ابعاد جهاني آموزه مهدويت (1)

ضمن سپاس و تقدير از لطف و عنايت جناب‌عالي و همکارانتان که به ياد اين حقير بوديد، خلاصه‌اي از زندگي‌نامه‌ام را خدمتتان عرض مي‌کنم: بنده متولد 1338ش در شهر ايلام هستم. تحصيلات دبستان و دبيرستان را در شهر ايلام به پايان رساندم. چند سال در ايالت اوهايو و پنسيلوانيا در کشور آمريکا تحصيل کردم. يک سال در دانشگاه اسلامي عليگر هندوستان در رشته جامعه شناسي تحصيل داشته‌ام.
پنجشنبه، 2 ارديبهشت 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابعاد جهاني آموزه مهدويت (1)
ابعاد جهاني آموزه مهدويت (1)
ابعاد جهاني آموزه مهدويت (1)






گفت و گوی فصلنامه انتظار با دكتر همايون همتي، رايزن فرهنگي ايران در آلمان
گفت و گو از آقاي دكتر بهروزلك

فصلنامه انتظار: جناب آقاي دکترهمتي! با عرض سلام و تشكر، لطفاً ابتدا خود را معرفي فرماييد.
دكتر همتي: بسم الله الرحمن الرحيم
ضمن سپاس و تقدير از لطف و عنايت جناب‌عالي و همکارانتان که به ياد اين حقير بوديد، خلاصه‌اي از زندگي‌نامه‌ام را خدمتتان عرض مي‌کنم:
بنده متولد 1338ش در شهر ايلام هستم. تحصيلات دبستان و دبيرستان را در شهر ايلام به پايان رساندم.
چند سال در ايالت اوهايو و پنسيلوانيا در کشور آمريکا تحصيل کردم. يک سال در دانشگاه اسلامي عليگر هندوستان در رشته جامعه شناسي تحصيل داشته‌ام.
چند ماه قبل از پيروزي انقلاب براي همراهي با ملت شريف ايران و انجام مبارزات دانشجويي با رژيم ستم شاهي از طريق سخنراني و برگزاري برنامه‌هاي مختلف مبارزاتي و تظاهراتي به وطن بازگشتم. در اولين دورة پذيرش دانشجو در دانشکده الهيات دانشگاه تهران در سال 1358 پذيرفته شدم. موفق به اخذ مدارک ليسانس و فوق ليسانس در رشته فلسفه و کلام اسلامي از دانشگاه تهران شدم. بنده دارندة دکتراي «Ph.D» در رشته اديان و عرفان تطبيقي هستم. درسهاي اديان در دورة دکتري را عمدتاً نزد استاد محترم، آقاي دکتر فتح الله مجتبايي و درس‌هاي عرفان و علوم اسلامي را نيز نزد آقايان دکتر اعواني و دکتر گرجي گذراندم.
چهارده سال، فراگيري دروس حوزوي (براساس علاقه شخصي در مدارس و حلقه‌هاي علمي مختلف اصول، فقه، کلام، منطق، ادبيات عرب، فلسفه و عرفان) داشته‌ام که اين‌جا مجالي نيست به ذکر نام همة اساتيد بپردازم. علاوه بر اين، ده سال در منزل، براي طلاب و دانشجويان تدريس منظم و مستمر علوم اسلامي داشته‌ام.
از سال 1359 تدريس در دانشسراي تربيت معلم و دانشگاه الزهرا را آغاز کردم. در سال 1360 استاد حق التدريسي ادبيات انگليسي در دانشگاه تهران بودم. از سال 1367 تدريس فقط براي دوره‌هاي فوق ليسانس در دانشگاه تهران و دانشگاه تربيت مدرس داشته‌ام (متون اديان و فلسفه غرب به زبان انگليسي).
از سال 1370 با سمت استاديار پايه يک قطعي رسمي، عضويت رسمي هيأت علمي دانشگاه بوده‌ام و اکنون در مرتبة دانشياري هستم. از سال 1370 بيشترين تدريس بنده براي دوره‌هاي فوق ليسانس، تدريس زبان‌هاي تخصصي يک، دو و سه متون اديان به زبان انگليسي و متون فلسفي غرب به انگليسي در دانشگاه‌هاي تهران و تربيت مدرس بوده است.
سال 1382 به دريافت عنوان پروفسوري از دانشگاه لاوال کانادا نائل شده و به عنوان اولين ايراني عضو هيأت علمي اين دانشگاه، به عضويت هيأت علمي گروه فوق تخصصي «Gepanc» در زمينة مطالعات سياسي و خاورميانه انتخاب شدم.
در حال حاضر نيز عضو رسمي هيأت علمي دانشکده روابط بين الملل هستم. با دانشگاه‌هاي کشور آلمان نيز همکاري علمي و تدريسي داشته‌ام و حدود يک سال است که با دعوت رسمي استاد مدعو در دانشگاه بيلفلد هستم.
آثاري هم در باره اسلام، اديان، عرفان، دين شناسي، معرفت شناسي، دين پژوهي و کلام جديد دارم که به چاپ رسيده است. ترجمه‌هاي بسياري نيز دارم از جمله ترجمه کتاب «فيزيک و فلسفه الهيات» که برنده جايزه «جشن رونمايي کتاب» نيز شده است.
فصلنامه انتظار: ابتدا جايگاه مباحث مهدويت در غرب را تبيين فرموده و نوع نگاه‌ها به منجي‌گرايي را توضيح دهيد.
دكتر همتي: اگر مقصودتان جايگاه بحث مهدويت در برنامه‌هاي رايزني فرهنگي است، بايد عرض کنم جايگاهي والا و ممتاز دارد. هر سال در نيمة شعبان، سمينارهاي علمي داريم. ميزگردهاي تخصصي، انجام مصاحبه و نشست متکلّمان و دانشگاهيان آلماني و ايرانيان و شيعيان مقيم هم انجام مي‌گيرد. در همة برنامه‌هاي ما، معرفي منجي و انتظار آن رهايي بخش بزرگ، حضوري پررنگ دارد. تهية مقاله‌ها، انجام سخنراني‌ها و ديگر جشنواره‌ها و همکاري با مساجد و مراکز اسلامي کشور ميزبان، بخش ديگري از برنامه‌هاي ما در اين زمينه است. در مجموع، وضعيت خرسند کننده‌اي داشته است.
اما درباره اصل آموزة مهدويت يا منجي‌گرايي، در اروپا، هم در ميان اديان و الهي دانان غرب و هم بين جامعه شناسان و روان‌شناسان، تحقيقات بسياري صورت گرفته است. البته آن چيزي که ما «مهدويت» و يا عقيده به منجي مي‌گوييم، به آن شکل اصيل و ناب و عقلاني که در اسلام است، در مغرب زمين وجود ندارد و بيشتر آميخته است با چيزي که «اديان سرّي» [1] گفته مي‌شود يا فرقه‌هاي نوظهوري که ميان آن‌ها فرقه‌هاي سياسي با اهداف خاصّي هم پيدا مي‌شود و غالباً هم ماهيت تلفيقي [2] دارند؛ يعني "پاره سنّت" هستند و از چند دين مختلف بخشهايي را گرفته و يک آيين تلفيقي به وجود آورده اند؛ مثلاً مخلوطي از هندوئيسم يا بوديسم، يوگا، ذن با مسيحيت يا دين يهود هستند. اين‌گونه فرق به تناسخ اعتقاد دارند و سمبل‌هاي خاصّي را تقديس مي‌کنند و مناسک خاصّي دارند که در هيچ‌کدام از اديان توحيدي وجود ندارد و ابداعي و اختراعي خودشان است مانند قرباني نوزاد انسان. جامعه‌شناسان و روان‌شناسان دين، به سراغ اين‌ها مي‌روند و دربارة عضوگيري، نحوه رفتارشان در جامعه و ارتباطشان با نهادهاي ديگر اجتماعي تحقيق مي‌کنند.
نوع ديگري از تحقيقات مربوط به اين مسائل، توسط تئولوگ‌هاي اديان انجام مي‌گيرد که آن‌ها هم به ويژه ميان مسيحي‌ها به بحث‌هاي مربوط به «ملکوت خدا»، [3] حکومت آخر زمان و بازگشت حضرت عيسي عليه السلام خيلي توجه مي‌کنند. از نظر تيپولوژي يا نسخ شناسي بايد بگويم منجي‌گرايي ميان غربيان، تفاوت‌هايي با شيعه و به خصوص شيعة اماميه دارد.
بحث‌هاي ديگري هم هست که مربوط به عقيده به آرمانشهرگرايي يا عقيده به «اتوپيا» است. اين بحث‌هاي مخصوص اروپا، به ويژه اروپاي غربي و آمريکا است. در اين کشورها، بعضي کسان بحث‌هاي جهاني شدن را به نحوي به آيندة جهان و تشکيل حکومت واحد جهاني ارتباط مي‌دهند و گاهي هم مغالطه مي‌کنند و در باره «آرمانشهر» يا مدينة ايده آل که در آينده تشکيل خواهد شد، بحث‌هايي مي‌کنند که ريشه در فرهنگ يونان و مسيحيت دارد؛ از بحث‌هاي آگوستين دربارة شهر خدا [4] تا بحث‌هاي توماس مور در کتابش به نام آرمان شهر گرفته، تا بحث‌هاي مربوط به «مدينه فاضله» افلاطون؛ ولي اين بحث‌ها مثل بحث‌هاي اوايل قرن بيستم و اواخر قرن نوزدهم در غرب رونق بسيار ندارد. يک دليل آن هم مي‌تواند شبهاتي باشد که معرفت شناسان در باره اين‌گونه پيش بيني‌ها مطرح کردند و مشکلاتي که به لحاظ سياسي ـ معرفتي دربارة منجي‌گرايي وجود دارد. کارل پوپر يکي از فيلسوفان علم در کتاب جامعه باز و دشمنان آن از نظر اپيستمولوژيک در اين خصوص بحث کرده است.
اما مسأله موعود به ويژه بشارت منجي در اديان يهود و مسيحيت، همچنان مورد توجه است و با بحث‌هاي نجات و رستگاري پيوند خورده است. در آلمان، تئولوگ کاتوليک سالخورده‌اي زندگي مي‌کند به نام يورگن مولتمان که بيش از هشتاد يا نود سال دارد. او مبدع يک مکتب يا نگرش الهيات جديد است به نام الهيات اميد [5] و در اين‌باره، بسيار بحث کرده و کتاب‌هايي دارد. بعضي از بحث‌هايش هم شبيه به بحث موعود و امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ميان ما شيعيان و مسلمانان است. ديگري يک متکلم مسيحي کاتوليک است به نام جان باپتيست متز که اکنون حدود نود سال دارد و استاد بازنشستة دانشگاه مونستر و از مدافعان برجسته و نامدار الهيات سياسي است.
بين کساني که در زمينه الهيات رهايي بخش و الهيات سياسي کار مي‌کنند، به نوعي اعتقاد به يک جامعه آرماني هست. ميان جامعه شناسان دين، کساني مثل برايان ويلسون، پيتربرگر، رابرت ووثنو، بين بريج، استارک، گلوک، استيون بروس و چند نفر ديگر دربارة نهضت‌ها و جنبش‌هاي هزاره گرا و اديان جديد [6] کار کرده‌اند که يک بخش آن، مربوط به موعود‌گرايي و منجي‌گرايي مي‌شود. خانم پروفسور آيلين بارکر، جامعه شناس آمريکايي صاحب چند اثر در باره اديان جديد و شيوه‌هاي جديد دينداري، آثاري مهم دربارة گروه‌هاي عصر جديد و فرقه‌هاي شبه ديني و سينکرتيک يا تلفيقي دارد.
جرج کريسايدز و هانه گراف هم در اين زمينه کار کرده‌اند و کتاب‌هاي آنان در دانشگاه‌هاي اروپا، انگليس و آمريکا مورد توجه واقع مي‌شود. در ايران هم برخي از آثار آنان ترجمه شده است.
فصلنامه انتظار: آيا اين تحقيقات در بعد موعود شناسي است يا مخالفت با آن و يا شيوة زندگي آينده يا انتظار موعود است؟
دكتر همتي: بيشتر تحقيقات آن‌ها در زمينه تأثير اين عقيده در زندگي فرد و سبک و شيوة زندگي وي مي‌باشد. اين‌ها کار کلامي و دفاعياتي نمي‌کنند؛ بلکه از منظر دانش جامعه شناسي به توصيف پديدار شناسانه وضعيت اين گروه‌ها و اعضا و برنامه‌هاي آن‌ها مي‌پردازند و بيشتر نگاه آسيب شناسانه دارند؛ يعني بررسي مي‌کنند که چرا فرد عضو اين گروه‌ها از جامعة خود، سرخورده شده و دنبال يک جامعه بهتر مي‌گردد؛ ولي براي آن جامعة بهتر، تعريفي ندارد. آن‌ها از خانواده هايشان گريزان هستند و در خانه‌هاي تيمي زندگي مي‌کنند و مناسکي را براي ارتباط با يک نجات دهنده به جاي مي‌آورند. با تکنيک‌هاي خاص رواني و تجويز بعضي داروهاي روان گردان و حتي شيوه‌هاي مغز شويي؛ آن‌ها را آمادة به اصطلاح انتظار منجي و تماس با آن مي‌کنند که بيشتر نوعي سوء استفاده از عقيدة منجي‌گرايي است.
فصلنامه انتظار: اين هزاره‌گرايي يا فوتوريسم در جهان کاتوليک چقدر مطرح است؟
دكتر همتي: يک جريان ديگري که در بارة هزاره‌گرايي [7] و موعود‌گرايي فعاليت مي‌کند و بيشتر چهرة سياسي دارد، صهيونيسم سياسي است که در اصطلاح، غير از صهيونيسم فرهنگي، صهيونيسم الهياتي و تئولوژيک است. صهيونيسم سياسي از پديدة آمدن مسيحا [8] نوعي سوء استفاده مي‌کند. فرقه‌هاي زيادي هم از دين يهود و ديگر اديان هستند؛ هم در اروپاي غربي و شرقي و هم در آمريکا از «گواهان يهوه»، «شرک جديد» تا «حافظان عهد». ريکي، ويکا، اکنکار، الهة سفيد، موني‌ها، جادوي جديد، شيطان پرستي، جامعة جادوگران، عشاي سياه، دروازة آسمان و بسيار فرقه‌هاي ديگر که بيشتر اين‌ها ماهيت تلفيقي دارند؛ يعني همه تعاليمشان از دين يهود نيست و از هندوئيسم يا بوديسم هم عناصري را پذيرفته‌اند و نوعي آيين‌هاي التقاطي و ترکيبي اند؛ به ويژه بحث‌هاي مربوط به تناسخ روح، تناسخ‌گرايي ميان آن‌ها خيلي با رونق است و يک استفاده نابجايي هم انجام مي‌دهند براي تحقق شعار به اصطلاح «ارض موعود» و حکومتي که به دنبال آن هستند. آن‌ها نوعي نژاد پرستي را ترويج و حمايت مي‌کنند که جريان خطرناکي است؛ زيرا از سويي مسأله «برگزيدگي قوم يهود» (ادعايي که خودشان دارند) و از سويي سيطرة اين قوم در آخر زمان بر ساير نژادها و ساير اقوام را مطرح مي‌کنند.
در الهيات مسيحي هم مي‌دانيد که بحث «آپوکاليسم» خيلي مطرح است که ريشه در «کتاب مقدس» دارد و مسأله بازگشت مسيحا و تحقق «ملکوت خدا» که طبق آن، عيسي سوار بر ابرها مي‌آيد و جامعه آرماني مسيحي را تشکيل مي‌دهد. اين عقايد، به طور عمده از رساله‌هاي پولوس رسول و کتاب «مکاشفه يوحنا»، نه انجيل يوحنا، در عهد جديدو «کتاب دانيال» در عهد قديم درباره پايان دنيا و چگونگي مجازات ناپاکان و چگونگي تسلي يافتن پاکان و متدينان برگرفته شده است؛ لذا شايد بشود گفت در مسيحيت، چهرة الهي، غالب است؛ ولي در يهوديت، چهرة سياسي غالب است.
فصلنامه انتظار: آيا مسيحيت هزاره‌گرايي، موعودگرايي و … را همچون يک آموزِة اعتقادي دنبال مي‌کند؟
دكتر همتي: در خود مسيحيت، بله؛ يک آموزِة ديني و اعتقادي است. مسأله‌اي که مطرح است، پيدايش يک سري کليساهاي نوظهور است که تعدادشان هم بسيار زياد و متنوع است. فقط سيصد نوع کليساي مختلف، عضو شوراي جهاني کليساها (wcc) هستند که در واقع دومين اوتوريته جهان مسيحي بعد از واتيکان را دارا است.
شوراي جهاني کليساها [9] مرکزي در سويس دارد و زير نظر آرام اول يا آرام دوم کار مي‌کند. اين‌ها، مجموعه‌اي است از کليساهايي که بيشتر، از قرن هفده يا هجده تا کنون ظهور کردند. اين‌ها، در گذشتة مسيحيت وجود نداشتند. از آن ميان، مي‌توان از متديست‌ها، پيوريتن‌ها و منونيست‌ها و بسيار گروه‌هاي ديگر نام برد که با اسامي عجيب و غريب در کشورهاي اروپايي مانند هلند، بلژيک، نروژ، فنلاند و در حوزِة اسکانديناوي و در خود انگلستان با همة زيرمجموعه‌ها و تفاوت‌هايي که دارند، فعّال هستند؛ لذا اين‌ها در واقع با همين فرقه‌هاي عصر جديد مطرح مي‌شوند، نه با خود مسيحيت؛ يعني عناصري از بوديسم و هندوئيسم را گرفته‌اند؛ حتي اعتقاداتي را از يهود گرفته‌اند و دينهايي تلفيقي درست کرده‌اند با مناسک و شعائري و البته رهبراني هم دارند؛ مانند همان ديويدي‌ها که به رهبري کورش چند سال قبل خودکشي دسته جمعي کردند يا مانند همين کوکلوس کلان‌ها در آمريکا که گاهي قرباني انسان دارند و بچة نوزادي را که معصوم است، قرباني مي‌کنند. اين‌ها خيلي خطرناکند. در غرب هم بعضي از دولت‌ها فعاليت آن‌ها را ممنوع کرده اند. در آلمان، چهار سال کليساي ساينتولوژي ممنوع بود و اخيراً اجازِة فعاليت به آن‌ها داده شده است. همچنين تئوسوفيست‌هاي مسيحي که خانم بيزانس و پيروانش آن انجمن را به وجود آوردند، يا مراکز احضار روح و مشاوران روحي که پرونده‌هاي بسياري هم بر اثر شکايت خانواده‌ها به دليل سوء استفاده از جوانانشان بر ضد آن‌ها در دادسراهاي آلمان و کل اروپا تشکيل شده است؛ لذا فعاليت بعضي از اين فرقه‌ها در کشورهاي اروپايي ممنوع است. اين هم نوعي سوء استفاده است که بايد مراقب باشيم در کشور ما رواج نيابد و جوانان را به گمراهي و انحراف نکشاند.
اميد است در کشور ما هم اين نوع فرقه‌ها [10] که سوغات غرب هستند، جاي پا پيدا نکنند. متأسفانه اخيراً مي‌بينيم که اين فرقه‌هاي شيطان پرستي با تبليغات و حمايت‌هاي مادي و معنوي کشورهاي غربي فعال هستند و به اين واسطه در آينده مشکلاتي، دامن‌گير کشور خواهد شد؛ لذا بايد آماده باشيم که با آن‌ها مقابله کنيم. اين فرقه‌هاي غير ديني، با شعارهايي که دارند، اگر در کشور فعال شوند، از اعتقادات صحيح سوء استفاده مي‌کنند و انحرافاتي ايجاد مي‌کنند که آثار زيانبار آن‌ها تا دير زماني دامنگير جامعة ما خواهد شد. بايد مواظب باشيم که تجربة غربيان را در سوء استفاده از بشارت منجي و موعودگرايي تکرار نکنيم و اعتقادات جامعه را پاک و به دور از آلودگي نگهداريم، تا مردم عزيزمان ضمن حفظ عقايد ناب، اصيل و مترقي خودمان، از شبهه افکني‌ها مصونيت يابند.
فصلنامه انتظار: با توجه به فرموده قرآن دربارة حاکميت و وراثت صالحان در زمين در کتاب و ذکر، وجه اشتراک اديان ابراهيمي را در غرب با توجه به سيطرة مسيحيت و يهوديت در آن سرزمين و وجه اشتراک اعتقادي ما را ـ براي اين‌که پايه‌اي براي اديان باشد ـ چگونه مي‌بينيد؟
دكتر همتي: قطعاً يکي از مباحث مفيد و لازم همين مسأله است که مي‌تواند محور فعاليت‌هاي گفت‌وگوي بين اديان هم قرار گيرد. در مسيحيت ـ همان‌طور که در آغاز گفتم ـ مسأله موعود‌گرايي و منجي‌گرايي با عقيده به نجات و رستگاري [11] پيوند خورده است. اگر بپذيريم مسأله ملکوت خدا را که به تعبير بعضي تئولوگ‌ها مادر الهيات مسيحي و قلب تپنده الهيات مسيحي است، آن‌وقت نمي‌توانيم اين را از بشارت و آمدن منجي و موعود جدا کنيم. منتهي تفاوت‌هايي وجود دارد. من معتقدم در اسلام، عقيده به منجي خيلي شفاف‌تر، مستندتر، با عقلانيت بيشتر و خيلي مستدل‌تر مطرح شده است. در مسيحيت، عقيده‌اي وجود دارد که شايد بعضي وقت‌ها به شکل خرافي مطرح مي‌شود و شايد به همين دليل هم هست که از آن خيلي سوء استفاده مي‌شود. ما در اسلام دقيقاً مي‌دانيم که پدر و مادر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف چه کساني هستند. قيافه و حتي خطوط چهره اش براي ما روشن است. تمام مشخصات و علائم قبل از ظهور و بعد از ظهور براي ما گفته شده است. جزئيات بعد از ظهور نيز ذکر شده است که مثلاً ياران ايشان چه کساني هستند و چه کساني با او به مقابله برمي خيزند؛ همة اين‌ها در متون معتبر ما موجود هست؛ اما در مسيحيت، فقط يک عيسي مسيح است که خدا در او حلول کرده و با تعبيري که آن‌ها دارند، خودِ خدا است که در قالب يک بشر دوباره به ميان بشر برمي‌گردد! صرف نظر از اين‌که اين عقيده از لحاظ فلسفي مخدوش بوده و قابل دفاع نيست؛ چون خدا حلول نمي‌کند و حالِّ در هيچ محلي نيست و نامتناهي، مطلق و نامحدود است؛ ولي بايد پرسيد که اين مسيح چرا دو مرتبه بازمي‌گردد؟ بار قبل که بود، چه کار کرد؟ مگر خودِ خدا نبود؟ خودِ خدا عاجز از ايجاد يک نظم عادلانه در جهان بود که بعد هم ـ البته به اعتقاد مسيحيان ـ به صليب کشيده شود و برود و دوباره برگردد؟! آيا اين بار هم اين احتمال وجود ندارد که او را بگيرند و به صليب بکشند؟ خداي عاجزي که بار قبل بر بالاي صليب رفت و او را کشتند و شکنجه کردند، شايد اين بار نيز نتواند کاري انجام دهد. اين تلقي کودکانه‌اي که از خداوند در مسيحيت هست و البته قابل دفاع هم نيست موجب شده تا راه براي سوء استفاده دشمنان و معاندان هموار شود. خوشبختانه چنين نگرشي در اسلام نيست. اعتقاد به توحيد محض و مشخص کردن اين‌که مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از چه پدر و مادري متولد مي‌شود، فرزند کدام يک از امامان عليهم السلام است و چه خصوصياتي دارد و چه خواهد کرد، وظيفه او چيست، نقش او چيست؟ تمام اين‌ها به شکل ريز و جزئي در متون ديني ما آمده است و راه را بر هرگونه سوء استفاده و شبهه پراکني بسته است.
فصلنامه انتظار: آيا اشتراکات را مي‌توان برجسته کرد؟ آيا مي‌توان وجه اشتراکِ اصل نگاه به آينده را برجسته کرد؟
دكتر همتي: بله؛ مي‌توان اشتراکات را برجسته کرد. در اديان ابراهيمي، اصلي است به نام «اصل پاروسيا» [12] که طبق آن، يکي از شاخصه‌هاي اين اديان همين عقيده به ظهور و آمدن منجي است. اين، يکي از وجوه مشترک اين اديان است که لازم است خيلي بيشتر به آن عنايت شود و حتي روي آن سرمايه گذاري انجام گيرد. در واقع، در خود متن يوناني کتاب مقدس اين نکته آمده است؛ يعني اين عقيده به موعود و منجي در آن‌جا نيز مورد تصريح واقع شده است؛ يعني اساساً در اديان ابراهيمي، خوش‌بيني به آخر زمان هست. اين حفظ اميد بين توده‌ها، حفظ نشاط براي مبارزه، براي فعاليت اجتماعي و براي برقراري يک نظم عادلانه در جامعه است. اين، يک اصل مشترک بين همة اديان ابراهيمي است. اما کدام يک در ارائه و معرفي اين چهره موفق تر هستند و در کدام دين، اين عقيده از عقلانيت بيشتري برخوردار است و نحوه توضيح آن، در کدام يک از اديان، قابل دفاع تر و مستند‌تر و عقل پسند‌تر است؟ به اعتقاد من انصافاً از نظر سنخ شناسي و گونه شناسي [13] موعود ما در آموزش‌هاي اسلامي و شيعي مي‌توانيم خيلي بهتر به آن توجه کنيم.
ببينيد موعودي که در دين يهود هست، عبدِ يهوه يا مسيحا يا مشيا يا موعودي که در دين مسيح هست، اكنون دسترس پذير نيست؛ اما امام زماني که ما مي‌گوييم به تعبير هانري کُربن که مي‌گفت: «بگوييد: امام حي و حاضر، امام زنده [14] نه امام غايب»، اين امام، قابل دسترس است؛ يعني در صورتي که شخصي پالايش روحي پيدا کند و قرب يابد و به لحاظ معنوي صعود کند، مي‌تواند از عنايات ويژه حضرت هم بهره مند شود. طبق باورهاي ديني ما الآن حضرت به وضع مسلمانان عنايت و اشراف دارند. مي‌شود از او حاجت خواست، به فرياد ما مي‌رسد. به علاوه، او شخص معيني است، نه مانند اشخاص مبهمي که در فرقه‌هاي بابي گري و بهائي گري هست يا در دين زرتشت و تحت عنوان سوشيانس هست که مي‌گويند هنوز متولد نشده است و در آخر زمان متولد مي‌شود يا در دين جاين يا آيين بودا، به آن اَرَهت يا تاتاگاتا گفته مي‌شود يا در دين شينتو او را به اصطلاح کامي مي‌گويند. آن انسان کاملي که منتظر ظهورش هستند، بيشتر يک انسان نوعي است و شخص معيني نيست؛ لذا اين عقيده در آن آيين‌ها با ابهاماتي همراه است.
به اعتقاد من، در اسلام، اين آموزه خيلي شفاف‌تر مطرح شده است؛ اما بايد مراقب باشيم دشمنان ما با تبليغات سوء، آن را به فرقه‌اي تبديل نکنند و آن بلايي که در مسيحيت بر سر اين اعتقاد آمد، در اسلام هم تکرار نشود. من نگران اين مسأله در کشورمان و بين نسل جوان هستم که از غرب الگو بگيرند و مثلاً تي شرت و بلوز و فنجان قهوه با آرم‌هاي موعودگرا و منجي گرا درست کنند و حتي لباس و تيپ آرايش خاص و مناسک و آداب و رسوم و موسيقي خاص توليد کنند و فروپاشي ساختار خانواده پديد بيايد و آن حرمت‌هاي به والدين و احترام به افراد خانواده از بين برود و چيزي درست شود که براي افراد سودجو و کاسب، سودآور شود. اگر فرقه‌هاي حرفه‌اي طرفدار احضار روح و جن‌گيري و رمّالي و طالع بيني و چيزهايي که در غرب رواج دارد، ميان ما نيز بروز و نفوذ کند، آفت عظيمي خواهد بود؛ يعني توجه به قشر و فراموش کردن لُبّ و گوهرِ اين عقيدة مترقي و رهايي بخش. بايد مراقب اين باشيم که اين انحرافات در کشور ما مجال رشد نيابد.

پي نوشت:

[1].‌Mystery Religions.
[2].‌Syncretic.
[3].‌Kingdom of God.
[4].‌City of God.
[5].‌Theology of Hope
[6].‌New Age Religions
[7].‌Millenialism
[8].‌Messiah
[9].‌World Council of Churches
[10].‌Cult.
[11].‌Salvation.
[12].‌Parousia.
[13].‌Typology.
[14].‌Living Imam.

منبع: www.entizar.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.