نگاهی به پایه های جنبش حسنی

فلسفه قیام سیدالشهداء(علیه السلام) در نگاه به زیارت اربعین

برای بیان فلسفه قیام سیدالشهداء(علیه السلام) از منبع قابل اعتماد زیارت اربعین در این مقاله استفاده می نماییم.
سه‌شنبه، 15 مهر 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه قیام سیدالشهداء(علیه السلام) در نگاه به زیارت اربعین
مقدمه:
در بیان اهداف قیام امام حسین بسیار سخن گفته اند و برای بیان این مهم، از مطالب متعددی می توان استفاده کرد اما در این میان یکی از منابع که می توان از آن، برای بیان اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) استفاده کرد زیارت اربعین است.
 

در نگاه به این زیارت به موضوهاتی نظیر : فلسفه قیام، عوامل انحراف امت اسلامی، منافقین و جهالت نوین، سرگردانی امت اسلامی، انواع گمراهی، هوای نفس و گمراهی جامعه و انواع ضلالت و گمراهی اشاره خواهیم کرد.

فلسفه قیام سیدالشهداء(علیه السلام) در نگاه به زیارت اربعین

در کتب مختلفی از جمله تهذیب الاحکام[1] و مصباح المتهجد[2] از صفوان بن مهران به نقل از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که دارای مفاهیم عمیق و دقیق است.

با توجه به عواملی که ذکر شد جامعه دچار انحراف عظیمی شده بود که شخصی مثل یزید حاکم جامعه اسلامی شده بود! کسی که آشکارا شراب می خورد علنا احکام اسلام را زیر پا می گذاشت و علیه دین سخن می گفت.

در سال شصت ویک هجری قمری واقعه ای در کربلا اتفاق افتاد که نه تنها جامعه آن روز بلکه تمام جوامع بشری را تا به الآن تحت تأثیر خود قرار داده است. این قیام که به رهبری امام حسین  (علیه السلام) شکل گرفت مانند سایر قیام های تاریخ دارای اهدافی بود.

فلسفه قیام سیدا الشهدا(ع) از نگاه زیارت اربعین
در بیان فلسفه قیام سیدالشهداء(علیه السلام)، شاید برخی بگویند که حضرت قیام کرد که شهید شود. شاید هم برخی بگویند که حضرت قیام کرد تا حکومت تشکیل دهد؛ اما کسانی که این گونه علل را بیان می کنند

بین علت و نتیجه خلط کرده اند. شهادت یا حکومت نتیجه قیام سید الشهداء(علیه السلام) بود نه هدف و علت قیام؛ آری حضرت برای هدفی قیام کرد که نتیجه آن می توانست حکومت باشد یا شهادت که از قضاء شهادت بود.[3]

در زمانه ما نیز امام خمینی (ره) قیام کردند که نتیجه قیام ایشان نیز ممکن بود حکومت باشد یا شهادت اما در پایان این قیام منجر به حکومت شد.
در بیان علت قیام امام حسین (علیه السلام) می توان چندین نکته و چندین علت را بیان کرد اما همه این ها تحت یک هدف واحد جمع می شوند؛ اما آن هدف چیست؟خود امام این هدف را بیان کرده اند.

«ِ وَ أَنِّی‏ لَمْ‏ أَخْرُجْ‏ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏»[4]
 
حضرت برای اصلاح قیام کرد. اصلاحی که به خاطر مردن سنت ها و زنده شدن بدعت هاست؛ به خاطر از بین بردن انحرافی است که در جامعه وجود دارد. اکنون باید دانست علت اصلی انحراف موجود در جامعه چه بوده است که حضرت برای اصلاح آن قیام کرد.

عوامل انحراف امت اسلامی از نگاه زیارت اربعین
یکی از عوامل انحراف جهالت بود. منظور از جهالت در بحث ما، جهالت در برابر علم نیست بلکه جهالتی مراد است که در برابر عقل قرار می گیرد. به این نوع از تقابل در روایات نیز اشاره شده است.

اگر سری به کتاب الکافی بزنیم خواهیم دید، اولین بخش از آن مربوط به بخش عقل و جهل است که معروفترین حدیث آن نیز حدیث جنود عقل و جهل است. مراد از جهالت در بحث ما غلبه غریزه انسان بر فطرت اوست که در این راه، شخص از علم هم استفاده می کند.
 
حال برای تطبیق این جهالت بر جامعه زمان امام حسین(علیه السلام) مجبوریم کمی به عقب برگردیم.زمانی که مردم مکه بت می پرستیدند، مردار می خوردند، مرتکب فحشاء می شدند، پیوند خویشاوندی را گسسته و با همسایه بدرفتاری می کردند[5].
خداوند متعال در میانشان پیامبری برانگیخت تا آیات الهی را بر ایشان بخواند.[6]
 
پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم 23 سال زحمت کشید تا آیین و فرهنگ جاهلی را درهم بشکند و کعبه اذهان مردم را از بت خالی سازد.
زحمات پیامبر(صلی الله علیه و آله) باعث شد تا جامعه مانند درخت شکوفه داری شود که به زودی ثمر خواهد داد اما شوربختانه آفات موجود در داخل درخت ریشه اش را خشکاندند.

منافقین و جهالت نوین در نگاه زیارت اربعین
این آفات همان جریان منافقین است که جهالت نوین را همراه خود داشتند. نه تنها لکه ننگی بر دامانشان نبود که از صحابی جلیل القدر نیز به حساب می آمدند. زمانی که در کنار مؤمنین بودند تظاهر به ایمان می کردند اما در واقع شیاطینی بودند در جامه عبادت.
ضربه ای که این گروه به اسلام می زدند بسیار بیشتر از ضربه کفار بود. چراکه خود را زیر نقاب اسلام مخفی می کردند و خیلی بصیرت می خواست تا پشت این زاهد نماها چهره ابلیس را مشاهده کرد.
نمونه اش معاویه که برای پوشیدن لباس خلافت آیه ای از قرآن را علم کرد تا افراد را طبق آن بفریبد.[7]
 
پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله)  جامعه دچار جهل این منافقان شد که قلب هایشان آکنده از کفر بود اما زبانشان در ظاهر به شهادت به وحدانیت خدا می چرخید.

جهالت نوین که در رأس کار قرار گرفت مانند چشمه ای که از آن آب گندیده تراوش شود روزبه روز اثرات سوءش را به نقاط مختلف جامعه می رساند.

ایشان با جداسازی قرآن از معارف اهل بیت(علیه السلام)، آیات متشابه آن را دستاویز اهداف سوء خود قراردادند و برای آن که احادیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز مزاحم اهداف پلیدشان نباشد از کتابت آن ها منع کرده و آنچه را هم که نوشته شده بود آتش زدند.

انجام چنین کارهایی باعث شد جهالت منافقین به دیگران نیز سرایت کند و روزبه روز متراژ فاصله مردم از اسلام بیشتر شود.
 
بنابراین جهالت یکی از عوامل انحراف جامعه بود که در زیارت اربعین نیز به آن اشاره شده است.«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ»[8] «و جان خود را درراه تو داد تا برهاند بندگانت را از جهالت و نادانی»[9]

یکی از انحرافات دیگر که باعث شد تا امام  (علیه السلام)برای رفع آن قیام کند سرگردانی گمراهی بود. در زیارت اربعین از این مهم این گونه یادشده است:

«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ»[10] «و جان خود را درراه تو داد تا برهاند بندگانت را از جهالت و نادانی و سرگردانی گمراهی»[11]
 

سرگردانی امت اسلامی در نگاه زیارت اربعین

آری جامعه دچار سرگردانی گمراهی شده بود. مردم، فرقانی در دست نداشتند تا حق را از باطل و درست را از غلط تشخیص دهد. سرگردانی با شخص چنان می کرد که آن قدر دودل و متردد می ایستاد تا زمان بگذرد و دیگر کار از کار گذشته باشد.

انواع گمراهی 
دو نوع گمراهی داریم گاهی مردم گمراه می شوند، در این حالت احکام اسلام از بین نمی رود اما گاهی علاوه بر مردم علماء و حاکمان نیز منحرف می شوند خطر این گمراهی بسیار بیشتر است.

چراکه از ایشان دین صحیح صادر نمی شود. خوب را بد و بد را خوب جلوه می دهند. احکام اسلام را تحریف می کنند. خطر ضلالت در زمان امام حسین(علیه السلام) نه تنها گریبان مردم را گرفته بود که علماء نیز دچار آن شده بودند.
 
عامل دیگر دنیازدگی بود. مردم به جای آن که در تجارتی شرکت کنند که خدا در برابر جان هایشان به ایشان بهشت دهد[12] در تجارتی سرمایه گذاری کردند که نتیجه اش درهم و دینار بود. علت این دنیازدگی نیز همان حکومت منافقین جاهل است.
 
خلیفه ثانی سابقین در اسلام را بر مسلمانان دیگر، مهاجرین از قریش را بر غیر قریش، مهاجران را بر همه انصار و عرب را بر عجم و غیر برده را بر بردگان ترجیح و برتری داد.[13] این سیاست آغاز اختلاف طبقاتی در جامعه بود.
 
در زمان عثمان وضع از این بدتر شد. بذل و بخشش های بیش ازحد و اندازه و به تعبیر دقیق تر افسارگسیخته عثمان، روحیات و آرمان های مردم را به کلی تغییر داد.

علامه امینی بخشش های بدون حساب وکتاب عثمان را از بیت المال نقل کرده که مجموعاً بالغ بر صدوبیست و شش میلیون و هفت صد و هفتادوهفت هزار درهم و چهار میلیون و سی صد و ده هزار دینار می شود.[14]
عثمان بنی امیه را بر گردن مردم سوار کرد و چنان کرد که پول های کلان از بیت المال نصیب خاندان او شود.
 
امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره عثمان می فرماید: «...تا سومى‏ به‏ حکومت‏ رسید که‏ برنامه‏اى‏ جز انباشتن‏ شکم‏ و تخلیه‏ آن‏ نداشت‏ و دودمان پدرى او (بنى امیّه) به همراهى او برخاستند و چون شترى که گیاه تازه بهار را با ولع مى‏خورد به غارت بیت المال دست زدند...»[15]
 
به این دنیاپرستی و تجارت غلط در زیارت اربعین اشاره شده است. آن جا که می فرماید: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ»[16]

هوای نفس و گمراهی جامعه در نگاه زیارت اربعین
از موارد دیگر که باعث انحراف جامعه شده بود پیروی از هوای نفس است. نفسی که اگر مدیریت نشود نه تنها افراد عادی که امثال بلعم باعورا را نیز زمین می زند.

کسی که خدا به او از آیات خود عطا کرده بود[17] اما به امور ناچیز مادی و لذت های زودگذر دنیایی تمایل پیدا کرد و از هوای نفسش پیروی نمود.[18]
 
با توجه به عواملی که ذکر شد جامعه دچار انحراف عظیمی شده بود که شخصی مثل یزید حاکم جامعه اسلامی شده بود! کسی که آشکارا شراب می خورد علنا احکام اسلام را زیر پا می گذاشت و علیه دین سخن می گفت.
 
در چنین وقتی بود که دیگر یا باید مجلس ترحیم اسلام گرفته می شد یا اصلاحی اساسی صورت می گرفت. در این موقعیت سیدالشهداء(علیه السلام) در برابر چنین انحرافی ساکت نماند وقیام کرد که اثرات این قیام و اصلاح تا به الآن باقی است.

فلسفه قیام در فراز شانزدهم زیارت اربعین
«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ»
(و (شهادت می دهم) امام حسین علیه السلام جانش را در راه تو بذل و بخشش نمود تا بندگانت را از جهالت و نادانی و سرگردانی گمراهی نجات بخشد).

«بَذَلَ» از «بَذل» به معنی بخشش است. و «مُهجَتَهُ» از «مهج» به معنی خون و جمع آن «مُهَج» و «مُهَجات» است.
و «لیستنقذ» از «استیقاذ» به معنی چیزی را نجات دادن است و «جهالة» هم به معنی نادانی است.
«حَیرَةِ» به معنی تحیّر و سرگردانی است. «ضلالة» هم به معنی گمراهی است.
از کلمه بذل و بخشش و جمله «فیک»، خلوص کامل امام حسین علیه السلام فهمیده می شود.

چرا که شخص در بذل و بخشش طرف مقابل خود را مدیون نمی کند، که چیزی در عوض به او عطاء کند مثلاً وقتی ما پولّی را به مغازه دار می دهیم در مقابل از آن جنس طلب می کنیم، ولّی اگر به شخصی پولّی و چیزی ببخشیم، دیگر در مقابل آن چیزی طلب نمی کنیم.

آری امام حسین علیه السلام بالاترین سرمایه ای که داشت به خالق خود و در راه خالق خود بذل نمود. بنابراین قیام امام حسین علیه السلام هم «فی الله» بود و هم «لله» و هر کاری که «فی الله» و «لله» باشد، مقدس است، چه برسد به بذل جان خود و عزیزان.

جملة «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ» هدف قیام امام علیه السلام را بیان می کند. حضرت علیه السلام قیام کردند، تا مردم را از دو چیز که منشأ شر و بدبختی برای خود و دیگران است، رهایی بخشند. و آن دو چیز، جهل و نادانی و گمراهی است و جهل هم تقسیم می شود به بسیط و مرکب.

جهل و نادانی از نگاه زیارت اربعین
ما باید بدانیم جهل و نادانی ریشة همة گرفتاری­ها و بدبختی­های انسان است. چنانچه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «الْجَهْلُ أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ»(19) (جهل اصل و ریشة هر بدی است).

و نیز در دعای خود (با اینکه هیچگونه جهلی در وجودشان نبود) می فرمودند:«أَنَا الْجَاهِلُ، عَصَیْتُکَ بِجَهْلِی، وَ ارْتَکَبْتُ الذُّنُوبَ بِجَهْلِی، وَ أَلْهَتْنِی الدُّنْیَا بِجَهْلِی، وَ سَهَوْتُ عَنْ ذِکْرِکَ بِجَهْلِی»(20)

(من نادانم، به سبب نادانیم تو را نافرمانی کردم و به سبب نادانیم مرتکب گناهان شدم و به سبب نادانیم از یاد تو غافل شدم و به سبب نادانیم به دنیا دل بستم).

البته حضرت علیه السلام می خواهد به همة ما بیاموزند، که عامل و سبب تمام مشکلات این انسان، جهل اوست، نه اینکه حضرت علیه السلام دچار جهل باشند، لذا همگان باید به هشدار حضرت علیه السلام توجّه کنند و هر چه زودتر برای از بین بردنش قیام کنند.چرا که انسان جاهل مرده ای بیش نیست،

چنانچه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«الْجَاهِلُ مَیِّتٌ وَ إِنْ کَانَ حَیّاً»(21)(نادان مرده است هر چند در ظاهر زنده باشد).و نیز حضرت علیه السلام فرمودند: «الْجَهْلُ فَسَادُ کُلِّ أَمْرٍ»(22)(جهل فساد و تباهی هر چیزی است).

شیطان هم که شیطان شد و عبادت شش هزار سالة خود را خراب کرد، بخاطر جهلش بود، چرا که فرمان خدا به سجدة آدم علیه السلام را خطاء و عدم سجده خودش را درست به حساب آورد، و چه زیبا مولا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«مَا کَفَرَ الْکَافِرُ حَتَّی جَهِلَ»(23)(کافر کافر نشد، مگر بخاطر جهلش).
کفر و انحراف همة امّت­ها از زمان آدم علیه السلام تا پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم بخاطر جهلشان بود.

خداوند راجع به کفار و مشرکین می فرماید:{وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهِمُ الْمَلَئکَةَ وَ کلَّمَهُمُ المُوْتیَ وَ حَشَرْنَا عَلَیهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَّا کاَنُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجهَلُونَ}(24)

«(و حتّی) اگر ما (برای کفار و مشرکین آن طور که در خواست کرده بودند) فرشتگان را بر آنها نازل می کردیم، و مردگان با آنان سخن می گفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع می نمودیم، هرگز ایمان نمی آوردند، مگر آنکه خدا بخواهد! ولی بیشتر آنها جاهل هستند!».

قوم حضرت موسی علیه السلام بعد از اینکه حضرت علیه السلام سال­ها در هدایت آنها کوشید و معجزه­های زیادی را با چشم خود مشاهده نمودند و به ظاهر موحد و خداپرست شدند.

وقتی از رود عظیم نیل عبور کردند و چشمشان به جمعی بت پرست افتاد، که مشغول پرستش بت بودند، از حضرت علیه السلام تقاضا کردند:

{یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ}(25) «ای موسی! تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان گونه که آنها معبودان (و خدایانی) دارند!».

حضرت علیه السلام در جواب فقط اکتفاء کردند، به یک جملة کوتاهی که یک دنیا معنا داشت، {قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}(26) «فرمود: شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید!»، یعنی همة انحرافات و بدبختی­های شما بخاطر جهلتان است.

حضرت لوط علیه السلام وقتی دید، قومش به سراغ اعمال نامشروع می روند، فرمود: {أَ ئنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجهَلُونَ}(27)

«آیا شما بجای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان می روید؟! شما قومی جاهل و نادانید!» و قوم حضرت نوح علیه السلام وقتی از نوح علیه السلام تقاضا کردند، که افراد مؤمن مستضعف را از اطراف خود دور کن، تا ما به تو نزدیک شویم، حضرت علیه السلام در جواب آنها فرمود:

{وَ مَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّهُم مُّلَاقُواْ رَبهِّمْ وَ لَکِنِّی أَرَئکمُ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}(28)
«و من، آنها را که ایمان آورده اند، (بخاطر شما) از خود طرد نمی کنم، چرا که آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت، خصم من خواهند بود) ولی شما را قوم جاهلی می بینم!».

آن قدر خطر جهل عظیم است، که خداوند در جواب درخواست، نجات فرزند نوح علیه السلام فرمود: {أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ}(29) «من به تو اندرز می دهم، تا از جاهلان نباشی!!».

بی جهت نیست که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «الْجَهْلُ فِی الْإِنْسَانِ أَضَرُّ مِنَ الْآکِلَةِ فِی الْبَدَنِ»(30)

(ضرر جهل از خوره ای که به بدن می افتد و چیزی از بدن را باقی نمی گذارد، بدتر است). و نیز فرمودند: «الْجَهْلُ مَطِیَّةٌ شَمُوسٌ مَنْ رَکِبَهَا زَلَّ وَ مَنْ صَحِبَهَا ضَلَّ»(31)
(نادانی مرکبی چموش است که هر که سوارش شود، سرنگونش کند و هر که همراهش گردد، گمراه شود).

بنابراین برگشت تمام انحرافات و صفات رذیله و حب دنیا و غیره، به جهل انسان بر می گردد. انسان جاهل در دنیا و آخرت از خاسرین و زیانکاران است، لذا باید از شر جهل به خدا پناهنده شد.

همانطوری که حضرت موسی علیه السلام در جواب قومش فرمود:{أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ}(32) «به خدا پناه می برم، از اینکه از جاهلان باشم».

تمامی پیامبران خصوصاً رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اوصیائشان صلی الله علیه و آله وسلم انتخاب شدند، تا مردم را از جهالت

و ضلالت خارج کنند، بنابراین هدف قیام امام حسین علیه السلام کاملاً هماهنگ با بعثت انبیاء و مأموریتی که خدا بر دوش او نهاده است، می باشد.

و جهل گاهی در مقابل عقل قرار می گیرد، یعنی جاهل کسی است که از عقل خود استفاده نمی کند یا استفاده اش از عقل بسیار کم است. گاهی در مقابل علم قرار می گیرد یعنی جاهل کسی است که علم ندارد یا از علم کمی برخوردار است.

امّا جهل در مقابل عقل در نگاه زیارت اربعین
رسول اکرم علیه السلام فرمودند: «إِنَّ الْعَقْلَ عِقَالٌ مِنَ الْجَهْلِ وَ النَّفْسَ مِثْلُ أَخْبَثِ الدَّوَابِّ فَإِنْ لَمْ تُعْقَلْ حَارَت»(33)(همانا خرد زانو بند نادانی است، و نفس امّاره مانند شرورترین جنبندگان است که اگر پایش بسته نشود، بیراهه می رود).

خداوند در قرآن کریم می فرماید:{إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُون}(34)
«قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانی اند که نمی اندیشند».

خداوند در قرآن کریم از زبان دوزخیان می فرماید:{وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ}(35)
«و گویند: اگر شنیده و پذیرفته بودیم یا تعقّل کرده بودیم در میان دوزخیان نبودیم».

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «إِنَّمَا یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَه»(36)
(همه خیرها را با عقل می توان یافت و آنکه عقل ندارد، دین ندارد).

امام کاظم علیه السلام فرمودند:«مَنْ أَرَادَ الْغِنَی بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللَّهِ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَه»(37)

(هر که توانگری بی مال، و آسودگی از حسد، و سلامت دین خواهد، متضرعانه از خدا درخواست کند که عقلش را کامل کند). لذا امام باقر علیه السلام فرمودند: «وَ لَا مُصِیبَةَ کَعَدَمِ الْعَقْل»(38) (هیچ مصیبت چون بی خردی نیست).

انسانی که از عقل خود بهره مند نشود، گاهی مرتکب کارهای زشتی می شود، که یک انسان فاجر و بدکار هم مرتکب نمی شود.

در روایت آمده که «وَ أَثْنَی قَوْمٌ بِحَضْرَتِهِ عَلَی رَجُلٍ حَتَّی ذَکَرُوا جَمِیعَ خِصَالِ الْخَیْرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم کَیْفَ عَقْلُ الرَّجُلِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ نُخْبِرُکَ عَنْهُ بِاجْتِهَادِهِ

فِی الْعِبَادَةِ وَ أَصْنَافِ الْخَیْرِ تَسْأَلُنَا عَنْ عَقْلِهِ فَقَالَ صلی الله علیه و آله وسلم إِنَّ الْأَحْمَقَ یُصِیبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ»(39)
(جمعی در حضور آن جناب از مردی ستایش کردند تا آنجا که همه صفات خوشش را برشمردند، حضرت پرسید: عقلش چگونه است؟

گفتند: یا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله وسلم ما از کوشش در عبادت و خوشی­های گوناگونش خبر می دهیم، شما از عقلش می پرسید؟

فرمود: احمق بر اثر حماقتش گرفتاری­هایی به بار می آورد، که از آنچه فاجر فاسق به بار می آورد، بزرگ تر است).

خداوند رجس و آلودگی را بر کسانی قرار داده است که از عقل خود بهر ه مند نمی شوند چنانچه در قرآن کریم می فرماید:{وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ}(40)
«و خدا بر کسانی که نمی اندیشند، پلیدی را قرار می دهد».از جمله ادله ای که بر علیه این انسان اقامه می شود، همین عقل است.

یعنی فردای قیامت شخص نمی تواند بگوید، من نمی دانستم، جاهل بودم به او گفته می شود، مگر عقل و خرد به تو عطاء نکردیم. چنانچه امام کاظم علیه السلام فرمودند:

«إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَامّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام وَ امّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول»(41)
(خدا بر مردم دو حجت دارد: ظاهر و باطن، حجت ظاهر رسولانند، و پیامبران و امامان علیهم السلام ، و حجت باطن عقل است).

بنابراین یکی از اهداف قیام امام حسین علیه السلام این است که انسان ها را از جهل و عدم تعقل که یک نوع ظلمت و تاریکی است، رهائی بخشد و به نور که تعقل باشد، رهنمود کند.

چرا که امام حسین علیه السلام می دانستد که، با عدم تعقل است که انسان دست به هر خطا و جنایتی می زند. لذا چه زیبا، امام علی بن موسی الرضاء علیهم السلام فرمودند:
«صَدِیقُ کُلِّ امْرِیً عَقْلُهُ، وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه»(42)(رفیق هر کس عقل اوست، و دشمنش جهلش).

امّا جهل در مقابل علم در نگاه زیارت اربعین
گاهی اطلاق جهل و جاهل به کسی بخاطر عدم علم و آگاهی یا کمی علم می باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «الْعِلْمُ قَاتِلُ الْجَهْل»(43)

(علم کشنده جهل است). در این روایت و بسیاری از روایات دیگر علم در مقابل جهل آمده است. برای روشن شدن این مطلب و اهمیّت علم توجّه شما را به بعضی از روایات که راجع به علم است جلب می کنم: انس بن مالک می گوید: «قَالُ:

جَاءَ رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم فَقَالَ: یا رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم ، أَیُّ الأَعمالِ أَفْضَلُ ؟
قَالَ: الْعِلْمَ بِاللهِ. قَالَ: یا رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم ، أَیُّ الأَعمالِ أَفَضْلَ ؟

قَالُ: الْعِلْمُ بِاللهِ. قَالُ: یا رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم ، أَسأَلُکَ عَنِ الْعَمَلِ، وَ تُخْبِرُنَّی عَنِ الْعِلْمِ؟
فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم إِنَّ قَلِیلَ الْعَمَلِ یَنفَعُ مَعَ الْعِلْمِ وَ إِنَّ کَثِیرَ الْعَمَلِ لَا یَنفَعُ مَعَ الْجَهْلِ»(44)

(مردی نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ! کدام عمل برتر است؟
حضرت صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: دانش به خداوند.
عرض کرد: ای فرستادة خدا! من از عمل می پرسم و تو از علم می گویی؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: عمل اندک همراه با دانش، سود دهد و عمل فراوان با نادانی، بهره ندهد).

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «وَ لَا خَیْرَ فِی عِبَادَةٍ لَا عِلْمَ فِیهَا»(45)(در پرستش بی دانش خیری نیست).
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «خَیْرُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْعِلْمِ وَ شَرُّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْجَهْل»(46)
(خیر دنیا و آخرت با دانش و شر دنیا آخرت با نادانی است).

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «الْعِلْمُ أَصْلُ کُلِّ خَیْر و الْجَهْلُ أَصْلُ کُلِّ شَر»(47)
(دانش ریشه هر خیر و نادانی ریشه هر شری است). نیز فرمودند: «الْعِلْمُ مُجِلَّةٌ الْجَهْلُ مُضِلَّةٌ»(48)
(دانش مایه بزرگی و نادانی مایه گمراهی است).

لقمان حکیم فرمود:«یا بُنَّی النَّاسُ ثَلاثَةُ اثلاث، ثُلْثٌ لله، ثُلْثَ لَنَفْسُه، و ثُلْثُ لِلدُّودِ فامّا مَا هُوَ لله فَرُوحُهُ و امّا مَا هُوَ لِنَفْسِه فَعلمُهُ و امّا مَا هُوَ لِلدُّودِ فَجِسْمُهُ»(49)

(ای پسرکم! انسان سه بخش است یک سوم برای خدا و یک سوم برای خود و یک سوم برای کرم ها است. امّا انچه برای خداست روح است و آنچه برای خود اوست دانش اوست و آنچه برای کرم ها است، تن اوست).

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مَنْ عَمِلَ عَلَی غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ»(50)
(هر که ندانسته عمل کند، آنچه تباهی به بار می آورد بیشتر است از آنچه اصلاح می کند).

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «ثلاث صلوات بعلم افضل عندالله من الف صلاه بغیر علم و کذلک سائر العمل»
(سه نماز با دانش در پیشگاه خدا، از هزار نماز بدون دانش بهتر است و حال اعمال دیگر نیز چنین است).

امام سجاد علیه السلام فرمود: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَج»(51)
(اگر مردم می دانستند در طلب علم چه فایده ای است، دنبال آن می رفتند گر چه به ریختن خون باشد

(یعنی در راه به دست آوردن علم مجروح شوند و خون از بدنشان جاری شود و یا در این راه خون دل بخورند و رنج­های زیادی متحمل شوند) و به فرو رفتن در دریاها باشد).

امام باقر علیه السلام : «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وُزِنَ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ بِدِمَاءِ الشُّهَدَاءِ فَیَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَی دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ»(52)
(زمانی که روز قیامت بر پا شود خون شهدا با قلم و دست خط دانشمندان سنجیده می شود و سرانجام قلم علماء بر خون شهداء مقدم می گردد).

امام صادق علیه السلام : «رَکْعَةٌ یُصَلِّیهَا الْفَقِیهُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ رَکْعَةٍ یُصَلِّیهَا الْعَابِد»(53)(یک رکعت نماز دانشمند بهتر است از هفتاد هزار رکعت نماز عابد).
امام علی علیه السلام می فرماید: «الْعِلْمُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِن»(54)(علم گمشده مؤمن است).

امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم می فرماید:«یَا هِشَامُ إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ... یَا بُنَیَّ إِنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا عَالَمٌ کَثِیرٌ فَلْتَکُنْ سَفِینَتُکَ فِیهَا تَقْوَی اللَّهِ وَ حَشْوُهَا الْإِیمَانَ وَ شِرَاعُهَا التَّوَکُّلَ وَ قَیِّمُهَا الْعَقْلَ وَ دَلِیلُهَا الْعِلْمَ وَ سُکَّانُهَا الصَّبْر»(55)

(ای هشام لقمان به پسر خود گفت:... فرزندم دنیا دریایی است ژرف که در آن مردمی بسیار غرق شده اند، پس باید کشتی تو در آن تقوی الهی باشد و اندرونش ایمان و بادبانش توکل و ناخدایش خرد و راهنمایش دانش و سکانش شکیبایی است).

برای اهمیّت علم همین بس که خداوند به پیامبرش صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: {وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً}(56)«بگو: پروردگارا، بر دانشم بیفزای».

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با اینکه از علم گذشته و حال و آینده برخوردار بود، باز می فرماید:«اللَّهُمَّ أَغْنِنِی بِالْعِلْم»(57).
چون علم باعث حیات انسان ها و جهل باعث ممات آنها می شود. امام حسین علیه السلام قیام کردند تا به همگان حیات دهند نه ممات.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم : «الْعِلْمُ حَیَاةُ الإِسْلاَمِ وَعِمَادُ الإیمَانِ»(58)علم حیات اسلام و ستونایمانست).

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز فرمودند: «الْعِلْمُ حَیَاةٌ وَ شِفَاء»(59).

و نیز از روایات استفاده می شود جهل ظلمت و تاریکی است و علم نور و روشنایی است لذا امام مأمور است انسان ها را از ظلمت­ها و تاریکی­ها خارج کرده به نور و روشنایی منتقل کند.

چنانچه امام صادق علیه السلام فرمود: «أَنَّ الظُّلْمَةَ فِی الْجَهْلِ وَ أَنَّ النُّورَ فِی الْعِلْم»(60)(بدانند که تاریکی در نادانی است و روشنی در دانش).

ضَلالَه در نگاه قرآن کریم:
توضیح ضَلالَه: برای اینکه متوجّه شویم که ضلالت و گمراهی که امام حسین علیه السلام برای رهائی مردم از آن، خون خود و عزیزانش را نثار کرد. چیست؛
باید رجوع کنیم به آیات قرآن تا مسئله ضلالت برای همگان کاملاً روشن شود:

آیات عبارتند از:
1 {وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً}(61) «و هر کس به خدا شرک ورزد، قطعاً دچار گمراهیِ دور و درازی شده است».
2 {وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً}(62) «و هر کس خدا و فرستاده اش را نافرمانی کند قطعاً دچار گمراهیِ آشکاری گردیده است».

3 {قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ}(63) «بگو: من از هوسهای شما پیروی نمی کنم، و گر نه گمراه شوم و از راه یافتگان نباشم».

4{وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّه}(64) «و کیست گمراه تر از آنکه بی راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند؟».

5 {وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدید بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب}(65) «و از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به دورکند. در حقیقت کسانی که از راه خدا دور شوند، به سزای آنکه روز حساب را فراموش کرده اند عذابی سخت خواهند داشت».

6 {أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ}(66)«پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده». 7 {وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ

وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً}(67) «و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهی دور و درازی شده است».

8 {إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالاً بَعیداً}(68) «بی تردید، کسانی که کفر ورزیدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، به گمراهیِ دور و درازی افتاده اند».

9 {فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ}(69) «پس وای بر آنان که از سخت دلی یاد خدا نمی کنند اینانند که در گمراهی آشکارند».

10 {إِنَّ الْمُجْرِمینَ فی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ}(70) «قطعاً بزهکاران در گمراهی و جنونند».

ضلالت و گمراهی در قرآن
بنابراین طبق آیاتی که ذکر شد، ضلالت و گمراهی عبارتند از:
1 شرک اعم از شرک جلی (آشکار) و شکر خفی (پنهان).
2 نافرمانی و معصیت خداوند.
3.پیروی از هوای نفس خود و دیگران.
4 کافر شدن به خدا و ملائکه و کتب آسمانی و پیامبران الهی و معاد. 5 بازداشتن مردم از رسیدن به خدا. 6 قساوت دل از یاد خدا.
امام حسین علیه السلام خون خود و عزیزانش را در راه اسلام و قرآن تقدیم نمود، تا همگان از انواع ضلالت و گمراهی خارج شوند و به هدایت و رستگاری نائل شوند. البته بعضی ها نمی خواهند از ضلالت و گمراهی خارج شوند.

و اصرار و پافشاری دارند در اینکه در ضلالت باقی باشند و خداوند هم آنها را اینگونه مجاز می کند که در ضلالت خود بمانند چنانچه در قرآن کریم خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:

{قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ امّا الْعَذابَ وَ امّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً}(71)

«بگو: هر که در گمراهی است خدای رحمان به او تا زمانی مهلت می دهد، تا وقتی آنچه به آنان وعده داده می شود:یا عذاب، یا روز رستاخیز را ببینند پس به زودی خواهند دانست جایگاه چه کسی بدتر و سپاهش ناتوان تر است».

از جمله حیره الضلاله بدست می آید که انسان هایی که در گمراهی باشند، همیشه حیران و سرگردانند و ثباتی در کارها و اهداف خود ندارند و لازمة حیران بودن، آشفتگی و اضطراب است. واقعاً امام حسین علیه السلام خدمت بزرگی به بشریت نمود.

نتیجه:
فلسفه قیام امام حسین(علیه السلام) با نگاه به زیارت اربعین و تفسیر  این زیارت با کمک گرفتن از کلام الله مجید و روایات و احادیث معصومین (علیهم السلام) در این مقاله بیانگر عمق و فهم شگرفی می باشد.

و از آنجا که جهل در مقابل علم و از طرفی جهل در مقابل عقل  و بیان انوع گمراهی در کلام معصومین چقدر دقیق و موشکافانه به موضوع فلسفه قیام امام حسین (علیه السلام) اشاره می فرماید. 

مارا بر این باور استوار می سازد که فرازها و مضامین بلند زیارت اربعین چگونه فلسفه معنوی و ظاهری فلسفه قیام  مولای دو عالم را برای ما روشن می نماید، مفاهیمی عظیم که فقط در مورد عظمت عاشورای سید الشهدا(علیه السلام)  فقط قابل تصور است.

پی‌نوشت:
[1] تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) / ج‏6 / 113 / زیارة الأربعین ..... ص: 113
[2] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد / ج‏2 / 788 / شرح زیارة الأربعین ..... ص: 788
[3] ر.ک: انسان دویست و پنجاه‌ساله، ص 171-172
[4] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏44، ص: 329-330
[5] اشاره به جملات جعفر بن ابی‌طالب خطاب به نجاشی پادشاه حبشه.«شهریارا ما گروهی از جاهلیت بودیم. ... زمینه‌های قیام امام حسین (ع)، ج 1، ص 25 به نقل از سیره ابن هشام، ج 1، ص 359.
[6] اشاره به آیه: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً ...» جمعه/2
[7] «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ ...» اسراء/33.
[8] تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص: 113.
[9] مفاتیح نوین، ص 402.
[10] تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص: 113.
[11] مفاتیح نوین، ص 402.
[12] اشاره به آیه «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة...» توبه/ 111
[13] ر.ک: زمینه‌های قیام امام حسین (ع)، ج 2، ص 101.
[14] ر.ک: زمینه‌های قیام امام حسین (ع)، ج 2، ص 102 به نقل از الغدیرج 8، ص 286.
[15] نهج البلاغة / ترجمه انصاریان / متن / 9 / 3 - از خطبه‏هاى آن حضرت است معروف به شقشقیه ..... ص: 8.
[16] تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص: 113.
[17] اشاره به آیه:«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ ...»اعراف/175.
[18] اشاره به آیه:«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها ...» اعراف/176.
19. غرر الحکم و درر الکلم، ص48.
20. الدروع الواقیه، ص249.
21. غرر الحکم و درر الکلم، ص60.
22. همان، ص52.
23. همان، ص688.
24 . انعام، 111.
25 اعراف، 138.
26 . همان.
27. نمل، 55.
28. هود، 29.
29. همان، 46.
30. غرر الحکم و درر الکلم، ص99.
31. همان، ص109.
32 . بقره، 67.
33. همان، ج1، ص117.
34. انفال، 22.
35. ملک، 11.
36. بحارالأنوار، ج74، ص158.
37. الکافی، ج1، ص18.
38. بحارالأنوار، ج75، ص165
39 . همان، ج74، ص158.
40 . یونس، 100.
41. الکافی، ج1، ص16.
42. همان، ص11.
43. غرر الحکم و درر الکم، ص56.
44. تفسیر روح البیان، ج2، ص293.
45 . بحارالأنوار، ج75، ص75.
46. همان، ج1، ص204.
47. غرر الحکم و درر الکلم، ص48.
48 . همان، ص25.
49. علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج1، ص58.
50 . الکافی، ج1، ص44.
51. همان، ص35.
52 . بحارالأنوار، ج2، ص16.
53. همان، ص19.
54 . همان، ج1، ص168.
55. الکافی، ج1، ص16.
56 . طه،20.
57. بحارالأنوار، ج94، ص368.
58. نهج الفصاحه، ص581.
59 . غرر الحکم و درر الکلم، ص43.
60 . الکافی، ج1، ص29.
61 . نساء،116.
62. احزاب، 36.
63. انعام، 56.
64. قصص، 50.
65. ص، 26.
66. جاثیه، 23.
67. نساء، 136.
68. نساء، 167.
69 . زمر، 22.
70. قمر، 47.
71. مریم، 75.

منبع:
شکیبا اصفهانی، سیدمحمود، 1341 -شرح زیارت اربعین، مشخصات نشر : قم: عطر عترت،1396.
نویسنده بخشی از این مقاله توسط محمدرضا رضوی می باشد.
*این مقاله در تاریخ 1401/6/30 بروز رسانی شده است


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.