حضور شيطان در هنگام احتضار
نويسنده: علي محمد قاسمي
از جمله کساني که هنگام مرگ نزد محتضر حاضر مي شود، شيطان است. او براي گرفتن و فريفتن ايمان مؤمن حضور مي يابد. در روايتي صفوان بن مهران از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمودند: هنگامي که مرگ يکي از دوستان ما فرارسد، شيطان از جانب راست و چپ او مي آيد (و او را احاطه مي کند) تا از ايمان و اعتقادي که دارد، بازش دارد (و نگذارد با ايمان از دنيا برود) ولي خداوند مانع او مي شود و به همين دليل مي فرمايد:
يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياه الدنيا و في الآخره؛ (1)
خداوند مؤمنان را با گفتار ثابت و استوار (عقيده صحيح و محکم) در حيات دنيا و آخرت پا برجا و ثابت مي دارد.
از روايت ديگري استفاده مي شود که وقتي ابليس ملک الموت همراه با پانصد فرشته از فرشتگان را مي بنيد که با کيفيت خاصي براي قبض روح مؤمني مي آيند، دست بر سر گذاشته و فرياد مي کشد. در اين هنگام لشکريانش علت را جويا مي شوند و گويند: اي سرور ما چه اتفاقي براي شما افتاده (مالک يا سيدنا؟) جواب مي دهد: آيا نمي بينيد که به اين بنده چگونه کرامتي عطا شده است؟! چرا غفلت کرديد و نتوانستيد او را فريب داده و گمراه کنيد؟! (اين کنتم عن هذا؟) گويند ما درباره ي او تلاش خود را کرديم؛ ولي او از ما پيروي نکرد (جهدنا به فلم يطعنا). (2)
در روايتي ديگر نيز از امام صادق عليه السلام آمده است که هيچ کس نيست، مگر اين که هنگام مرگ ابليس بعضي شياطين تحت امرش را براي به کفر کشاندن و ايجاد شک در دينش موکل او مي کند تا وقتي که روحش خارج شود؛ اما بر مؤمنان چنين تسلطي ندارد؛ پس هنگامي که نزد مردگان خود (کساني که در حال مردن هستند) حاضر شديد، تا به هنگام مرگشان شهادتين را به آنان تلقين کنيد. (3)
علامه طباطبائي مي فرمايد: از آياتي همچون «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياه الدنيا و في الآخره و يضل الله الظالمين» (4) و «کمثل الشيطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال اني بريء منک اني أخاف الله رب العالمين» (5) مي توان معناي روايت مزبور را استفاده کرد. (6)
عامه نيز در روايتي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده اند:
هنگام مرگ، دو شيطان نزد محتضر حاضر مي شوند که يکي از آن ها در سمت راست و ديگري در سمت چپ قرار مي گيرند. شيطاني که در طرف راست قرار دارد شبيه به پدر محتضر بوده و به او گويد: فرزندم من هميشه با تو مهربان و دوست بودم (از هيچ کمکي نسبت به تو دريغ نکردم و فقط) از تو مي خواهم که با دين نصرانيت بميري که بهترين اديان است. و شيطاني که در سمت چپ محتضر است؟ شبيه به مادر اوست. به او گويد: فرزندم! تو در شکم من جاي داشتي و پستانم مشک شير و دامنم جايگاه (آرامش و آسايش) تو بود، از تو مي خواهم که به دين يهوديت بميري که بهترين اديان است. (7)
اين روايت هم تصريح مي کند که علت حضور شيطان به هنگام مرگ، به کفر کشاندن مؤمنان است. البته در آن هنگام شيطان توانايي جذب همگان را ندارد؛ بلکه بي ايمانان و دنياطلبان غافل از آخرت هستند که خود را در اختيار او قرار داده و او را «ولي» انتخاب مي کنند؛ به فرمانش گوش مي سپارند و در اين موقع حساس اگر ايمان ضعيفي هم داشته باشند، از دست مي دهند.
خداي تعالي از سويي مي فرمايد: «انا جعلنا الشياطين أولياء للذين لا يؤمنون» (8) يا تسلط شيطان را بر کساني مي داند که او را ولي خود بدانند: «انما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشرکون» (9) يا در آيه اي ديگر مطرح مي کند که شيطان بر گمراهان سلطه دارد: «ان عبادي ليس لک عليهم سلطان الا من اتبعک من الغاوين» (10)
/س
يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياه الدنيا و في الآخره؛ (1)
خداوند مؤمنان را با گفتار ثابت و استوار (عقيده صحيح و محکم) در حيات دنيا و آخرت پا برجا و ثابت مي دارد.
از روايت ديگري استفاده مي شود که وقتي ابليس ملک الموت همراه با پانصد فرشته از فرشتگان را مي بنيد که با کيفيت خاصي براي قبض روح مؤمني مي آيند، دست بر سر گذاشته و فرياد مي کشد. در اين هنگام لشکريانش علت را جويا مي شوند و گويند: اي سرور ما چه اتفاقي براي شما افتاده (مالک يا سيدنا؟) جواب مي دهد: آيا نمي بينيد که به اين بنده چگونه کرامتي عطا شده است؟! چرا غفلت کرديد و نتوانستيد او را فريب داده و گمراه کنيد؟! (اين کنتم عن هذا؟) گويند ما درباره ي او تلاش خود را کرديم؛ ولي او از ما پيروي نکرد (جهدنا به فلم يطعنا). (2)
در روايتي ديگر نيز از امام صادق عليه السلام آمده است که هيچ کس نيست، مگر اين که هنگام مرگ ابليس بعضي شياطين تحت امرش را براي به کفر کشاندن و ايجاد شک در دينش موکل او مي کند تا وقتي که روحش خارج شود؛ اما بر مؤمنان چنين تسلطي ندارد؛ پس هنگامي که نزد مردگان خود (کساني که در حال مردن هستند) حاضر شديد، تا به هنگام مرگشان شهادتين را به آنان تلقين کنيد. (3)
علامه طباطبائي مي فرمايد: از آياتي همچون «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياه الدنيا و في الآخره و يضل الله الظالمين» (4) و «کمثل الشيطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال اني بريء منک اني أخاف الله رب العالمين» (5) مي توان معناي روايت مزبور را استفاده کرد. (6)
عامه نيز در روايتي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده اند:
هنگام مرگ، دو شيطان نزد محتضر حاضر مي شوند که يکي از آن ها در سمت راست و ديگري در سمت چپ قرار مي گيرند. شيطاني که در طرف راست قرار دارد شبيه به پدر محتضر بوده و به او گويد: فرزندم من هميشه با تو مهربان و دوست بودم (از هيچ کمکي نسبت به تو دريغ نکردم و فقط) از تو مي خواهم که با دين نصرانيت بميري که بهترين اديان است. و شيطاني که در سمت چپ محتضر است؟ شبيه به مادر اوست. به او گويد: فرزندم! تو در شکم من جاي داشتي و پستانم مشک شير و دامنم جايگاه (آرامش و آسايش) تو بود، از تو مي خواهم که به دين يهوديت بميري که بهترين اديان است. (7)
اين روايت هم تصريح مي کند که علت حضور شيطان به هنگام مرگ، به کفر کشاندن مؤمنان است. البته در آن هنگام شيطان توانايي جذب همگان را ندارد؛ بلکه بي ايمانان و دنياطلبان غافل از آخرت هستند که خود را در اختيار او قرار داده و او را «ولي» انتخاب مي کنند؛ به فرمانش گوش مي سپارند و در اين موقع حساس اگر ايمان ضعيفي هم داشته باشند، از دست مي دهند.
خداي تعالي از سويي مي فرمايد: «انا جعلنا الشياطين أولياء للذين لا يؤمنون» (8) يا تسلط شيطان را بر کساني مي داند که او را ولي خود بدانند: «انما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشرکون» (9) يا در آيه اي ديگر مطرح مي کند که شيطان بر گمراهان سلطه دارد: «ان عبادي ليس لک عليهم سلطان الا من اتبعک من الغاوين» (10)
پي نوشت :
1. ر.ک محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 6، باب «سکرات الموت و شدائده» و باب «ما يعاين المؤمن و الکافر عند الموت». ص 188.
2. بحارالانوار، ج 6 ص 161.
3. همان، ص 165.
4. ابراهيم (14)، 27.
5. حشر (59)، 16.
6. سيد محمد حسين طباطبائي، الرسائل التوحيديه، ص 216.
7. احمد بن ابي بکر قرطبي، التذکره، ص 47.
8. اعراف (7)، 27.
9. نحل (16)، 100.
10. حجر (15)، 47.
/س