز نمايند، تا مبادا عفت و استعدادهاي عالي انساني خود و افراد جامعه، به ويژه فرزندان، در آتش شهوت ناشي از آن بسوزد و تباه گردد.
ج) «ولايبدين زينتهنّ الا لبعولتهنّ او...»؛ زنان نبايد جاذبه ها و زينت هاي خود را آشکار سازند، جز براي شوهران خود و... که دوازده مورد از محارم نسبي و سببي و غير اينها را ذکر مي فرمايد: در اين کلام حکيمانه ي الهي، باز هم موضوع حجاب و حرمت خودآرايي و خودنمايي زنان مورد تأکيد قرار گرفته که آنان حق ندارند زينت هاي پنهان طبيعي ـ بدن و سينه و سر و گردن و مو ـ و مصنوعي خويش را ظاهر کنند، مگر براي موارد مذکور در صورتي که قصد تهييج شهوت آنان نباشد، جز شوهر يا ترس وقوع آنان در فساد و انحرافات باشد و گرنه زن بايد پوشيده تر باشد و از آرايش هاي غليظ و محرک اجتناب نمايد، خصوصاً در محيط خانواده در برابر فرزند و برادر تا اين که کمک به معصيت و انحراف نشود. نظر کردن آنان نيز به اين زنان جايز است در صورتي که بدون قصد لذت و خوف فساد و انحراف براي آنان نباشد. البته مقداري که محارم ـ زنان و مرداني که با هم محرمند غير از زن و شوهرـ مي توانند به بدن يکديگر نگاه کنند، قدر مسلم آن در ميان مراجع عظام، به اندازه اي است که در ميان محارم معمول است.
آيه ي ديگري که در باره ي موضوع مورد بحث ـ عفت در پوشش ـ وارد شده اين آيه شريفه است:
«يا أيّها النّبيُّ لأزواجکَ و بَناتکَ و نِساء المؤمنينَ يُدنينَ عليهنّ مِن جلابيهنّ ذلک أدني أن يُعرفنَ فلا يُؤذينَ و کان اللهُ غفوراً رحيماً»؛ اي پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب ها ـ چادرها
و مقنعه هاي خويش را به خود نزديک سازند اين کار براي اين که ـ به عفاف و حرّيت ـ شناخته شوند و مورد تعرض و آزادـ هوس بازها ـ قرار نگيرند، نزديک تر است و [اگر تاکنون خطا و کوتاهي از آنان سرزده توبه و استغفار کنند] خداوند همواره آمرزنده و رحيم ـ رحمت بخش به مؤمنان ـ است! (11)
در شأن نزول اين آيه گفته شده که: زنان مسلمان به مسجد مي رفتند و پشت سر پيامبراکرم (ص) نماز مي خواندند، هنگام شب موقعي که براي نماز مغرب و عشا مي رفتند جوانان هوس باز بر سر راه آنها مي نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را اذيت کرده و مزاحم آنان مي شدند، آيه ي فوق نازل شد. (12)
«جلابيب» جمع جلباب است که اهل تفسير و لغت براي آن چند معنا ذکر کرده اند:

1ـ چادر

ابن عباس، صحابي بزرگ پيامبراکرم (ص) مي گويد:
الرداء الذي يستر من فوق الي اسفل؛ جلباب ردايي است که از سر تا پا را مي پوشاند.(13)
ردا پوششي است که روي لباس ديگري مي پوشند و مصداق آن امروزه چادر عربي و ايراني است و در نفسير قرطبي ذيل آيه آمده است:
... ولاصحيح انه الثوب الذي يستر جميع البدن؛ نظر صحيح اين است که جلباب لباسي است که همه بدن را مي پوشاند. (14)
در تفسير شريف الميزان، به عنوان اولين معناي جلباب، مي فرمايد:

2ـ مقنعه بلند و چادر کوتاه

در لسان العرب جلباب چنين معنا شده است:
الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطي به المراه رأسها و صدرها؛
جلباب لباسي از چارقد بزرگتر و از ردا و عبا کوچکتر که زن به وسيله ي آن سر و سينه خود را مي پوشاند.
در قاموس به عنوان معناي ديگر جلباب آمده است:
...القميص و ثوب واسع للمرأه دون الملحفه...؛ پيراهن و يک لباس گشاد و بزرگ است براي زن که از ملحفه کوچکتر مي باشد.
جلباب بنابراين معنا پوشش است که از چادرهاي متعارف کمي کوچک تر است.

3ـ روسري بلند و چارقد و مقنعه کوتاه

در تفسير قيم الميزان ـ به عنوان دومين معناي جلباب ـ آمده است:
...او لاخمار الذي تغطّي به رأسها و وجهها؛ يا مقنعه، چارقد و روسري بلندي است که زن سر و صورتش را با آن مي پوشاند. (15)
تفسير مجمع البيان مي گويد:
الجلباب خمار المرأه الذي يغطي رأسها و وجهها اذا اخرجت لحاج؛ جلباب همان مقنعه و چارقدي است که زن در موقع خروج از منزل به خاطر حاجتي، سر و صورت خود را با آن مي پوشاند.
ولي صحيح آن است که جلباب غير از خمار است و اينها در فرهنگ قرآن کريم دو پوشش مستقل مي باشند؛ جلباب پوشش وسيع تر و مرتبه ي بالاتر از خمار است؛ که همان چادر و حداقل، شبيه چادرـ مقنعه بلند و چادر کوتاه ـ مي باشد. شاهد بر اين مطلب، گذشته از بيان ابن عباس و بعضي از تفاسير و اهل لغت ـ که برخي از آنها ذکر شد ـ در حديث نبوي (ص) از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده شده است. (16)
و هم چنين در باره ي حجاب وجود مبارک حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد جهت دفاع از فدک اين گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها؛ مقنعه اش را بر سر کرده و پوشش و چادري که تمام وجود آن حضرت را پوشانيد بر تن کردند. (17)
از آن چه گفته شد روشن گشت که منظور از «يدنين»ـ نزديک کنند ـ اين است که جلباب را آن چنان که به خود نزديک سازند، که کاملاً پوشيده شوند و مظهر عفت، متانت و حيا گردند و به گونه اي نباشد که جنبه ي تشريفاتي داشته و بعضي از اعضا يا لباس و وسايل زينتي نمايان باشد و يا گاهي کنار رود و آنها آشکار گردد.

مراتب حجاب و پوشش اسلامي

با توجه به معاني مختلفي که براي جلباب ذکر شد و هم چنين با در نظر گرفتن آيه ي اول ـ که بحث تفسيري آن گذشت ـ روشن مي شود که جلباب و حجاب اسلامي داراي مراتب برترين، برتر، متوسط و حداقل مي باشد.
حجاب برتر چادرهاي ساده و ضحيم عربي و ايراني است و حجاب متوسط چادر کوتاه يا مقنعه هاي بلندي است که قسمت بالاي قامت زن را از هر طرف به طور يکسان، به جز گردي صورت مي پوشاند و برآمدگي هاي سينه و جاذبه هاي بدن را کاملاً مستور مي سازد و حداقل پوشش اسلامي مقنعه کوتاه و چارقد و روسري هاي بلندي است که تا نيمي از اطراف بالاي تن را مي پوشاند؛ به طوري که سر و موها و دور گردن و سينه را کاملاً مي پوشاند؛ منتها اگر از پوشش متوسط و يا حداقل حجاب استفاده شود، بايد براي پوشش بقيه ي بدن، از لباس هاي ساده و ضحيم و غير زينتي، مثل مانتو و شلوار ساده و غيرچسبان استفاده نمود.
پوشاندن صورت و دست ها تا مچ، در نظر اسلام به خاطر مصلحت سهولت و راحتي ضرورت ندارد، البته در صورتي که از آرايش و زينت هاي تحريک آميز خالي باشد، هر چند با توجه به وجود ملاک و فلسفه ي پوشش در صورت و دست ها تا مچ ـ که از زيبايي و جاذبه و تحريک آفريني اين اعضا، خصوصاً صورت براي مردان بالاخص جوانان و نوجوانان برخوردار مي باشدـ پوشاندن اينها نيز يک عمل بجا و نيکوست، که به ضميمه ي چادر جزو برترين حجاب و پوشش اسلامي است، به ويژه براي دختران و زنان جواني که از جاذبه و زيبايي خاصي برخوردارند و يا لااقل صورت به مقدار ضرورت بازگذاشته و بقيه پوشانده شود.
چنان که حضرت زهراي اطهر عليها السلام، آن بانوي بزرگ که مظهر و جلوه ي کامل کمالات الهي بودند و برترين اسوه و الگوي انسان ها، خصوصاً زنان تا ابد مي باشند، از برترين حجاب اسلامي که چادرـ عربي ـ و پوشيه است برخوردار بودند. چنين بانوي با عظمت و بي نظيري را به حق مي توان گفت با شخصيت ترين انسان هاـ زنان و مردان ـ و اجتماعي ترين و متمدن ترين و روشن فکرترين آنان بوده و تا پايان عالم هم خواهد بود. بنابراين چادر و پوشش عفيفانه ميراث آن بانوي بزرگ اسلام است که تنها شيفتگان و محبين راستين آن حوريه ي انسيه که آن حضرت را سرمشق خود در راه و رسم زندگي کردن قرار داده اند، به ارث برده و مي برند.
اينان همانند آن حضرت و به پيروي ايشان، مشمول اين بشارت والاي پروردگار عالم مي گردند:
«فَبشّر عِباد الّذينَ يَستمِعونَ القولَ فَيتّبعونَ أحسنَهَ أُولئک الّذين هداهُمُ اللهُ و أُولئک هُم أُولوا الألباب»؛ بندگان [خاص] مرا بشارت ده، آنان که سخنان را مي شنوند؛ آن گاه از نيکوترين آنها پيروي مي کنند، آنها کساني هستند که خداوند هدايتشان کرده و آنان خردمندان ناب اند. (18)
اين نداي ملکوتي روح پرور روشن گر آن است که بندگان ويژه خداوند متعال ـ اعم از زنان و مردان ـ کساني هستند که داراي دو ويژگي عمده هستند: آزادانديشي و حسن انتخاب گري. منطق و سيره آنان اين است که در سايه تحقيق و پژوهش، بهترين و کامل ترين دين را که همانا دين اسلام است از ميان اديان و مکاتب انتخاب نموده و با استمداد و الگوگيري از قرآن و ائمه ي معصومين و حضرت فاطمه ي زهرا (ع) برترين اخلاق و رفتار را گزينش مي کنند، آن گاه خويشتن را به آنها آراسته مي سازند. سخنان ديگران را مي شنوند و با آزادانديشي و عقل سليم از اسارت چنگال رذايل همانند تقليد جاهلانه، تعصب، لجاجت، هوي و هوس و... بهترين را انتخاب و جامه ي عمل مي پوشانند.
خلاصه، زنان و مردان خردمند تشنه ي حق و جوياي حقيقت اند؛ هر جا آن را بيابند با آغوش باز و روي گشاده از آن استقبال نموده و جان خويشتن را از چشمه ي گواراي آن سيراب مي کنند، بلکه هر چه از آن مي نوشند تشنه تر و مشتاق تر مي شوند. اينان به حق هدايت يافتگان الهي هستند که در قيامت با قرآن و پيشوايان دين عليهم السلام محشور و به سوي بهشت هدايت مي شوند و به اوج درجات بهشتي و هم نشيني با آنها مفتخر مي شوند و از برترين لذايذ غير قابل توصيف و بي پايان بهره مند مي شوند. طوبي لهم.

سياست گام به گام شياطين

توجه بانوان محترم به اين نکته ي مهم ضروري است که هر چه عفيف تر و پوشيده تر باشند و از حجاب و وقار و متانت بيشتر و حجاب و پوشش بهتري برخوردار باشند، از همه ي مزايا و برکات عفاف و حجاب اسلامي که از اول اين نوشتار تا اين جا بيان شد، بيشتر بهره مند مي شوند و براي پاکي قلب هاي خود و دل هاي مردان، امنيت بيشتر و فرزندان آينده ساز بهتر خواهد بود. ممکن است براي برخي خصوصاً در ابتدا حجاب برتر و يا برترين پوشش، مشکل باشد اما حقيقتش آزادي، آسايش، تکاپو، نشاط روح است و کمال و اعتلاي شخصيت و حفظ محبوبيت را به دنبال دارد.
مضافاً بر اين که استفاده از حجاب متوسط يا حداقل، خطر فريب و گرايش به بدحجابي و بي بندوباري را به همراه دارد. يکي از سياست هايي که شيطان و دشمن براي فريب و اغفال زنان و دختران محجبه و عفيفه ـ و هر انسان پاکي ـ برمي گزيند سياست گام به گام است.
از آن جا که گناه تحميل بر فطرت است، لذا ارتکاب جرم و گناه در ابتدا آن هم به صورت بي پرده، براي انسان دشوار و شکنجه آفرين است، چون حياي فطري مانع تباهي و وجدان بيدار در کمين است. شيطان با در نظر گرفتن همين روحيه، براي نفوذ و هجوم خود، قدم به قدم و آرام آرام آدمي را گرفتار مي سازد، اول حجاب برتر و برترين را بسيار سخت جلوه داده و سپس با مهارت ها و حيله هاي گوناگون، بدحجابي و برخي از اعمال و حرکات و سخنان غيرعفيفانه را در نظر زن زينت آرايي کرده و جرم سنگين و عواقب وخيم آن را سبک و ناچيز نشان مي دهد، تا گناه بزرگ بدحجابي و... دلربا شود.
و ترس از عواقب و عذاب آن از ميان برود، آن گاه به تدريج در لجن زار بدحجابي و مدهاي بي بندوباري و گناهان ديگر فرو رفته و به اسارت شيطان درمي آيد؛ چنان که بسياري از دختران اين گونه آلوده شدند. بنابراين زنان هر چه بيشتر در عفاف و پوشش خود قوي تر و محتاط تر باشند، خطر فريب و حمله شيطان و شياطين به آنان کمتر خواهد بود.

يکي از فلسفه هاي اجتماعي حجاب

خداوند متعال در ادامه آيه به يکي از فلسفه هاي مهم حجاب تصريح کرده و مي فرمايد:
«ذلک ادني يعرفن فا يؤذين»؛ اين حجاب اسلامي براي آن است که زنان با ايمان، به عفاف و حرمت و حرّيت شناخته شوند تا مورد تعرض و مزاحمت افراد فاسق و هوس ران قرار نگيرند.
بر اين اساس عفاف و پوشش کامل و حجاب عفيفانه ي زن مسلمان تجسم حرمت و بهترين سلاح اجتماعي اوست تا افراد شهوت پرست و غافل به فکر تعرّض و اذيت او نيفتند و حتي نامحرمان او را از ديد شهواني ننگرند. افراد منحرف و مفسده جو همواره براي زنان عفيفه و محجبه، حرمت خاص و شخصيت والايي قائل اند و از مزاحمت و سلب امنيت آنان شرم و حيا کرده و به خود اجازه نمي دهند که متعرض آنها شوند و حتي چنين فکر باطلي را در خيال خود نمي پرورانند. به همين جهت پيامبراکرم (ص) مي فرمايند:
إنّما مَثلُ المرأه الصالحه مثلُ الغُرابِ الأعصم الّذي لا يَکادُ يُقدَرُ عليه؛ به درستي که زن وارسته و محجبه و با عفت مانند کلاغ اعصم است که هرگز قدرت و توانايي تسلط بر او نيست. (19)
بنابراين پوشش ديني نه تنها بند و حصار و مايه محدوديت نيست بلکه نشانه ي حرمت و حيثيت زن و موجب مصونيت اوست.
قرآن کريم وقتي در باره ي حجاب سخن مي گويد مي فرمايد: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براي زن که نامحرمان او را از ديد حيواني ننگرند. لذا نظر کردن به زنان غير مسلمان را، بدون قصد تباهي جايز مي داند و علت آن اين است که زنان غير مسلمان از اين حرمت بي بهره اند. (20)
حجاب و عفت زن زينتي است که به او زيبايي اخلاقي و جاذبه ي ظاهري و شخصيت و ابهت معنوي عطا مي کند که نه تنها جنبه ي حوانيت و شهوت مردان جامعه و جوانان هوس ران را تحريک نمي کند، بلکه انسانيت و فطرت ملکوتي آنان را تحريک مي سازد و عقل هاي خفته ي آنان را بيدار مي نمايد، زيرا با اولين برخورد، انسانيت و عظمت و وقار او را مي بينند.
اساساً نمايش جنبه ي انسانيت انسان، محرک انسانيت، بيدار کننده ي عقول و شکوفا کننده ي استعدادهاي ديگران است و نشان دادن بُعد حيوانيت انسان، محرک حيوانيت، و مشتعل کننده ي شهوات و فربه کردن غرايز خود و ديگران است.
از اين رو بانواني که هتک حرمت خويش را روا و به خودآرايي و خودنمايي در جامعه و مجالس عمومي مي پردازند، اول چيزي که ديگران ـ چه پاکان و چه منحرفان ـ در اولين برخورد با آنان مي بينند و به فکر و دلشان خطور مي کند، جنيه ي حيوانيت و هوس انگيز آنان و لذايذ شهواني است، لذا جنبه ي حيوانيت و شهوت مردان نيز تحريک مي گردد و چون چنين زناني نزد مردان بوالهوس حرمت و احترامي ندارند، با جرأت متعرض و مزاحم آنان مي شوند، زيرا رفتار و گفتار و حرکات يا پوشش و آرايش غيرعفيفانه ي آنان به منزله ي چراغ سبزي است که آنان را به سوي خود و ايجاد مزاحمت دعوت مي نمايند؛ به همين جهت مزاحمان به هنگام انتقاد به آنها، مي گويند اگر خودشان نمي خواستند اين چنين نمي آمدند.
جاي شگفتي است که چگونه اين زنان از اطاعت خداي سبحان در باره ي حجاب و عفاف با آن فوايد فراوانش سرباز مي زنند و راضي مي شوند که بسان کودکان خود را مکلف به حکم حجاب ندانند؟! در حالي که فوايد و برکات آن، عايد خود و نسل شان خواهد بود.
نتيجه ي سخنان حکمت آميز قرآن در حريم هاي عفاف اين است که يک بانوي مسلمان بايد لباس شرم و حيا را از خود دور نکرده و همواره بايد تمام اعمال، حرکات، سخنان، نگاه ها و پوشش هاي او براساس معروف و شيوه ي عفيفانه باشد؛ نه براساس منکر و سائقه ي خودخواهانه، و از کارهاي هيجان برانگيز و تحريک زا و طمع پرور دوري جويد و روابط ضروري او با مرد نامحرم با کمال احتياط صورت گيرد. اصولاً زن و مرد وزين از رفتارهاي ناهنجار و پوشش هاي آسيب زا اجتناب مي ورزند. همه ي اين دستورهاي آسماني به اين منطور است که از عوامل مهيج دوري شود تا شرف و انسانيت و محبوبيت زنان و مردان حفظ شده و هدف آفرينش به دست فراموشي سپرده نشود.
بانوان مسلمان بايد مواظب باشند که اين ويژگي ناپسند بدانديشان در وجودشان نباشد، که قرآن کريم در باره ي آنها مي فرمايد:
«ما کانوا يَستطيعونَ السّمعَ و ما کانوا يُبصِرونَ أُولئک الّذين خَسِروا أنفُسهُم...»؛ آنها هرگز ظرفيت و توانايي شنيدن ـ حق را ـ نداشتند و ـ حقيقت را ـ نمي ديدند، آنان کساني هستند که سرمايه ي وجودي خود را باختند.(21)
آري نتيجه ي فرار از حق و حقيقت، چيزي جز از دست دادن استعدادهاي عظيم کمال طلبي در دنيا و قرار گرفتن در زمره ي زيان کاران در سراي آخرت نخواهد داشت. مسلمانان راستين تشنه حق و حقيقت و تسليم در برابر آن هستند و در پيشگاه پروردگارشان خاضع و خاشعند:
«إن الّذين آمنوا و عمِلوا الصّالحات و أخبَتوا إلي ربّهِم أُولئک أصحابُ الجنّهِ هُم فيها خالدون»؛ کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند آنها اهل بهشتند در حالي که جاودانه در آن خواهند ماند. (22)

4ـ عفت در کردار

وظيفه ي ديگر زنان پرهيز از اعمال و رفتارهاي جلب توجه کننده و غيرعفيفانه است.
«ولا يَضربنَ بِأرجُلِهنّ لِيُعلم ما يُخفينَ من زينتهنّ»؛ زنان در موقع راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زنينت پنهانشان دانسته شودـ و صداي خلخالي که بر پاي دارند به گوش برسد. (23)
آنان بايد در رعايت عفاف و پرهيز از امور جلب توجه کننده ي مردان، بيشتر دقت و احتياط بکنند که حتي با صداي زينت پنهاني خود عامل انحراف فکرها و تباهي دلها نگردند.
منظور اين است که اعمال و رفتار و پوشش زنان و استفاده ي آنان از وسايل زينتي و آرايش و عطر و بوي خوش نبايد به نحوي باشد که باعث جلب توجه و تحريک مردان گردد، بلکه بايد عفيفانه و خداپسندانه باشد، چرا که مقتضاي نهي در آيه، حرام و گناه کبيره است.
در پايان آيه همه ي اهل ايمان را دعوت به بازگشت و رجوع به خداوند در سايه ي عمل به دستورهاي کمال آفرين و آرامش بخش او مي کند و مي فرمايد:
«تُوبوا إلي اللهِ جميعاً أيُّه المؤمنونَ لعلّکُم تُفلحون»؛ اي مؤمنان به سوي خدا توبه کنيد شايد که رستگار شويد.
از گناهان خود توبه کنيد و با قدرت و قوت هر چه بيشتر به آن چه که خداوند بر شما نازل کرده عمل کنيد که خوشبختي و سعادت دنيا و آخرت فقط در گرو همين است، زيرا از سوي او آمده ايد و به سوي او خواهيد رفت و همان خدايي که حاضر و ناظر به اعمال و رفتار و گفتار و نيّات شماست، در آخرت حسابگر و حاکم خواهد بود؛ چنان که حضرت علي (ع) مي فرمايند:
إتّقوا معاصي اللهِ في الخلواتِ فإنّ الشاهِد هُو الحاکِمُ؛ خود را از نافرماني هاي خداوند در خلوتگاه ها نگه داريد، زيرا آن کسي ـ خداوند متعال ـ که شما را مي بيند همان، حاکم و قاضي محکمه در قيامت است. (24)
نتيجه اين که دين مقدس اسلام براي پوشش بانوان دو وظيفه مقرر فرموده: يک کميت پوشش که بايد تمام بدن از سر تا پا را بپوشاند جز صورت، دست ها تا مچ با شرايطي که بيان شد، پوشش اين اعضا واجب نيست گر چه خوب و شايسته است و دوم کيفيت پوشش که بايد زينتي و بدن نما و زننده و تحرک کننده نباشد.
از آن جا که شاهداني که در اين عالم ناظر به اعمال انسان هستند در قيامت شهادت و گواهي بر اعمال نيک مؤمنان و جرائم گنهکاران مي دهند، لذا بي توجهي زنان به اين دو وظيفه که کميت و کيفيت پوشش و حجاب عفيفانه اسلامي است، موجب مي شود به مقتضاي آيات شهادت اعضا در آخرت، اعضا و جوارحي که مکشوف نموده و به نمايش گذاشته اند در دادگاه عدل الهي بر ضد آنها شهادت بدهند و به گناهاني که مرتکب شدند اعتراف نمايند؛ در نتيجه به حقيقت و نتيجه گناهانشان گرفتار عذاب شوند، چنان که مي فرمايد:
«اليومَ نختِمُ علي أفواهِهِم و تُکلّمُنا أيديهِم و تَشهدُ أرجُلُهم بما کانوا يَکسِبون» امروز ـ روز قيامت ـ بر دهان هاي مجرمان مهر مي نهيم و دستانشان با ما سخن مي گويند و پاهايشان اعمالي را که ـ در تجارت خانه دنيا ـ کسب کرده اند شهادت مي دهند. (25)
و در آيه ي ديگر مي فرمايد:
شَهِد عليهِم سَمعُهُم و أبصارُهُم و جُلودِهُم بما کانوا يَعملون و قالوا لِجُلودِهِم لِمَ شَهدتُم علينا قالوا أنطقنا اللهُ الّذي أنطق کُلّ شيءٍ» گوش ها و چشم ها و پوست هاي آنان بر کارهاي زشتي که انجام مي دادند گواهي مي دهند، آنان به پوست هاي خود مي گويند چرا بر ضرر ما شهادت مي دهيد، در پاسخ مي گويند همان خدايي که هر موجودي را به سخن آورده ما را نيز به سخن آورد. (26)
نه تنها اعضاي ظاهري بلکه جوانح باطني؛ يعني عقل و دل نيز از درون مراقب اعمال در دنيا و شاهد در قيامت است. انسان با يک احساس فطري پاک درک مي کند که ناظر و نگهباني در درون، تمام اعمال و گفتار او را زير نظر دارد؛ به همين جهت در آخرت، دل و عقل در کنار چشم و گوش مورد سؤال واقع مي شود و بر ضرر گنهکار شهادت مي دهند:
«إنّ السّمعَ والبَصرَ والفُؤادَ کُلّ أولئک کان عنهُ مسئولاً». (27)
بر اين اساس امير مؤمنان علي (ع) مي فرمايند:
بدانيد اي بندگان خدا، براي شما مراقباني از نفوستان در کمين اند ـ و بر همه ي شئون حيات شما نظارت مي کنند ـ و چشماني از اعضايتان هست که شما را مي بينند و نگهبانان صادقي هست ـ فرشتگان ـ که کردارها و عدد نفس هاي شما را ثبت و ضبط مي کنند. (397)

5ـ عفت در گفتار

از وظايف ديگر بانوان، لزوم رعايت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم است؛ قرآن کريم در اين باره مي فرمايد:
«فَلا تَخضعنَ بِالقولِ فَيطمعَ الّذي في قلبهِ مرضٌ و قُلن قولاً معروفاً»؛ [با مردان] با ناز و نرم و لحن هوس انگيز سخن نگويد که بيماردل [در شما] طمع کند و سخن نيک و شايسته اي که عقل و وحي آن را به رسميت شناخته است بگوييد. (28)
صدر اين آيه اشاره به کيفيت سخن گفتن و حرمت صحبت کردن با ناز و عشوه و کج کردن زبان دارد و ذيل آن مربوط به محتواي سخن است که بايد شايسته و مورد رضايت خداوند متعال و پسند عقل سليم باشد. خلاصه بايد کيفيت صحبت و محتواي سخن، عفيفانه و خداپسندانه باشد؛ عادي و معمولي صحبت کنيد و سخن حق و خوب نيز بگوييد و از هر گونه سخنان غير ضروري و بيهوده، باطل و مخالف شرع و شهوت انگيز و گناه آلود اجتناب کنيد، که رعايت اين امر موجب حفظ شخصيت و امنيت جسمي، جنسي و عِرضي شما مي شود.
مراد از بيمار دل و طمع او: «فيطمع الذي في قلبه مرض» کسي است که در اثر فقدان يا ضعف ايمان از سلامت روحي و رواني و اعتدال نفساني و غريزي برخوردار نمي باشد و نمايش جاذبه هاي زنانه و صحبت و سخنان هوس انگيز زنان غير وزين، او را به فکر گناه و طمع فحشا انداخته و امنيت چنين زناني را به خطر مي اندازد.
گر چه آيه ي فوق و آيه ي بعد از آن ـ که مربوط به حرمت خودآرايي و خودنمايي مي باشد و اين عمل زشت را جاهلانه و هم چون جاهليت قديم قبل از ظهور اسلام مي شماردـ خطاب به زنان پيامبراکرم (ص) مي باشد، اما همان گونه که مفسران عالي قدر فرموده اند دستورهايي که در اين دو آيه آمده عموميت دارد و شامل همه ي زنان مي شود؛ چنان که تأمل و دقت در اين آيات و ويژگي هاي مشترک زنان اين مدعا را اثبات مي کند، زيرا نرمش و خضوع در صحبت کردن و خودنمايي دو خصيصه اي است که مشترک بين تمام زنان است و بايد در پرتو ايمان و عفت، کنترل و تعديل شود و زنان بايد از استفاده از اين دو خصلت زنانه در برابر نامحرمان و افراد جامعه پرهيز نمايند، تا امنيت آنان در برابر بيماردلان هوس ران محفوظ و قلوب و افکار مردان از تباهي و انحراف سالم بماند؛ چنان که نيک و معروف بودن محتواي سخن نيز مورد نياز همه ي زنان مي باشد و اختصاص به زنان آن حضرت ندارد.
علاوه بر اين که در آيه ي بعدي به دنبال نهي از خودنمايي در جامعه، امر به اقامه نماز و پرداخت زکات و اطاعت از خداوند متعال و رسول اکرم (ص) شده است. اين دستورهاي سه گانه با توجه به اين که تکاليف عمومي است، نشانه آن است که وظايف فوق اختصاص به همسران پيامبر(ص) ندارد و براي عموم زنان است و اگر زنان حضرت در اين آيات مورد خطاب قرار گرفته اند، به عنوان تأکيد بيشتر براي آنان در رعايت اين دستورهاي الهي است؛ به همين جهت در صدر اين آيات به آنان مي فرمايد: «لَستُنّ کَاَحد من النّساء إنّ اتّقين»؛ شما همانند يکي از زنان عادي نيستيد در صورتي که تقوا پيشه کنيد.
اين تأکيد بيشتر نسبت به همسران حضرت به خاطر جنبه ي الگويي آنان براي زنان ديگر است، زيرا آنها به دليل انتساب به پيامر (ص) و قرار گرفتن در کانون وحي، بايد از يک سو حرمت آيات الهي و آن حضرت را رعايت بکنند و از سوي ديگر الگو و سرمشق خوبي براي زنان باشند؛ مانند اين که به دانشمندان و علما سفارش شود که مواظب باشيد عملي که مورد رضاي خداوند متعال نيست از شما صادر نشود؛ اين توصيه بدان معنا نيست که عمل غير خداپسندانه براي ديگران جايز است، بلکه مقصود اين است که علما از يک سو به خاطر ارتباط بيشتر با آيات قرآن و روايات امامان معصوم عليهم السلام و از سوي ديگر جنبه ي الگويي و هدايت گري آنان براي مردم، بايد به مراتب بيشتر مواظب اعمال و رفتار خويش باشند.
ضمناً از «فيطمع الذي...» استفاده مي شود که منطق نيرومند اسلام اين است که هر رفتاري از زنان ـ از جمله بدحجابي و خودنمايي ـ که بذر شهوت و طمع را در دل هاي مردم بروياند ممنوع و حرام مي باشد و بايد گفتار و رفتار آنها هدف دار و از احساس و فضيلت خواهي آنان نشأت بگيرد نه از رذيلت خودخواهي.
يکي از عوامل مهم تربيت ساز و عفت پرور در ابعاد گوناگون خصوصاً در زمينه ي گفتار و سخن، توجه به دو آيه ي ذيل و نصب العين قرار دادن آن دو در حيات خويش است که قرآن مجيد در مقام هشدار و تهديد مي فرمايد:
«ما يَلفظُ مِن قولٍ إلاّ لَديهِ رقيبٌ عَتيدٌ»؛ انسان هيچ سخني را بر زبان جاري نمي کند مگر اين که نزد او فرشته اي مراقب و آماده براي انجام مأموريت ـ و نوشتن آن ـ است. (29)
در قيامت نيز زبان گناه کاران در کنار ساير اعضا، بر ضرر او شهادت و گواهي مي دهند:
«يَوم تَشهدُ عليهِم ألسِنتُهُم و أيديهِم و أرجُلُهم بما کانوا يَعملون»؛ روزي که ـ قيامت ـ زبان ها و دست ها و پاهاي آنان به گناهاني که انجام داده اند گواهي مي دهند. (30)

خودنمايي در جاهليت قديم و جاهليت مدرن

همان گونه که بيان شد، زنان عرب قبل از ظهور اسلام داراي پوشش و حجاب شايسته نبودند و با آشکار کردن زينت ها و نمايش برخي از اندام خويش در جامعه حاضر نمي شدند. اين وضع با تجلي خورشيد تابان اسلام نيز ادامه داشت و آيات و دستورهاي الهي به تدريج در شرايط و موقعيت هاي مناسب نازل و بر مردم ابلاغ مي شد، تا اين که زمينه ي نزول آيات وجوب حجاب و حرمت خودنمايي در جامعه و مجالس عمومي آماده شد و آياتي که گذشت به مردم، به ويژه زنان ابلاغ شد.
اما به دليل اهميت موضوع که بي توجهي به آن باعث فساد اخلاقي فردي و اجتماعي و تباهي ارزش هالي راستين انساني و الهي و جايگزين شدن ضدارزش ها و حتي تلقي ارزش از آنها مي گردد، پروردگار عالم مجداً آن را با لحن توبيخ آميز و هشدار دهنده اي مورد تأکيد قرار مي دهد، اما ـ چنان که در بحث قبل گفته شد ـ به دليل موقعيت خاص و خطير زنان پيامبراکرم (ص) خطاب را متوجه آنان مي فرمايد؛ ولي در واقع همه زنان مخاطب آيه هستند و به اصطلاح يک تير و دو نشان است، چنان که مي فرمايد:
«و قَرنَ في بُيوتِکُنّ و لا تبرّجنَ الجاهليّهِ الأولي»؛ در خانه هاي خود قرار بگيريد و همانند دوران جاهليت نخستين ـ که زنان به منظور خودنمايي از منزل خارج مي شدندـ در ميان مردم ظاهر نشويد. (31)
منظور از «قرن في بيوتکن» اين نيست که زن به طور کلي در خانه بنشيند، بلکه اين است که براي خودنمايي و نمايش جاذبه هاي زنانه در ميان مردم که عامل تضعيف و سقوط ارزش هاي الهي و انساني است حاضر نشود، به قول استاد شهيد آيت الله مطهري:
تاريخ اسلام به صراحت گواه است که پيامبر اکرم (ص) زنان خود را به سفر مي بردند و آنان را از بيرون شدن از خانه منع نمي فرمود. مقصود از اين دستور آن است که زن به منظور خودنمايي از خانه بيرون نشود و مخصوصاً در مورد زنان پيغمبر اکرم (ص) اين وظيفه سنگين تر و مؤکدتر است. (32)
چنان که سيره ي حضرت زهرا (ع) نيز اين بود که به هنگام نياز و ضرورت، در جامعه حضور شرعي، صحيح و عفيفانه داشتند، نه حضور با پايين آمدن ارزش و شخصيت زن، از بين رفتن عفاف و پايمال شدن ارزش ها و حريم ها. حضرت زينت (ع) نيز که در دامن مظهر آن بانوي بزرگ اسلام و مادر نمونه پرورش و تربيت يافته بود با حضور عفيفانه و حفظ ارزش هاي در کربلا و... درخشيد و سازنده ي حادثه ي عاشورا و حافظ اهداف بزرگ قيام حسيني گشت و به جوامع، بيداري و هوشياري و حيات معنوي بخشيد و خواهد بخشيد.
«تبرّج» به معناي ظاهر شدن در ميان مردم است. برج ساختمان هاي بلند نيز از همين ماده است، زيرا هميشه در برابر ديدگان مردم ظاهر است.
مقصود از جاهليت نخستين (الجاهليه الولي)ـ چنان که تفاسير مي گويند ـ جاهليت قبل از بعثت رسول گرامي اسلام (ص) بوده که در آن عصر وضعيت پوشش زنان، عفيفانه و خداپسندانه نبوده است، در حالي که موضوع عفاف و حجاب زنان، حکم و فرمان مشترک فطرت تمام انسان ها و شريعت تمام اديان الهي مي باشد.
بنابراين طبق اين آيه، خودآرايي و خودنمايي و بدحجابي زنان، عمل جاهلانه اي است که زنان عصر جاهليت قديم به آن مبتلا بودند و زنان مسلمان نبايد زير بار چنين ننگي بروند. ضمن اين که تعبير به جاهليت نخستين نشان مي دهد که جاهليت ديگري همانند جاهليت قبل از اسلام در پيش است و اين در حقيقت يکي از پيش گويي هاي قرآن کريم است، که کاملاً با عصر ما منطبق مي باشد و بلکه جاهليت اين عصر به اصطلاح متمدن به مراتب شديدتر و بدتر و حتي به صورت مدرن است که مظاهر وحشتناک آن در دنياي غرب و کشورهاي متمدن مادي گرا مشهود مي باشد.
متأسفانه جوامع اسلامي و جامعه اسلامي ايران نيز تا حدودي تحت تأثير فرهنگ مبتذل غرب قرار گرفته و بعضي از زنان و مردان مسلمان با فراموشي فرهنگ غني اسلام و مخالفت با فرمان پروردگار عالم در باره ي وجوب حجاب عفيفانه و غيرت مردانه، پيرو فرهنگ بيگانه شده اند و ننگ جاهليت مدرن را به جان خريدند چنان که از امام صادق (ع) از پدر بزرگوار شان امام باقر (ع) در تفسير اين آيه مورد بحث:
«ولا تبرجن تبرج الجاهليه الأولي»؛ چنين آمده که فرمودند: اي ستکون جاهليه اخري؛ يعني به زودي جاهليت ديگري خواهد آمد. (33)

لاقيدي، خودنمايي و سه دوره ي خطرناک فراروي امت اسلامي

اين پيش گويي قرآن، در فرمايش پيامبر (ص) که مرتبط با وحي و متصل با منبع بي نهايت علم الهي مي باشد، به صورت شفاف تر آمده است که نشان مي دهد سه دوره ي بسيار خطرناک، امت اسلامي را فرا مي گيرد؛ به گونه اي که هر دوره اي نسبت به دوره ي قبل فجيع تر است، آن جا که مي فرمايد:
كَيف بِكُم إذا فَسدت نساءُكم و فَسق شَبابُكم و لَم تأمُرو بالمعروف و لم تنهوا عن المنكر؟ فقيل له: و يكونُ ذلك يا رسول الله؟ فقال: و شرُّ من ذلك، كيف بكم إذا أمرتم بالمنكر و نهيتم عن المعروف؟ فقيل له: يا رسول الله و يكون ذلك؟ قال نعم و شرّ من ذلك، كيف بكم إذا رأيتم المعروف منكراً والمنكر معروفا؟؛چگونه است شما را آن زماني که زنان شما فاسد مي شوند و جوانان شما فاسق مي گردند و حال آن که امر به معروف و نهي از منکر نمي کنيد؟ به حضرت گفته شد آيا چنين مي شود يا رسول الله؟ پيامبر فرمودند: بدتر از آن نيز مي شود. چه مي شود شما را زماني که به کارهاي بد فرمان مي دهيد و از کارهاي نيک باز مي داريد؟ باز به حضرت گفته شد: يا رسول الله آيا چنين چيزي مي شود؟ پيامبراکرم فرمودند: بله، بدتر از آن هم مي شود. چگونه مي شود بر شما آن زمان که نيکي ها در نظر شما بد و زشتي ها در نظرتان نيک جلوه مي کند؟ (34)
ترتيب اين سه مرحله ي بسيار تلح و ناگوار در فرمايش غيبي پيامبر اکرم (ص) که از فاسد شدن زنان شروع و به منقلب شدن ارزش ها و ضدارزش ها ختم مي شود، کاملاً طبيعي و منطقي و مرتبط با يگديگر مي باشد که درخور دقت است، زيرا وقتي زنان بالاخص جوانان آنها در اثر عوامل گوناگون، از جمله فريب الفاظ زيبا و دل پسند و شعارهاي فريبنده ي شياطين، فراموشي مقام با عظمت زن، دوري از فرهنگ غني قرآن و تربيت ناصحيح خانوادگي، اعتلاي شخصيت خود را در بي حجابي و بدحجابي و خودآرايي و خودنمايي در جامعه و دوست شدن با پسران و امثال اين امور پنداشتند ـ که اولين حرکت هاي فاسدانه و فاسقانه است ـ و از طرفي فريضه ي حياتي امر به معروف و نهي از منکر از سوي زنان عفيفه و مردان مسلمان در اين باره، ترک و فراموش گشت، جوانان که شهوت جنسي آنان بيدار گشته، در اثر جاذبه هاي به نمايش گذاشته شده ي زنان تحريک گشته و با طغيان و سرکشي غريزه، به وادي شهوات و ارتباطات نامشروع مي افتند و در نتيجه، زنان فاسد و جوانان فاسق مي گردند.
با ادامه ي اين حوادث ناگوار در دوره اول، کم کم دوره دوم فرا مي رسد. در اثر ترک امر به معروف و نهي از منکر، فساد زنان و فسق جوانان افزايش و ادمه يافته و همين امر علت تحقق دوره دوم مي شود. در اين دوره جرأت بر فساد و فسق افزايش يافته و قبح و زشتي برخي از گناهان به ويژه گناه بزرگ و مستمر بدحجابي ها و خودنمايي ها و روابط دختران و پسران از بين مي رود؛ به گونه اي که به چنين گناهان و منکراتي امر مي شود و غيرت و عفت و پاکي و حجاب دختران عفيف و پسران غيور مورد نهي و ملامت و تمسخر زنان فاسد و فريب خورده و مردان کم غيرت يا بي غيرت و ضعيف الايمان قرار مي گيرد، اما اين جا آخر کار نيست.
باز در اثر افزايش و ادامه اين وضع در دوره ي دوم مخصوصاً با ترک فريضه امر به معروف و نهي از منکر از سوي خوبان و مسئولان جامعه و سياه بودن کارنامه ي آنها نسبت به اين واجب بزرگ الهي، به تدريج دوره ي سوم، که معلول دوره دوم و فرزند ناخلف و ميوه ي تلخ آن است، پديد مي آيد.
در اين دوره به خاطر بيگانه شدن از فرهنگ ناب اسلام، افزايش گناهان، استمرار فسادها و فسق ها و آلودگي و تاريک دلها، حس تشخيص حق و باطل بسياري از افراد جامعه به ويژه زنان و دختران فاسد و مردان و جوانان فاسق از بين رفته و دگرگون مي گردد؛ ارزش ها در نظر آنها تبديل به ضدارزش و ضدارزش ها تبديل به ارزش مي شود؛ تقوا، حيا، عفاف و حجاب اسلامي زنان که فرمان فطرت و شريعت و طاعت پروردگار عالم است، عيب و ضدارزش محسوب شده و ولنگاري و بدحجابي و ضعف يا فقدان غيرت و عفت، که ضد ساختار و آفرينش انسان و مخالف دستورهاي الهي است و خشم و غضب خداوند سبحان را برمي افروزد، نيک و ارزش و نشانه ي شخصيت و آزادي و روشن فکري و نظاير اين عناوين جذاب شمرده مي شود.
دوستي دختران و پسران مدال افتخار شمرده شده و علامت قهرماني و نشانه ي شجاعت حساب مي شود و دختران و پسران با عفت و حيا که افتخار و قهرماني خود را با الهام از عقل و وحي، در غلبه بر هوس و شهوت و اطاعت از خداوند متعال و پيروي از ارزش هاي راستين مي دانند و از دوستي با غير هم صنف خود دوري مي جويند، هدف سلاح سرد و مورد تمسخر ساده لوحان غافل قرار گرفته و افراد اُمّل، بي عرضه، مرتجع و عقب افتاده، ناموفق، غيرمتمدن، بي فرهنگ و... معرفي مي کنند، اما متأسفانه بعصي از عزيزان جوان و نوجوان پاک و با حيا نيز تحت تأثير القائات جاهلانه و بي دليل و منطق قرارگرفته و خود را باختند.
با اين که اهل حقيقت هيچ گاه نبايد تحت تأثير القائات شيطاني قرار گيرند و از تمسخر و سرزنش نابخردان ملامت کننده نهراسند؛ «ولايَخافونَ لومهَ لائمٍ». (35)
چه قدر جاي تعجب و تأسف است که کار بعضي از زنان و مردان و جوانان بدان جا برسد که پاکي و طاعت خداوند متعال نزد آنان جرم و عيب تلقي شده و پاکان و بندگان مطيع الهي مطرود آنان شوند و بي حيايي و مخالفت با خداي مهربان نزد آنها ارزش مند و نشانه ي رشد فکري و فرهنگي و شخصيتي باشد!

سلاح سرد مستکبران در تاريخ

استفاده از سلاح سرد موضوع تازه اي نيست، تاريخ حکايت از آن مي کند که اين منطق موهوم در برابر پيامبران و انوار مقدس چهارده معصوم عليهم السلام و پيروان راستين مکتب آنها و حتي در باره ي آيات و دستورهاي آسماني وجود داشته است. مستکبران در طول تاريخ قبل از سلاح گرم، جهت رسيدن به مقاصد شومشان، از سلاح سرد استفاده مي کردند؛ سلاح آنان در باره انبيا عليهم السلام از قبيل تکذيب و انکار، تمسخر و استهزا، تهمت به ساحر، مجنون، کاهن، شاعر و نحس بوده است (36) در برابر مؤمنان پاک هم با تمسخر و تحقير با خنده و اشاره چشم و بالا انداختن ابرو و تهمت به گمراهي برخورد مي کردند و آنان را افراد فرومايه، ظاهربين، ناآگاه، کوتاه فکر و نحس مي دانستند؛ (37) هم چنان که آيات و احکام الهي را نيز خرافات و افسانه و تعليمات بشري ـ نه آسماني ـ معرفي و آنها را استهزا مي کردند. (38)
اهداف آنان در اين روش نابخردانه، محو دين و توحيد از ريشه، ايجاد مشکلات بر سر راه اهداف والاي ديني، تزلزل در ايمان پيروان و شست و شوي مغزي ساده لوحان، ايجاد شک و ترديد در نسل نوخاسته و جوان و ممانعت از ايمان آوردن ديگران، بوده و امروزه نيز چنين است.
اما هيچ گاه ابر تيره استکبار و عناوين موهوم و بي اساس نتوانسته براي هميشه چهره تابان خورشيد حق و حقيقت را بپوشاند، بلکه با رسوايي و سرگرداني و استهزا يا هلاکت مستکبران و پيروان فريب خورده آنها اين عناوين به همراه خود آنان به زباله دان تاريخ ريخته شده و خواهند شد و نور مقياس هاي سنجش فضيلت، روشن گر افکار و انديشه ها شده و مي شود.(39) در آخرت نيز همان مستکبران و اغفال شدگان آنان مورد تمسخر مؤمنان قرار گرفته و جهنم جايگاه آنها خواهد بود. (40)
بر اين اساس امروزه پيروان راستين مکبت اسلام؛ خصوصاً دختران که همواره مورد انواع هجمه هاي ناجوانمردانه و روبه صفتانه استکبار و مکاران زمان قرار گرفته اند، بايد مواظب باشند که فريب آنان را نخورند، و شک و ترديد در دل راه ندهند که هميشه حق و حقيقت از ناحيه پروردگارشان صادر مي شود: «الحَقُّ مِن ربّک فلا تکوننّ مِن الممترين». (41)
سعي کنند در سايه ي صبر و استقامت و استمداد از خداوند متعال از اين آزمون الهي سرافراز بيرون آيند؛ چنان که خداي سبحان به پيامبر (ص) مي فرمايد:
«إصبر علي ما يقولون». (42) و هم چون نيکان تاريخ ـ به ويژه پاکاني همانند حضرت يوسف (ع) و حضرت مريم عليهاالسلام و حضرت لوط عليه السلام و پيروان پاک و پاک دامن او که به جرم عفت و پاکي و ايمان، مطرود يا به زندان و تبعيد محکوم شدند، اما سرانجام پيروز گشته و نام و يادشان در آسمان دلها و صحنه تاريخ براي هميشه مي درخشد، ـ اسم خود را در تاريخ به عظمت ثبت و ضبط نمايند، چرا که عاقبت و پيروزي با افراد با تقوا و پرهيزکار است: «والعاقبهُ للمتّقين» (43) در غير اين صورت هم صدا و همراه با دشمنان خود و دين خدا شده و از زيان کاران خواهند بود:
«لا تکوننَّ مِن الّذين کذّبوا بِايات الله فتکون من الخاسرين»؛ از آنها نباش که آيات و دستورهاي خدا را تکذيب کردند ـ هر چند در مقام عمل يعني تکذيب عملي ـ که از زيان کاران خواهي بود. (44)

هواپرستي و دگرگون شدن ابزار شناخت و ارزش ها

قرآن کريم در مقايسه بين افرادي که در زندگي خردمندانه و حرکت به سوي هدف آفرينش، از شناخت صحيح و دليل هاي قطعي عقلي و شرعي برخوردارند و گروهي که در اثر تکرار گناه و هواپرستي و فراموشي هدف، ابزار تشخيص حقايق و قدرت تمييز و تفکيک حق و باطل را از دست داده و قادر به تشخيص و شناخت واقعيت ها نيستند و از حقيقت، منحرف و با رؤياها و اوهام و خيالات پوچ زندگي مي کنند، مي فرمايد:
«أفمن کان علي بيّنهٍ مِن ربّه کمن زُيّن له سوءُ عمله واتّبعوا أهواءهم»؛ آيا کسي که دليل روشني از طرف پروردگارش دارد، همانند کسي است که زشتي عملش در نظرش زيبا و تزيين شده و پيروي از هواهاي نفساني ـ خواسته هاي غير منطقي ـ مي کند. (45)
مهم ترين موضوع حياتي و سرنوشت ساز، که رمز زندگي گوارا و سعادت مندانه مي باشد، شناخت و ارتباط با واقعيات است. براي تحقق اين هدف، خداوند انسان را به ابزرا شناخت دروني ـ قلب و عقل و خيال ـ و بيروني ـ حواس ظاهر ـ مجهز نمود. اين ابزار پل ارتباطي انسان با حقايق جهان است. استفاده به موقع و بجا از آنها باعث مي شود به تدريج پرورش و رشد يافته و قوي تر و دقيق تر گردند و توانايي انسان بر شناخت واقعيات و تشخيص حق و باطل و ارزش و ضدارزش افزايش يابد.
اما بهره برداري نادرست انسان از آنها، در آغاز ـ که قلب آدمي پاک و وجدان، بيدار و عقل، واقع بين است ـ هنگام ارتکاب گناه، ناراحت گشته و دچار عذاب وجدان مي شود که به تدريج قبح و زشتي عمل، در اثر تکرار از ميان رفته و ناراحتي و عذاب وجدان کم رنگي مي شود. استمرار و عادت به آن، انسان را به مرحله ي بي تفاوتي و چه بسا توجيه و فريب وجدان مي رساند؛ به طوري که قبح و زشتي آن عمل ناشايست در نظرش از بين مي رود و از عذاب وجدان که اولين محکمه عدل الهي در دورن آدمي است رها مي شود.
اگر از اين مقدار نيز فراتر رود به جاي تنبّه ، توبه و بازگشت به خويشتن، بيشتر به گناه آلوده گردد، حس تشخيص او دگرگون شده و آن عمل زشت و گناه، به خاطر هماهنگ بودن با هوس و شهوت، در نظرش زيبا و خوب جلوه مي کند و آن را يک ارزش و نشانه ي رشد فکري و شخصيتي مي پندارد، اما نمي داند که مشغول خودکشي تدريجي روحي و رواني است؛ در چنين حالتي معمولاً موعظه و نصيحت ديگران نيز در او اثرگذار نبوده و چه بسا باعث ناراحتي او هم مي گردد، زيرا خود را مُحق و درست کار و عمل زشت خود را حق و نيک مي پندارد.
حال اگر گناه به شکل علني و آشکار در اجتماع باشد؛ همانند خودآرايي و خودنمايي زنان، علاوه بر خودکشي تدريجي روحي، کشتار انسانيت به صورت تدريجي و گام به گام نيز تحقق خواهد يافت، زيرا اگر گناه آشکار انجام شود و کسي جلوگيري نکند، کم کم به دين و شخصيت و انسانيت همه ـ جز قليلي ـ ضرر خواهد زد. امام صادق به نقل از جد بزرگوارشان پيامبراکرم (ص) فرمودند:
إنّ المعصيه إذا عمِل بِها العبدُ سِرّاً لَم تَضُرُّ الاّ عامِلها، و إذا عمل بها علانيهً و لم يُغيّر عليهِ أضرّتِ الغامّه؛ مسلماً هنگامي که انسان گناه را پنهاني انجام دهد، فقط به او ضرر مي زند، ولي زماني که آشکارا در بين مردم مرتکب و غيرت ورزيده نشودـ افراد جامعه غيرت ديني يا ناموسي نورزند و جلوي او را با امر به معروف و نهي از منکر نگيرندـ آن گناه به همه ي افراد جامعه ضرر مي زند.
سپس امام صادق (ع) مي فرمايند:
و ذلک إنّه يُذِلُّ بِعملهِ دين اللهِ و يقتدي بِهِ اهل عَداوه الله؛ و اين به خاطر آن است که او در اثر گناه آشکار خود، دين الهي را تحقير و خوار نموده و به دشمنان خداوند در اين عمل غير مشروع اقتدار کرده است. (46)
اين حديث بسيار پرمعنا نشان مي دهد که انسان حق ندارد به هر پندار و بهانه اي، مثل آزادي [غيرمعقول] عمل زشت خود را به جامعه بکشاند. در غير اين صورت علاوه بر آسيب بر خود، به جامعه و ديانت و معنويت آن نيز ضربه مي زند، زيرا افراد جامعه به آن عمل ـ که بر خلاف دين است ـ آلوده مي شوند و چه بسا يک ارزش تلقي مي شود و اين آلودگي سرآغاز آلودگي به بسياري از گناهان مي شود و چهره ي پرفروغ دين نيز در نزد جامعه ضعيف خواهد شد و بدين ترتيب دين بزرگ خداوند متعال به تحقير و انزوا کشيده مي شود و اساس انسانيت متزلزل مي گردد.
اين جاست که نيکان و پاکان براي غربت اسلام و صاحب آن، حضرت امام مهدي (عج) مي گريند، چرا که همان ديني که با طلوع افتخار آفرين خود، شخصيت انسانيت و حقوق پايمال شده زنان را احيا کرد، امروزه بعضي از آنان عملاً عامل تحقير و انزواي آن شده اند!
هر اندازه جامعه به گناه و هوس مبتلا شود و از انسانيت دور شود، از دين فاصله گرفته و نسبت به خدا و آيين بزرگ او و خويشتن، بي ادبي و خيانت کرده است، چرا که دين اسلام آيين انسانيت است و انسانيت و فضايل انساني و الهي جز در پرتو اسلام تحقق پيدا نمي کند.
بنابراين جامعه همانند کشتي است که اگر کسي به بهانه آزادي بخواهد زير پاي خود را سوراخ کند و ديگران مانع او نشوند آب وارد کشتي و همه شده و همه را در کام دريا و مرگ فرو مي برد.
از اين جا روشن مي شود که حقيقت پوشش اسلامي حمايت و حراست از دين و انسانيت و مروّج آن است؛ به همين جهت در برخي از کشورهاي غربي، با آن مخالفت کرده و از حضور دختران و زنان محجبه مسلمان در کلاس هاي درس و شغل هاي دولتي ممانعت مي ورزند.
آن گاه مصيبت و بدبختي به اوج خود مي رسد که انسان مدتي نه به يک گناه، بلکه به انواع گناهان و هواپرستي ها آلوده شود و ابزار شناخت خود را در مسيرهاي باطل و انحرافي به کار بيندازد؛ مثل اين که قوه عقل و خيال را به انديشيدن در امور باطل و هوس ها و شهوات، چشم و گوش را به ديدني ها و شنيدني هاي زشت و حرام عادت دهد و ساير اعضا و حواس نيز به استخدام غرايز حيواني درآيند؛ در اين صورت آثار بسيار بدي روي ابزار تشخيص و شناخت او مي گذارد؛ قلب و فکر، به تدريج سلامت و اعتدال خود را از دست داده و بيمار مي گردند؛ آثار گناهان، قلب او را سياه کرده و پرده هاي هوس و غفلت و رذايل اخلاقي جلوي شناخت و درک صحيح عقل را مي گيرند و مانع مشاهده ي چهره ي واقعيت ها مي گردند. آن گاه به همان ميزان چشم حق بين و گوش حق شنوا و زبان حق گوي خود را از دست خواهد داد و کم کم ارزش ها را ضدارزش و ضدارزش ها را ارزش مي پندارد؛ به گونه اي که گاهي به اعمال زشت خود افتخار مي کند.
دگرگوني ارزش هاي الهي و انساني، که در اثر اصرار بر گناهان و از دست دادن نعمت هاي ابزار تشخيص حاصل مي شود، در دنيا نتيجه اي جز زندگي سخت و نکبت آميز (47) و تحيّر در تاريکي بي راهه هاي حيات و انکار و تکذيب آيات و احکام دين و قرآن نخواهد داست و اين خطرناک ترين حالتي است که انسان گنه کار را تهديد مي کند؛ چنان که قرآن کريم در اين باره هشدار داده و مي فرمايد:
«ثُم کانَ عاقِبهُ الّذينَ أساؤُا السُّؤي أن کذّبوا بِآيات الله و کانوا بها يَستَهزؤُن»؛ سپس سرانجام کساني که اعمال بد مرتکب مي شدند به آن جا رسيد که آيات خداوند را تکذيب کردند و آنها را به استهزا و تمسخر گرفتند. (48)
اگر اسلام عزيز سفارش مي کند انسان پس از گناه سريعاً استغفار و توبه ي نصوح کرده و آثار سوء آن را از قلب و دل با آب توبه شست و شو داده و برطرف نمايد و از تسويف و تأخير توبه که عامل تباهي شخصيت، نزول بلا و عذاب و قرارگرفتن در کام مرگ و هلاکت در بسياري از افراد و ملت ها شده، جداً خودداري نمايد، به خاطر اين است که قبح و زشتي گناه در نظر او از بين نرود و يا نيک و زيبا جلوه نکند و خلاصه ابزار شناخت و قوه ي تمييز، بيمار يا واژگون نشوند و از حيات انساني و تکامل روحي محرم نگردند.
بنابراين فقط در سايه ي ايمان قوي و معرفت ديني و تقواي الهي مي توان غرايز را تعديل و پرده هاي ظلماني هوس ها و شهوات و رذايل اخلاقي را که موانع ديده عقل و شناخت واقعيت ها هستند از بين برد و از ابزار شناخت بهره برداري صحيحي و بهينه نمود، زيرا محبت به خداوند متعال و شوق لقاي او و ترس از محکمه ي عدل الهي و رسوايي قيامت و آتش دوزخ و اشتياق به بهشت و هم نشيني با اوليا، عوامل بازدارنده از زشتي ها و تهذيب نفس و تحصيل انسانيت است. لذا قرآن کريم مي فرمايد:
«إنّ الّذين لا يُؤمنون بِالآخره زيّنا لَهم أعمالهُم فَهم يَعمهون»؛ مسلماً کساني که ايمان به آخرت ندارند اعمال بدشان را براي آنها زينت مي دهيم در نتيجه هميشه در زندگي متحير و سرگردان مي باشند. (49)
به هر اندازه که انسان مسلمان در ايمان و معرفت، ضعيف باشد و در اخلاق و رفتار ناشايست شبيه و هم رنگ کفار و مشرکان باشد ـ کفر عملي ـ به همان ميزان گرفتار تزيين اعمال زشت خويش شده و مشمول آيه خواهد بود.
البته زينت دادن اعمال بد و زيبا و خوب ديدن آنها، عکس العمل و نتيجه ي تکرار و تداوم خودباختگي در برابر انواع جاذبه هاي دروغين گناهان و ايجاد پرده هاي غفلت و بي خبري و شهوات ويران گر و صفات زشت در برابر ديدگان عقل و قلب مي باشد و اگر خداوند اين تزيين را به خود نسبت مي دهد از آن جهت است که او مسبب الاسباب در نظام آفرينش مي باشد و تأثير هر چيزي به اذن او و منتها به او مي شود: «لا مؤثّر في الوجود الاّ الله». خداي متعال اين خاصيت را در تکرار و اصرا زياد بر گناهان و رذايل قرار داده است.
اين يک امر کاملاً طبيعي و منطقي است که هر نوع استعداد و توانايي، در اثر بهره برداري درست، شکوفا و در اثر استفاده نابجا به تدريج از دست مي رود. استمرار انجام گناهان، اخلاق و صفات غيرانساني، عقل را اسير و قلب را سياه و فطرت را دفينه کرده و ميدان را براي تاخت و تاز غرايز حيواني و وسوسه هاي شيطاني باز مي کند، در نتيجه خوبي ها و زيبايي هاي اخلاقي و رفتاري در نظر انسان بد و زشت جلوه مي کند و بدي ها و زشتي ها را خوب و ارزش مند مي بيند، لذا دستش از حقايق زندگي کوتاه گشته و در تاريکي، ناداني ها و پستي ها حيران مي گردد.
بنابراين مقصّر و عامل اين تزيين، خود انسان و اعمال زشت او مي باشد که دروازه ي روح را به روي شيطان ها و گناهان باز کرده است؛ به همين جهت در اکثر آيات، زينت اعمال به شيطان يا نفس سرکش و هواهاي نفساني نسبت داده شده است.

پي نوشت ها :

1- نور (24)آيه 31.
2- احزاب (33)آيه 32.
2- غافر (40)آيه 19.
3- فصلت (41)آيه 21-20.
4- ميزان الحكمه، ج10،موضوع نظر.
5- در بحث پي آمدهاي بدحجابي در ايجاد اختلال هاي رواني و عصبي.
6- بقره (2)آيه 151.
7- ر.ك: كافي، ج5،ص521؛ تفسير الميزان، ج15،ص116.
8- ر.ك: وسائل الشيعه، ج14،ص139؛ تفسير الميزان، ج15،ص116؛ تفسير نمونه، ج14، ص435،440و...
9- تفسير مجمع البيان، ج7، ذيل آيه.
10- احزاب (33)آيه 59.
11- تفسير القمي، ج2،ص196، ذيل آيه.
12- تفسير كشاف، ج3،ص559، ذيل آيه.
13- تفسير قرطبي، ذيل آيه.
14- همان.
15- تفسير مجمع البيان، ج7، ذيل آيه 60، سوره نور.
16- احتجاج، ج1،ص98.
17- زمر (39)آيه 17.
18- وسائل الشيعه، ج14، ص22.
19- زن در آينه جلال و جمال، ص438.
20- هود (11)آيه 20-22.
21- همان، آيه 23.
22- نور (24)آيه 31.
23- نهج البلاغه، حكمت 324.
24- يس (36)آيه 35.
25- فصلت (37)آيه 21-20.
26- اسراء (17)آيه 36.
27- نهج البلاغه، خطبه 157.
28- احزاب (33)آيه 32.
29- ق (50)آيه 18.
30- نور (24)آيه 24.
31- احزاب (33)آيه 33.
32- مسئله حجاب، ص155.
33- تفسير القمي، ج2،ص193، ذيل آيه.
34- فروع كافي، ج5،ص59.
35- مائده (5)آيه 54.
36- ر.ك: حج (22)آيه 44-42؛ حجر (15)آيه 11؛ ذاريات (51)آيه 52؛ طور(52)آيه 30-29؛ اعراف (7)آيه 131.
37- ر.ك: بقره (2)آيه 24؛ مطففين (83)آيه 32-30-29؛ هود (11)آيه 27؛ اعراف (7)آيه 131.
38- ر.ك: نحل (16)آيه 24؛ مدثر(74)آيه 25-24؛ زخرف (43)آيه 47؛ توبه (9)آيه 65؛ مائده (5)آيه 57.
39- بقره (2)آيه 15؛ حجر(15)آيه 74؛ اعراف (7)آيه 136و...
40- ر.ك: مطففين (83)آيه34؛ جاثيه (45)آيه 35-33؛ كهف (18)آيه 106و107؛ و...
41- يونس (10)آيه 94.
42- ص (38)آيه 17.
43- اعراف (7)آيه 128.
44- يونس (10)آيه 95.
45- محمد (47)آيه 14.
46- بحارالانوار، ج100،ص78.
47- طه (20)آيه 124.
48- روم (30)آيه 10.
49- نمل (27)آيه 4.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط