فدک رمز خلافت (2)
منبع : راسخون
نگاهی اجمالی به ماجرای فدک از دیدگاه تاریخی وحقوقی
فصل دوم : اسرار غصب فدک ودفاع از آن
• انگیزه های غصب فدک
از این جهت رئیس حزب حاکم چاره ای جز این نداشت که برای ترسیم بودجه ی حکومت اسلامی، اموالی را مصادره کند ودر این میان چیزی بهتر از فدک برای تصرف نبود! عمر به گونه ای به این حقیقت اعتراف می کند وبه ابوبکر چنین گفت : «فردا به درآمدِ فدک ، نیاز شدیدی پیدا خواهی کرد . زیرا اگر مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کنند از کجا هزینه ی جنگی آنها تأمین خواهدشد.»
عامل دیگری که در مورد انگیزه ی غصب فدک می توان مطرح کرد، ترس دستگاه خلافت از قدرت اقتصادی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بود. امام که همه ی شرایط رهبری را دارا بود از جمله : علم وتقوا وسوابق درخشان وقرابت با پیامبر وتوصیه های حضرت در حق ایشان و... هرگاه فردی با این شرایط وزمینه ها ، قدرت مالی هم داشته باشد وبخواهد با دستگاه متزلزل خلافت رقابت کنداین دستگاه با خطر بزرگی روبه رو می شود.(14) این ها می توانند انگیزه های قوی در خلیفه ایجاد کند که فدک را غصب کند.
همه ی دلایل وانگیزه ها وبغض وکینه ای که غاصبان ولایت نسبت به اهل بیت پیامبر داشتند. سبب شد که به غصب فدک تحریک شوند وبالاخره به دستور ابوبکر ، کارگران فاطمه (علیها السّلام) از فدک اخراج شدند. در این جا بود که زهرای قرآن دیگر سکوت را جایز ندانست وبرای دفاع از مُلک شخصی خود به سراغ ابوبکر رفت.
• هدف فاطمه (علیها السّلام) از طلب فدک وایراد خطبه
1- هرکسی وظیفه دارد از حق غصب شده ی خویش دفاع کند واین یک امر طبیعی است که هر انسانی از حق خود دفاع کند وحضرت فاطمه (علیها السّلام) نیز از این امر مستثنی نیست.
2- هیئت حاکمه روی همه ی حقوق سیاسی ، اقتصادی ، مذهبی واجتماعی بنی هاشم دست گذاشته بود وامتیازات خاصه ی آنها را زیر پا گذاشته بود. لذا حضرت فاطمه (علیها السّلام) با در نظر گرفتن شَرَف وقُربش به رسول خدا برای احقاق ، حقوق بنی هاشم قیام کرد.
3- با پیگیری در استرداد فدک فرصتی برای شوهرش پیدا می شد و او می توانست حق از دست رفته ی خود را باز پس گیرد ودر واقع فدک وسیله ی خلافت بود وعنوان فدک ، عنوان خلافت بود.(15)
4- با منازعه ومباحثه خواست مردم را بیدار کند وپرده از روی حقایق بردارد.
5- با ایراد این خطبه ی آتشین ، شخصیت والای علمی خود به اضافه ی مظلومیت خودش، شوهرش وفرزندانش را اعلام کند.
گزیده ای از خطابه ی آتشین حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام)
«یَابن أَبی قُحافه أَفی کِتابِ اللهِ أَن تَرثَ أَباکَ ولا اَرِثَ أَبی ؟لَقَد جِئتَ شَیئاً فَریّاً. أَفعلی عَمهٍ تَرَکتُم کِتابَ اللهِ فَنَبَذتُموهُ وَراءَ ظًهورکُم و....... وَزَعَمتُم أَن لا حظوهً لی وَ لا اَرثُ مِن أَبی وَلا رَحِمش بَینَنا؟ أَفَخَصَّکُمُ اللهُ بِآیهٍ أَخرَجَ أبی مِنها أَم هَل تَقولونَ:اِنَّ أَهلَ مِلَّتینِ لایَتَوارثانِ؟ أَوَلَستُ أَنا وَأَبی مِن أَهل مِلَّهِ واحدهٍ أَم أَنتُم أَعلَمُ بِخصوصِ القُرآنِ وَعُمومُه مِن أَبی وابنِ عَمّی ؟ فَدونکَها مُخطومهً مَرحولهً تَلقاکَ یومَ حَشرِکَ فَنِعمَ الحَکَمُ اللهُ والزَّعیمُ مُحمَّدٌ وَالموعِدُ القِیامه وعِندَالسّاعه یَخسِرُالمُبطلونَ».
ای پسر ابی قحافه !آیا در کتاب الهی تو از پدرت ارث ببری ومن از پدرم ارث نبرم؟ امر عجیبی آوردی! آیا عمداً کتاب خدا را ترک کردید وآن را پشتِ سر انداختید وتصّور کردید که من از ترکه ی پدرم ارث نمی برم وپیوند رحمی میان من و او نیست ؟ آیا خداوند در این موضوع آیه ی مخصوصی برای شما نازل کرده ودرآن آیه پدرم از قانون ارث خارج ساخته است، یا اینکه می گویید پیروان دوکیش از یکدیگر ارث نمی برند؟ آیا من وپدرم پیرو آیین واحدی نیستیم ؟ آیا شما به عموم وخصوص قرآن از پدرم وپسر عمویم آگاهترید؟
بگیر این مَرکب مهار و زین شده را که روز رستاخیز با تو روبه رو می شود.
فصل سوم : بررسی فدک از دیدگاه حقوقی
• بازسازی پرونده ی فدک
فاطمه (علیها السّلام): چرا کارگران مرا از سرزمین فدک اخراج کردی و چرا مرا از حق خویش بازداشتی؟
ابوبکر : من از پدرت شنیده ام که پیامبران از خود چیزی را به ارث نمی گذارند!.
فاطمه(علیها السّلام): فدک را پدرم در حال حیات خود به من بخشیده ومن در زمان حیات پدرم مالک آن بودم.
ابوبکر: آیا برای این مطلب گواهانی داری؟
فاطمه (علیها السّلام): آری دارم. گواهان من عبارتند از علی (علیه السّلام) واُم ایمن وآن دو به درخواست حضرت زهرا(علیها السّلام) به مالکیت او بر فدک در زمان پیامبر گواهی دادند.
پاسخ خلیفه : در تاریخ پاسخ های مختلفی را از خلیفه نقل می کنند که به آنها اشاره می کنیم .
1- خلیفه گواهان حضرت فاطمه(علیها السّلام) را برای اثبات مدعای وی کافی ندانست وگفت: هرگز گواهی یک مردو زن پذیرفته نیست یا باید دو نفر مرد و یا یک مرد و دو زن گواهی دهند.
2- برخی گویند: خلیفه گواهان را برای اثبات مدعای او کافی دانست وقباله ای تنظیم کرد. ولی سپس به اصرار عمر آن را نادیده گرفت.
3-برخی تاریخ نویسان می گویند: وقتی که شهود حضرت زهرا (علیها السّلام) به نفع او گواهی دادند. عُمرو ابوعبیده به نفع خلیفه گواهی می دادند وگفتند : پیامبر پس از تأمین زندگی خاندان خود ، باقیمانده ی درآمد را در مصالح عمومی صرف می کرد. اگر فدک ملک دختر اوبود چرا قسمتی از درآمد آن را در موارد دیگر مصرف می کرد؟
وتعارض واختلاف شهود سبب شد که خلیفه برخیزد وگفتار همگی را صحیح اعلام کرد وگفت : فدک که در اختیار زهرا (علیها السّلام) بود ملک پیامبر بود واز درآمد آنجا زندگی خاندان خود را تأمین می کرد ودر آمد اضافی رامیان مسلمانان تقسیم می نمود. من نیز از روش پیامبر پیروی می کنم.
فاطمه (علیها السّلام) گفت: من نیز حاضرم که درآمد اضافی آنجا را در مصالح اسلامی صرف کنم.خلیفه گفت: من به جای تو این کار را انجام می دهم.(17)
• حدیث جعلی « لانُّوّرث »
1- اِنَّ الانبیاء لایوُرثونَ: پیامبران چیزی به ارث نمی گذارند.
2- نَحنُ معاشرَالانبیاء لانوُرث ذَهباً وَ لا فضه ولا ارضاً ولا عقاراً ولا داراً ولکنّا نوُرّثُ الایمان والحکمهً والعِلمَ والسُنّهَ
ما گروه پیامبران طلا ونقره وزمین وخانه به ارث نمی گذاریم ؛ ما ایمان وحکمت ودانش وحدیث به ارث می گذاریم.
3- اِنَّ النَبّی لایوُرثُ: همانا پیامبر ارث نمی گذارد.
4- لانورثُ ما تَرَکنا هُ صَدَقه: چیزی به ارث نمی گذاریم. آنچه از ما بماند صدقه است. خلیفه در بازداشتن دختر گرامی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از ارث آن حضرت ، به حدیث چهارم استناد می جست.(19) ومفادسه حدیث اول این نیست که پیامبران چیزی به ارث نمی گذارند بلکه غرض این است که شأن پیامبران آن نبوده که عمر شرف خود را در جمع آوری مال و منال وسیم وزر صرف کنند وبرای وارثان خود ثروتی بگذارند.
یادگاری که از آنان باقی می ماند همان حکمت ودانش وسنت است. این مطلب غیر از این است که بگوییم اگر پیامبر عمر خود را در راه هدایت وراهنمایی مردم صرف کند وبا کمال زهد وپیراستگی زندگی نمود ، پس از او به حکم اینکه پیامبران چیزی به ارث نمی گذارند باید فوراً ترکه ی او را از وارثان او گرفت وصدقه داد.
مشکل کار، حدیث چهارم است که در آن توجیه بالا جاری نمی شود واین حدیث به صراحت می گوید که ترکه ی پیامبر یا پیامبران به عنوان صدقه باید ضبط شود. اکنون سوال می شود که اگر هدف حدیث این است که این حکم درباره ی تمام پیامبران نافذ است در این صورت مضمون آن ، چنانچه در آینده به آن اشاراتی می شود، مخالف نص قرآن کریم است واز اعتبار ساقط است. واگر مقصود این است که این حکم تنها درباره ی پیامبراسلام جاری است. در این صورت باید این حدیث آنچنان معتبر باشد که بتوان با آن آیات قرآن را تخصیص زد. ولی حدیث یادشده از جهاتی فاقد اعتبار است که عبارتند از:
1- در نقل این حدیث خلیفه متفرد است و احدی از صحابه حدیث یاد شده را نقل نکرده اند.
2- چنانچه حکم خدا درباره ی ترکه ی پیامبر این بوده که اموال در مصالح مسلمانان مصرف شود. چرا پیامبر آنرا از دختر خود پنهان ساخت ؟
3- اگر حدیثی که خلیفه نقل کرد ، حدیثی صحیح بود پس چرا موضوع فدک در کشاکش گرایش ها وسیاست های متضاد قرار گرفت و گاهی خلفای وقت آن را به مالکان آن برمی گردانند وگاهی آن را غصب می کردند.(20)
4- پیامبر گرامی غیر از فدک ترکه ی دیگری هم داشت ولی فشار خلیفه اول بر فدک بود وخلیفه هیچ تحقیقی بر دیگر ترکه های پیامبر مثل خانه ی زنان او نکرد وحتی برای دفن جنازه ی خود در کنار مرقد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از دختر خود عایشه اجازه گرفت چون آن را وارث پیامبر می دانست. با توجه به جهاتی که ذکر شد این حدیث نمی تواند مختص به پیامبر اسلام باشد وازطرفی این حدیث نمی تواند در مورد تمام پیامبران صادق باشد زیرا چنانکه قبلاً نیز اشاره شد مخالف نص قرآن کریم است. حال به آیاتی از قرآن که به صراحت اعلام می کند که پیامبران از خود ارث می گذارند را بیان می کنیم.
الف) ارث بردن یحیی از زکریا
«وانّی خِفتُ الموالیَ مِن ورائی وکانت أمرأتی عاقراً فَهَب لی من لَدُنکَ ولیاً یَرثنی ویَرثُ مِن آلِ یعقوبَ وَاجعَلهُ رَبِّ رضیاّ »(21)
ب) ارث بردن سلیمان از داوود
«وَ وَرِثَ سُلیمانَ داود» (22)
آیات قرآن به روشنی اثبات می کند که وارثان پیامبران از آنان ارث می برند و ترکه ی آنان پس از درگذشتشان به عنوان صدقه در میان مستمندان تقسیم نمی شود. پس بسی معلوم وآشکار شد که این یک حدیث جعلی است که ساخته وپرداخته ی ذهن خلیفه است برای غصب فدک!
• بر فرض صحیح بودن حدیث
• طرح یک سؤال
ثانیاً: امام صادق(علیه السّلام) در جواب این پرسش فرمودند: جدم علی (علیه السّلام) در این موضوع از پیامبر گرامی اسلام پیروی کرد. همانطور که حضرت رسول پس از فتح مکه خانه ی خود را که عقیل فروخته بود تصرف نکرد امام علی (علیه السّلام) نیز به همین ترتیب عمل کرد.
• تشکیل پرونده
مورد نزاع : سرزمین فدک /میراثی که از پیامبر باقی مانده بود/سهم ذی القربی که به تصریح قرآن یکی از مصارف خمس غنایم است.
شاکی ومُدعی : دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
طرف شکایت : عامه ی مسلمانان یا بهتر بگوییم ابوبکر
قاضی پرونده : ابوبکر
دستیار یا بهتر بگوییم گرداننده قاضی : عُمر
شاهدان ومدارک مُدعی: مدرک حضرت فاطمه (علیها السّلام) سندی بود که پدرش برای او نوشته بود . وشاهدانش امام علی (علیه السّلام) ، امام حسن ، امام حسین (علیه السّلام) رباح غلام پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اُم ایمن ، اسماء بنت عُمیس
شاهد طرف شکایت: عُمر وابوعبیده
راوی حدیث فدک: ابوسعید خدری صحابی بزرگ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
راوی حدیث جعلی لانُوَّرث : ابوبکر
• مواد و موازین و قوانینی اسلامی که در این مخاصمه استفاده می شود.
الف:اِذا حَکَمتُم بَینَ النّاسِ اَن تَحکُموا بالعَدلِ (23)
« وقتی میان مردم داوری کردید به عدل وداد رفتار کنید»
ب- و ممّن خَلَقنا اُمه یَهدونَ بالحقّ و به یَعدلون (24)
گروهی از مردم که آفریده ایم به راه حق می روند وبه حق داوری می کند.
2- از نظر موازین اسلام وبلکه جهان کسی که در ملکی تصرف دارد مالک شناخته می شود مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
3- هرگاه یک فرد غیرمتصرف مدعی مالکیت چیزی شود که در تصرف دیگری است باید دو شاهد عادل بر مالکیت او گواهی دهند.
4- اگر فرد مدعی برای اثبات ادعای خود شاهدی نداشته باشد قاضی می تواند از فردی که ملک در تصرف او است قسم بگیرد که ملک از آن او باشد.
• بررسی پرونده ی فدک
گواه این ادعا این است که وقتی خلیفه تحت تأثیر سخنان ودلائل حضرت زهرا (علیها السّلام) قرار گرفت را به او باز گرداند اما عُمر مانع این عمل شد اگر قاضی پرونده ، انگیزه ی واقعی اش عمل به قوانین اسلام بود چرا فدک را پس می داد، این ماجرا به خوبی انگیزه ی واقعی مصادره را روشن می کند.
2- مورخان اسلامی نقل می کنند که وقتی آیه ی «آت ذالقربی» نازل شد پیامبر فدک را به فاطمه (علیها السّلام) بخشید. سند این احادیث به ابوسعید خدری منتهی می شود. آیا بر خلیفه لازم نبود که ابوسعید را بخواهد وحقیقت امر را از او بپرسد؟
3- همانطور که قبلاً نیز اشاره شد طبق قوانین اسلامی وبلکه جهان ، کسی که در ملکی متصرف است، مالک شناخته می شود و هرگاه یک فرد غیر متصرف ، مُدعی مالکیت چیزی شود . باید دو شاهد عادل بیاورد. وشکی نیست که سرزمین فدک
در تصرف دختر پیامبر بود وتصرف چند ساله ی او گواه روشن بر مالکیت او
می باشد. با این همه خلیفه ، متصرف بودن فاطمه (علیها السّلام) را نادیده گرفت ونارواتر آنکه به جای اینکه از مُدعی غیرمتصرف شاهد بخواهد از فاطمه (علیها السّلام) که متصرف بود گواه طلبید.
4- تاریخ زندگی خلیفه گواهی می دهد که در بسیاری از موارد ادعای افراد را بدون
گواهی می پذیرفت . اکنون می پرسیم که چگونه خلیفه ادعای هر مُدعی را می پذیرد و از آنها شاهد نمی خواهد ولی درباره ی دختر گرامی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مقاومت می کند و به بهانه ی اینکه او شاهد ودلیل ندارد واز پذیرفتن سخن وی سرباز می زند؟!
با این مدارک روشن؛چرا و به چه دلیل خلیفه از داوری به حق درباره ی فدک خودداری می کند؟
• داوری نهایی درباره ی مسأله ی فدک
1- امیرالمؤمنین (علیه السّلام)
2- امام حسن (علیه السّلام)
3- امام حسین (علیه السّلام)
4- رباح غلام پیامبر
5- اُم ایمن
6- اسماء بنت عُمیس
آیا این شهود برای اثبات مدعای دختر پیامبر کافی نبودند؟!
فرض می کنیم که حضرت زهرا (علیها السّلام) برای اثبات مدعای خویش جز علی (علیه السّلام) واُم ایمن کسی را به دادگاه نیاورد. آیا گواهی این دونفر که یکی از آنها طبق تصریح قرآن مجید، معصوم وپیراسته از گناه بود برای اثبات مدعای او کافی نبود؟!
ثالثاً : اگر خودداری خلیفه ازاین جهت بود که شهود حضرت فاطمه (علیها السّلام) کمتر از حد معین بود. در این صورت موازین قضایی ایجاب می کرد که از او مطالبه ی سوگند کند چرا خلیفه از اجرای این اصل خودداری کرد و نزاع را خاتمه یافته اعلام کرد؟
و سرانجام با توجه به همان انگیزه هایی که سابق بر این بیان کردیم، خلیفه با کارگردانی عُمر ، فدک که هدیه ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به فاطمه (علیها السّلام) بود را ناجوانمردانه پس از غصب ولایت وتصاحب کرسی خلافت، از مالکیت فاطمه(علیها السّلام) بیرون کرد.
منابع ومأخذ :
1- قرآن کریم
2- خطبه ی حضرت زهرا(علیها السّلام)
3- شرح خطبه ی زهرا (علیها السّلام)، دستغیب، عبدالحسین ، ناشردارالکتاب- چاپ 1373 هـ . ش
4- لغت نامه ی دهخدا- علی اکبر دهخدا- چاپ سیروس- اردیبهشت 1351 هـ . ش
5- فروغ ولایت : سبحانی جعفر، مؤسسه ی امام صادق (علیه السّلام)، چاپ اول- 1374 هـ . ش
6- فروغ ابدیت : سبحانی، جعفر، دفتر تبلیغات اسلامی ،قم، چاپ دوازدهم، 1376 هـ . ش
7- تاریخ پیامبر: اسلام سبحانی، جعفر، نشر مشعر.چاپ دارالحدیث .بهار 1384 هـ . ش
8- مسند فاطمه زهرا (علیها السّلام):شیخ الاسلامی سید حسین، ترجمه ی علی حیدری- انتشارات انصاریان، چاپ اول 1383 هـ . ش
9- زندگی نامه ی بانوی مظلومه باقریان- مرتضی
10 – اُسوه النساء: حسینی سید محمد، ویرایش فریبرز، راهدان مفرد، ناشر :مؤلف، چاپ 1381 هـ . ش
11- بحارالانوار،مجلسی، محمد باقر، دارالکتب اسلامیه، چاپ دوم، 1364 هـ . ش
12- علل الشرایع، شیخ صدوق –ترجمه ی محمد جواد ذهنی تهرانی –انتشارات مؤمنین –چاپ ششم،1385 هـ . ش
13- اسرار فدک،محمد باقر انصاری وحسین رجایی ، نشر قم
14- منتهی الآمال قمی ، شیخ عباس، نشر لقمان، چاپ صدر، 1366 هـ . ش
15- ناسخ التواریخ ،محمد تقی لسان الملک سپهر به اهتمام جمشید کیانفر-انتشارات اساطیر 1380 هـ . ش
پی نوشت ها :
12. فروغ ولایت به نقل ازتاریخ طبری ج 3 ص 202
13. فروغ ولایت به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1 ص 133
14. این حقیقت از گفتگوی عُمر با خلیفه به روشنی استفاده می شود وی به ابوبکر گفت: «مردم بندگان دنیا هستند وجز آن هدفی ندارند . توخمس وغنایم را از علی (علیه السّلام) بگیروفدک را ازدست او بیرون آورکه وقتی مردم دست او را خالی دیدند اورا رها کرده وبه تو متمایل می شوند- ناسخ التواریخ – ج زهرا ص22
15. بدین جهت بود که در عصر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فدک ، قریه ی کشاورزی محدود به عنوان خود نبوده بلکه معنای آن خلافت تلقی می شد ودر تأیید این گفتار حضرت علی (علیه السّلام) می فرماید: یک حد فدک کوه احد وحد دیگرش مصر وحد سوم وحد چهارم آن دریاها وجزیره ها وارمنستان است . وامام کاظم(علیه السّلام) نیز بعد از اصرار زیاد هارون الرشید حدود آن را این چنین می فرمایند: «حد اول عدن، حد دوم سمرقند ، حد سوم آفریقا، حد چهارم سیف البحر خزر وارمینه است. بنابراین فدک عنوان دوم از خلافت اسلامی است – رک به فصل ودوازدهم کتاب زندگی بانوی مظلومه به نقل از شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید ج 16 ص 218
16. بحارالانوار ج8 ص 93
17. فروغ ولایت به نقل از شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید ج 16 ص 22
18. احتجاج طبرسی ج1 ص 138، مقدمه معالم،ص 1 به نقل از کلینی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج16 ص 220
19. فروغ ولایت ص 249 به نقل از کتب احادیث
20. در دوران خلافت عمر فدک به امام علی (علیه السّلام) وعباس عمومی پیامبر بازگردانده شد. در دوران خلافت عثمان دراختیار وتصرف مروان قرار گرفت. در دوران معاویه فدک میان سه نفر (مروان- عمروبن عثمان- یزیدبن معاویه) تقسیم شد- در دوران خلافت مروان تماماً در اختیار او قرار گرفت ومروان آن را به عُمر بن عبدالعزیز فرزند خود بخشید . عمر بن عبدالعزیز به جهت گرایشی که به خاندان پیامبر داشت فدک را بازگرداند. وقتی یزیدبن عبدالملک زمام امور را در دست گرفت . فدک را ازفرزندان زهرا(علیها السّلام) بازستاند .در دوران خلافت بنی عباس ، سفاح آن را به عبدالله بن حسن بازگرداند- منصور آن را بازگرفت . مهدی عباسی آن را به اولاد فاطمه (سلام لله علیها) بازگرداند. موسی وهارون آن را پس گرفتند . مأمون فدک را بازگرداند ووقتی متوکل خلیفه شد آن را باز گرفت. و.......از آن دوره به بعد فدک از خاندان نبوت سلب شد . (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 216)
21. مریم 5و6
22. نمل 16
23. نساء 58
24. اعراف 180