روژان سرورفر، چهاردهساله، از تهران
اوقات فراغت: وقتگذرونی با موبایل و شبکههای اجتماعی، مطالعهی کتاب.علاقهی شغلی: دوست دارم برنامهنویس کامپیوتر بشم.
- معمولاً دوست داری چیزهای جدید رو امتحان کنی یا گزینههای همیشگی رو ترجیح میدی؟
- از چه نظر، تنوّعطلبی رو دوست داری؟
- چه اشکالی داره همیشه یه مدل باشی؟
- - وقتی یه اتّفاقی رو یه بار امتحان کنم، خوشم نمیاد باز هم تکرار بشه؛ چون تکراری میشه و آدم رو خسته میکنه.
- اهل مُد هم هستی؟
- به نظرت تنوّعخواهی، چه ویژگی منفی و مثبتی داره؟
- قاعدههای خودت برای تنوّعطلبی چیه؟
سیّد باربد خزلی، شانزدهساله، از تهران
اوقات فراغت: فوتبال، گشتن تو فضای مجازی، موسیقی و فیلم.علاقهی شغلی: دلم میخواد معمار بشم.
- چقدر اهل تنوّعطلبی هستی؟
- همیشه یه مدل بودن، خستهات نمیکنه؟
- - نه! کلاً تو خانواده همینطور هستیم. من از پدر و عموم الگو میگیرم و اونها هم معمولاً اهل نوگرایی و تنوّعطلبی نیستن؛ البتّه از لباسها و تیپ جدید مو و... استقبال میکنم. بههرحال جوون هستیم و باید به خودمون برسیم! امّا تو روابط دوستانهام، هرگز اهل تنوّعطلبی نیستم؛ البتّه خانوادهی ما همه کارمند هستن. منم میتونم کارمند بشم؛ امّا دلم میخواد یه کار تازه مثل معماری رو امتحان کنم.
- به نظرت خوبیها و بدیهای تنوّعخواهی چیه؟
از تنوّعطلبی فرار کنیم یا استقبال؟
شاید بپرسید آیا تنوّعطلبی و نوگرایی خوب است یا بد؟ راستش نمیشود برای همه یک نسخه پیچید. نیاز به تنوع، در آدمهای مختلف فرق میکند؛ امّا بههرحال، نوگرایی یکی از ویژگیهای خاصّ نوجوانی است. اگر نوخواهی نبود، هنوز باید از تلویزیونهای بزرگ و سنگین قدیمی استفاده میکردیم. اتّفاقاً همین نوگرایی باعث میشود شرکتهای خودروسازی، به فکر ساختن ماشینهایی بیفتند که هوا را آلوده نکنند.
چرا آدمها از تنوّع خوششان میآید؟
خیلی وقتها به خاطر «کنجکاوی» دلمان میخواهد چیزهای تازه را تجربه کنیم. از طرفی نیاز داریم تا زیبا و آراسته به نظر برسیم. یکنواختی ما را خسته میکند و فرصت پیشرفت و تجربههای جدید را از ما میگیرد. گزینههای جدید، احساس لذّت را به ما هدیه میدهند؛ البتّه به شرطی که نگذاریم «لذّتطلبی» ما را ببلعد! گاه به خاطر چشموهمچشمی و نظر دوستانمان، میخواهیم انتخابهای متنوّعی داشته باشیم. لازم است یادمان باشد که تنوّعطلبی، یک نیاز طبیعی است؛ امّا مشکل از جایی شروع میشود که در اقیانوس نوخواهی، غرق بشویم و به قول روژان، شخصیّت واقعیمان را فراموش کنیم. همین موقع است که مجبور میشویم هرروز به خاطر نوگرایی، رنگ عوض کنیم.
برنامهی شما برای یک زندگی متنوّع چیست؟
حالا که نوگرایی، با روزگار نوجوانی گرهخورده است، پس نمیتوانید از آن فرار کنید؛ امّا اگر قرار باشد تسلیم مد روز و تنوّعطلبیهای بیشازاندازه شوید، بعد از مدّتی فکر مستقلی نخواهید داشت و حتماً یک نفر باید به شما بگوید باید چه کاری انجام بدهید یا کدام کارها را کنار بگذارید. خیلی وقتها فشار همسنوسالهای خودتان، باعث میشود سمت تجربههای تازهای بروید که به شما آسیب میزنند.
حالا انگار نظر شخصی شما گم میشود و معلوم نیست هویّت واقعی شما چیست؛ بهتر است از خودتان بپرسید موقعی که از اتّفاقات تکراری خسته میشوید، چه طرح و برنامهای دارید؟ آیا وقتی از چهرهیتان خسته میشوید، خیلی زود یاد عمل زیبایی و... میافتید؟
مثلاً برنامهی باربد برای رها شدن از یکنواختیها، رفتن به ساختمانهای تازه بود که کمک میکرد با نقشهکشیشان آشنا شود. وقتی کسی علاقهی شخصیاش را خوب شناخته باشد، میتواند یک برنامهی جذّاب و متنوع را برای خودش رقم بزند و حتی دیگران را هم راهنمایی کند. این یعنی شما هم خودآگاهی خیلی خوبی دارید و هم توانستهاید شخصیّت مستقل خودتان را بسازید و دنبالهروی کسی نباشید.
راهنمای تنوّعطلبی برای نوجوانها
- سعی کنید خودآگاهیتان را بیشتر کنید. خودآگاهی به زبان ساده یعنی بدانید استعداد، علاقه، نقاط ضعف و مهارتهای شما چه چیزهایی هستند.
- برنامهیتان را بر اساس شناختی که از خودتان دارید، طرّاحی کنید. چهبهتر که برنامهی شما، به پیشرفت و یادگیریتان هم کمک کند.
- بهتر است خودتان برای تنوّعخواهیتان قواعدی را مشخّص کنید، طوری که به سلامتی جسمی و روانی خود و اطرافیانتان آسیب نرساند، مجبور نباشید پول زیادی خرج کنید و هویّت واقعیتان از بین نرود. اگر بتوانید فرهنگ و قوانین کشورتان را هم در نظر بگیرید که معلوم است حسابی کارتان درست است!
- تجربههای موفّق دیگران را بشنوید و از آنها ایده بگیرید؛ حتّی موفّقترین آدمها هم روزهای کسلکنندهای را سپری کردهاند؛ امّا حتماً راهحلهای خوبی داشتهاند. کافی است با آنها مشورت کنید تا پنجرههای جدیدی پیش رویتان باز شود.
- خودتان سود و زیان تنوّعطلبیتان را بسنجید؛ مثلاً آیا حاضر هستید به خاطر لذّت بردن از یک اتّفاق نو، سلامتیتان را به خطر بیندازید یا پول زیادی خرج کنید یا خانوادهیتان را به زحمت بیندازید؟!
منبع:
مجله باران