چکیده
دقت نظر در احوال عالم، امروزه این معنا را روشن ساخته است که لاجرم امت رسول اکرم از هر مذهب که باشند على رغم اختلافات خود در اصول و فروع و دیگر ارکان دین و تنوع الار در مسائل مرتبط با آن می بایست در برابر و در مرآی معاندین دین مبین اسلام یکپارچگی و اتحاد داشته، برای پیروزی متقین از اندیشه های افتراقی به سوی مبانی اتحادی به سرعت بگریزند.چنان که سیره بزرگان دین نیز این چنین بوده، تا آنجا که شخص امام علی (علیه السلام) را می توان شاخص ترین فرد از این حیث برشمرد بنابراین بر شیعیان و آن دسته از اهل سنت که دوستدار ملی هستند لازم از به ایشان تأسی کنند.
سال ها از ظهور اسلام عزیز گذشته است و امکان آن است که ده های دیگر نیز بگذرد و ملل اسلامی همچنان در آتش اختناقی که برخی والیان فاسدشان از کشف حق و تفهیم و پذیرش آن ایجاد کرده اند، مانند رفتار بسیاری از عباسیان که با داعیه ولایت بر ممالک اسلامی خون بسیاری از ذراری و سادات علوی را ریخته و دست آخر نیز امامان بزرگوار شیعه را به شهادت رسانیدند بسوزند، لکن بر اندیشمندان بزرگوار مکتب است که علی رغم صعوبت تحقق ایضاح حق و تبیین صحیح آن، حق را از لابلای مکتوبات و گزاره های عالمان مذاهب و فرق اسلامی استخراج و آن را برای عرضه به عوام ساده اندیش بی اطلاع فراهم آورنده و کتبی در سوق عباد به انقیاد به حکم حق بنگارند و ایشان را به سوی آن مقصدی که تنها ثمنی که جان آدمی همسنگ و برابر با آن است هادی شوند و در این سیر الهی بهایی جز مودت و دوستی خاندان پیامبر رحمت خاتم الانبیاء و الرسل محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) نطلبند که ایشان نیز در برابر هدایت عالم به سر منزل مقصود أجر و بهایی جز مودت و محبت ذوات مقدس ربایش نطلبید .(1)
نگاهی اجمالی به مکتوبات باز مانده عالمان متقدم مذاهب، این موضوع را روشن می سازد که از دیرباز و از اوایل شکل گیری مذاهب مختلف عالم اسلام، اندیشه های وحدت آمیز اسلامی در کلام و آراء برخی بزرگان مذاهب موجود و به فراخور زمان پاره مطالبی در این رابطه در آثار ایشان راه یافته و بر قلم ایشان جاری می شده است، لکن در غالب اوقات برخی فاسدان که ندای وحدت و منادیان یکپارچگی تمامی مذاهب اسلامی بر ایشان گران می نمود الحاح بر خیانت یاران پیشین نموده به انحاء گوناگون از اتحاد گریخته و افتراق را توصیه می نمودند؛ چه آنکه حب دنیای حرام در جانشان رسوخ نموده و تغییر کردند و از راه سعادت و رستگاری بی بهره ماندند؛ به دنیا پرستی روی آورده و از روی هوای نفس سخن گفتند؛ چنان که بر اهل علم و عالم منصف این معنا چون خورشید فروزان آشکار است.
جدای از آشفتگی خیال این کسان، بسیار هم دیده می شده است که بحث ها و مذکرات و مناظرات فراوانی در موضوعات اساسی اختلافی در کلام و عقائد و در فروعات فقهی فیما مذاهب صورت می پذیرفته است که متأسفانه برخی از آنها از نزاکت مناظره و نظافت گفتار خارج، به تفسیق و تکفیر و لعن و ناسزای مخاطبین و عالم متأسی به مکتب دیگر کشانیده می شده است که مع الاسف دست آویزی بس شیرین و روزنه ای بس روشن به دست معاندان دین مبین اسلام می داده است که اختلاف مذاهب را بسی عمیق تر از پیش گردانند. چنان که برخی شافعی به حنفی تعدی کرده و برخی از آنها نیز زبان به طعن شافعی باز نموده اند.
پاکیزگی گفتار و حسن ظن
البته ناگفته نماند که در این میان بسیاری دیگر نیز بوده اند که در پاکیزگی گفتار، حسن ظن سرشار، مناعت طبع کریمانه، و در تخلق به آداب حمیده ستوده، بر یکدیگر پیشی جسته، چنان بوده اند، که اندکی سخنان مخاطره آمیز عالمان عالم نما و دونی آنان از نظرها پوشیده و عمل به عمد آنان، افعال سهوی جاهلانه و فتاوی ناجوانمردانه ایشان در انظار عوام و خواص محو و بی ارزش می گردانیده است؛ چنان که تاریخ در این خصوص گواهی بس صادق و گزارشگری بس لایق در شهادت دادن است.معذلک اندیشه هایی نیز در افتراق این امت و تکفیر قوم دیگر در کلام برخی اشاره و در برخی احادیث و روایات نقل شده از زبان مطهر رسول اکرم که به تصدیق و گواهی قرآن کریم جز از طریق وحی سخن نمی گوید (وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى)(2) ابراز شده است که در جای خود می بایست اشاره گردد و محتوای آن به دست عالمان دلسوز برای جاهلان دانش آموز مبین گردد، تا آنکه در بدو امر از سوء برداشت های متعصباته، خرافی و دور از انصاف و عدالت اسلامی جلوگیری به عمل آمده و به نا حق خون و آبرویی از مؤمنی ریخته نشود، لکن أین اهتمام به مقداری در اندیشه صاحب وحی و خداوند جل و علا قابل عنایت است که حتی تعدى از عدالت در برابر معاندت اقوام مخالف دین به حق اسلام را نیز بر نتافته به صراحت به مسلمین و صاحب عقل و اندیشه و مؤثران جامعه اسلامی گوشزد می نماید که: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) (۳).
ای کسانی که ایمان أورده اید: دشمنی با جمعیتی شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند، عدالت کنید که به پرهیزکاری نزدیک تر است و از معصیت خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید با خبر است.
به خدا سوگند که چه لطافت عجیبی است در آیات مذکور که به راستی مرزهای انسانی مقرر را در هم شکسته، به غایت در جان عالمیان رسوخ می نماید، و تا ژرفای روح آسمانی مخلوق خاکی فرو رفته، طبیعت الهی انسانی را که در کشاکش زندگانی مادی، رنگ الهی اش کمی به غبار و زنگار به عاریت گرفته از دنیای دنی که ولادتش به وفاتش محفوف شده و سلامتش به غم و اندوهش منضوم گشته را درهم میشکند، لاجرم روح را جلا داده، اظهار عقاید را در ارتباط با دوست و دشمن، به منتهای وصف خود اعتلا می دهد.
از بشری که خود را ذی حق در انتقام از مخالفش به سبب اظهار عقاید به حقش می داند به راحتی طی خطابی اعتراف می گیرد که ای انسان: آیا خداوند تو نیز همانند تو در پی کلامی در کمین تو است تا روزی تو را قطع و آبرویت را هتک نماید؟
یا آنکه خطاب آیات در پی این تذکر است که ای انسان: تو نیز همچون خالقت عمل بنما، خلق و خوی الهی به خود گیر در اخلاق نیکو و مکارم آن به پیامبرت، که محبوب ما است و او را چون نگینی درخشان و چراغی نور افشان قرار داده ایم تأسی کن کمی کوشش بنما تا هدف از ارسال او در اتمام مکارم اخلاق در جسم خاکی تو نیز کمی مؤثر گردد؛ خوی غیر انسانی را واگذار و برای رجاء الهی و لقای او به أسوه منسوب او متمسک شو؛ و اگر از آنچه نگاشته ایم عاجزی خود را به مثابه و شکل آنان در آور، که همو است که فرموده: از «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ. »(4)
مختصر بیانی که اشاره گردید تذکری است به مؤمنان که ایشان را به حتم سود رسان است به آن که تأمل در ظهور آیه و امعان نظر در معانی متعالی آن تمام غرض حقیر را از نگارش بندهای دیگر نوشتار حاضر بر آورده خواهد کرد مجالی بر تورق دیگر اوراق نخواهد نهاد، لذا در بدایت امر ملتمس است در آنچه نگاشته ایم به دیده انصاف و عدالت اندیشه نمایند؛ لکن از آنجا که مقصود ما در گفتار حاضر به موضوع دیگری نیز تعلق گرفته است از ختم کلام در این مقام صرف نظر نموده اشاره می داریم:
ضرورت اتحاد
نگاهی به زمان حاضر و قرون معاصر که محفوف به فزونی دسیسه های معاندان و مخالفان اسلام عزیز است ضرورت اتحاد بیش از پیش فرق اسلامی را روشن می نماید، لکن اتحاد در معنای اصلی آن که عبارت از اتحادی است همراه با پایبندی به اساس مکتب مأخوذ از مکاتب منظور نظر مسلمین و تأسی به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و محبت ذوات مقدس خاندان آن حضرت و یکپارچگی در برابر هجمه های پی در پی مخالفان اتحاد و انسجام اسلامی.و چه به درستی دانسته اند که انجام کار ایشان به آغاز اتحاد طوائف اسلامی است، لذا به صراحت به وسائس شیطان لعین که بس به اولیائش القاء وحی می نماید بلی گفته به انحاء و اشکال گوناگونی برخی از متعصبان بی فکر مذاهب را به جان مذاهب انداخته هر از چند گاهی فتاوایی نابخردانه در مشرک خواندن و لعین دانستن برخی مسلمین و مؤمنین مطرح می نمایند و خون منادیان و طلایه داران اتحاد و انسجام امت رسول اکرم را به جوش آورده، کلمات رکیک و خطابات بی پروایانه عوام تابع خواص را نثار خویش می نمایند.
بالاترین دال در این حین است که امر بر معاندان خوش گشته، در فروزان ساختن خشم و انزجاری که به تصریح کلام الهی می بایست اختصاص به مستکبران و ظالمان دین مبین اسلام داشته باشد از هیچ پایه کوشش و سعیی فرو گذاری نمی نمایند، و حتی خود نیز در لباس عوام و به کسوت خواص مذاهب، در بلاد اسلام پای می نهند، و به ظاهر پدری دلسوز که در بدایت امر شفقت او چشم هر ناظر و حاضری را به خود جلب می نماید در تخریب مبانی اتحاد به دقت و قدرت می کوشند چه آنکه به تصریح کلام خداوند سبحان ایشان از هر نحو از خیر که نصیب مسلمین شود بسیار خشم گرفته، انامل به دندان می گزند؛ لکن تنها در جلوت کمی از خشم خویش را بروز می دهند و به هنگام خلوت با خویشان خویش به انواع نهیب ها یکدیگر را شماتت کرده همراهی با همدگر را تا خلع سلاح مسلمانان - و بهترینان عالم - که انکسار وحدت عالم اسلام است می طلبند.
گفته آمد که ایشان در این راه از سده ها و قرون گذشته طرح ها آماده و تدابیر بسیار اندیشیده به ظاهر روابط حسنه ای با برخی نهاده اند، لکن چه سود که به تصریح ذات مقدس اله رفت و آمد ایشان در بلاد مسلمین و تکاثر فتن ایشان سودی به حالشان نداشته، عاقبت از آن اهل تقوی و متقین است، و امید آن است که ایشان هر چه زودتر از غیظ و از خشم مسلمین جان بدهند.
لکن در این خصوص و در جهت پیروزی هر چه زودتر اهل تقوی می بایست بصیرت همه جانبه مسلمین در امور مرتبط به مذاهب به شکلی تأمین و در پرتوی شفقت دلسوزان مکاتب اسلام، اختلافات در جهت اتحاد در برابر معاندان تبیین گردد؛ لذا به این خاطر است که کنفرانس حاضر در دید ما از اهمیت بسزایی برخوردار است.
به هر تقدیر به نظر می آید نگارنده در طی صفحات پیشین تا به حد مکفی از شرافت اتحاد در زمان حاضر و ضرورت التزام به آن در قبال معاندین و اندیشه سالم در تقابل یکدیگر سخن به میان آورده باشد. لکن تمام مطلب و فصل الخطاب بیانات مطروحه و سرلوحه فعل شیعه امامیه و اهل سنت محب اهل البیت (علیهم السلام) را نگارنده بیانات درر بار مولای ما على (علیه السلام) در فضل انسجام و ضرورت اتحاد خطاب به کافه مسلمین می داند، آنجا که حضرت امیر در تشریح احوال مسلمین در زمان اتحاد خطاب به اهل قبله فرموده اند:
آنگاه که وحدت اجتماعی داشتند خواسته های آنان یکی، قلب های آنان یکسان، و دست های آنان مددکار یک دیگر، شمشیرها یاری کننده، نگاه ها به یک سو دوخته، و اراده ها واحد و همسو بود آیا در آن حال مالک و سرپرست زمین نبودند؟ و رهبر و پیشوای همه دنیا نشدند؟ پس به پایان کار آنها نیز بنگرید در آن هنگام که به تفرقه و پاکندگی روی آوردند و مهربانی و دوستی آنان از بین رفت و سخن ها و دل هایشان گوناگون شد از هم جدا شدند به حزب ها و گروه ها پیوستند خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمت های فراوان شیرین را از آنها گرفت و داستان آنان در میان شما عبرت انگیز باقی ماند (فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانُوا حَیْثُ کَانَتِ اَلْأَمْلاَءُ مُجْتَمِعَةً وَ اَلْأَهْوَاءُ مُتَّفِقَةً وَ اَلْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً وَ اَلْأَیْدِی مُتَرَادِفَةً وَ اَلسُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً وَ اَلْبَصَائِرُ نَافِذَةً وَ اَلْعَزَائِمُ وَاحِدَةً أَ لَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِی أَقْطَارِ اَلْأَرَضِینَ وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ اَلْعَالَمِینَ فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ فِی آخِرِ أُمُورِهِمْ حِینَ وَقَعَتِ اَلْفُرْقَةُ وَ تَشَتَّتِ اَلْأُلْفَةُ وَ اِخْتَلَفَتِ اَلْکَلِمَةُ وَ اَلْأَفْئِدَةُ وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَازِبِینَ قَدْ خَلَعَ اَللَّهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ کَرَامَتِهِ وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ وَ بَقِیَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِیکُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنْکُمْ)(5).
خطاب صریح امر به اتحاد
در جای دیگر گستره اهمیت موضوع را شدیدتر دانسته و در خطابی صریح امر به اتحاد را بسیار گران می شمارد، وی در این مقام می فرمایند:همواره با بزرگ ترین جمعیت ها باشید که دست خدا با جماعت است، از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره شیطان است آنگونه که گوسفندی تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشید هر کس که مردم را به این شعار « تفرقه و جدایی» دعوت کند او را بکشید هر چند زیر عمامه من باشد) (وَ اِلْزَمُوا اَلسَّوَادَ اَلْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اَللَّهِ عَلَى اَلْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ اَلْفُرْقَةَ فَإِنَّ اَلشَّاذَّ مِنَ اَلنَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ اَلشَّاذَّةَ مِنَ اَلْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلاَ مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا اَلشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ .)(6) او در فراز دیگری از خطابات خویش اهل اسلام را از دورویی و انشقاق در وحدت سخت بر حذر داشته، فوائد عالیه و ثمرات باقیه اتحاد را که پیش و پس از او احدی اینگونه ابراز نداشته است به صراحت اینگونه می فرماید:
مبادا در دین دو رویی ورزید که هم بستگی و وحدت در راه حق گرچه کراهت داشته باشید از پراکندگی در راه باطل گرچه مورد علاقه شما باشد بهتر است؛ زیرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه به آیندگان چیزی را با تفرقه عطاء ننموده است. (فَإِیَّاکُمْ وَ اَلتَّلَوُّنَ فِی دِینِ اَللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَةً فِیمَا تَکْرَهُونَ مِنَ اَلْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِیمَا تُحِبُّونَ مِنَ اَلْبَاطِلِ وَ إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضَى وَ لاَ مِمَّنْ بَقِیَ)(7)
در فراز دیگری از خطبه های خود وحدت و برادری را منتی به امت خاتم بر شمارده اند که از سوی خداوند منان بر امت پیامبر اکرم عنایت شده است؛ آگاه باشید که شما هم اکنون دست از رشته اطاعت کشیدید و با زنده کردن ارزش های جاهلیت دژ محکم الهی را در هم شکستید در حالی که خداوند بر این امت اسلامی بر وحدت و برادری منت گذارده بود که در سایه آن زندگی کنند، نعمتی بود که هیچ ارزشی نمی توان همانند آن تصور کرد؛ زیرا از هر ارزشی گران قدرتر و از هر کرامتی والاتر بود. بدانید که پس از هجرت دوباره چونان اعراب بادیه نشین شده اید و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید، از اسلام تنها نام آن، و از ایمان جز نشانی را نمی شناسید(أَلاَ وَ إِنَّکُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ اَلطَّاعَةِ، وَ ثَلَمْتُمْ حِصْنَ اَللَّهِ اَلْمَضْرُوبَ عَلَیْکُمْ بِأَحْکَامِ ، وَ إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدِ اِمْتَنَّ عَلَى جَمَاعَةِ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ فِیمَا عَقَدَ بَیْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هَذِهِ اَلْأُلْفَةِ اَلَّتِی یَنْتَقِلُونَ فِی ظِلِّهَا وَ یَأْوُونَ إِلَى کَنَفِهَا، بِنِعْمَةٍ لاَ یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ اَلْمَخْلُوقِینَ لَهَا قِیمَةً؛ لِأَنَّهَا أَرْجَحُ مِنْ کُلِّ ثَمَنٍ وَ أَجَلُّ مِنْ کُلِّ خَطَرٍ. وَ اِعْلَمُوا أَنَّکُمْ قَدْ صِرْتُمْ بَعْدَ اَلْهِجْرَةِ أَعْرَاباً، وَ بَعْدَ اَلْمُوَالاَةِ أَحْزَاباً، مَا تَتَعَلَّقُونَ مِنَ اَلْإِسْلاَمِ إِلاَّ بِاسْمِهِ، وَ لاَ تَعْرِفُونَ مِنَ اَلْإِیمَانِ إِلاَّ رَسْمَهُ)(8)
او است که ارزش اتحاد را دانسته و در طریق تحقق آن پی در پی گام نهاده است، اوست که ارزش گران وحدت و کرامت والای آن را به صراحت در خطابات پر شمار بر می شمارد و تا به حدی در این راه بذل توان می نماید که براستی در این خصوص نیز نمی توان برای او همتا و بدیلی در اذهان سراغ گرفت.
جنبه دیگر از فرمایشات او (علیه السلام) تذکرات پی در پی است که ایشان از ظلمات افتراق و انشقاق داده است تا آنجا که دیگر به صراحت ریشه و بنیاد افتراق و مسبب آن را اینگونه بر شمارده اند:
همانا شیطان راه های خود را به شما آسان جلوه می دهد تا گره های محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید و به جای وحدت و هماهنگی بر پراکندگی شما بیفزاید، پس از وسوسه و زمزمه و فریبکاری شیطان روی گردانید و نصیحت آن کس را که خیر خواه شما است گوش کنید و به جان و دل بپذیرید.( اَلشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ اَلْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ اَلْفِتْنَةَ فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَعَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ وَ اِقْبَلُوا اَلنَّصِیحَةَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَیْکُمْ وَ اِعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِکُمْ .)(9)
و در خطبه ۱۸۱ از نهج البلاغه که علامه ابن ابی الحدید نیز آن را به زیور تفسیر و تبیین و تشریح آراسته است در معاضدت کلام خویش می فرمایند: امروز شیطان آنها را به تفرقه دعوت کرد و فردا از آنها بیزاری می جوید و از آنها کنار خواهد کشید. و در ادامه آن، عمل شیطان در افتراق و اختلاف را سببی بر تباهی اندیشه و رأی صائب برشمارده خطاب به کسان خود فرموده است: اختلاف نابود کننده اندیشه است.( اَلْخِلاَفُ یَهْدِمُ اَلرَّأْیَ)(10)
ضرورت اتحاد و ضررهای انفکاک
این امام بزرگ عالم اسلام که احدی از مسلمین عالم و محبین خاتم در شرافت و بزرگواری او ذره ای تردید به خود راه نمی دهند تنها به مورد مذکور در اتحاد و ضررهای انفکاک اکتفا ننموده است، در خصوص دشمن نیز به گونه ای می فرماید که طریق عدالت از میان برداشته نشود:در دوستی با دوست مدارا کن شاید روزی دشمن تو گردد و در دشمنی با دشمن نیز مدارا کن شاید روزی دوست تو گردد.و در جای دیگر فرموده است:با آن کس که با تو درشتی کرده نرم باش که امید است به زودی در برابر تو نرم شود، با دشمن خود با بخشش رفتار کن، زیرا سرانجام شیرین دو پیروزی است.
و البته چنین عملی از بزرگی که محبین پیامبر اکرم در کردار و رفتار بدو متمسک شده اند چندان دور نمی باشد و برای عالم اسلام نیز که شرافت و اجرای عدالت او را به چشم در فرازهای متعدد نظاره کرده اند پذیرش این معنا بسی سهل می باشد، همو است که در برابر مظلوم خاشع و در برابر ظالم سرافراز و مقتدر است تا آنجا که به فرزند برومندش حسن مجتبی (علیه السلام) اینگونه فرموده است که: (کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً)(11)
و خود امر را به غایت رسانیده اشاره می دارد: سوگند به خدا اگر تمام شب را بر رو خارهای سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده باشم.( وَ اَللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ اَلسَّعْدَانِ مُسَهَّداً وَ أُجَرَّ فِی اَلْأَغْلاَلِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ اَلْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ اَلْحُطَامِ وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَى اَلْبِلَى قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی اَلثَّرَى حُلُولُهَا)(12)
و حق خداوند رحمن در شکر انواع نعمت و... را به درستی شناخته و از نا فرمانی های متکبرانه سرباز زده به صراحت فرماید: به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان ها است به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه ای ناروا بگیرم چنین نخواهم کرد.
به هر روی حقیر که به مقدار نا چیزی در سیره و رفتار اهل اسلام و صحابیان پیامبر اکرم اندیشه کرده و در برخی خصوصیات ایشان تتبع بیشتری نموده ام، احدی از آنها را در رفتارها و اندیشه های وحدت آمیز به پایه علی (علیه السلام) ندانسته ام و نخواهم دانست؛ به گواهی تاریخ و تصریح ابن ابی الحدید آن حضرت در هیچ نگاه و نیم نگاهی از مسیر اعتدال الهی خارج نشده و احدی در این معنا قول خلاف ننموده است؛ آن هنگام که برخی از یاران او زبان به شماتت و ناسزای جمعی که علی (علیه السلام) با ایشان به جنگ برخواسته است مشغول اند توبیخشان نموده به آنان می آموزد که رکاکت گفتار و زخم زبان از آداب مسلمین نیست، آیه «شنئان قوم» را به یاد ایشان آورده و در راستای ارشاد و امر آنان به معروفات و حسنات و نهیشان از بدی ها، به لسان نرم و بسان پدری مهربان اشاره می دارد:
من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید ... خوب بود به جای دشنام آنان می گفتید: خدایا خون ما و آنان را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن. تا آنان که جاهل هستند حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند پشیمان شده به حق باز گردند..
سیره عملی او نیز به درستی و روشنی خط مشی و رفتار او در خود سازی و سوق عباد به سوی آن را به نمایش گذارده خود آنگونه رفتار می نماید و دوست و دشمن را به طوع و رغبت بدان فرا می خواند:
ای بندگان خدا همانا بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا بندهای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است آن کس که جامه زیرین او اندوه و لباس رویین او ترس از خداست، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسایل لازم برای روزی او فراهم آمده و دوری ها و دشواری ها را بر خود نزدیک و آسان ساخته است.
حقایق دنیا را با چشم دل نگریسته، همواره به یاد خدا بوده و اعمال نیکو فراوان انجام داده است، از چشمه گوارای حق سیراب گشته، راه هموار و راست قدم برداشته، پیراهن شهوات را از تن بیرون کرده، از صف کوردلان و مشارکت با هواپرستان خارج شده، کلید باز کننده درهای هدایت شد، و قفل درهای گمراهی و خواری گردیده است .
تسلیم در برابر خداوند متعال
راه هدایت را با روشن دلی دیده و از همان راه رفت و نشانه های آن را شناخت و از امواج سرکش شهوات گذشت، چنان به یقین و حقیقت رسید که گویی نور خورشید بر او تابید، در برابر خداوند خود را به گونه ای تسلیم کرد که هر فرمان او را انجام می دهد و هر فرعی را به اصلش باز می گرداند. با چراغ تاریکی ها و روشنی بخش تیرگی ها، کلید درهای بسته و بر طرف کننده دشواری ها و راهنمای گمراهان در بیابان های، سرگردانی است.سخن می گوید، خوب می فهماند، برای خدا اعمال خود را خالص کرده آنچنان که خدا پذیرفته است، خود را به عدالت واداشته و آغاز عدالت او آن که هوای نفس را از دل بیرون رانده است حق را می شناسد و به آن عمل می کند، کار خیری نیست مگر آنکه به آن قیام می کند، اختیار خود را به قرآن سپرده و قرآن را راهبر و پیشوای خود قرار داده است، هر جا که قرآن بار اندازد فرود آید و هر جا که قرآن جای گیرد مسکن گزیند. و خود و دوستانش را به کرات به اطاعت خدای جل وعلا و جان سپاری به قرآن و رهنمون های آن و حسابرسی اعمال فرا می خواند: پس اطاعت خدا را پوشش جان نه پوشش ظاهری قرار دهید و با جان نه با تن فرمانبردار باشید تا با اعضاء و جوارح بدنتان درهم آمیزد و قرآن را بر همه امورتان حاکم گردانید..
مردمی که ذکر خدا را به جای دنیا برگزیدند که هیچ تجارتی یا خرید و فروشی آنها را از یاد خدا باز نمی دارد با یاد خدا روزگار می گذرانند و غافلان را با هشدارهای خود از کیفرهای الهی می ترسانند و به عدالت فرمان می دهند و خود عدالت گستراند و از بدیها نهی کرده و خود از آنها پرهیز دارند با اینکه در دنیا زندگی می کنند گویا آن را رها کرده و به آخرت پیوسته اند ... اگر ایشان را در اندیشه خود آوری می بینی که آنان نامه های اعمال خود را گشوده و برای حسابرسی آماده اند که همه را جبران کنند و در اندیشه اند در کدام یک از اعمال کوچک و بزرگی که به آنان فرمان داده شده کوتاهی کرده اند یا چه اعمالی که از آن نهی شده بودند مرتکب گردیده اند و در پیشگاه پروردگار خویش به پشیمانی اعتراف دارند، و به دامان قرآن پناه برده باشند و سنت های خدا و رسولش را زنده نمایند نه تکبر و خود پسندی داشته باشد و نه بر کسی برتری جویند نه خیانت کار باشند و نه در زمین فساد نمایند.
به هر تقدیر اطاله در این مقام بی نهایت و شگفتی های آن تمام ناشدنی و نو به نو است لکن گنجایش و وسع نوشتار حاضر به سبب قلت آن و مقتضای حال مقاله که بر اقتصار بنا است قابلیت تحمل مطالب مفصل تر را نداشته و به جملاتی چند نوشتار حاضر را ختم نموده اشاره می نماییم:
گرچه برخی اشاره داشته اند که علی (علیه السلام) امام عدالت است لکن عقیده نگارنده بر آن است که بالیقین ایشان امام به حق وحدت امت اسلام است کما آنکه در وصایایش به خلیفه دوم به صراحت فرموده است: عرب.. با اتحاد و هماهنگی عزیز و قدرتمند هستند...
و در مطالبی که بیان گردید و مطلبی که بیان خواهد شد ادعا مذکور ثابت خواهد شد آنجا که ایشان به اهل مدینه و عراق و اقصی نقاط عالم اسلام از شیعه و سنی زیدی و حنفی و... تذکر داده اند که:
پس بدان در امت اسلام هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و به انس گرفتن آنان به همدیگر از من دلسوزتر باشد. (وَ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ
و پس از ابتلای جمعی از مسلمین به ابتلایی که چه خوب بود به هیچ نحوی صورت نمی پذیرفت فرمود: ... شما از پیمان شکستن و دشمنی آشکارا با من آگاهید با این همه جرم شما را عفو کردم و شمشیر از فراریان برداشتم و استقبال کنندگان را پذیرفتم و از گناه شما چشم پوشیدم...و پس از آن و انقیاد اصحاب به حکم حضرت حین نگاشتن پیمان نامه لطافت را به اکمال رسانیده اشاره می دارد:
همه متحد بوده و به خاطر سرزنش سرزنش کننده ای با خشم خشم گیرنده ای با حوار کردن بعضی یا دشنام دادن قومی این پیمان را نمی شکنند. بر این پیمان حاضران و آنها که غایب هستند دانایان و ناآگاهان بردباران و جاهلان همه استوارند و عهد و پیمان الهی نیز بر آنان واجب گردیده است که همانا از پیمان خدا پرسش خواهد شد. و به درستی نمی توان کسی در امت خاتم را یافت که همچو او در تحقق وحدت اجتماعی مسلمین کوشیده و انواع زجرها و محرومیت های آن را به جان خریده باشد.
حفظ وحدت مسلمین
به عقیده نگارنده نقش او در حفظ وحدت مسلمین پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دوران حکومتش به سخنان و اندرزهای وحدت آمیزی که مختصری از آن بیان گردید ایشان را بی تردید به امام به حق وحدت مبدل ساخته است.در ختام مقاله نیز شایسته دانسته شد تا سخنی چند به فعالان عرصه اتحاد امام اسلامی اشاره داریم و خود را در رأس خطاب جاویدانه مولا علی (علیه السلام) قرار دهیم که فرموده است:
مبادا هرگز [ در امر خیری که انجام می دهید] دچار خودپسندی گردی و به خوبی های خود اطمینان کنی و ستایش را دوست داشته باشی که اینها همه از بهترین فرصت های شیطان برای هجوم آوردن به تو است که کردار نیک نیکو کاران را نابود سازد. مبادا هرگز با خدمت هایی که انجام دادی بر مردم منت گذاری با آنچه را انجام دادهای بزرگ شماری..
نتیجه
با تحلیلی که در مقاله حاضر صورت پذیرفت می توان این گونه بیان داشت که یکی از اساسی ترین شاخصه های دین مبین اسلام توجه و اهتمام به وحدت جامعه اسلامی است، تا آنجا خداوند بدین خاطر بر امت اسلام منت نهاده است و در پرتوی آن این امت را به انواع اکرامات و نتایج مطلوبه رسانده، لذا از دیر باز اندیشه اتحاد نیز در رأی بزرگان دین اسلام رسوخ داشته و سعی بر آن بوده است تا در این راستا تا حد امکان میان مذاهب آشتی برقرار گردد که به مقتضای افعال انجام شده نتایج نیکویی نیز حاصل شده است. به هر تقدیر به نظر می آید که بنا به احوال زمانه حاضر این اتحاد بیش از پیش لازم و تحقق آن لازمه لا ینفک دین اسلام باشد.پینوشتها:
١- سوره شوری، آیه ۲۳.
2- سوره نجم، آیه 3
3- سوره مائده، آیه ۸.
4- بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۴۲۷
5- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 13، ص ۱۷۰؛ بحار الأنوار، ج ۱۴، ص ۴۶۵
6- شرح نهج البلاغه، همان، ج ۸، ص ۱۱۲؛ بحار الأنوار، ج ۶۵، ص ۲۸۹
7- شرح نهج البلاغه، همان، ج ۱۰، ص ۳۳ ؛ بحار الأنوار، ج ۲، ص ۳۱۲
8- شرح نهج البلاغه، همان، ج 13، ص ۱۷۹؛ بحار الأنوار، ج ۳۴، ص ۲۲۲
9- شرح نهج البلاغه، همان، ج ۷، ص ۲۹۹ و ۲۹۲؛ بحار الأنوار، ج ۳۳، ص۳۶۲
10- شرح نهج البلاغه، همان، ج ۱۹، ص ۳۹
11- بحار الأنوار، ج ۹۷، ص ۹۰
12- شرح نهج البلاغه، همان، ج ۱۱ ص ۲۶۵؛ بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۳۵۹
13- شرح نهج البلاغه، همان، ج ۱۸ ص 74؛ بحار الأنوار، ج ۳۳، ص ۳۰۴
14- شرح نهج البلاغه، همان، ج ۹، ص ۲۹۰؛ بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۸۱
منابع:
۱- قرآن کریم
۲- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، دار احیاء الکتب العربیة
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی؛ از تنوع مذهبی تا فرقه گرایی»، نویسندگان این مقاله: حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد رضا امام و محمد جبلی سینکی، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389 ش، صص 38-28.