وحدت موضوعي سورهها در تفسير «تسنيم» (1)
نويسنده:سيد مصطفي احمدزاده
يكي از امتيازات تفسير تسنيم، توجه ويژه به هدفمندي سورهها و اختصاص فصلي با عنوان «تناسب آيات» در خلال مباحث تفسيري است. آيتالله جوادي آملي با نگاهي ژرف، نظريه وحدت موضوعي سورهها را دنبال كرده و نكات ارزشمندي در حوزههاي مختلف،ازجمله پيشفرضها، مباني، اصول و ضوابط نظريه افزوده است.
دراين نوشتار، ديدگاههاي مفسر گرانقدر تفسير تسنيم در سه زمينه پيشفرضهاي نظريه وحدت موضوعي سورهها، اصول تبيين نظريه وحدت موضوعي، و روش كشف موضوع اصلي هر سوره، بررسي ميگردد.
مبانيِ اين نظريّه،براساس ديدگاه آيتالله جوادي آملي چيست؟ ايشان براساس چه اصولي به تبيينِ نظريّه هدفمندي سورهها پرداختهاند؟ روش و شيوه كشفِ هدفِ اصلي هر سوره براساس چه مدل و الگويي است؟
نوشتار حاضر، به سه بخشِ مباني، تبيين نظريه و نمونهها تقسيم شده است. حال، در ادامه به بررسي مباني ميپردازيم.
برخي از مباني نظريه هدفمندي سورهها در آثار مفسران و قرآنپژوهان آمده است(3)، كه آيتالله جوادي آملي در آثار خود به بعضي از آنها تصريح نكردهاند؛ از اينرو، پذيرش يا عدم پذيرش اين مباني، توسط ايشان روشن نيست. اما به دو مبنا يكي توقيفي بودن چينش آيات و ديگري كه به نظر ميرسد از نوآوريهاي ايشان محسوب ميشود، يعني فضاي نزول پرداختهاند كه گزارش مختصري از اين مباني ارائه ميگردد.
آنچه از فحواي گفتهها و نوشتههاي آيتآلله جوادي آملي به دست ميآيد،اين است كه چينش آيات قرآنكريم در يك سوره وحياني است و چينش آيات فعلي قرآنكريم به دستور پيامبراكرم«ص» تنظيم شده است، از اينرو، بين آيات يك سوره،پيوندي خاص وجود دارد كه بايد درصدد كشف آن برآمد. به بيان ديگر، براي هر سوره، حكمت و هدف ويژهاي است كه براساس آن، رسول مكرّم، آيات را دركنار هم قرار ميداد؛ گرچه آن هدف، پيوند محتوايي نباشد بلكه حكمت و هدف ديگري غير از ارتباط محتوا در كار باشد.
آيتالله جوادي آملي درباره نحوه چينش آيات قرآنكريم نوشتهاند:
«چينش آيات هر سوره و نحوه تنظيم آن به دستور پيامبر«ص» بوده و چنانكه از ابنعباس نقل شده: «وقتي بر پيامبر، وحي نازل ميشد، نويسندگان وحي را احضار ميكرد و به آنان ميفرمود: اين آيات را در كنار فلان آيه از فلان سوره قرار دهيد» و اصحاب پيامبراكرم«ص» به همان ترتيبي كه آن حضرت تعيين كرده بود، قرآن را حفظ و تدريس ميكردند.» (تسنيم، 423-6/422؛ همان، 9/503)
اين نكته نيز شايان توجه است كه مفسران درباره انواع نزول آيات و ارتباط آن با تناسب آيات سوره و هدفمندي سوره، اختلافنظر دارند. درميان مفسران به آن دسته از آيات كه با يكديگر و در يك مرحله نازل ميشوند، «واحد نزول» گفته ميشود. اگر سورهاي داراي يك واحد نزول باشد، كه اغلب سورههاي قرآنكريم اينگونهاند، راه براي دستيابي به هدف سوره هموارتراست؛ اما هنگاميكه سورهاي داراي دو يا چند واحد نزول باشد، دستيابي به هدف سوره درصورتي امكانپذير است كه نخست به اصل توقيفي بودن چينش آيات معتقد باشيم و در گام بعدي نيز به ارتباط و تناسب ميان آيات با واحدهاي نزولِ متفاوت بپردازيم تا راه براي دستيابي به هدف سوره هموارتر گردد. به نظر ميرسد، آيتالله جوادي آملي درباره سورههايي كه داراي دو يا چند واحد نزول هستند، باتوجه به پذيرشِ اصل توقيفي بودن چينش آيات درون سوره، به وجود تناسب و ارتباط ميان آيات با واحدهاي نزولِ متفاوت معتقدند و در مواردي به ذكر اين تناسب پرداختهاند؛ اما در برخي موارد نيز از ذكر تناسب و ارتباط ميان اينگونه آيات، خودداري كردهاند، با اينوجود، هدف سوره را ذكر كردهاند.
آيتالله جوادي آملي، با تأكيد بر اين نكته كه ميان فضاي نزول هر سوره و معارف آن سوره ارتباط تنگاتنگي برقرار است، مينويسند:
«فضاي نزول هر سوره با معارف آن تأثير و تأثر متقابل و دوجانبه دارد... (تسنيم، 2/54). براي تبيين فضاي نزول سوره كه گاهي متصلاً و زماني منفصلاً و درصورت تقطيع و انفصال، گاهي در كوتاهمدّت و زماني در ميانمدّت و هنگامي در درازمدّت انجام ميشد، ضمن تحقيق مسائل گونهگون آن مدّت متصل يا منفصل، ميتوان از يكسو از خطوط كلّي و عناصر محوري عصر نزول و ازسوي ديگر از جمعبندي شأن نزولهاي مقطعي كمك گرفت. بايد عنايت شود كه يكي از پيامهاي سودمند جوامعالكلم كه به حضرت ختمي«ص» داده شد، و آن حضرت با دريافت قرآنكريم، خود را واجد آنها معرّفي كرد،جامعنگري درباره عناصر محوري سهگانه مزبور است؛يعني معارف قرآن مجيد، ضمن پاسخ به شأن نزول، خصوصيت فضاي نزول را ازنظر دور ندارد، چنانكه درعين رعايت دو عنصر ياد شده، به دردهاي جهاني و مُعضلات عالَمي و رنجهاي عصر نزول تدريجي قرآنكريم نگاه دارد، بنابراين بايد هر آيه از آياتكريم طبق ظرفيتش تفسير شود و سعه صدر مناسب با گستره وحي الهي لحاظ گردد.» (تسنيم، 13/43؛ همان، 1/236؛ همان، 2/38)
آشنايي با فضاي نزول هريك از سورههاي قرآنكريم، راهگشاي تفسير آيات،تشخيص هدف سوره و تبيين پيوند آيات آن سوره با يكديگر است. همانگونه كه بررسي دقيق مفاهيم آياتِ سوره، راهنماي مناسبي براي حدس به فضاي نزول خواهد بود. بنابراين، هم آگاهي به فضاي نزول از بيرون، شاهد خوبي براي استنباط دقيق مضامين سوره است، و هم اجتهاد كامل از درون، زمينه مساعدي براي حدس فضاي نزول. هدف آنكه، فضاي نزول سوره، مفسّر را در تبيين صحيح مطالب جامع و كلّي سوره ياري ميكند.
آيتالله جوادي آملي، همه قرآنكريم را مانند يك جمله ميدانند. همچنانكه واژههاي يك جمله با يكديگر ارتباط لفظي و معنايي دارند، سورههاي قرآنكريم نيز با يكديگر ارتباط لفظي و معنايي دارند. باتوجه به فحواي گفتهها و نوشتههاي ايشان، ميتوان همين نكته را به سورههاي قرآنكريم نيز تسري داد. با اين توضيح كه هر سورهاي از قرآنكريم، در حكم يك جمله مستقل است. همچنانكه واژههاي يك جمله با يكديگر ارتباط آوايي، صرفي، نحوي، معنايي و... دارند و براي تأمين يك هدف در كنار يكديگر قرار ميگيرند، آيات يك سوره نيز با يكديگر ارتباط آوايي، لفظي، معنايي، اسلوبي، محتوايي و... دارند، و براي برجستهسازي جهت سوره و دستيابي به يك هدف، در كنار يكديگر قرار گرفتهاند. از اينرو، ميتوان گفت همچنانكه واژه هاي يك جمله براي تأمين و رساندن يك هدف خاص دركناريكديگر با نظم و ارتباط خاصي قرار ميگيرند، آيات يك سوره نيز براي انتقال يك هدف ويژه با نظم و ارتباط خاصي در كنار يكديگر قرارگرفتهاند.اين مطلب را بيفزاييم كه هرچند آيتالله جوادي آملي مستقيماً به جمله بودن يك سوره اشاره نكردهاند؛ اما همينكه به جمله بودن قرآنكريم اشاره كردهاند، براي برداشت اين نكته- جملگيِ سوره- از آن بحث- جملگيِ قرآنكريم- كافي است. ايشان در توضيح اين تعبير قرآنشناسانه نوشتهاند:
«تعبيربه اينكه همه قرآن مانند يك كلمه، يعني يك جمله و همه ابعاض آن هماهنگ است، از لطيفترين تعبيرهاي قرآنشناسانه است؛زيرا گاه از آيه سورهاي براي تفسير آيه سوره ديگر استفاده ميشود و زماني از آيه يك سوره براي آيه ديگر همان سوره بهرهبرداري ميشود و گاهي از برخي الفاظ يك جمله براي روشن شدن الفاظ ديگر همانجمله استفاده ميشود. پس پيوند مزبور، بهترين پيوند است؛ زيرا منسجمترين پيوند بين آيات قرآن كه رقم آنها از ششهزار ميگذرد و مدّت نزول آن از بيستسال افزون است به اين كيفيّت است كه مجموع قرآن، به منزله يك جمله است.» (تسنيم،22-3/21)
آيتالله جوادي آملي،معتقد است كه هر سوره، فصلي از فصول قرآنكريم است. به ديگر سخن، قرآنكريم، كتابي است كه به فصلهاي گوناگوني تقسيم شده است و براساس اين نكته كه هر فصلي به تبيين يك موضوع خاصّ ميپردازد و مطالب جمعآوري شده در آن بر محور يك موضوع كليدي استوار است و همان محور و موضوع كليدي، سبب همنشيني مطالب گوناگون در يك فصل شده است؛ هر فصلي، حاوي يك هدف واحد خواهد بود. آيتالله جوادي آملي در اينباره نوشتهاند:
«آيات سوره بقره به تدريج نازل شده و بر موضوعات گوناگون مشتمل است و چون هر سوره به منزلة فصلي از فصول قرآنكريم و درنتيجه داراي هدف و پيام واحد است، اين سوره نيز داراي غرض واحد و جامع است.» (تسنيم، 6/422)
آيتالله جوادي آملي، در جايي ديگر به پيوند نهفته ميان آيات يك سوره توجه دادهاند و كشف آن را زمينهاي براي دستيابي به هدف و پيام سوره دانستهاند:
«بين آيات يك سوره، پيوندي خاصّ وجود دارد كه بايد درصدد كشف آن برآمد. به بيان ديگر، براي هر سوره حكمت و غرض ويژهاي است... گرچه آن غرض، پيوند محتوايي نباشد، بلكه حكمت و غرض ديگري غير از ارتباط محتوا در كار باشد.» (تسنيم، 423-6/422)
آيتالله جوادي آملي، براساس روش جامعنگرانه تفسيريِ خويش، فرآيند كشف هدفمندي سوره را در گروِ پيمودن راههاي متعددي بر ميشمارد كه از برآيندِ همه راهها ميتوان به هدف و جهت واحد هر سوره دست يافت. ايشان در اينباره مينويسند:
«تشخيص خطوط كلّي معارف هر سوره و دريافت پيام و هدف آن در گرو پيمودن راههاي زير است:
الف: تعيين مكي يا مدني بودن سوره و بررسي فضاي نزول آن.
ب: بررسي صدر و ذيل سوره؛ چون ذيل سوره از باب «ردّ العجز إلي الصدر» به منزله جمعبندي مضامين سوره است.
ج: انسجام و پيوستگي مطالب و آيات سوره.
د: تكرار برخي مطالب در مضامين سوره.
هـ. بررسي غُرَر آيات (آيات برجسته) سوره كه به منزله واسطة العقد آن سوره است.
و: بررسي شأن نزول برخي از آيات و فضاي نزولِ مجموع سوره.
ز: رهنمود احاديث معتبر كه در آگاهي دادن به سير اصليِ معارف سوره وارد شده است. (تسنيم، 2/31)
ح:توجه به اسماء الحسنايِ به كار رفته در پايان آيات گوناگون يك سوره.»
برخي از راههاي مذكور به صورت كاربردي در نمونههاي پايان مقاله مورد توجه قرار گرفتهاند، اما به لحاظ اهميت برخي از راههاي بالا، به صورت جداگانه به بررسي آنها پرداختهايم.
مجموعه عالم هستي تجليات اسماء جمال و جلال خداوند است. اين تجليات، گاه در قالب كثرت ظهور ميكنند و گاه در قالب وحدت. قسم دوم، تنها ازطريق تنزّل به جامه كثرت درميآيد. قرآنكريم كه از نوع دوم است، تنها با تنزّل فهمپذير ميشود و بدون تنزّل، نه قابل فهم خواهد بود و نه در دسترس قرار خواهد گرفت. به ديگر سخن، اين تجليات يا فرقانياند و يا قرآني. تجليات قرآني، تا زمانيكه تنزّل نكرده باشند، به لحاظ ويژگيِ وحدتيِ خود، تمام عالم هستي را در درون خويش دارند. ازسوي ديگر، اسماء الحسنايِ خداوند به سه قسمِ اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال تقسيم ميشوند. تجليات قرآني، مظهرهمه اسماءاند و بر «سوره» كه مظهر تجليات همه اسماء خداوند متعال است، صدق ميكند و تجليات فرقاني مظهر اسمي از اسماء الحسنياند كه تبديل به «آيه» ميشوند. حال اگر اين تجليات اسمايي به نحو اعتدال ظهور يابند، مظهر همه اسماء الحسني خداوند خواهند بود و اگر به نحو اعتدال ظهور نيابند، مظهر يك اسم از اسماء الحسني خداوندند. البته، بايد بيفزاييم كه در اين حالت نيز، مظهر همه اسماء الحسني خداوند خواهند بود اما بالتبع و مظهر يك اسم بالإصاله. يعني يك اسم از
اسماء الحسني خداوند بر اين سوره به صورت اصلي حاكم است و بقيه اسماء الحسني خداوند به صورت فرعي در آن تجلّي پيدا ميكنند كه در زير سيطره آن اسم حاكم قرار دارند. از اينرو، برخي معتقدند كه سوره «قدر» مظهر اسم «الولي» و سوره «توحيد» مظهر اسم «احد» و سوره «حمد» مظهر اسم «واحد» است. حال، باتوجه به اين توضيحات، به بررسي نظرات حضرت آيتالله آملي ميپردازيم.
آيتالله جوادي آملي، معتقد است كه يكي از مهمترين و مطمئنترين راههاي كشف هدف هر سورهاي، بررسي اسماء الحسناي بكار رفته در آن سوره است. براي استفاده از اين روش، چند گام بايد پيموده شود. نخست لازم است مضمون هر آيه را بدست آوريم، سپس اسماء الحسناي آن آيه را كشف كنيم. از آنجا كه اسماء الحسناي هر آيهاي ضامن مضمون آن آيه است، قدر مشترك مضمون به دست آمده از آيه را با محك قدر مشترك اسماء الحسناي بكار رفته در آن آيه صيقل دهيم تا به قدر مشترك آيه دست يابيم. همين مراحل را براي سوره نيز طي كنيم. يعني نخست مضمون سوره را بدست آوريم، سپس اسماء الحسناي سوره را نيز مدنظر قرار دهيم. در مرحله بعدي، قدر مشترك سوره را با قدر مشترك اسماء الحسناي سوره مطابقت دهيم تا به قدر مشترك سوره دست پيدا كنيم. اين قدر مشترك، همان هدف و جهت سوره خواهد بود.(4)
آيتالله جواد آملي در تفسير سوره بقره به صورت كلّي به دو نكته درباره اسماء الحسناي سورههاي قرآنكريم اشاره كردهاند:
«يكم. سورههاي قرآنحكيم همانند اسماي حسناي الهي هريك گذشته از اشتمال بر معارف خاص خود، شامل مطالب سورههاي ديگر نيزهستند. تفاوت سُوَر نظير تمايز اسماي خدا، در ظهوروخفا و سرّ و عَلَن بودن، رهآورد آنهاست، از اينرو،تلخيص سوره، صَعْب، بلكه مُسْتَصْعَب است.
دوم. همانطور كه اسماي الهي ازنظرعظيم و اعظم بودن يكسان نيستند، معارف سورههاي قرآني نيز ازجهت مهمّ و اهمّ بودن، همتاي هم نخواهند بود.» (تسنيم، 12/747)
توجه به اين نكته لازم است كه از نگاه ايشان، الفاظي كه كتاب و سنت در بيان اسماي الهي آورده است، اسماي حسناي خدا نيست، بلكه اسماء الأسماءند. براي اسماي الهي، آثار فراواني ذكرشده است كه مقصود از آن، حقايق عيني از يكسو و مظهر آن حقايق شدن ازسوي ديگر است؛ يعني هرگز صرف لفظ يا مفهوم مؤثرنيست تا كسي با اجراي آن لفظ يا تصور آن مفهوم،مشكلي را حل كند. (تسنيم، 12/138).
آيتالله جوادي آملي،هر اسمي از اسماي حُسناي الهي را سند كار معيّني برشمردهاند و دليل ذكر اسماي خاصي را در پايان آيه، سند محتوا و مضمون خود آن آيه دانستهاند. بنابراين اگر آيهاي درباره آگاهي خداي سبحان از نهان و آشكار انسان سخن گفت، مشاهده ميكنيم كه در آخر آن آيه، اسماء حسناي متناسب با مضمون آيه يعني «إنّه بكلّ شيءٍ عليم» بكار رفته است. يا مثلاً ذيل آيه255 سوره بقره، جملهو هو العليُّ العظيم آمده كه مانند همه اسماي حسنايِ آمده در پايان آيات، به منزله تعليل مفاد كلّ آيه است. بيان تعليل در ذيل آيه- يعني اينكه ذيل آيه دليل محتواي آن است- شواهد فراواني دارد؛ مانند اسم «غفور» و «رحيم» در پايان آيه102 سوره توبه «وآخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحاً و آخر سيّئًا عسي الله أن يتوب عليهم إنّ الله غفورٌ رحيم» كه دليل دادن توفيق توبه به گنهكاران است.(5) نيز بيفزاييم كه اين اختصاصي به پايان آيه ندارد در پايان سوره، آغاز سوره و آغاز آيه نيز همينطور است. گاهي آغاز آيه به اسمي از اسماي حُسناي الهي شروع ميشود كه اين آغاز، عهدهدار تبيين محتواي آن آيه است. پس بين اين امور چهارگانه، فرقي نيست، يعني يا اول سوره يا آخر سوره،يا اول آيه يا آخر آيه اسمي از اسماي حُسناي الهي ذكر ميشود كه عهدهدار معارف آن سوره يا آن آيه است.
آيتالله جوادي آملي در جاي ديگري به هماهنگي بسمالله هر سوره با محتواي آن سوره اشاره كردهاند و اين نكته را با اسماي بكار رفته در پايان آيات كه با محتواي آيات هماهنگ است،متناظر ساختهاند و نوشتهاند:
«اختلاف معنوي و اشتراك لفظي آيات «بسماللهالرحمنالرحيم» از آن روست كه بسمالله هر سوره جزئي از آن سوره و با محتواي آن هماهنگ و به منزله عنوان و تابلو آن سوره است و چون مضامين و معارف سورههاي قرآن با يكديگر متفاوت است، معناي بسمالله نيز در سورهها مختلف خواهد بود و در هر سوره درجهاي از درجات و شأني از شئون الوهيت خداي سبحان و رحمانيت و رحيميّت او را بازگو ميكند و از اينجهت همانند اسماي خداوند در پايان آيات است كه با محتواي آيات هماهنگ و به منزله برهاني بر محتواي آن است. بر اين اساس،اگر محتواي سورهاي به خوبي تبيين شود، تفسير بسمآلله آن سوره نيز روشن خواهد شد. توضيح اينكه، در آيه كريمه «بسماللهالرّحمنالرّحيم» هم سخن از «الله» است كه اسم جامع و اعظم خداي سبحان است و ساير اسماي حسناي الهي را زير پوشش داشته،در هر سوره ظهوري خاصّ دارد و هم سخن از «رحمت رحمانيه» است كه همه صفات خداي سبحان زير پوشش آن است و در هر مظهري با اسمي خاصّ ظهور ميكند؛ در سورههايي كه محتوايي مهرآميز دارد و اوصاف جماليه خداوند را مطرح ميكند، در چهره «جمال» و در سوري كه مضاميني قهرآميز دارد و غضب الهي را بازگو ميكند، در چهره «جلال» تجلّي ميكند و از اينرو، برخي گفتهاند: كلمه الرحمن نيز همانند كلمه الله اسم اعظم است. بنابراين، تفسير «بسمالله...» به اختلاف سورهها متفاوت است.» (تسنيم، 1/291)
وي معتقد است، جمعبندي و عصاره اهداف و پيامهاي خُرد هر سوره در آيات غرر آن سوره متبلور است. در هر سورهاي، آياتي كليدي وجود دارد كه بسان خورشيدي بر ديگر آيات آن سوره پرتوافشاني ميكنند و پيوسته جهت و هدف كلّي آن سوره را به مخاطب القاء ميكنند. به ديگرسخن، خود چونان سورهاي است در درون سورهاي ديگر. آيتالله جوادي آملي در كشف هدف سوره بقره، آلعمران و... از اين روش بهره جستهاند. ايشان، هدف اصلي سوره آلعمران را براساس آيات غرر آن- آيات 1 و2 و18 و26 و27-، «توحيد حق و به ويژه توحيد افعالي» دانستهاند، و آيات مذكور را كه داراي برجستگي خاصياند، در حكم واسطه العقد اين سوره و تلخيص آيات گذشته برشمردهاند.(7)
آيتالله جوادي آملي در جاي ديگري در اينباره افزودهاند:
«محتواي آياتي چون «شهد الله» و «قل اللّهمَّ مالك الملك» كه از جايگاهي ويژه برخوردارند، ميتواند خط اصلي حاكم بر اين سوره و به سخن ديگر، هدف سوره را بشناساند، زيرا آيه «شهد الله» در اين سوره مانند «آيةالكرسي» در سوره «بقره»، در برابر ديگر آيات به خوبي ميتابد و نشان ميدهد كه خط اصلي در اين سوره، بيان توحيد حق، به ويژه توحيد افعالي اوست؛يعني حضور و ظهور خداي سبحان را در همه امور برميشمرد.» (تسنيم، 13/549)
دراين نوشتار، ديدگاههاي مفسر گرانقدر تفسير تسنيم در سه زمينه پيشفرضهاي نظريه وحدت موضوعي سورهها، اصول تبيين نظريه وحدت موضوعي، و روش كشف موضوع اصلي هر سوره، بررسي ميگردد.
كليد واژهها:
طرح مسأله
مبانيِ اين نظريّه،براساس ديدگاه آيتالله جوادي آملي چيست؟ ايشان براساس چه اصولي به تبيينِ نظريّه هدفمندي سورهها پرداختهاند؟ روش و شيوه كشفِ هدفِ اصلي هر سوره براساس چه مدل و الگويي است؟
مباني نظريّه
نوشتار حاضر، به سه بخشِ مباني، تبيين نظريه و نمونهها تقسيم شده است. حال، در ادامه به بررسي مباني ميپردازيم.
برخي از مباني نظريه هدفمندي سورهها در آثار مفسران و قرآنپژوهان آمده است(3)، كه آيتالله جوادي آملي در آثار خود به بعضي از آنها تصريح نكردهاند؛ از اينرو، پذيرش يا عدم پذيرش اين مباني، توسط ايشان روشن نيست. اما به دو مبنا يكي توقيفي بودن چينش آيات و ديگري كه به نظر ميرسد از نوآوريهاي ايشان محسوب ميشود، يعني فضاي نزول پرداختهاند كه گزارش مختصري از اين مباني ارائه ميگردد.
1.توقيفي بودن چينش آيات
آنچه از فحواي گفتهها و نوشتههاي آيتآلله جوادي آملي به دست ميآيد،اين است كه چينش آيات قرآنكريم در يك سوره وحياني است و چينش آيات فعلي قرآنكريم به دستور پيامبراكرم«ص» تنظيم شده است، از اينرو، بين آيات يك سوره،پيوندي خاص وجود دارد كه بايد درصدد كشف آن برآمد. به بيان ديگر، براي هر سوره، حكمت و هدف ويژهاي است كه براساس آن، رسول مكرّم، آيات را دركنار هم قرار ميداد؛ گرچه آن هدف، پيوند محتوايي نباشد بلكه حكمت و هدف ديگري غير از ارتباط محتوا در كار باشد.
آيتالله جوادي آملي درباره نحوه چينش آيات قرآنكريم نوشتهاند:
«چينش آيات هر سوره و نحوه تنظيم آن به دستور پيامبر«ص» بوده و چنانكه از ابنعباس نقل شده: «وقتي بر پيامبر، وحي نازل ميشد، نويسندگان وحي را احضار ميكرد و به آنان ميفرمود: اين آيات را در كنار فلان آيه از فلان سوره قرار دهيد» و اصحاب پيامبراكرم«ص» به همان ترتيبي كه آن حضرت تعيين كرده بود، قرآن را حفظ و تدريس ميكردند.» (تسنيم، 423-6/422؛ همان، 9/503)
اين نكته نيز شايان توجه است كه مفسران درباره انواع نزول آيات و ارتباط آن با تناسب آيات سوره و هدفمندي سوره، اختلافنظر دارند. درميان مفسران به آن دسته از آيات كه با يكديگر و در يك مرحله نازل ميشوند، «واحد نزول» گفته ميشود. اگر سورهاي داراي يك واحد نزول باشد، كه اغلب سورههاي قرآنكريم اينگونهاند، راه براي دستيابي به هدف سوره هموارتراست؛ اما هنگاميكه سورهاي داراي دو يا چند واحد نزول باشد، دستيابي به هدف سوره درصورتي امكانپذير است كه نخست به اصل توقيفي بودن چينش آيات معتقد باشيم و در گام بعدي نيز به ارتباط و تناسب ميان آيات با واحدهاي نزولِ متفاوت بپردازيم تا راه براي دستيابي به هدف سوره هموارتر گردد. به نظر ميرسد، آيتالله جوادي آملي درباره سورههايي كه داراي دو يا چند واحد نزول هستند، باتوجه به پذيرشِ اصل توقيفي بودن چينش آيات درون سوره، به وجود تناسب و ارتباط ميان آيات با واحدهاي نزولِ متفاوت معتقدند و در مواردي به ذكر اين تناسب پرداختهاند؛ اما در برخي موارد نيز از ذكر تناسب و ارتباط ميان اينگونه آيات، خودداري كردهاند، با اينوجود، هدف سوره را ذكر كردهاند.
2. فضاي نزول
آيتالله جوادي آملي، با تأكيد بر اين نكته كه ميان فضاي نزول هر سوره و معارف آن سوره ارتباط تنگاتنگي برقرار است، مينويسند:
«فضاي نزول هر سوره با معارف آن تأثير و تأثر متقابل و دوجانبه دارد... (تسنيم، 2/54). براي تبيين فضاي نزول سوره كه گاهي متصلاً و زماني منفصلاً و درصورت تقطيع و انفصال، گاهي در كوتاهمدّت و زماني در ميانمدّت و هنگامي در درازمدّت انجام ميشد، ضمن تحقيق مسائل گونهگون آن مدّت متصل يا منفصل، ميتوان از يكسو از خطوط كلّي و عناصر محوري عصر نزول و ازسوي ديگر از جمعبندي شأن نزولهاي مقطعي كمك گرفت. بايد عنايت شود كه يكي از پيامهاي سودمند جوامعالكلم كه به حضرت ختمي«ص» داده شد، و آن حضرت با دريافت قرآنكريم، خود را واجد آنها معرّفي كرد،جامعنگري درباره عناصر محوري سهگانه مزبور است؛يعني معارف قرآن مجيد، ضمن پاسخ به شأن نزول، خصوصيت فضاي نزول را ازنظر دور ندارد، چنانكه درعين رعايت دو عنصر ياد شده، به دردهاي جهاني و مُعضلات عالَمي و رنجهاي عصر نزول تدريجي قرآنكريم نگاه دارد، بنابراين بايد هر آيه از آياتكريم طبق ظرفيتش تفسير شود و سعه صدر مناسب با گستره وحي الهي لحاظ گردد.» (تسنيم، 13/43؛ همان، 1/236؛ همان، 2/38)
آشنايي با فضاي نزول هريك از سورههاي قرآنكريم، راهگشاي تفسير آيات،تشخيص هدف سوره و تبيين پيوند آيات آن سوره با يكديگر است. همانگونه كه بررسي دقيق مفاهيم آياتِ سوره، راهنماي مناسبي براي حدس به فضاي نزول خواهد بود. بنابراين، هم آگاهي به فضاي نزول از بيرون، شاهد خوبي براي استنباط دقيق مضامين سوره است، و هم اجتهاد كامل از درون، زمينه مساعدي براي حدس فضاي نزول. هدف آنكه، فضاي نزول سوره، مفسّر را در تبيين صحيح مطالب جامع و كلّي سوره ياري ميكند.
تبيين نظريّه
آيتالله جوادي آملي، همه قرآنكريم را مانند يك جمله ميدانند. همچنانكه واژههاي يك جمله با يكديگر ارتباط لفظي و معنايي دارند، سورههاي قرآنكريم نيز با يكديگر ارتباط لفظي و معنايي دارند. باتوجه به فحواي گفتهها و نوشتههاي ايشان، ميتوان همين نكته را به سورههاي قرآنكريم نيز تسري داد. با اين توضيح كه هر سورهاي از قرآنكريم، در حكم يك جمله مستقل است. همچنانكه واژههاي يك جمله با يكديگر ارتباط آوايي، صرفي، نحوي، معنايي و... دارند و براي تأمين يك هدف در كنار يكديگر قرار ميگيرند، آيات يك سوره نيز با يكديگر ارتباط آوايي، لفظي، معنايي، اسلوبي، محتوايي و... دارند، و براي برجستهسازي جهت سوره و دستيابي به يك هدف، در كنار يكديگر قرار گرفتهاند. از اينرو، ميتوان گفت همچنانكه واژه هاي يك جمله براي تأمين و رساندن يك هدف خاص دركناريكديگر با نظم و ارتباط خاصي قرار ميگيرند، آيات يك سوره نيز براي انتقال يك هدف ويژه با نظم و ارتباط خاصي در كنار يكديگر قرارگرفتهاند.اين مطلب را بيفزاييم كه هرچند آيتالله جوادي آملي مستقيماً به جمله بودن يك سوره اشاره نكردهاند؛ اما همينكه به جمله بودن قرآنكريم اشاره كردهاند، براي برداشت اين نكته- جملگيِ سوره- از آن بحث- جملگيِ قرآنكريم- كافي است. ايشان در توضيح اين تعبير قرآنشناسانه نوشتهاند:
«تعبيربه اينكه همه قرآن مانند يك كلمه، يعني يك جمله و همه ابعاض آن هماهنگ است، از لطيفترين تعبيرهاي قرآنشناسانه است؛زيرا گاه از آيه سورهاي براي تفسير آيه سوره ديگر استفاده ميشود و زماني از آيه يك سوره براي آيه ديگر همان سوره بهرهبرداري ميشود و گاهي از برخي الفاظ يك جمله براي روشن شدن الفاظ ديگر همانجمله استفاده ميشود. پس پيوند مزبور، بهترين پيوند است؛ زيرا منسجمترين پيوند بين آيات قرآن كه رقم آنها از ششهزار ميگذرد و مدّت نزول آن از بيستسال افزون است به اين كيفيّت است كه مجموع قرآن، به منزله يك جمله است.» (تسنيم،22-3/21)
آيتالله جوادي آملي،معتقد است كه هر سوره، فصلي از فصول قرآنكريم است. به ديگر سخن، قرآنكريم، كتابي است كه به فصلهاي گوناگوني تقسيم شده است و براساس اين نكته كه هر فصلي به تبيين يك موضوع خاصّ ميپردازد و مطالب جمعآوري شده در آن بر محور يك موضوع كليدي استوار است و همان محور و موضوع كليدي، سبب همنشيني مطالب گوناگون در يك فصل شده است؛ هر فصلي، حاوي يك هدف واحد خواهد بود. آيتالله جوادي آملي در اينباره نوشتهاند:
«آيات سوره بقره به تدريج نازل شده و بر موضوعات گوناگون مشتمل است و چون هر سوره به منزلة فصلي از فصول قرآنكريم و درنتيجه داراي هدف و پيام واحد است، اين سوره نيز داراي غرض واحد و جامع است.» (تسنيم، 6/422)
آيتالله جوادي آملي، در جايي ديگر به پيوند نهفته ميان آيات يك سوره توجه دادهاند و كشف آن را زمينهاي براي دستيابي به هدف و پيام سوره دانستهاند:
«بين آيات يك سوره، پيوندي خاصّ وجود دارد كه بايد درصدد كشف آن برآمد. به بيان ديگر، براي هر سوره حكمت و غرض ويژهاي است... گرچه آن غرض، پيوند محتوايي نباشد، بلكه حكمت و غرض ديگري غير از ارتباط محتوا در كار باشد.» (تسنيم، 423-6/422)
فرآيند كشف
آيتالله جوادي آملي، براساس روش جامعنگرانه تفسيريِ خويش، فرآيند كشف هدفمندي سوره را در گروِ پيمودن راههاي متعددي بر ميشمارد كه از برآيندِ همه راهها ميتوان به هدف و جهت واحد هر سوره دست يافت. ايشان در اينباره مينويسند:
«تشخيص خطوط كلّي معارف هر سوره و دريافت پيام و هدف آن در گرو پيمودن راههاي زير است:
الف: تعيين مكي يا مدني بودن سوره و بررسي فضاي نزول آن.
ب: بررسي صدر و ذيل سوره؛ چون ذيل سوره از باب «ردّ العجز إلي الصدر» به منزله جمعبندي مضامين سوره است.
ج: انسجام و پيوستگي مطالب و آيات سوره.
د: تكرار برخي مطالب در مضامين سوره.
هـ. بررسي غُرَر آيات (آيات برجسته) سوره كه به منزله واسطة العقد آن سوره است.
و: بررسي شأن نزول برخي از آيات و فضاي نزولِ مجموع سوره.
ز: رهنمود احاديث معتبر كه در آگاهي دادن به سير اصليِ معارف سوره وارد شده است. (تسنيم، 2/31)
ح:توجه به اسماء الحسنايِ به كار رفته در پايان آيات گوناگون يك سوره.»
برخي از راههاي مذكور به صورت كاربردي در نمونههاي پايان مقاله مورد توجه قرار گرفتهاند، اما به لحاظ اهميت برخي از راههاي بالا، به صورت جداگانه به بررسي آنها پرداختهايم.
1. اسماءالحسني
مجموعه عالم هستي تجليات اسماء جمال و جلال خداوند است. اين تجليات، گاه در قالب كثرت ظهور ميكنند و گاه در قالب وحدت. قسم دوم، تنها ازطريق تنزّل به جامه كثرت درميآيد. قرآنكريم كه از نوع دوم است، تنها با تنزّل فهمپذير ميشود و بدون تنزّل، نه قابل فهم خواهد بود و نه در دسترس قرار خواهد گرفت. به ديگر سخن، اين تجليات يا فرقانياند و يا قرآني. تجليات قرآني، تا زمانيكه تنزّل نكرده باشند، به لحاظ ويژگيِ وحدتيِ خود، تمام عالم هستي را در درون خويش دارند. ازسوي ديگر، اسماء الحسنايِ خداوند به سه قسمِ اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال تقسيم ميشوند. تجليات قرآني، مظهرهمه اسماءاند و بر «سوره» كه مظهر تجليات همه اسماء خداوند متعال است، صدق ميكند و تجليات فرقاني مظهر اسمي از اسماء الحسنياند كه تبديل به «آيه» ميشوند. حال اگر اين تجليات اسمايي به نحو اعتدال ظهور يابند، مظهر همه اسماء الحسني خداوند خواهند بود و اگر به نحو اعتدال ظهور نيابند، مظهر يك اسم از اسماء الحسني خداوندند. البته، بايد بيفزاييم كه در اين حالت نيز، مظهر همه اسماء الحسني خداوند خواهند بود اما بالتبع و مظهر يك اسم بالإصاله. يعني يك اسم از
اسماء الحسني خداوند بر اين سوره به صورت اصلي حاكم است و بقيه اسماء الحسني خداوند به صورت فرعي در آن تجلّي پيدا ميكنند كه در زير سيطره آن اسم حاكم قرار دارند. از اينرو، برخي معتقدند كه سوره «قدر» مظهر اسم «الولي» و سوره «توحيد» مظهر اسم «احد» و سوره «حمد» مظهر اسم «واحد» است. حال، باتوجه به اين توضيحات، به بررسي نظرات حضرت آيتالله آملي ميپردازيم.
آيتالله جوادي آملي، معتقد است كه يكي از مهمترين و مطمئنترين راههاي كشف هدف هر سورهاي، بررسي اسماء الحسناي بكار رفته در آن سوره است. براي استفاده از اين روش، چند گام بايد پيموده شود. نخست لازم است مضمون هر آيه را بدست آوريم، سپس اسماء الحسناي آن آيه را كشف كنيم. از آنجا كه اسماء الحسناي هر آيهاي ضامن مضمون آن آيه است، قدر مشترك مضمون به دست آمده از آيه را با محك قدر مشترك اسماء الحسناي بكار رفته در آن آيه صيقل دهيم تا به قدر مشترك آيه دست يابيم. همين مراحل را براي سوره نيز طي كنيم. يعني نخست مضمون سوره را بدست آوريم، سپس اسماء الحسناي سوره را نيز مدنظر قرار دهيم. در مرحله بعدي، قدر مشترك سوره را با قدر مشترك اسماء الحسناي سوره مطابقت دهيم تا به قدر مشترك سوره دست پيدا كنيم. اين قدر مشترك، همان هدف و جهت سوره خواهد بود.(4)
آيتالله جواد آملي در تفسير سوره بقره به صورت كلّي به دو نكته درباره اسماء الحسناي سورههاي قرآنكريم اشاره كردهاند:
«يكم. سورههاي قرآنحكيم همانند اسماي حسناي الهي هريك گذشته از اشتمال بر معارف خاص خود، شامل مطالب سورههاي ديگر نيزهستند. تفاوت سُوَر نظير تمايز اسماي خدا، در ظهوروخفا و سرّ و عَلَن بودن، رهآورد آنهاست، از اينرو،تلخيص سوره، صَعْب، بلكه مُسْتَصْعَب است.
دوم. همانطور كه اسماي الهي ازنظرعظيم و اعظم بودن يكسان نيستند، معارف سورههاي قرآني نيز ازجهت مهمّ و اهمّ بودن، همتاي هم نخواهند بود.» (تسنيم، 12/747)
توجه به اين نكته لازم است كه از نگاه ايشان، الفاظي كه كتاب و سنت در بيان اسماي الهي آورده است، اسماي حسناي خدا نيست، بلكه اسماء الأسماءند. براي اسماي الهي، آثار فراواني ذكرشده است كه مقصود از آن، حقايق عيني از يكسو و مظهر آن حقايق شدن ازسوي ديگر است؛ يعني هرگز صرف لفظ يا مفهوم مؤثرنيست تا كسي با اجراي آن لفظ يا تصور آن مفهوم،مشكلي را حل كند. (تسنيم، 12/138).
آيتالله جوادي آملي،هر اسمي از اسماي حُسناي الهي را سند كار معيّني برشمردهاند و دليل ذكر اسماي خاصي را در پايان آيه، سند محتوا و مضمون خود آن آيه دانستهاند. بنابراين اگر آيهاي درباره آگاهي خداي سبحان از نهان و آشكار انسان سخن گفت، مشاهده ميكنيم كه در آخر آن آيه، اسماء حسناي متناسب با مضمون آيه يعني «إنّه بكلّ شيءٍ عليم» بكار رفته است. يا مثلاً ذيل آيه255 سوره بقره، جملهو هو العليُّ العظيم آمده كه مانند همه اسماي حسنايِ آمده در پايان آيات، به منزله تعليل مفاد كلّ آيه است. بيان تعليل در ذيل آيه- يعني اينكه ذيل آيه دليل محتواي آن است- شواهد فراواني دارد؛ مانند اسم «غفور» و «رحيم» در پايان آيه102 سوره توبه «وآخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحاً و آخر سيّئًا عسي الله أن يتوب عليهم إنّ الله غفورٌ رحيم» كه دليل دادن توفيق توبه به گنهكاران است.(5) نيز بيفزاييم كه اين اختصاصي به پايان آيه ندارد در پايان سوره، آغاز سوره و آغاز آيه نيز همينطور است. گاهي آغاز آيه به اسمي از اسماي حُسناي الهي شروع ميشود كه اين آغاز، عهدهدار تبيين محتواي آن آيه است. پس بين اين امور چهارگانه، فرقي نيست، يعني يا اول سوره يا آخر سوره،يا اول آيه يا آخر آيه اسمي از اسماي حُسناي الهي ذكر ميشود كه عهدهدار معارف آن سوره يا آن آيه است.
آيتالله جوادي آملي در جاي ديگري به هماهنگي بسمالله هر سوره با محتواي آن سوره اشاره كردهاند و اين نكته را با اسماي بكار رفته در پايان آيات كه با محتواي آيات هماهنگ است،متناظر ساختهاند و نوشتهاند:
«اختلاف معنوي و اشتراك لفظي آيات «بسماللهالرحمنالرحيم» از آن روست كه بسمالله هر سوره جزئي از آن سوره و با محتواي آن هماهنگ و به منزله عنوان و تابلو آن سوره است و چون مضامين و معارف سورههاي قرآن با يكديگر متفاوت است، معناي بسمالله نيز در سورهها مختلف خواهد بود و در هر سوره درجهاي از درجات و شأني از شئون الوهيت خداي سبحان و رحمانيت و رحيميّت او را بازگو ميكند و از اينجهت همانند اسماي خداوند در پايان آيات است كه با محتواي آيات هماهنگ و به منزله برهاني بر محتواي آن است. بر اين اساس،اگر محتواي سورهاي به خوبي تبيين شود، تفسير بسمآلله آن سوره نيز روشن خواهد شد. توضيح اينكه، در آيه كريمه «بسماللهالرّحمنالرّحيم» هم سخن از «الله» است كه اسم جامع و اعظم خداي سبحان است و ساير اسماي حسناي الهي را زير پوشش داشته،در هر سوره ظهوري خاصّ دارد و هم سخن از «رحمت رحمانيه» است كه همه صفات خداي سبحان زير پوشش آن است و در هر مظهري با اسمي خاصّ ظهور ميكند؛ در سورههايي كه محتوايي مهرآميز دارد و اوصاف جماليه خداوند را مطرح ميكند، در چهره «جمال» و در سوري كه مضاميني قهرآميز دارد و غضب الهي را بازگو ميكند، در چهره «جلال» تجلّي ميكند و از اينرو، برخي گفتهاند: كلمه الرحمن نيز همانند كلمه الله اسم اعظم است. بنابراين، تفسير «بسمالله...» به اختلاف سورهها متفاوت است.» (تسنيم، 1/291)
2. غرر آيات
وي معتقد است، جمعبندي و عصاره اهداف و پيامهاي خُرد هر سوره در آيات غرر آن سوره متبلور است. در هر سورهاي، آياتي كليدي وجود دارد كه بسان خورشيدي بر ديگر آيات آن سوره پرتوافشاني ميكنند و پيوسته جهت و هدف كلّي آن سوره را به مخاطب القاء ميكنند. به ديگرسخن، خود چونان سورهاي است در درون سورهاي ديگر. آيتالله جوادي آملي در كشف هدف سوره بقره، آلعمران و... از اين روش بهره جستهاند. ايشان، هدف اصلي سوره آلعمران را براساس آيات غرر آن- آيات 1 و2 و18 و26 و27-، «توحيد حق و به ويژه توحيد افعالي» دانستهاند، و آيات مذكور را كه داراي برجستگي خاصياند، در حكم واسطه العقد اين سوره و تلخيص آيات گذشته برشمردهاند.(7)
آيتالله جوادي آملي در جاي ديگري در اينباره افزودهاند:
«محتواي آياتي چون «شهد الله» و «قل اللّهمَّ مالك الملك» كه از جايگاهي ويژه برخوردارند، ميتواند خط اصلي حاكم بر اين سوره و به سخن ديگر، هدف سوره را بشناساند، زيرا آيه «شهد الله» در اين سوره مانند «آيةالكرسي» در سوره «بقره»، در برابر ديگر آيات به خوبي ميتابد و نشان ميدهد كه خط اصلي در اين سوره، بيان توحيد حق، به ويژه توحيد افعالي اوست؛يعني حضور و ظهور خداي سبحان را در همه امور برميشمرد.» (تسنيم، 13/549)
پي نوشت ها:
1.زركشي در البرهان في علومالقرآن(1/37) فصل كاملي را به اين موضوع اختصاص داده و سيوطي نيز در الاتقان في علومالقرآن(2/108) به اين موضوع پرداخته است.
2. جهت اطلاع بيشتر ر.ك: مستنصر مير، پيوستگي سوره تحولي در تفسير قرآن در قرن بيستم، ترجمه محمدحسن محمدي مظفر، آينه پژوهش، 108-107، اسفند1386، 9-2.
3.جهت اطلاع بيشتر ر.ك: خامهگر، ساختار هندسي سورههاي قرآن.
4.مذاكرات حضوري نگارنده با ايشان.
5.جهت اطلاع بيشتر ر.ك. تسنيم، 12/103.
6.جهت اطلاع بيشتر ر.ك. تسنيم، 3/34.
7.جهت اطلاع بيشتر ر.ك. تسنيم، 34-13/32