داستانهاي تحول آفرين قرآن (6)

مي گويند در ايامي که شيخ بهايي رحمه الله براي زيارت حرم اميرالمؤمنين علي عليه السلام به نجف اشرف وارد شد، روزي در درس مولانا احمد مقدس اردبيلي حاضر شد. وي ديد که مقدس اردبيلي به دليل تواضع و فروتني به گونه اي در ميان شاگردان نشسته است کسي بين استاد و شاگرد فرق نمي گذارد و صدر مجلس از وجود ايشان خالي است.
سه‌شنبه، 6 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستانهاي تحول آفرين قرآن (6)
داستانهاي تحول آفرين قرآن (6)
داستانهاي تحول آفرين قرآن (6)




فروتني مقدس اردبيلي

مي گويند در ايامي که شيخ بهايي رحمه الله براي زيارت حرم اميرالمؤمنين علي عليه السلام به نجف اشرف وارد شد، روزي در درس مولانا احمد مقدس اردبيلي حاضر شد. وي ديد که مقدس اردبيلي به دليل تواضع و فروتني به گونه اي در ميان شاگردان نشسته است کسي بين استاد و شاگرد فرق نمي گذارد و صدر مجلس از وجود ايشان خالي است.
شيخ بهايي از اين همه تواضع و شکسته نفسي در شگفت شد. با اصرار و خواهش، استاد را آورد و در صدر مجلس نشانيد. در اين اثنا شنيدند کسي با صداي بلند، اين آيه ي شريفه را مي خواند:
تلک الدار الأخره نجعلها للذين لا يريدون علوا في الأرض و لا فسادا و العاقبه للمتقين
اين سراي آخرت را (تنها) براي کساني قرار مي دهيم که اراده ي برتري جويي در زمين و فساد را ندارند. و عاقبت نيک براي پرهيزکاران است. (1)
پس از پايان اين آيه، هر چه گشتند، شخص گوينده را نيافتند. از شنيدن آيه، لرزه بر اندام مقدس اردبيلي افتاد و رنگش متغير شد. گريه کنان و با ناراحتي برخاست و دوباره در ميان شاگردان خود نشست و به درس و بحث مشغول شد. (2)
تواضع سر رفعت اندازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
تواضع است دليل رسيدن به کمال
سواره چون که به مقصد رسد پياده شود

تفسير آيه

خداوند در اين آيه مي فرمايد که نعمت هاي جهان آخرت براي کساني است که اين دو صفت زشت در آنان نباشد:
1- برتري جويي؛
2- فساد در زمين.
آن چه انسان را از مواهب سراي آخرت محروم مي کند و همه ي گناهان در آن جمع است، همين دو ويژگي است؛ زيرا هر آن چه را خدا نهي کند، حتما برخلاف نظام آفرينش انسان و تکامل وجود او بوده است. بنابراين ارتکاب آن، نظام زندگي او را بر هم مي زند و مايه ي فساد در زمين است.
اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرموده اند:
ان الرجل ليعجبه ان يکون شراک نعله اجود من شراک نعل صاحبه فيدخل تحتها
گاه مي شود که انسان از اين لذت مي برد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به خاطر همين مشمول اين آيه مي شود، (زيرا اين هم شاخه ي کوچکي از برتري جويي است! ) (3)
هم چنين نقل شده است که علي عليه السلام در هنگام خلافت، در بازارها قدم مي زد، گم شده ها را راهنمايي مي کرد، به ياري ضعيفان مي شتافت و هنگامي که از کنار فروشندگان و کسبه مي گذشت، همين آيه را براي آنان مي خواند، سپس مي فرمود:
نزلت هذه الآيه في اهل العدل و التواضع من الولاه، و اهل القدره من الناس
اين آيه درباره ي زمام داران عادل و متواضع و هم چنين ديگر قدرت مندان از توده هاي مردم نازل شده است. (4)
يعني همان گونه که من حکومت را وسيله برتري جويي خويش قرار نداده ام، شما نيز نبايد قدرت مالي خود را وسيله ي سلطه بر ديگران قرار دهيد؛ زيرا سرانجام و عاقبت نيک براي کساني است که اهل برتري جويي و فساد نيستند.

هراس مؤمنان از آتش دوزخ

نزول برخي آيات نه تنها مردم عادي، بلکه خود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را نيز تحت تأثير قرار مي داد به گونه اي که ايشان تا مدتي گريان بود و کسي جرأت نمي کرد با آن حضرت سخن گويد. از جمله وقتي اين آيات نازل شد:
و ان جهنم لموعدهم أجمعين لها سبعه أبواب لکل باب منهم جيء مقسوم
و به يقين، دوزخ و جهنم، ميعادگاه همه ي آن هاست؛ هفت در دارد و براي هر دري، گروه معيني از آن ها تقسيم شده اند. (5)
پيش از آن که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آن را براي کسي تلاوت کند، خود به شدت تحت تأثير قرار گرفت و شروع به گريستن کرد. اصحاب هم بدون اين که بدانند جبرئيل چه آيه اي آورده است و دليل گريه ي پيامبر صلي الله عليه و آله چيست؟ از شدت گريه ي آن حضرت به گريه افتادند و کسي هم توانايي سخن گفتن با ايشان را نداشت.
عادت پيامبر اين بود که هر زمان دخترش فاطمه عليها السلام را مي ديد، مسرور مي شد. در اين حال اصحاب گفتند: تنها کسي که بتواند با آن حضرت سخن بگويد، حضرت فاطمه عليها السلام است.
سلمان فارسي رهسپار خانه ي فاطمه عليها السلام شد. وقتي اجازه خواست و وارد گرديد، ديد مقداري جو پيش روي فاطمه عليها السلام است و در حال آرد کردن آن مي باشد و هم زمان اين آيه ي شريفه را مي خواند:
و ما عند الله خير و أبقي
و آن چه نزد خداست، براي شما بهتر و ماندگارتر است. (6)
سلمان، ماجراي گريه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را به فاطمه عليها السلام خبر داد. آن بانو برخاست و به عزم ديدار پدرش بيرون آمد.
لباس هاي ايشان آن چنان کهنه و پروصله بود که وقتي چشم سلمان به آن ها افتاد، بي اختيار گريست و گفت: «اين چه اندوه بزرگي است که دختران قيصر و کيسري بايد لباس هاي حرير و ابريشم بپوشند، ولي لباس دختر محمد صلي الله عليه و آله اين چنين کهنه و پروصله باشد؟ » آنان با شتاب رفتند تا بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وارد شدند.
هنگامي که چشم فاطمه عليها السلام به پدر بزرگوارش افتاد، نخست عرض کرد: «اي رسول گرامي! سلمان از لباس من تعجب مي کند، قسم به آن خدايي که تو را خلق کرد و به رسالت برگزيد، پنج سال است که ما يک پوست گوسفند بيشتر نداريم. روزها شتر خود را روي آن علف مي دهيم و شب ها فرش زير پاي ما است. » حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمود: «اي سلمان! فاطمه از پيشتازان بهشت است. » پس از آن فاطمه عليها السلام گفت: «اي پدر! فدايت شوم چه چيز شما را به گريه درآورده است؟ » پيغمبر آن دو آيه را بر او خواند. وقتي حضرت فاطمه عليها السلام آيات را شنيد، منقلب شد و از شدت ناراحتي با صورت بر زمين افتاد و صداي ناله اش بلند شد و گفت: «اي واي! بر آن کسي که داخل آتش جهنم شود. » سلمان گفت: «اي کاش! من گوسفندي براي خانواده ام بودم و آنان گوشت مرا مي خوردند و پوستم را پاره مي کردند و هرگز اسم آتش را نمي شنيدم» .
ابوذر گفت: «اي کاش! مادرم عقيم بود و مرا نزاييده بود و هرگز اسم آتش و جهنم را نمي شنيدم. »
مقداد گفت: «اي کاش! پرنده اي بودم و در بيابان هاي دوردست به سر مي بردم و حساب و کيفري نداشتم و نام آتش را نمي شنيدم» .
حضرت علي عليه السلام گفت: «اي کاش! درندگان، گوشت مرا پاره پاره مي کردند و مي خوردند. اي کاش! از مادر متولد نشده بودم و جريان آتش و دوزخ را نمي شنيدم» . پس از آن علي عليه السلام دست خود را بر سر گذاشت و گريه کرد و گفت:
آه از دوري سفر و کمي زاد و توشه در سفر قيامت براي گناه کاراني که به سوي آتش مي روند و به سرعت داخل دوزخ مي شوند. آنان بيماراني هستند که کسي از آن ها عيادت نمي کند؛ مجروحاني هستند که مداوا نمي شوند؛ اسيراني هستند که رها نخواهند شد. مي خورند و مي آشامند، اما از آتش و در ميان طبقات آن زير و رو مي شوند. آنان در اين جهان جامه هاي پنبه پوشيدند و در آن جا جامه هاي آتش مي پوشند؛ در اين جهان با زنان خود دست در گردن بودند، در آن جا هم نشين شياطين و مارهاي جهنمي مي شوند. (7)

تفسير آيه

خداوند در صريح ترين تهديدهاي خود به پيروان شيطان، مي فرمايد: «جهنم ميعادگاه همه ي آن هاست» و گمان نکنند که مي توانند از چنگال مجازات بگريزند و به حساب شان رسيدگي نمي شود، بلکه به حساب همه ي آنان يک جا و در يک محل رسيدگي خواهد شد.
«همان دوزخي که هفت در دارد و براي هر دري، گروهي از پيروان شيطان تقسيم شده اند» . اين درها، در حقيقت درهاي گناهاني است که به وسيله ي آن، افراد وارد دوزخ مي شوند، هر گروهي به دليل ارتکاب گناهي و از دري» .
همان گونه که درهاي بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدت هايي است که به وسيله ي آن بهشتيان وارد بهشت مي شوند.

پيام ها

1- عذاب و سختي هاي جهنم به حدي حتمي و وحشت ناک است که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، فاطمه زهرا عليها السلام، امام علي عليه السلام و بهترين اصحاب رسول خدا را چنين به گريه و غم و اندوه وامي دارد! پس واي بر حال ما با اين همه گناهان! ! !
2- در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله، بين مسلمانان معروف بود که حضرت چنان دخترش فاطمه زهرا عليها السلام را دوست دارد که هرگاه او را ببيند، خوشحال مي شود؛ يعني فاطمه مايه ي خوشحالي دل رسول خداست. اين مطلب نشان دهنده ي شخصيت والاي فاطمه زهرا عليها السلام است.
3- فاطمه زهرا عليها السلام کارهاي داخل خانه را با نيت رضايت الهي انجام مي داد و با اين ذکر خود را تسکين مي بخشيد: «و ما عندالله خير و أبقي؛ آن چه نزد خداست، براي شما بهتر و ماندگارتر است» پس اگر هر کس با نيت الهي کارهاي خود را انجام دهد، عبادت الهي محسوب مي شود و نزد خداوند مستحق پاداش است.

چاره جويي براي عذاب آخرت

در غزوه ي بدر، عده اي از کفار به قتل رسيدند و عده اي نيز به اسارت مسلمانان درآمدند که به دستور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با پرداخت جزيه (8) آزاد مي شدند. جبير از مشرکان مکه بود که پس از جنگ بدر به مدينه آمد تا درباره ي اسيران مکه با آن حضرت صحبت کند. وي هنگام اذان صبح وارد مدينه شد، در حالي که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مسجد مشغول نماز جماعت بود. جبير چون کافر بود و اجازه ي ورود به مسجد را نداشت، صبر کرد تا پيامبر از نماز فارغ شد.
او در بيرون مسجد به نماز و قرائت آن حضرت گوش مي داد. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در رکعت اول پس از سوره ي حمد، سوره طور را قرائت کرد تا به اين آيه رسيد:
ان عذاب ربک لواقع ماله من دافع
همانا عذاب پروردگار حتما واقع مي شود و هيچ چيز نمي تواند آن را دفع کند. (9)
وقتي جبير اين آيه را شنيد، بر خود لرزيد و روي زمين نشست. به فکر افتاد که براي عذاب قيامت چاره اي بينديشد و خود را از آن نجات دهد. بنابراين اجازه گرفت و نزد حضرت آمد، و در گفت و گو با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، مسلمان شد و در زمره ي اصحاب قرار گرفت. (10)

تفسير آيه

خداوند در اين سوره براي بيان يک واقعيت مهم يعني مسأله ي قيامت و معاد، پنج بار سوگند ياد مي کند:
1- سوگند به کوه طور؛ 2- سوگند به کتابي که نوشته شده است؛ 3- سوگند به بيت المعمور؛ 4- سوگند به سقف برافراشته؛ 5- سوگند به درياي لبريز و برافروخته؛
که عذاب پروردگارت حتما واقع مي شود و تخلف ناپذير است و چيزي مانع آن نمي شود و در واقع چيزي وجود ندارد که بتواند مانع اجراي قوانين حتمي خداوند شود.

سرنوشت پايمال کنندگان حق يتيمان

مردي صالح پيش از مردن، شخصي را وصي خود و سرپرست فرزندانش قرار داد و هزار سکه نيز به ارث گذاشت. حاکم ظالم شهر، به وصي او پيغام داد که شنيده ام فلاني مرده و هزار سکه از او بر جاي مانده است. تقاضا مي کنم دويست سکه از آن پول ها را به عنوان قرض به من بده. در آينده آن را مي پردازم. وصي مرد صالح نامه اي نوشت و به همراه کيسه اي محتواي دويست سکه در دامن يکي از فرزندان يتيم آن مرد گذاشت و نزد حاکم ظالم فرستاد. در آن نامه چنين نوشته بود:
ان الذين يأکلون اموال اليتامي ظلما انما يأکلون في بطونهم نارا و سيصلون سعيرا
کساني که اموال يتيمان را از روي ستم مي خورند، در حقيقت در شکم خود آتش فرومي برند و به زودي به آتش فروزان قهر خداوند مي سوزند. (11)
حاکم ظالم، وقتي آن نامه و آيه را خواند، از تهديد خداوند ترسيد.
اشک از چشمانش جاري گشت و از کودک يتيم پرسيد: «آيا به مکتب مي روي؟ » گفت: «آري» . پرسيد: «در مکتب ، قرآن هم مي خواني؟ » کودک گفت: «آري» . حاکم گفت: «آيا قرآن را حفظ مي کني؟ » گفت: «آري» حاکم گفت: «يکي از آياتي که حفظ کرده اي، برايم بخوان» . کودک يتيم گفت:
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و لا تقربوا مال اليتيم الا بالتي هي احسن
نزديک مال يتيم نشويد جز در مواردي که به صلاح يتيم باشد. (12)
حاکم ظالم بيشتر تحت تأثير قرار گرفت و بي اختيار گريست. سپس گفت: «برخلاف فرمان خدا کاري انجام نمي دهم. کيسه ي پول را برنداشت و لباس و جايزه اي نيز به کودک داد و براي وصي هم، هديه اي فرستاد. (13)

تفسير آيه

آيه ي اول:
آيه شريفه مي فرمايد: کساني که اموال يتيمان را به ناحق تصرف مي کنند در حقيقت آتش خورده اند. آنان علاوه بر اين که در هيمن جهان در واقع آتش مي خورند، به زودي در جهان ديگر در آتش برافروخته اي داخل مي شوند که ايشان را به شدت مي سوزاند. از اين آيه استفاده مي شود که اعمال ما علاوه بر چهره ي ظاهري خود، يک چهره ي واقعي نيز دارد که در اين جهان از نظر ما پنهان است. اين چهره ي دروني، در جهان ديگر ظاهر مي شود و مسأله ي تجسم اعمال را تشکيل مي دهد. از اين رو، در اين آيه مي فرمايد: آنان که مال يتيم را مي خورند، گر چه چهره ي ظاهري عملشان بهره گيري از غذاهاي لذيذ و رنگين است، اما چهره ي واقعي اين غذاها، آتش سوزان است و همين چهره در قيامت آشکار مي شود.
آيه ي دوم:
در اين آيه مي فرمايد: به اموال يتيمان نزديک نشويد؛ يعني نه تنها اموال يتيمان را نخوريد بلکه حريم آن را نيز کاملا محترم بشماريد، ولي چون ممکن است اين دستور براي افراد ناآگاه که تنها به جنبه هاي منفي مي نگرند، دستاويزي گردد و سبب شود اموال يتيمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بسپارند، بي درنگ براي اين حکم استثناي روشني، ذکر مي کند: «مگر به طريقي که بهترين طرق است» .
براساس اين تعبير جامع و رسا، هر گونه تصرف در اموال يتيمان که براي حفظ، اصلاح و افزايش باشد و براي پيش گيري از هدر رفتن اين اموال تدابير لازم انديشيده شود، مجاز است؛ زيرا خدمتي آشکار به يتيماني است که نمي توانند مصالح خويشتن را حفظ کنند.

پيامها

1- هر مسلماني به ويژه کسي که مي داند به زودي خواهد مرد، بايد پيش از مرگ براي سرپرستي يتيمان و مديريت اموال خود، کسي را به عنوان وصي برگزيند تا پس از مرگ، تکليف يتيمان و اموال او آشکار باشد و مورد اعتراض وارثان و ديگران قرار نگيرد.
2- آيات قرآن بر قلب حاکمان ظالم و دنياپرست نيز اثر مي گذارد.
3- مسلمانان بايد فرزندان خود را با تعليم آيات قرآن و حفظ آن مسلح کنند تا با بهره گيري از آيات و معارف قرآني، از حقوق خود در اجتماع دفاع کنند.
پيام چهارم، اعمال زشت آدمي در اين دنيا اگر هم ظاهري زيبا و فريبنده داشته باشد، ولي در عالم پس از مرگ چهره اي بسيار زشت و آزاردهنده دارد، مانند تصرف ناحق در اموال يتيم که چهره ي واقعي آن، خوردن آتش جهنم است.

پي نوشت :

1- قصص، 83.
که خود ملک عقبي کسي را سزد
که او از فساد و علو دم نزد
کسي را نکو گشت فرجام کار
که همواره او بود پرهيزکار
2- وقايع الايام، خيام، به نقل از تأثير قرآن در جسم و جان، ص 302.
3- تفسير «جوامع الجامع» ، ذيل همين آيه، به نقل از : نمونه، ج16، ص178.
4- نمونه، ج16، ص 179، به نقل از: مجمع البيان، ذيل همين آيه.
5- حجر، 43 ، 44.
6- قصص،60.
7- بحارالانوار، ج43، ص 87، به نقل از: تأثير قرآن در جسم و جان، ص 304.
8- جزيه يکي از ماليات هاي اسلامي است.
9- طور، 7 و 8.
همانا بيايد زماني فرا
که آيد عذابي زيکتا خدا
نباشد کسي را تواني و بخت
کند پيش گيري از آن روز سخت
10- تأثير قرآن در جسم و جان، ص 230، به نقل از: قيامت و قرآن در تفسير سوره طور، ص18.
11-نساء، 10.
هر آن کس که با ظلم و زور و ستم
زمال يتيم خورد بيش و کم
همانا که آتش فرو مي برد
که از مال ايتام برمي خورد
به زودي به جبران اين زشت کار
بيفتند در بطن سوزنده نار
12- اسرا، 34.
نگرديد بر گرد مال يتيم
که اين کار باشد گناهي عظيم
چو خيرست منظورتان زين عمل
شما را به سر هست نيکو امل
ببايست گردند بالغ به سال
بيايند رشدي به حد کمال
وفادار باشيد بر عهد خود
که زين کار پرسيده خواهيد شد
13- تأثير قرآن در جسم و جان، ص 245 به نقل از عدد السنه سبزواري، ص 124؛ داستان ها و پندها، ج10، ص 99.

منبع:مجله ي نور هدايت




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط