25 اسفند 1388 / 29 ربيع الاول 1431 / 16 مارس 2010

1) 25اسفندماه سال1285هجري شمسي:« پروين اعتصامي» شاعرخوش قريحه ايراني درخانواده‎اي متدين متولد شد. پروين فرزند يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملك ازاديبان بزرگ آن عصرايران بود؛ ازاين رو ازكودكي با شعرو ادبيات آشنا شد. پروين درپايان تحصيلاتش درمدرسه اِمريكايي درتهران درهمان مدرسه به تدريس پرداخت اما همواره به اصول اجتماعي و بنيانهاي فرهنگي و تعهدات اجتماعي خود پايبند ماند. پروين دراشعارخود ازدردها و مظلوميت مظلومان،
چهارشنبه، 19 اسفند 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
25 اسفند 1388 / 29 ربيع الاول 1431 / 16 مارس 2010
25 اسفند 1388 / 29 ربيع الاول 1431 / 16 مارس 2010
25 اسفند 1388 / 29 ربيع الاول 1431 / 16 مارس 2010

25 اسفند 1388 / 29 ربيع الاول 1431 / 16 مارس 2010 1) 25اسفندماه سال1285هجري شمسي: « پروين اعتصامي» شاعرخوش قريحه ايراني درخانواده‎اي متدين متولد شد. پروين فرزند يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملك ازاديبان بزرگ آن عصرايران بود؛ ازاين رو ازكودكي با شعرو ادبيات آشنا شد. پروين درپايان تحصيلاتش درمدرسه اِمريكايي درتهران درهمان مدرسه به تدريس پرداخت اما همواره به اصول اجتماعي و بنيانهاي فرهنگي و تعهدات اجتماعي خود پايبند ماند. پروين دراشعارخود ازدردها و مظلوميت مظلومان، همچنين ظلم ظالمان سخن مي‎گفت و نداي دادخواهي برمي‎آورد و اين خود بيانگرروح مبارزوي است. شعرپروين شعراوقات و احوال نيست شعرتربيت، تهذيب و تعميم اخلاق پسنديده است. ازوي ديوان شعري باقيست كه قطعات و مثنوي هاي آن به سبك عراقي است.
25 اسفند 1388 / 29 ربيع الاول 1431 / 16 مارس 2010 2) 25اسفندماه سال1358هجري شمسي: حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) رهبرفقيد انقلاب اسلامي درنامه‎اي امرفرمودند: «براي رسيدگي به وضع خانواده شهداي انقلاب اسلامي، همچنين آسيب ديدگان و معلولين سازماندهي شود».حضرت امام خميني دربخشي ازنامه خويش فرمودند: « ملت شريف ايران مي‎داند كه نهضت اسلامي و پيروزي انقلاب اسلامي مرهون فداكاري قشرهاي مختلف ملت است كه درصف اول بايد ازشهداي انقلاب رحمة الله عليهم و كساني راكه دراين راه معلول و آسيب ديده‎اند، محسوب داشت. لهذا بايد رسيدگي كامل به خاندان شهدا و آسيب ديدگان و معلولين دراين راه چه درحال انقلاب و چه قبل و بعد ازآن به نحو احسن و با مراعات احترام آنان شود». بدين ترتيب بنياد شهيد انقلاب اسلامي تشكيل شد.
3) 25اسفند ماه سال1366هجري شمسي: عمليات والفجر10با هدف آزادسازي بخشي ازاستان سليمانيه عراق آغازشد. اين عمليات درمنطقه عمومي شَلَمچه به همّت نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با موفقيت اجرا شد و مناطق آزادشده شهرهاي حلبچه، خُرمال، بياره و بخشي ازسليمانيه و ارتفاعات نوسود بود.
4) شكست "لطفعلي خان زند" از "آقامحمدخان قاجار" (1209ق): پس از مرگ (كريم خان زند) بين امراي او اختلاف افتاد تا اين كه در سال 1203 ق، پادشاهي، به لطفعلي خان زند رسيد. در 1204 آقا محمد خان قاجار قصد تسخير شيراز، پايتخت زنديه را نمود. در اين ميان لطفعلي خان فرار كرد و بعدها بار ديگر به آن شهر بازگشت. در 1206 آقامحمدخان خود، به دفع لطفعلي خان آمد كه وي به كرمان گريخت. پس از سقوط شهر توسط آقامحمدخان، خانِ زند به بم رفت و بر اثر خيانت يكي از هوادارنش، به دست آقامحمدخان قاجار گرفتار شد. دو چشم خان زند توسط دستان خان قاجار از حدقه بيرون آورده شد و پس از شكنجه‏هاي وحشتناك، او را در 1209 ق در تهران به قتل رساندند. قبر وي در امامزاده زيدِ تهران واقع است.
5) تولد "ميرسيد محمد بقاء" شاعر و خوشنويس(1331 ق)
6) درگذشت عالم و فقيه وارسته آيت‏اللَّه "سيدمحمد فيروزآبادي" (1345 ق): سيد محمد يزدي فيروزآبادي نجفي، عالم و عابد، فاضل و فقيه، مجتهد امامي و از شاگردان آخوند خراساني و سيد محمد كاظم يزدي به شمار مي‏رود. وي مرجع تقليد جمعي از شيعيان بود. سرانجام اين عالم رباني در شب آخر ربيع‏الاول سال 1345 ق در سامرا وفات يافت و جنازه‏ي شريفش به نجف اشرف منتقل شد. جامع الكَلِم في حُكمِ اللِّباسِ المشكوك از اوست.
7) تأسيس دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه در قاهره (1366 ق)
8) درگذشت فقيه بزرگوار آيت‏اللَّه حاج آقا حسين شاهرودي (1410 ق)
25 اسفند 1388 / 29 ربيع الاول 1431 / 16 مارس 2010 9) تولد "جِيمز مديسون" چهارمين رئيس جمهور امريكا (1751م): جِيمز مِديسون، چهارمين رئيس‏جمهور امريكا، در 16 مارس 1751م در ايالت وير جينياي اين كشور به دنيا آمد. وي از جواني وارد فعاليت‏هاي سياسي شد و به حزب جمهوري‏خواهان دموكرات پيوست. مديسون در طي سال‏هاي بعد از استقلال امريكا، تلاش فراواني در طراحي و تدوين قانون اساسي امريكا از خود نشان داد، به طوري كه به پدر قانون اساسي اين كشور شهرت يافت. مديسون پس از چندي به عنوان نظريه پرداز و خط دهنده سياسي حزب جمهوري خواه، مدارج ترقي را پيمود و در تمام طول هشت سال حكومت توماس جفرسون، در سمت وزارت امور خارجه، طراح اصلي سياست خارجي امريكا به شمار مي‏رفت. قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري سال 1808م، تقريباً براي تمام رهبران هر دو حزب سياسي رقيب، مشخص بود كه جِيمز مديسون رئيس جمهور آينده امريكا خواهد بود. او وقتي زمام امور امريكا را از اول ژانويه 1809م به دست گرفت، تمامي سياست‏ها و نقشه‏هايى را كه تا پيش از آن به صورت راهنمايى و پيشنهاد در اختيار جفرسون گذارده بود، خود با وسعت دنبال كرد و گرايش روز افزوني به سوي نظام ناپلئوني يافت. دولت امريكا در دوران حكومت مديسون، علناً روياروي انگلستان قرار گرفت و اين به دليل حمايت‏هاي مالي و تبليغاتي وي از ناپلئون بُناپارت امپراتور وقت فرانسه بود. مديسون در پي تبليغات فرماندهان نظامي ارتش امريكا احساس كرد كه توانايى تاثيرگذاري در سرنوشت جنگ‏هاي انگليس و فرانسه را دارد. لذا در روز هشتم ژوئن 1812م، به بهانه راهزني انگليسي‏ها عليه كشتي‏هاي امريكايى، به انگلستان اعلان جنگ داد و خود را وارد زورآزمايى‏هاي خونين دولت‏هاي اروپايى نمود. اين جنگ كه دو سال و نيم به طول انجاميد، برخلاف پيش‏بيني‏هاي مديسون و فرماندهان ارشد ارتش امريكا، به شكست انگلستان منجر نشد و انگليسي‏هاي زخم خورده را به لشكركشي وسيعي عليه ايالات متحده برانگيخت. پس از محاصره چند بندر دريايى امريكا، نيروهاي بريتانيا، وارد خاك‏شده و حتي شهر واشينگتن را به تصرف خود درآورند. در اين حال بود كه مديسون و خانواده‏اش، شبانه از پايتخت گريخت و با خفت و خواري، خواستار صلح گرديد. درباريان لندن نيز به خاطر آن‏كه به دنبال فراغت بال براي شكست دادن ناپلئون بودند، بااين خواسته موافقت كردند و در شرايط حضور نيروهاي انگليسي در پايتخت امريكا، قرارداد صلحي در پائيز 1814م به امضا رسيد. امريكايى‏ها از اين رخداد نه تنها به عنوان شكست فاحش نيروهاي خود ياد نكردند، بلكه از يك سو با مظلوم‏نمايى خود و از سوي ديگر با تبليغ و حمايت از به اصطلاح سرداران نبرد عليه انگستان، سعي در منحرف كردن اذهان عمومي مردم امريكا از گرايش‏هاي سياسي توسعه‏طلبانه و ماجراجويانه جِيمز مديسون نمودند. مديسون در خلال جنگ، عملاً نزديك به دو سالْ دور از پايتخت به سر برد. وي در طول اين مدت چندين بار جامعه سرخپوستان امريكا را متهم به مزدوري انگليسي‏ها كرد و سبب درگيري‏هاي خونين نظاميان امريكايى با اين مردم گرديد كه تعدادشان رو به اقليّت گذارده بود. امريكايى به كشتار و تار و مار كردن سرخ‏پوستان در خلال جنگ پرداخته و سپس آن، قسمت‏هاي وسيعي از سرزمين‏هاي محل سكونت آنان در دو سوي رودخانه بزرگ مي‏سي‏سي‏پي را به اشغال خود در آوردند كه از اين طريق، در طول حكومت هشت ساله مديسون، سه ايالت ديگر جديد به عنوان ايالات جديد به جمع ايالات متحده پيوستند. جِيمز مديسون پس از دو دوره رياست جمهوري، در نهايتْ در سال 1816م از قدرت كناره‏گيري كرد و سرانجام در بيست و هشتم ژوئن 1836م در هشتاد و پنج سالگي درگذشت.
10) مرگ "فرانسيسكو گويا" نقاش معروف اسپانيايي (1828م) : فرانسيسكو خوزه دو گويا لوسين تِس نقاش شهير در 30 مارس سال 1746م در دهكده كوچكي در شمال اسپانيا به دنيا آمد و دوران كودكي را در همان جا گذراند. وي از كودكي به آموختن نقاشي پرداخت و استعداد فراواني از خود نشان داد. گويا پس ازشكستي كه در امتحان نقاشي خورده بود راهي ايتاليا شد و پس از مطالعه آثار بزرگان نقاشي، عمر خود را وقف اين هنر نمود. او پس ازتهيه و فروش اولين آثارش، دامنه فعاليت خود را گسترده كرد و نقاشي‏هاي بسياري كشيد. گويا پس از چندي به عنوان نقاشِ دربارهاي سلطنتي انتخاب شد و شهرتي فراوان يافت. فرانسيسكو با آنكه فوق‏العاده صريح و واقع‏گر بود، طبعي رقيق و حساس داشت و حضور اين حساسيت در آثار او، در آثار هيچ يك از نقاشان قبلي وجود نداشته است. گويا، تأثيري عظيم بر نقاشي فرانسه گذاشت به طوري كه او را بزرگ‏ترين نقاش قرن هجدهم و پيشرو نقاشان قرن نوزدهم به شمار آورده‏اند. هم‏چنين گويا را آخرين استاد متقدّم و اولين استاد مدرن ناميده‏اند. ارزش گويا در بين نقاشان تاريخ ازاين نظر است كه برخلاف سايرنقاشان كه هر كدام يك يا چند اثرجالب توجه در بين آثارخود داشته‏اند، او مجموعه‏اي پر قيمت و نايابي به جاي گذاشته است كه هر يك جداگانه معروفيت جهاني دارند. به علاوه، گويا شايد از نقاشان انگشت شماري است كه سبك قديم و جديد نقاشي را خوب مي‏دانست. تابلوهاي از دوست او، هوس‏ها، معجزه سن آنتوان و تيرباران، از جمله مشهورترين آثار اوست. آثار گويا در بسياري از گالري‏هاي اروپايي و امريكايي و موزه‏هاي جهان به نمايش گذاشته شده است. فرانسيسكو گويا تا پايان مرگ دست از كار نكشيد تا اين‏كه سرانجام در 16 مارس 1828م در 82 سالگي درگذشت.
11) آزمايش موفقيت‏آميز نخستين موشك با سوخت مايع در امريكا (1929م): در شانزدهم مارس 1929م، اولين موشك، كه عامل اصلي نفوذ بشر در فضا براي تحقيق درباره سيارات بود، توسط دكتر رابرت گدارْدْ، فيزيك‏دان بزرگ امريكايى باموفقيت آزمايش شد. اين موشك با سوخت مايع كار مي‏كرد. در اين موشك، سوخت، قبل از رفتن به اتاق احتراق، به حالت مايع است و در اين اتاق با يك‏ديگر مخلوط و محترق مي‏شوند. دكتر رابرت گدارد پس از اين آزمايش، به عنوان پدر موشك لقب گرفت. وي در راه تكميل اين وسيله سريع‏السير براي تسخير فضا، زحمات زيادي متحمل شده است.
12) اشغال كامل چكسلواكي توسط آلمان هيتلري قبل از جنگ جهاني دوم (1939م): چند سال پس از روي كار آمدن هيتلر در آلمان، وي به بهانه ايجاد فضاي حياتي براي جمعيت رو به افزايش كشور، درصدد تجاوز آرام به مرزهاي شرقي و جنوبي كشور بود تا با انضمام اتريش و چكسلواكي به خاك آلمان، منابع كافي براي تغذيه و رفاه ملت آلمان را به دست آورد. از اين رو هيتلر در دوازدهم مارس 1938م اتريش را به آلمان ملحق كرد و با ادعاي اينكه منطقه سودِت در چكسلواكي، ساكناني آلماني زبان دارد، خواهان الحاق آن به آلمان شد. هيتلر با استفاده از وجود اين اقليت بزرگ آلماني، عوامل مزدور خود را براي ايجاد جو تبليغاتي به طرفداري از پيوستن سودت به آلمان راهي اين كشور كرد و زمينه‏هاي اين كار فراهم گرديد. در اين ميان هر چند مسؤولان سياسي انگليس و فرانسه مذاكراتي را با هيتلر براي امضاي قرارداد عدم تعرض به چكسلواكي به انجام رساندند ولي هيتلر بار ديگر ضمن اولتيماتومي، به بهانه جلوگيري از آزار ساكنان آلماني ناحيه سودت، ادعاي خود را براي الحاق اين ناحيه به آلمان تكرار كرد. پس از چندي در جريان كنفرانس مونيخ، قرارداد دوستي انگليس و آلمان و تعهد هر دو كشور درباره خودداري از جنگ عليه يك‏ديگر به امضا رسيد و زمينه‏هاي پيوستن سودت به آلمان فراهم گرديد. در نهايت، ناحيه سودت در اول اكتبر 1938م به آلمان ملحق شد. پس از تجزيه سودت از خاك چكسلواكي و انضمام آن به آلمان، هيتلر بروز اختلاف بين دولت مركزي چكسلواكي و مقامات محلي اسلواكي را بهانه كرده، رهبران اسلواكي را به تشكيل يك حكومت مستقل و استمداد از آلمان تشويق نمود. اين مسئله دامنه اختلافات را بالا برد و هيتلر طي شش ماه، چكسلواكي را از نقشه اروپا حذف كرد. بدين ترتيب كه تا 16 مارس 1939م، قسمت اعظم اين كشور ضميمه خاك آلمان شد و بخش كوچكي هم كه اقليت‏هاي مجار و لهستاني در آن زندگي مي‏كردند، ضميمه مجارستان و لهستان گرديد. با اين وصف، جمهوري چكسلواكي، دومين كشوري بود كه پس از تصرف اتريش، به اشغال آلمان هيتلري در آمد. روند تجاوزگري هيتلر در الحاق سومين كشور اروپايي يعني لهستان به آلمان، آتش جنگ جهاني اول را در سپتامبر آن سال روشن كرد و دنيا را به مدت بيش از 5 سال در خود فرو برد.
13) درگذشت بانو "سِلْما لاگِرْلوف" نويسنده سوئدي (1940م): خانم سلما لاگرلوف نويسنده سوئدي، در 24 فوريه سال 1858م متولد شد و پس از پايان تحصيلاتش به تدريس و نوشتن داستان مشغول شد. وي در جواني كتاب افسانه گوستابرلينگ را نگاشت كه به عنوان شاه‏كار بزرگ او و يكي از پر خواننده‏ترين آثار كشورهاي اسكانديناوي، معروف شد لاگرلوف در اين اثر ضمن ارائه تصويري از يك محيط مذهبي، از تخيلي ساده و افسانه‏اي، تخيلي سرشار از غنا و تبديل حوادث خيال‏انگيز به واقعيات پذيرفتني برخوردار است. با مشخص شدن توانايى او در نويسندگي، وي از آموزگاري دست برداشت و سراسر عمر را به نگارش پرداخت. او در سال 1904م، مدال طلاي فرهنگستان سوئد را از آن خود كرد و در سال‏هاي بعد، به عنوان نخستين زن، وارد همين فرهنگستان شد. لاگرلوف در سال 1909م موفق به دريافت جايزه نوبل ادبيات شد. و به همين جهت اولين زني بود كه به دريافت اين جايزه توفيق يافت. لاگرلوف دوره حاكميت سبك ناتوراليسم را كه حاكي از تسلط قوانين خشك علمي بود پشت سر گذاشت و زيبايى، اصالت و جاذبه شعر را به ادبيات سوئد بازگرداند. حتي هنگامي كه مسئله‏اي اجتماعي و رواني از عصر نويسنده در داستان‏ها پيش كشيده مي‏شود امور عجيب و خارق‏العاده نيز به كمك گرفته مي‏شود. تقريباً در تمامي داستان‏هاي خانم لاگرلوف، هنر انكارناپذير و استعداد او در نقل سرگذشت‏هاي زيبا وجود دارد و هم‏چنين توجه به طبيعت و تسلط تخيل بر تعقل در آثار وي به نحوي بارز ترسيم شده است. افسانه عيسي(علیه السلام) و رشته‏هاي نامرئي از ديگر كتاب‏هاي اوست. لاگرلوف سرانجام در 16 مارس 1940م در 82 سالگي درگذشت.
14) شورش سياهان امريكا عليه تبعيض نژادي در اين كشور (1966م)




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط