احساس گناه چیست؟
احساس گناه حس مقصربودن بهخاطر خطایی است که از ما سرزده است. بهنظر میآید احساس گناه وقتی ایجاد میشود که ما ندای وجدان یا همان قاضی درون خود را نادیده میگیریم. فروید احساس گناه را یکی از زیرشاخههای اضطراب میداند. وقتی فردی میترسد از اینکه نیرویی بیرونی مثل پلیس، او را بهخاطر تخلفی مجازات کند، حس او احساس گناه نیست، بلکه فقط ترس است. اما احساس گناه، تنها وقتی وجود دارد که خطر و ترس در درون فرد یعنی در وجدان او قرار دارد.
وجدان چیست؟
وجدان، ساختاری درونی در وجود ماست که محصول یادگیری و تجربههاست. نوشتههای مذهبی، وجدان را قانونی اخلاقی و درونی در نظر میگیرند. کارکرد وجدان عبارت است از قضاوت فرد درمورد خود. فروید معتقد بود کارکرد وجدان شامل «نظارت بر خود و انتقاد از خویش و اِعمال سانسور در مغز است». اگر وجدانِ کسی او را محکوم کند، فرد احساس میکند هیچ راه فراری ندارد و وجدان مثل سایه بهدنبال اوست. چنین شخصی ممکن است در ظاهر، خود را در لذات غرق کند، اما گاهوبیگاه بهخود میآید و صدای وحشتناک آن را میشنود. او ممکن است درواقع به عمق ورطهی لذت سقوط کند، اما نمیتواند از شنیدن صدای آن مصون باشد. بدینترتیب احساس گناهِ ناشی از محکومیتِ فرد در دادگاه وجدان، معمولا از اضطراب هم آزاردهندهتر است. همچنین، کمککردن به افراد، در حل مشکلاتی که به احساس گناه مربوط است، بهمراتب دشوارتر از کمک به کسانی است که به اضطراب مبتلا هستند.1
شیوهی شکلگیری وجدان در فرد
به طور کلی دو نوع وجدان وجود دارد: وجدان مستبد و وجدان بشردوست.
وجدان مستبد و وجدان بشردوست
بهطورکلی دو نوع وجدان وجود دارد: وجدان مستبد و وجدان بشردوست. وجدان مستبد از تجارب فرد با والدینش ناشی میشود و احکام آن به ماهیت تقاضاهای والدین از کودکانشان مربوط است. این تقاضاها در ابتدا مهمترین معیار «خوبی» و «بدیِ» کودک هستند. رعایت آنها باعث خشنودی والدین و ایجاد حس خوشطینتی در کودک میشود. تخلف از آنها نیز نتایج ناخوشایندی مثل طردشدن و سپس احساس بیارزشبودن دربردارد. با درونیشدن احکام والدین در کودک، وجدان در وجود او شکل میگیرد. وجدان در مسیر رشد و واردشدن به بزرگسالی، مثل نگهبان، بهمرور، جای کارکرد والدین را میگیرد و سپس درست مانند والد، بر شخص نظارت میکند و او را سرزنش و تهدید میکند. بااینحساب، وقتی از فرد عملی سر بزند که قبلا والدین را از او رویگردان میساخت، این بار وجدان به او هشدار میدهد.
وجدان وظیفهی تنظیم عزت نفس را به عهده دارد
مادر با ابراز عشق و محبت و خوبیهای دیگر، عزت نفس را در کودک پرورش میدهد. با بزرگشدن فرد، وجدان ایفای نقشی مشابه را بر عهده میگیرد. همکاری با وجدان باعث میشود فرد احساس باارزشبودن و امنیت عاطفی پیدا کند و مخالفت با احکام وجدان برای فرد احساس گناه بهبار میآورد، احساسی که پیشازاین در اثر طردشدن از سوی والدین به کودک دست میداد. این همان احساسی است که افرادِ وظیفهشناس همیشه درصدد اجتناب از آن هستند. بنابراین، وجدان وظیفهی تنظیم عزت نفس را بهعهده دارد. احساس گناه در حد ملایم، مانند اضطراب در حد ملایم، به انسان هشدار میدهد که احساساتِ قویتر و احتمالا آزاردهندهتری به او نزدیک میشوند و باید برای پیشگیری از بروز آنها دستبهکار شد. احساس گناه در حد افراطی بهشدت به عزت نفس و امنیت هیجانی انسان لطمه وارد میکند و درنهایت به احساس پوچی حاصل از افسردگی شدید منجر میشود.
عوارض وجدان مستبد بر خودشکوفایی
وجدان مستبد که عمدتا در قالب والدین اقتدارگرا در ذهن وجود دارد، ممکن است بسیار خطرناک و مانند خودِ این والدین، سنگدل باشد. اگر وجدان دچار چنین استبدادی باشد، ازطرفی ممکن است رفتارهای تخریبگرا را در فرد تأیید کند و ازطرفدیگر، وقتی فرد رفتاری سازنده دارد و به شکوفایی خود کمک میکند، او را بهشدت تهدید کند. خانم جوانی که وجدان مستبد بر او حاکم بود، طی تمام سالهایی که عمر خود را به بطالت گذرانده بود، احساس آرامش میکرد، اما وقتی تصمیم گرفت ارتباطی خوب و بادوام بهوجود بیاورد و ازدواج کند، بهشدت احساس گناه کرد. در این مورد، براساس معیارهایی که مادرش به او آموخته و سپس بهعنوان وجدان در وی نهادینه شده بود، این زن حس میکرد «خائن» است.شخص در مقابل وجدان همانطور عمل میکند که در مقابل والدینی مستبد عمل میکرد، والدینی که به تأیید و بخشودگی آنها نیاز داشت. بهاینترتیب، وجدان مستبد ممکن است بسیار غیرمنطقی و سنگدل باشد و بدون درنظرگرفتن اینکه اعمال ما خوباند یا بد، و به خودشکوفایی ما کمک میکنند یا نه، ما را به انجام بعضی کارها تشویق کند یا از انجام آنها بازدارد. درمقابل، بخش بشردوست وجدان ما، با نادیدهگرفتن خصوصیات مظاهر قدرت، همیشه مدافع منافع ماست. این وجدان، زندگی را محترم میشمرد و خوشبختی و خودشکوفایی را معیار خوبیِ ما میداند.
برخی علائم تسلط وجدان مستبد بر فرد
تا اینجا برخی علائم تسلط وجدان مستبد و احساس گناه ناشی از آن را برشمردیم؛ در اینجا به برخی علائم دیگر میپردازیم:رویآوردن شانس و اقبال، تعادل این افراد را بههم میزند و باعث ایجاد اضطراب شدید و احساس گناه در آنان میشود.
از اینکه همهچیز روبهراه باشد، احساس گناه و اضطراب میکنند.
هروقت سعی میکنند کار مثبت و مفیدی برای خود بکنند و برای آن برنامهریزی میکنند، دچار احساس گناه میشوند.
معمولا احساس بیارزشبودن میکنند و تصور میکنند سزاوار موفقشدن نیستند.
برای اینکه دیگران آنها را بپذیرند، آگاهانه تواناییها و قابلیتهای خود را محدود یا آنها را تخریب میکنند.
پس از استفاده از قدرت اراده در جهت امور سازنده و منافع خود، بهشدت احساس گناه میکنند.
وقتی بهدنبال کارهای موردعلاقهشان میروند، بهشدت احساس اضطراب و گناه میکنند.
کمک به دیگران برایشان خوشایند است، اما کمکگرفتن از دیگران برایشان بسیار دشوار است.
دچار افراط و تناقض در خواستهها هستند:
تمام چیزهای مطلوب را بدون درنظرگرفتن حدومرز میطلبند.
درصورتیکه خواهان چیز باارزشی شوند و آن را به دست بیاورند، بهشدت دچار اضطراب و احساس گناه میشوند.2
احساس گناه چگونه مانع خودشکوفایی میشود؟
اگر فرد در دوران کودکی بهقدرکافی مورد مهر و محبت واقع نشود و خصومت و روشهای ابراز واکنش به این خشونت را در درون خود، ناهوشیارانه بپروراند، درنتیجه دچار احساس گناه میشود. چنین فردی طی سالهای بعدیِ زندگیاش، از داشتن تواناییهای خلاق محروم میشود. وقتی گناه وجود داشته باشد، نیاز به رنجبردن هم وجود دارد و وقتی این حس در شخصیت فرد تثبیت شود، نیاز به مجازات بههرشکلی که باشد، بهوجود خواهد آمد. بعضی اَشکال مجازات بهشدت به خودشکوفایی آسیب میرسانند. برخی نمونههای مجازات خویش، از این قبیلاند:معتادبودن: شخص معتاد بارهاوبارها خود را در برابر شماتت اطرافیان قرار میدهد و با خدشهدارکردن عزت نفس و سلامتش، خود را بهشدت مجازات میکند.
قراردادن خود در شرایطی که امکان سوءاستفاده را فراهم میکند.
منفعلبودن در شرایطی که از انسان سوءاستفاده میشود.
انتخاب شخص نامناسب برای ازدواج.
آسیبرساندن به جسم، اعتبار یا اموال خویش.
چشمپوشی از لذتهای عادی و رویآوردن به ریاضت.
مبتلاشدن ناخودآگاه به بیماریهای مزمن.
فردِ دارای این نوع احساس گناه و نیازمند به مجازات خود، وقتی که استعدادهایش نهفته باقی میماند، از آرامش نسبی برخوردار است اما وقتی به تلاشهای سازنده دست میزند، با احساس شدید گناه مواجه میشود. آنها بهطور مؤثری فرصتهای خود برای خودشکوفایی را نابود میکنند، چون نیاز مشابهی دارند که فقط با مجازات و جریمههایی ارضا میشوند که دیگران بر آنها تحمیل میکنند.
نقش وجدان بشردوست در خودشکوفایی
همانطور که احساس گناهِ ناشی از وجدان مستبد، مانع خودشکوفایی فرد میشود، درصورتیکه فرد تسلیم شود و خودشکوفایی را رها کند، وجدان بشردوست نیز او را تنبیه میکند. این وجدان، انسان را بهدلیل استفادهنکردن از تواناییهای خلاق بهشدت مجازات میکند. اگر شخص در مقابل ارادهی غیرمنطقیِ مظاهر قدرت و وجدان مستبد، سست باشد و بهسادگی از حق مسلم خود در جهت خودشکوفایی و ابراز خلاقیت چشمپوشی کند، بهعلت هدردادن زندگی خود، شدیداً احساس گناه میکند. در زندگی هر فرد روزی میرسد که از خود میپرسد با زندگیاش چه کرده است. وقتی امکانات و فرصتهای زیادی در راه راضیکردن وجدان مستبد فدا شده باشد، نفرت از خویش ممکن است از حد تحمل فرد فراتر رود و انگیزهی زندهماندن را در او از بین ببرد.
چگونه برای خودشکوفایی، با احساس گناه برخورد کنیم؟
تواناییهای افراد هیچ ارتباطی با احساس گناه آنان ندارد. افرادی که احساس گناه در آنها بسیار قوی است، درمورد استعدادها، افکار اصیل و خلاق، تفاوت خاصی با بقیهی مردم ندارند. خودشکوفایی و خلاقیت مستلزم متفاوتبودن و نوآوری است. این رفتار معمولا در نقطهی مقابل سنتها و ارزشهای رایج و مقبول اجتماعی قرار میگیرد و معمولا یادآور خاطرات دردناکی است، بدینترتیب که انسانها هرگز از عقاید کهنه بدون حس نفرت، چشمپوشی نمیکنند. تضاد میان سنتهای چندهزارساله و خواستهای خلاقانه، اینچنین باعث ایجاد احساس گناه میشود. بنابراین، مقداری از این احساس گناه را باید طبیعی فرض کرد، اما وقتی علائم احساس گناه بسیار شدید باشد یا وقتی در مقابل اقدامات و برنامههای خلاقانه، احساس اضطراب شدید دارید، معمولا نشانگر آن است که با وجدان مستبد مواجهید. برخی اقداماتی که برای غلبه بر احساس گناه در مسیر دستیابی به خودشکوفایی میتوان انجام داد از این قبیل است:
خودآگاهی به منشأ احساس گناه
آگاهی به منشأ و علت احساس گناه میتواند از قدرت آن بکاهد. این یعنی پی بردهاید که وجدان مستبدی که از والدین و اطرافیان، بهشکل احساس گناه شدید بهارث رسیده است، در مقابل خودشکوفایی شما مانع ایجاد میکند. شناسایی علت و خودآگاهی به آن و اقدام علیرغم احساس گناه اولیه، بهمرور از قدرت آن میکاهد و اثر آن را از بین میبرد.
استفاده از حمایت وجدان بشردوست
وجدان بشردوست خواستار رشد و خودشکوفایی شما تا بالاترین مراتبِ بهفعلرساندن تواناییهایتان است. در صورت احساس گناه در برابر تلاش برای خودشکوفایی، میتوانید از حمایت و تشویق وجدان بشردوست استفاده کنید. برای این منظور، بهطور آگاهانه به مزایا و منافعی فکر کنید که خودشکوفایی برای شما فراهم میکند و سپس آنها را لیست کرده و همواره مرور کنید.
تمرکز روی نتایج خودشکوفایی
به این فکر کنید که وقتی علیرغم مخالفت وجدان مستبد (والدین، اطرافیان، دوستان، اجتماع و…) در مسیر خودشکوفایی موفق شدید و به نتایج دلخواه رسیدید، مظاهر این موفقیت نیز شما را خرسند خواهند کرد و افراد، شما را تحسین و تائید خواهند کرد.
درنظرداشتن الگوهای خودشکوفا
روش مناسب دیگر برای غلبه بر احساس گناه در برابر خودشکوفایی، درنظرداشتن الگوهای موفق است. الگوهای موفق، افرادی هستند که در آغازِ اقدامات خلاقانهی خود با فشارهای وجدان مستبد درونی و تفکرات سنتی اقتدارگرا مواجه بودهاند، اما درنهایت با شکوفاساختن قابلیت خود توانستهاند بر آنها غلبه کنند و به پذیرش دستاوردهای نوگرایانهی خود وادارشان بکنند. زندگی بسیاری از افراد پیشرو در زمینهی علم، هنر، فناوری و… میتواند الهامبخش ما برای غلبه بر احساس گناه در برابر شکوفایی استعدادها و پرداختن به علایقمان باشد.3پی نوشت:
1.www.chetor.com
2.www.mousatoumaj.ir
3.www.vista.ir