1) 7فروردين ماه سال1303هجري شمسي: دكترخليل خان ثقفي ازنويسندگان ايراني درگذشت و درامامزاده عبدالله شهرري به خاك سپرده شد. ثقفي درزمان عَضُدُ الملك به رياست اولين بلديه يا شهرداري قانوني انتخاب شد. خليل خان ثقفي مردي فاضل، اهل علم و نويسنده اي توانا بود و نثري بسيارروان و دلنشين داشت. «خردنامه جاويدان و هزارويك حكايت »ازجمله آثاردكترخليل خان ثقفي بشمارميرود.
1) 7فروردين ماه سال1303هجري شمسي: دكترخليل خان ثقفي ازنويسندگان ايراني درگذشت و درامامزاده عبدالله شهرري به خاك سپرده شد. ثقفي درزمان عَضُدُ الملك به رياست اولين بلديه يا شهرداري قانوني انتخاب شد. خليل خان ثقفي مردي فاضل، اهل علم و نويسنده اي توانا بود و نثري بسيارروان و دلنشين داشت. «خردنامه جاويدان و هزارويك حكايت »ازجمله آثاردكترخليل خان ثقفي بشمارميرود.
2) آغاز نخستوزيري دكتر "محمد مصدق" در نوبت اول (1330 ش): دكتر مصدق به عنوان نمايندهاي پرسابقه در مجلس شوراي ملي و در رأس جبهه ملي مطرح بود. او در دوره چهاردهم، درباره ملي شدن نفت، نطقهاي متعددي ايراد نمود و با تصويب پيشنهاد او، از دادن امتياز جديد نفت به شوروي، جلوگيري شد. مصدق كه رياست كميسيون نفت را به عهده داشت و وجاهت ملي او هم در اوج مبارزات ملي شدن نفت قابل توجه بود، با نزديكي به آيتاللَّه كاشاني وجهه مذهبي نيز به خود گرفت. بنابراين پيشنهاد قبول نخست وزيري او، استقبال نمايندگان را در برداشت و او بلافاصله مأمور تشكيل كابينه گرديد. در ابتداي صدارت دكتر مصدق، وي بيشتر درگير مساله ملي شدن صنعت نفت و تبعات آن بود تا اينكه به پيروزي دولت ايران بر شركت نفت انگلستان منجر شد. با آغاز به كار مجلس پانزدهم، مصدق كابينه خود را ترميم كرد و در ضمن از محمدرضا پهلوي درخواست كرد كه پست وزارت جنگ هم با او باشد. ولي چون اين امر با مخالفت شاه مواجه گرديد، مصدق بدون مشورت با كسي، از نخستوزيري استعفا داد و شاه نيز پس از تمايل مجلس، فرمان نخستوزيري احمد قوام را صادر كرد. در اين ميان، آيتاللَّه سيد ابوالقاسم كاشاني براي حفظ يكپارچگي بين نيروهاي ملي و مذهبي، از مصدق حمايت نمود و تهديد كرد در صورت كنار نرفتن احمد قوام و بازگشت مصدق، حكم جهاد صادر خواهد نمود. اين امر زمينهساز قيام تاريخي سيام تيرماه 1331 و بازگشت دكتر مصدق به قدرت گرديد. اما پس از مدتي، بر اثر مسائل گوناگون، شكاف بين دو جبهه بيشتر شد تا اينكه دولت مصدق با توطئه دستهاي استعماري بيگانگان و همكاري مهرههاي داخلي، در جريان كودتاي 28 مرداد 1332 سقوط كرد و نهضت مردمي به شكست انجاميد.
3) امضاي قرارداد كمكهاي تسليحاتي شوروي به رژيم عراق در جريان جنگ (1363 ش): پس از تغيير اوضاع جنگ در نتيجه فتح خرمشهر و احتمال سقوط رژيم عراق، شوروي نيز همگام با ديگر كشورهاي غربي، با واگذاري تجهيزات مدرن جنگي به عراق، بر ميزان كمكهاي خود به اين كشور افزود. در اين راستا، در فروردين 1363، يك هيئت بلند پايه از شوروي به بغداد اعزام شد و فروش چهار و نيم ميليارد دلار اسلحه شوروي به عراق را پيشنهاد كرد. اين بزرگترين پيشنهاد فروش سلاح بود كه تا آن زمان، شورويها به عراق ميدادند. هيئت شوروي كه از ميزان عصبانيت عراق به دليل از دست دادن جزاير مجنون در عمليات خيبر مطلع بود، به عراق اطلاع داد كه حاضر است ميگهاي 21 و 22، هليكوپترهاي توپدار و 350 موشك اسكاد در اختيار رژيم بعث قرار دهد. سرانجام اين قرارداد و قرارداد وام دو ميليارد دلاري اتحاد جماهير شوروي به رژيم بعث عراق در هفتم ارديبهشت 1363 ش برابر با 27 آوريل 1984 م بين طرفين در مسكو امضا شد و در جبهههاي جنگ عليه رزمندگان اسلام به كار رفت. لازم به يادآوري است كه بعد از سقوط صدام حسين، در سال 1382، مسأله بازپرداخت وامهاي اعطايي كشورهاي غربي و شرقي براي پيروزي در جنگ با ايران، به عنوان يكي از مهمترين چالشهاي جدي منطقه و جهان مطرح شد.
4) رحلت دانشمند معظم، حجت الاسلام و المسلمين "سيدرضا برقعي" (1375 ش): حجت الاسلام و المسلمين سيدرضا برقعي، در سال 1306ش (1346ق) از خاندان سادات مبرقع از نسل امام جواد(ع) در قم به دنيا آمد. وي پس از گذران تحصيلات مقدماتي، در سال 1320، براي ادامه دروس حوزوي وارد مدرسه فيضيه شد و از محضر حضرات آيات سيدحسين بروجردي و امام خميني(ره) استفاده فراوان برد. سيد رضا برقعي سپس به مدت پنج سال ساكن نجف اشرف گرديد و از دروس استادان زمان بهرهمند گشت. وي در دورهاي كه اسلام زدايي از نوجوانان و جوانان اين مرز و بوم، برنامه اصلي رژيم طاغوت براي زدودن ريشههاي اسلامي در جامعه بود، به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و با تلاش بسيار به همراه شهيد دكتر محمدجواد باهنر، توانست در سازمان تدوين و تاليف كتب درسي، تاليف كتب تعليمات ديني دوره دبستان و دبيرستان را مطابق با روشهاي جديد تعليم و تربيت و همراه با محتوايي كاملاً اسلامي و اصيل به عهده بگيرد. در كنار اين خدمات، مرحوم برقعي با همياري تعدادي از همفكران خود، براي جبران كمبود كتب اسلامي به زبان ساده و براي استفاده عموم در آن دوران، در سال 1352 دفتر نشر فرهنگ اسلامي را تاسيس نمود و اين دفتر سهم مهمي در نشر فرهنگ اسلامي ايفا نمود. وي همچنين داراي تاليفات متعددي است كه كتاب خودآموز قرآن مجيد، از روشهاي ابداعي ايشان، تاكنون در تيراژي در حدود پنج ميليون نسخه چاپ شده است. سرانجام اين دانشمند گرانمايه در شب هفتم ارديبهشت ماه 1375ش برابر با 6 ذيحجه 1416ق در 69 سالگي درگذشت و به جوار رحمت حق شتافت.
5) درگذشت "ابن عبدالسلام" فقيه، قاضي و خطيب مسلمان در قاهره(660 ق): عزّالدين ابومحمد عبدالعزيز بن عبدالسلام معروف به شيخُ الاسلام و سلطانُ العلماء، از بزرگان علماي شافعي درقرن هفتم هجري است. فقه را از ابن عساكر و اصول را از سيف الدين آمِدي و... فرا گرفت و در اندك زماني از علماي برجستهي عصر خود شد. ابن عبدالسلام، بسياري از سالهاي عمر خود را در دوران پرآشوب درگيريهاي داخلي ايّوبيان با يكديگر و نيز رويارويى آنان با سپاهيان صليبي سپري كرد. در چنين شرايطي، مداخلهي او در امور سياسي و ترغيب زمامداران به ايستادگي در مقابل سپاهيان روم، موجب شهرت او گرديد. ابن عبدالسلام در دمشق به تدريس اشتغال داشت. وي چندي بعد در مصر به كار قضاوت مشغول شد و تدريس را در آنجا نيز ادامه داد. ابن عبدالسلام بيش از بيست سال، مقام تدريس، فتوا، امامت و خطابتِ قاهره را برعهده داشت. در نشر علم و انجام وظايف امر به معروف و نهي از منكر اهتمام تمام به كار ميبرد و نفوذ زيادي داشت. الفَتاوي، الاشارَةُ الي الايجاز و... از جمله آثار اوست.
6) درگذشت "ابن طولون" فقيه، اديب و مورخ دمشقي(953 ق): ابن طولون دمشقي در سال 880 قمري در دمشق به دنيا آمد و در سراسر عمرش، بيوقفه به تحقيق، تدريس و تأليف پرداخت. وي در پايان تحصيلاتِ متداولِ عصر خويش به آموختن علم حديث روي آورد. ابن طولون از معدود رجال اسلامي است كه زندگي نامهي خويش را به رشتهي تحرير درآورده است. او در كنار اشتغالات علمي، مدتي به كارهاي اداري نيز پرداخت و از اين راه، مدتي به قناعت روزگار ميگذرانيد. نوع كارهايى را كه ابن طولون ميپذيرفت، اموري بود كه با كارهاي علمي سنخيّت داشته است. وي در سالهاي پاياني عمر بيمار شد و به سبب دردمندي، نتوانست پيشنهاد منصب اِفتاءِ مذهبِ حنفي را كه چند سِمتِ علمي و اداري ديگر نيز به همراه داشت، بپذيرد. شمار آثار اين فقيه و اديبِ دمشقي در تاريخ اسلام ، كم نظير و شگفت آور است. وي در زندگي نامهي خويش 728 اثر را به ترتيب حروف الفبا بر شمرده است و به سبب تسلط بر بسياري از علوم زمان در زمينههاي تفسير، علوم قرآني ، حديث ، فقه ، رجال ، نحو، طب و عرفان و... تاليفاتي دارد. التَّمَتُّع بالاَقران ، الدُّرَرُ الفاخِرَه و السَّفينةُ الطولونيّه ، از جمله آثار ابنطولونِ دمشقي است.
7) تولد "ميرزا محمدتقي مامقاني تبريزي" عالم و اديب معروف به "حجت الاسلام" (1247 ق)
8) 27 مارس 1845ميلادي : «ويلهلم كزار رونتگن» رياضيدان و فيزيكدان آلماني متولد شد .او هنگاميكه در دانگاه تدريس مي كرد به تحقيقات وسيع درباره شعا ع هاي مختلف مشغول شد . رونتگن در سال 1895 ميلادي اشعه ايكس يا اشعه مجهول را كشف كرد .وبه همين سبب جايزه نوبل را در رشته فيزيك دريافت كرد .شايان توجه است كه واحد تشعشعات ايكس و گاما بنام وي رونتگن ناميدند .ميرزامحمد تقي بن ملامحمد مامقاني مشهور به حجت الاسلام از علما و دانشمندان اوايل قرن چهاردهم هجري در آذربايجان است. در 22 سالگي براي تكميل تحصيلات خود به نجف اشرف رفت و سپس به تبريز بازگشت. وي شاگرداني تربيت كرد و كتابهايي نگاشت. آتشكده، الفيّه، مَفاتيحُ الغَيب و... از جمله آثار اوست. حجت الاسلام تبريزي در نجف اشرف مدفون است.
9) 27 مارس 1915ميلادي:يكي از خونين ترين و پر تلفات ترين جنگهاي فرانسه و آلمان در دوران جنگ جهاني اول پايان يافت. در اين جنگ 48 هزار سرباز فرانسوي و36 هزار سرباز آلماني كشته شدند. اين جنگ در منطقه اي بنام شامپاني روي داد به همين دليل جنگ اول را شامپاني معروف است .
10) 27 مارس 1990ميلادي:در كشور الجزاير گروه جديد بنام حزب الله اعلام موجوديت كرد اين حجزب اسلامي در برنامه هاي خود كه در نخستين روز از ماه مبارك رمضان آنرا منتشر كرد . حزب الله را گروهي با اعتقاد مذهبي اسلامي معرفي كرده بود . از سال 1989 ميلادي يعني از زمان پايان يافتن نظام تك حزبي در الجزاير چندين حزب با اعتقاد اسلامي اعلام موجوديت كرده است . كه بجز حزب الله به حزب رستگاري نيز مي توان اشاره كرد .
11) تأسيس دادگاه تفتيش عقايد معروف به "انكيزيسيون" در اسپانيا (1231م):همزمان با يورش سپاهيان صليبي به مناطق شرق، واقعه مهم ديگري نيز روي داد كه سرآغاز دوران مخوف انكيزيسيون يا تفتيش عقايد در تاريخ مسيحيت به شمار ميرود. در اين زمان كه پاپ اينوسان سوم فرمانروايى داشت، وي دستور تشكيل دادگاه تفتيش عقايد را صادر كرد و از اين پس، اين دادگاه در سراسر اروپا به كار پرداخت. در واقع، اينوسان سوم در عقايد خود بسيار لجوج و سرسخت بود و به هيچ وجه تحمل شنيدن عقيده و نظري را برخلاف راي خود نداشت. به همين جهت كساني كه جرأت ميكردند نظري مخالف راي و نظر او ابراز كنند از سلاطين وقت گرفته تا افراد عادي تكفير ميشدند. اين دادگاه در 27 آوريل 1231م در اسپانيا نيز تأسيس شد و دوره جديدي از خشونت و قساوت را در اين سرزمين آغاز كرد. پاپها در اين زمان، از سلاطين و فرمانروايان سرزمينهاي مسيحي ميخواستند كه در سركوبي ملحدين، يعني هر كس كه از اوامر آنها سرپيچي ميكند، با ماموران كليسا همكاري داشته باشند وگرنه خود، ملحد و سزاوار عقوبت خواهند بود. از آن طرف، سلاطين و شاهزادگان و حكام محلي از بيم تكفير كه ممكن است به قيمت جانشان تمام شود، به فرامين پاپ گردن مينهادند. كساني كه به اتهام الحاد و سرپيچي از فرامين الهي كه در واقع همان دستورات پاپ بود در اين دادگاهها محاكمه ميشدند، حق داشتن وكيل را نداشتند و آراء محكمه قطعي و لازم الاجرا بود. در اين دادگاهها، كساني كه مظنون به بدعتگذاري بودند، چنانچه نميتوانستند بيگناهي خود را ثابت كنند تكفير ميشدند و مجازات سنگيني در انتظارشان بود. سختگيري در مورد محكومان دادگاههاي تفتيش عقايد تا آنجا بود كه حتي اگر كسي ترتيب كفن و دفن آنان را ميداد، آن شخص نيز مستحق مجازاتهاي سنگين ميشد. مفتش دادگاه نيز در مقابل هيچ مقامي جز پاپ پاسخگو نبود و كار خود را يك عمل الهي تلقي ميكرد. آراء صادره از اين دادگاه شامل شكنجه، تبعيد، محروميت از پست و مقام، مصادره اموال، زندان، سوزاندن و كشتن بود. وجود اين دادگاهها از يك طرف باعث جمعآوري ثروت و غارت اموال محكومات توسط مفتّشان شد و از طرف ديگر به فروپاشي جايگاه معنوي رهبران به اصطلاح اخلاقي جامعه و بيمعني شدن مفاهيم ارزشي و معنوي انجاميد. دادگاههاي تفتيش عقايد سرانجام پس از شش قرن فعاليت جنايت بار، در 17 ژانويه 1808م تعطيل شدند.
12) درگذشت "ويليام جونز" خاورشناس مشهور انگليسي (1794م): ويليام جونْزْ مستشرق معروف انگليسي در 20 سپتامبر 1746م در لندن به دنيا آمد. وي از دوران كودكي و نوجواني استعدادي سرشار داشت و پس از تحصيلات مقدماتي و متوسطه، دوره دانشسراي دانشگاه آكسفورد را طي كرد و به زبانهاي شرقي علاقهمند گرديد. جونز در ابتدا زبان عربي و پس از آن زبان فارسي را فراگرفت و در 25 سالگي در خواندن و نوشتن و حرف زدن به زبان فارسي مهارت يافت. وي در سالهاي بعد زبانهاي چيني، سانسكريت، آلماني، اسپانيايى، پرتغالي، عربي و ايتاليايى را آموخت و پس از فارغالتحصيل شدن در حقوق، به وكالت پرداخت. ويليام جونز در سال 1767م يك نسخه خطي مربوط به دوران نادرشاه افشار را به خواست پادشاه وقت دانمارك، ترجمه كرد و مهارت خود را در اين فن به اثبات رساند. وي در سالهاي بعد به عنوان يكي از اولين اروپاييان، غزلياتي از حافظ، ابياتي از مثنوي معنوي، ابياتي از خمسه نظامي و اشعاري از فردوسي را به انگليسي و فرانسوي ترجمه كرد و مورد ستايش بسياري از فرهنگ دوستان قرار گرفت. جونز علاقه خاصي به زبان فارسي داشت و آن را شيرينترين زبان مشرق زمين ميدانست. او همچنين عنوان ميكرد كه زبان فارسي يكي از غنيترين زبانهاي عالم است و ايرانيان در سرودن اشعار عاشقانه مهارت فراواني دارند. ويليام جونز در سال 1784م، با همراهي چند تن از خاورشناسان انگليسي، انجمن آسيايى بنگاله را تأسيس كرد. اين انجمن به عنوان يكي از بزرگترين انجمنهاي علمي و ادبي جهان، داراي هزاران كتاب چاپي و خطي فارسي، عربي، هندي، سانسكريت و انگليسي بود كه در سالهاي بعد نيز به جمع آوري و نگاهداري نسخههاي بسيار عالي و نفيس و ممتاز پرداخت. جونز به عنوان يكي از مشاهير خاورشناس، هندشناس، ايرانشناس، زبانشناس، زبان دان، نويسنده، اديب، حقوقدان و يكي از نوابغ علم و ادب به شمار ميرفت و شاعري خوش ذوق بود و در منظومهسرايي به زبان فرانسوي و انگليسي استعداد فراواني از خود نشان داد. ويليام جونز سرانجام در 27 آوريل 1794م در 48 سالگي درگذشت.
13) پايان كنفرانس باندونگ، زمينهساز تشكيل جنبش عدم تعهد (1955م):كنفرانس باندونْگْ نخستين كنفرانس سران كشورهاي آسيايى و افريقايى است كه از 18 تا 27 آوريل سال 1955م به دعوت دكتر احمد سوكانو، رئيس جمهور وقت اندونزي با حضور سران و نمايندگان 28 كشور تشكيل شد. كنفرانس باندونگ كه معروفترين رهبران آسيا و افريقا از قبيل جواهر لعل نهرو، چوئن لاي و جمال عبدالناصر، سردمداران هند، چين و مصر در آن شركت كردند، نخستين رويارويى كشورهاي جهان سوم با قدرتهاي بزرگ نظامي و صنعتي جهان بود كه زمينه را براي تشكيل سازمان كشورهاي غيرمتعهد فراهم ساخت. كنفرانس باندونگ، طيف وسيعي از كشورهاي طرفدار غرب يا بيطرف يا كمونيست را در برميگرفت، ولي تمامي كشورهاي شركتكننده، پشتيباني خود را از پنج اصل معروفِ همزيستي مسالمتآميز كه مبتني بر احترام به حق حاكميت و تماميت ارضي يكديگر، عدم تجاوز، عدم مداخله در امور داخلي يكديگر و برابري حقوق و همكاري اقتصادي بود، اعلام داشتند. كنفرانس باندونگ سرانجام به تشكيل جنبش عدم تعهد كه در واقع خارج از دو بلوك شرق و غرب بودند، انجاميد و فعاليت خود را در سالهاي بعد گسترش داد.
14) روز ملي و استقلال "توگو" كوچكترين كشور افريقايي (1960م): كشور جمهوري توگو با 56/785 كيلومتر مربع وسعت در غرب قاره افريقا و در همسايگي كشورهاي بنين، غنا و ولتاي عليا واقع شده است. جمعيت توگو بيش از چهار ميليون نفر بوده كه عمدتاً سياهپوست و داراي مذاهب بومي و درصدي مسلمان و مسيحي ميباشند. پيشبيني ميشود كه جمعيت توگو تا سال 2025م بيش از 8 ميليون نفر گردد. زبان رسمي در توگو فرانسوي، واحد پول، فرانك سي اف آ و پايتخت آن شهر لومه است. توگو در ابتدا، در پي مهاجرت برخي از اهالي نيجريه و غنا به اين منطقه، مسكوني گرديد و بعدها محلي براي تجارت بردهشد. توگو در سال 1884، به يكي از مستعمرات آلمان تبديل شد و در پايان جنگ جهاني اول بين فرانسه و انگلستان تقسيم گرديد كه تا بعد از جنگ دوم جهاني ادامه داشت. در انتخابات سال 1958م حزب وحدت توگو به قدرت رسيد و در 27 آوريل 1960 استقلال اين كشور اعلام شد. حكومت توگو جمهوري چند حزبي با يك مجلس قانونگزاري است. توگو از سال 1960 اين سرزمين در سال 1960 از فرانسه مستقل شد و داراي حكومت جمهوري گرديد و در همان سال به عضويت سازمان ملل متحد درآمد.
15) وقوع ماجراي سياسي يو2 پس از سرنگوني يك هواپيماي جاسوسي امريكا (1960م):بعد از پايان جنگ جهاني دوم و آغاز دوران جنگ سرد كه ابرقدرتها در آن در عين تلاش براي پيشگيري از وقوع برخوردهاي نظامي، به انواع عمليات و حركات غيرديپلماسي و تبليغاتي دست ميزدند، سران امريكا و شوروي با برگزاري كنفرانسهاي متعدد، گسترش به اصطلاح صلح جهاني را نويد ميدادند و نيكيتا خروشچف نيز در شوروي، با شعار تنشزدايى، در بلوك شرق فرمانروايى ميكرد. از اوايل سال 1960م مقدمات تشكيل يك كنفرانس سران از رهبران چهار كشور امريكا، شوروي، فرانسه و انگلستان در پاريس فراهم ميشد و روز 16 مه براي تشكيل اين كنفرانس در نظرگرفته شد. تشكيل كنفرانس پاريس پيشاپيش اميدهاي زيادي برانگيخته بود و از آن به عنوان يك نقطه عطف در تاريخ روابط بينالمللي ياد ميشد. اما در آستانه اين كنفرانس و در حالي كه هر دو طرف غرب و شرق، سخن از صلح و موفقيت كنفرانس ميگفتند، در روز 27 آوريل 1960م، هواپيماي جاسوسي يو2 متعلق به امريكا در خاك شوروي سقوط كرد و تمام آنچه را كه براي كنفرانس پاريس رشته شده بود پنبه كرد. در واقع از نيمه دهه 1950م و پس از آن، پروازهاي شناسايى و جاسوسي امريكا بر فراز شوروي مورد اعتراض اين كشور قرار گرفته بود. تا اين كه اين هواپيما در حالي كه در ارتفاع 24 هزار پايى پرواز ميكرد و ظاهراً دور از دسترس موشكها و هواپيماهاي شكاري شوروي به عمليات جاسوسي ميپرداخت، سرنگون گرديد و خلبان آن دستگير شد. در اين حال، سازمان فضايى امريكا، ناسا، از مفقود شدن يك هواپيماي خود كه در حال مطالعه اوضاع جوي بود خبر داد و وزارت امورخارجه اين كشور، منظور نبودن تجاوز به فضاي شوروي را مطرح كرد. با اين حال، خروشچف عكسالعمل تندي در برابر اين موضوع از خود نشان داد و با انتقادات شديد او از غرب، دامنه اختلاف بلوك شرق و غرب، به يك بحران تبديل شد. در نهايت، در سال 1962م، خلبان اسير شده امريكا با يك جاسوس شوروي مبادله گرديد و اين بحران فروكش كرد.
16) روز ملي و استقلال كشور افريقايي "سيرالئون" (1961م): سيرالئون كشور كوچكي در ساحل غربي افريقا است كه همسايگان آن عبارتند از: جمهوريهاي گينه و ليبريا. وسعت اين كشور در حدود 71/740 كيلومتر مربع بوده و جمعيت آن در حدود 5 ميليون نفر است كه بيشتر از نژاد سياه ميباشند. پيشبيني جمعيت آن تا سال 2025 بيش از 8 ميليون نفر خواهد بود. بيش از 60% از جمعيت سيرالئون را مسلمانان تشكيل ميدهند و بقيه مسيحي و پيرو اديان بومي هستند. زبان رسمي اين كشور، انگليسي است. اما مردم به زبانهاي محلي صحبت ميكنند. پايتخت كشور سيرالئون بندر "فريتاون" است و از شهرهاي مهم آن، كوئيدو، گينما و ماكني قابل ذكر ميباشد. اين كشور از نيمه قرن پانزدهم توسط پرتغاليها شناسايى شد و عنوان سيرالئون به معناي "كوههاي شير" به آن اطلاق گرديد. در قرن هجدهم اين منطقه به تصرف انگلستان درآمد و تا نيمه دوم قرن بيستم ادامه يافت. پس از جنگ جهاني دوم اين كشور نيز مانند ساير كشورهاي افريقايي در جهت استقلال گام برداشت و بالأخره در 27 آوريل سال 1961 ميلادي به استقلال رسيد كه روز ملي اين كشور نيز به حساب ميآيد و در همين سال به عضويت سازمان ملل متحد درآمد. حكومت سيرالئون، جمهوري با يك مجلس قانونگزاري است.
17) مرگ "قوام نِكْرومه" سياستمدار افريقايي و باني استقلال غنا (1972م): قوام نكرومه، سياستمدار معروف افريقا و پايهگذار استقلال كشور افريقايى غنا در 18 سپتامبر 1909م به دنيا آمد. وي پس از اخذ دكتراي رشته علوم اجتماعي در يكي از دانشگاههاي امريكا، رئيس انجمن دانشجويان افريقايى در امريكا و كانادا شد و به فعاليت سياسي روي آورد. وي در سال 1947 به دبير كلي حزب اتحاد غنا رسيد ولي اين حزب را به دليل بيكفايتي و اختلافات داخلي رها كرد. نكرومه از آن پس حزب ملي خلق را تأسيس كرد و به مبارزه عليه حضور انگليسيها در غنا پرداخت. نكرومه در سال 1951م در انتخابات پارلماني به پيروزي رسيد و به نخستوزيري غنا دست يافت. وي در مارس 1957م كه غنا به خود مختاري از انگليس دست يافت، در سمتِ خود ابقا شد و غنا را به عضويت سازمان ملل رساند. نكرومه به دنبال استقلال غنا در سال 1960م به رياست جمهوري اين كشور رسيد ولي در 24 فوريه سال 1966م در حالي كه در يك سفر رسمي در چين به سر ميبُرد، به دنبال يك كودتاي نظامي هوادار غرب، از قدرت خلع شد. وي سپس به گينه رفت و تا پايان عمر خود در آن كشور ساكن بود. قوام نكرومه سرانجام شش سال پس از كودتا در 27 آوريل 1972م در 63 سالگي در گينه درگذشت. قوام نكرومه به عنوان يكي از مبارزان نامي افريقا، در تجديد حيات اين قاره سهم بزرگي دارد و در تحكيم قدرت سازمان وحدت افريقا، تلاش فراواني از خود نشان داد. قوام نكرومه در اكثر كشورهاي افريقايي به صورت يك چهره مثبت و محبوب شناخته شده است و در غنا به عنوان پايهگذار استقلال اين كشور ياد ميشود. (ر.ك: 24 فوريه)
18) كودتاي خونين در افغانستان و قتل "داود خان" رئيس جمهور اين كشور (1978م): سردار محمد داود خان، سياستمدار و رئيسجمهور پيشين افغانستان، در سال 1911م به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات دانشگاهي خود در فرانسه، وارد ارتش افغانستان شد و مدارج نظامي را به سرعت طي كرد تا اينكه به وزارت جنگ و كشور دست يافت. محمد داود پس از مرگ استالين در مارس 1953م، در رأس يك هيأت افغاني براي شركت در مراسم تدفين استالين راهي مسكو شد. اين سفر و تماسهاي داودخان با رهبران جديد كرملين، نقش مؤثري در توسعه نفوذ قدرت داود در افغانستان داشت. شش ماه پس از اين سفر، داودخان در 5 سپتامبر 1953، به مقام نخستوزيري افغانستان دست يافت و پيروزي بزرگي را نصيب زمامداران شوروي نمود. در اين زمان، داود تعداد زيادي قرارداد اقتصادي و تجاري و فرهنگي با روسها منعقد كرد و پاي روسها را به تمامي اركان كشور باز نمود. اقتصاد، سياست، ارتش و نظام اجتماعي و سياسي كشور به تدريج زير سلطه و نفوذ روسها قرار گرفت. با گستردهتر شدن ارتباطات دو طرفه، سيل كمكهاي روس شامل انواع سلاحها و پول روانه كابل شد و عناصر كمونيست در مصدر امور قرار گرفتند. داود در طول ساليان نخستوزيري خود گاه بدون مشورت با ظاهرشاه، پادشاه افغانستان به كشورهاي مختلف سفر ميكرد. ميزان معاهداتي كه در دوران نخستوزيري ده ساله داودخان ميان كابل و مسكو به امضا رسيد بيش از مجموع معاهداتي بود كه در تاريخ افغانستان تا قبل از او ميان دو كشور امضا شده بود. قدرت گرفتن سريع داودخان و انجام اعمال خودسرانه، ظاهرشاه را به هراس انداخت و به نخست وزيري ده ساله وي پايان داد. از اين پس، انزواي داودخان آغاز شد تا اين كه در 16 ژوئيه 1973 با كمك و حمايت كمونيستهاي شوروي، عليه ظاهر شاه كودتا كرد و قدرت را در دست گرفت. در طول دوره رياست جمهوري داودخان، بيشتر سرمايههاي اقتصادي ملت افغانستان توسط روسها به تاراج رفت، هرچند وي در سالهاي آخر، از منافع يك جانبه روسها گلايهمند گرديد. از اين رو در اواخر رياست جمهوري پنج ساله خود، تلاش كرد تا به سمت غرب نزديك گردد و از شوروي رويگردان شود. اين تغيير مسير مورد قبول سياست شوروي قرار نگرفت و با نظر مساعد و كمك روسها، در كودتاي خونين 27 آوريل 1978م، داود خان به همراه تمامي اعضاي خانواده و جمع زيادي از مقامات دولتي افغانستان به دست نورمحمد تركي عامل شوروي، به قتل رسيد. با قتل داود خان در طي اين كودتاي كمونيستي، دوران حكومت كمونيستها بر افغانستان آغاز شد و 14 سال به طول انجاميد. هرچند كه اين دوره با احتساب زمان رياست جمهوري داودخان به 19 سال بالغ ميشود.
19) روز ملي "افريقاي جنوبي": كشور جمهوري افريقاي جنوبي با 1/219/90 كيلومتر مربع مساحت در جنوبيترين ناحيه قاره افريقا و در كناره اقيانوس هند و اطلس و در همسايگي ناميبيا، بوتسوانا، زيمبابوه، موزامبيك و سوازيلند واقع شده است. جمعيت اين كشور در حدود چهل ميليون نفر كه اكثريت مردم سياهپوست و داراي دين مسيحي و مذاهب بومي و كمي مسلمان و هندو ميباشند. پايتخت اين كشور شهر پروتوريا و شهرهاي مهم آن كيپتاون، ژوهانسبورگ، دوربان و پورت اليزابت هستند. زبانهاي رسمي آفريكانس و انگليسي و واحد پول آن راند است، قانون اساسي افريقاي جنوبي در سال 1961 تدوين شده است. كشور افريقاي جنوبي از به هم پيوستن دو مستعمره انگليس در جنوب افريقا تشكيل شد و در 31 مه 1910 استقلال داخلي يافت. اين اتحاديه در 1931 به استقلال كامل دست يافت. اما اقليت سفيدپوست، قدرت را در دست گرفتند. سرانجام بر اثر مبارزات پيگير سياهان اين كشور و فشار كشورهاي خارجي، سفيدپوستان افريقاي جنوبي در 1991 مجبور به پايان دادن به رژيم تبعيض نژادي (آپارتايد) در اين كشور شدند.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.