ارتباط با امام زمان(ع) در عصر غیبت (6)
داستانها
بعدها سید بن طاووس (م:644) به این کار اهتمام ورزید و داستانهای گوناگونی در کتابهای خود نقل کرده است183.
رفته رفته این داستانها زیاد شد و برخی تحت تأثیر این داستانها قرار گرفتند و روایات عدم امکان رؤیت را کنار گذاشتند و یا نادیده گرفتند و چنین پنداشتند که رؤیت حضرت حجّت در دوران غیبت کبری, امری است مسلم و خدشه ناپذیر.
محدث نوری, از این گروه است. وی, این داستانها را در کتابهای خود انباشته و براساس این داستانها, پنداشته که دیدن امام زمان, خدشه ناپذیر است و مسلم:
(ما روشن کردیم جواز دیدن حضرت را در غیبت کبری, به طور مستوفی. در رساله های: جنةالمأوی و نجم الثاقب, شواهدی بر این مطلب ذکر کردیم که تردیدی باقی نماند و از سید مرتضی و شیخ الطائفه و ابن طاووس تصریح بر این مطلب را آوردیم و برای آنچه درباره تکذیب مدعیان رؤیت آمده, تأویلاتی ارائه کردیم184.)
ما در همین مقال, سخنان سید مرتضی و شیخ طوسی را نقل کردیم و درباره آنها, به شرح سخن گفتیم.
اینک به پاره ای از توجیهات و تأویلات محدث نوری, که در حلّ تضاد بین این داستانها و تکذیب مدعیان رؤیت نقل کرده, می پردازیم:
1. نخستین اشکالی که ایشان بر توقیع (که مدعیان رؤیت را کذاب مفتر می داند) دارد,این است که آن رامرسل و ضعیف می داندکه به شرح از این اشکال پاسخ گفتیم.
2. توجیهی است که علامه مجلسی دارد. وی, زمانی که توقیع را با داستانهایی که نقل کرده, ناسازگار دیده, به توجیه و تأویل توقیع پرداخته است:
(لعلّه محمول علی من یدّعی المشاهدة مع النیابة و إیصال الأخبار من جانبه الی الشیعه, علی مثال السفراء لئلا ینافی الاخبار التی مضت وستأتی فیمن رأه 185.)
شاید توقیع بر کسانی حمل شود که مدعی مشاهده با نیابت از آن بزرگواراند و اخبار را از جانب حضرت, مانند سفیران به شیعیان برسانند, تا با آنچه پیش از این ذکر شد, و پس از این می آید که برخی حضرت را دیده اند, ناسازگاری نداشته باشد.
این توجیه نیز صحیح نمی نماید: اولاً, حضرت, به نماینده خود, سفارش می کند که تو نباید کسی را به جانشینی خود بگماری, چون غیبت تام, آغاز شده است. این بخش از توقیع امام, نفی نیابت می کند.
ثانیاً, به طور مطلق بیان می کند که مدعی مشاهده را, پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی, باید تکذیب کرد و این مطلبی است افزون بر عدم تعیین جانشین.
ثالثاً, با مرگ سمری, نیابت خاص پایان یافته و علمای شیعه, مدعیان نیابت را از این راه تکذیب می کردند و به ذیل توقیع در ردّ آنان استدلال نمی کردند, چون ذیل آن مربوط به تمام مدعیان مشاهده است, نه ادعای همراه با نیابت186.
3. توجیه دیگری که ذکر کرده اند, برگرفته از قصه جزیره خضراء است که قهرمان افسانه, در پاسخ به این اشکال که مدعی مشاهده را باید تکذیب کرد, می گوید:
(این مربوط به زمانی است که دشمنان اهل بیت, زیاد بودند و بنی عباس, بر مردم مسلّط, به گونه ای که شیعه از بیان این مطالب امتناع می ورزید. اما در این زمان, که مدتی طولانی از غیبت می گذرد و دشمنان از دستیابی به حضرت, ناامید شده اند و شهرهای ما از دشمنان و ظلم و کینه آنان به دور است, رؤیت و مشاهده حضرت اشکال ندارد187.)
پاسخ :
کاشف الغطاء, این داستان را غیرصحیح و از باورهای اخباریان می داند که از کتابهای مهجور و متروک گرفته اند:
(ومنها اعتمادهم علی کل روایة حتی ان بعض فضلائهم رأی فی بعض الکتب المهجورة الموضوعة لذکر ما یرویه القصّاص من ان جزیرة فی البحر تدعی الجزیرة الخضراء فیها دور لصاحب الزمان فیها عیاله واولاده فذهب فی طلبها حتی وصل الی مصر فبلغه انها جزیرة فیها طوائف من النصاری. وکأنّه لم یر الاخبار الدالة علی عدم وقوع الرؤیة من احد بعد الغیبة الکبری ولاتتبع کلمات العلماء الدالة علی ذلک189.)
و از اخبار منکر و شکف انگیز اخباریان, اعتماد آنان به هر روایتی است. حتی برخی از فضلای آنان از کتابهای مهجور و ساختگی, حکایتی را می آورند که افسانه سرایان نقل کرده اند: جزیره ای است در دریا, به نام جزیره خضراء و در آن خانه های صاحب الزمان و خانواده و اولادش قرار دارد.او [قهرمان داستان] نیز به آن جا می رود و می بیند که در آن جزیره, گروهی از نصارا وجود دارند.
گویا, او اخباری را که دلالت دارد بر عدم وقوع رؤیت در غیبت کبری, ندیده و نه هم کلمات علما را که بر این مطلب دلالت می کند, تتبع کرده است.
امروزه متأسفانه برخی, دست به انتشار این افسانه زده اند و آن را با جزیره برمودا, تطبیق کرده اند. در برابر, عالمان بصیری, به این افسانه پاسخ داده اند و ساحت امام عصر(عج) را از این موهومات, مبرا دانسته اند.
محدث نوری نیز, داستانی نقل می کند که از محتوای آن برمی آید که داستان جزیره خضراء, موهوم است190.
شهید قاضی طباطبایی پس از نقل استدلال محدث نوری: (محجوب بودن آنان از انظار خلایقِ با عموم قدرت خدای تعالی بُعدی ندارد191) می نویسد:
(واما حیاة مولانا الامام المهدی المنتظر, ارواحنا فداه, واثباتها فلااحتیاج لنا فی اثباتها الی هذه الحکایات و القصص وسردها فی الکتب مع ان الله تعالی علی کل شئ قدیر ودلالة الایات القرآنیة والاخبار المتواترة بطرق السنة والشیعة وضرورة مذهب الامامیة کافیة فی اثباتها مع اثبات العلم الیوم امکان الخلود للانسان فی الدنیا آلافاً من السنین وکذا لااحتیاج الی القول بانه, علیه السلام, یعیش فی الاقلیم الثامن او فی جابلقا او جابلسا او انه یعیش ببدنه المثالی البرزخی وامثال هذه الاقاویل المنکرة المزخرفة المخالفة لضرورة مذهب الإمامیّة فانها من الدعاوی التی لادلیل علیها اصلاً192.)
زندگی امام مهدی منتظر, ارواحنا فداه, و اثبات آن, نیاز به این حکایتها و قصه ها ندارد که ما آنها را وارد کتابها کنیم. با این که خدا بر هر کاری تواناست و آیات قرآن بر این دلالت دارد و اخبار متواتر, از طریق سنی و شیعه و ضرورت مذهب, در اثبات وجود آن حضرت, کافی است. افزون بر این, امروز دانش بشری, امکان جاودانگی انسان را در دنیا اثبات کرده و یک انسان می تواند هزاران سال زندگی کند. و همین طور, نیازی نیست به این که بگوییم آن حضرت در اقلیم هشتم, یا در جابلقا و یا جابلسا زندگی می کند, یا حضرت با بدن مثالی زندگی می کند و از این گونه سخنان غیرواقعی که مخالف ضرورت مذهب امامیه است و از ادعاهایی است که اصلاً دلیلی بر آن نیست.
2. این توجیه, با آنچه در توقیع آمده, سازگار نیست; زیرا بیان می کند که مدعی مشاهده را پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی باید تکذیب کرد و او (کذّاب مفتر) است و این تفاوتی بین دوران بنی عباس و غیر آن قائل نشده است.
3. در همان حکایت جزیره خضراء, قهرمان داستان که مدعی است, به شش واسطه به امام می رسد, تصریح دارد که خود حضرت را ندیده است193, با این که ادعای نیابت خاص را دارد, برخلاف توقیع. چگونه کسی که برابر داستان, در کنار حضرت, به سر می برد, حضرت را دیدار نکند, اما دیگران چنین ادعایی بکنند. حتی فیض کاشانی, که به گونه ای داستان جزیره خضراء را پذیرفته194 و در نوادرالاخبار آن را نقل کرده, معتقد است که در عصر غیبت کبری, امکان ارتباط و دیدار با حضرت وجود ندارد: (فان فی الطویلة لیس لشیعته الیه سبیل195.)
تأویلات دیگری نیز محدث نوری برای توقیع ذکر کرده که به برخی از آنها در ضمن اشاره کردیم و برخی ارزشی ندارند که به بحث درباره آنها بپردازیم.
با تحقیقی که درباره توقیع ارائه دادیم, شکی در درستی آن نیست. بر همین اساس, علامه بحرالعلوم, که داستانهایی درباره ملاقات وی با حضرت حجت(عج) نقل کرده اند196, در توقیعات مفید تردید می کند197 و سعی می ورزد, توجیهایی ارائه دهد و به آن پاسخ دهد.
توقیعات شیخ مفید
در درستی این توقیعات, تردیدهایی وجود دارد. این توقیعات را برای نخستین بار, ابومنصور طبرسی, از علمای قرن ششم, بدون سند, پس از نزدیک به صد سال که از فوت شیخ مفید می گذرد, در احتجاج, نقل می کند. آن گاه شاگرد وی, ابن شهر آشوب (م:588) به آن اشاره می کند199. شاگرد ابن شهرآشوب, ابن بطریق(م:600)200 آنها را مطرح کرده است201.
اما شاگردان مفید: سید مرتضی, نجاشی, شیخ طوسی, ابویعلی جعفری, ابوالفتح کراجکی, سلاربن عبدالعزیز دیلمی و… با این که تألیفات فراوانی داشته اند, به این توقیعات, اشاره نکرده ٌند.
علامه بحرالعلوم طباطبایی نیز در این توقیعات, در کتاب رجالی خود202 و آقای خویی در معجم رجال الحدیث203, تردید کرده اند. پیش بینی این توقیعات از حوادث آینده دلیل بر درستی آن نخواهد بود, زیرا آنچه به دست ما رسیده پس از حوادث بوده که امکان جعل آنها می رود.
نگاهی به حکایات
بیشتر داستانهای نقل شده از افراد عادی و معمولی است که در مواردی, ادعای مشاهده حضرت را نداشته اند, بلکه دیگران چنین مطلبی را پنداشته اند.
درپاره ای از این داستانها, اگر دقت کافی بشود, با امام زمان تطبیق ندارند.
برخی از ادعاهای مطرح شده, همراه معجزه و برخی بدون آن است. می توان ادعا کرد, تمام علما و فقهای بزرگواری که به آنها نسبت دیدار و ارتباط با حضرت را داده اند,نه در کتابهای خود, چنین ادعایی را مطرح کرده اند و نه در جای دیگر. این خود, دلیلی است بر غیر واقعی بودن نسبتها. اگر فرض را بر وقوع چنین دیدارهایی بگذاریم, چون معتقد بودند مدعی دیدار را باید تکذیب کرد, به اظهار چنین مطلبی نپرداخته اند.
پاره ای از داستانهای نقل شده, سالها بعد به کتابها راه یافته که جای تأمل دارد و در درستی آنها باید شک کرد.
آنچه محدث نوری در کتابهای خود, از تاریخ قدیم قم, به نقل از مونس الحزین نقل کرده است204, صحیح به نظر نمی رسد و از جهات گوناگون در آن, تردید کرده اند:
1. در وجود چنین مطالبی در تاریخ قدیم قم, تردید است205.
2. برای شیخ صدوق, کتابی به نام (مونس الحزین) ذکر نشده است.
3. داستان نقل شده, با حوادث تاریخی, سازگار نیست, مگر این که دوران وقوع آن را در غیبت صغری بدانیم, آن گونه که برخی احتمال داده اند.
برخی داستانهای دیگر نیز, بافاصله زمانی زیاد وارد کتابها شده و امروز, در دسترس قرار گرفته است. از جمله: آنچه به علامه حلی (م:726) نسبت داده اند, در رابطه با دیدار امام زمان. اینها, دلیلی ندارد جز این که بر سر زبانها افتاده اند, چه نقل ملاصفرعلی در قصص العلماء206, چه نقل قاضی نوراللّه شوشتری (م:1019) در مجالس المؤمنین.
قاضی نوراللّه شوشتری می نویسد:
(گویا علامه, بین خواب و بیداری, با حضرت گفت وگوی داشته, تا وی را در استنساخ کتاب یکی از مخالفان, یاری کند207.)
محدث نوری می نویسد:
(بهتر این است که بگوییم: گفت وگو در خواب بوده است208.)
ظاهراً رواج این داستانها, از زمان سیدبن طاووس به بعد بوده است ایشان با این که امکان رؤیت را در دوران غیبت, غیر ممکن ندانسته, ولی خود چنین ادعایی نکرده و فقط در یک مورد, بیان کرده که دعای حضرت را شنیده است209.
نقل این داستانها, اختصاصی به شیعه ندارد, بلکه برخی از علمای اهل سنت نیز, که اعتقاد به مهدی داشته اند, داستانهایی نقل کرده اند که از خود داستان نادرستی آن, فهمیده می شود.
علمای شیعه نیز, برای اثبات این که دیگران به مهدی اعتقاد دارند آن داستانها را نقل کرده اند, از جمله نوشته اند:
(مردی مدتی شرابخوار و عیاش بود, بعد توبه کرد و در مسجد اموی دمشق وصف مهدی را شنید. به وی علاقه مند شد. در یکی از روزها که با تأثر در مسجد نشسته بود, مردی دست به پشت وی زد و گفت: من مهدی هستم که دنبالش می گردی, چند روزی از وی خواست که خانه ای به او اختصاص دهد و مهدی یک هفته در آن جا ماند210.)
یا سید مهدی شیوخی (م1287هـ.ق.) در کتاب بوارق الحقایق, که شرح سفرهای اوست, داستانهایی نقل می کند که با هیچ عقل سلیمی سازگار نیست, از جمله ادعا می کند:
دوبار, با خضر دیدار داشته است.
در طوس, مهدی(ع) را دیده و ایشان آیات و اورادی را در دهان وی, فوت کرده است. در این دیدار, امام زمان, چند کلمه به فارسی, با لهجه افغانی گفته, او مطلب را فهمیده, امّا زمانی که او, چند واژه به فارسی می گوید, حضرت متوجه مقصود وی نمی شود, از این روی, برای آن حضرت توضیح می دهد211.
از این داستانهای به دور از عقل و مبانی و ناسازگار با روایات فراوان, که شرح آنها گذشت, در کتابها و نوشته ها زیاد راه یافته و متأسفانه بدون هیچ کنترل و دقتی, در دسترس همگان قرار گرفته است و این اندیشه ناب و باور مقدس و سازنده و تحول آفرین شیعه را با خرافات و دروغها و افسانه پردازیها در هم آمیخته اند که جا دارد اهل فکر و اندیشه این هجوم شوم را دفع کنند و نگذارند باور به مهدی(عج) با این موهومات, خدای ناخواسته, خدشه دار گردد.
خلاصه:
2. در دوران غیبت صغری, گروهی به خدمت حضرت رسیده اند, ولی از طریق سفیران و نایبان خاص.
3. آغاز غیبت کبری, با مرگ آخرین سفیر حضرت, علی بن محمد سمری, در سال 329 شروع و اکنون نیز ادامه دارد. براین اساس, مدعیان نیابت پس از فوت آخرین سفیر, تکذیب می شوند.
4. توقیع شریفی که شش روز پیش از مرگ سمری صادر شده, از جهت سند و دلالت هیچ اشکالی ندارد و راوی آن, از مشایخ ثقه شیخ صدوق است و دربردارنده معجزه.
5. توقیع, مشاهده حضرت را در دوران غیبت کبری, تا هنگام خروج سفیانی نفی می کند و مدعی مشاهده را (کذّاب مفتر) می شناسد و تفاوتی ندارد که وی مدعی نیابت باشد, یا نباشد. مدعی اعم است از این که در ادعای خود, راست بگوید یا دروغ, البته در صورتی که با معجزه ای رخ نماید که اثبات آن نیاز به دلیل نداشته باشد, ظاهراً توقیع با آن مخالفتی ندارد.
6. افزون بر توقیع, از سه دسته از روایات, نفی رؤیت و ارتباط با حضرت در غیبت کبری استفاده می شود. در یک دسته تصریح شده بود که حضرت, در مراسم حج شرکت می کند, مردم را می بیند, ولی مردم حضرت را نمی بینند و نمی شناسند.
7. حضرت حجت(عج), در جمع مردم حضور می یابد و به آنان سلام می کند. امّا مردم حضرت را نمی شناسند, بسان یوسف. بنابراین, به هیچ وجه زندگی ایشان در بدن مثالی یا به صورت روح مجرد نیست.
8. بزرگانی مانند: سید مرتضی, شیخ طوسی که امکان ارتباط و مشاهده حضرت را مطرح کرده اند, فقط در پاسخ از اشکال بوده و این مطلب را به گونه احتمال ارائه داده اند.
9. فقط یک دسته از روایات, امکان دیدار با حضرت را برای خادمان ایشان (موالی خاصه) اثبات می کرد و دلیلی بر امکان ملاقات و ارتباط دیگران وجود ندارد. شیخ مفید بر این اساس, امکان ارتباط را مختص به این گروه می دانست.
10. ذکر نام اصلی و کنیه حضرت, برابر نظر گروهی از علمای شیعه, اشکال ندارد و گروهی از بزرگان که بردن نام حضرت را در محافل جایز نمی دانند, ظاهراً نوشتن نام اصلی و کنیه ایشان را در کتابها روا می دانند.
11. بزرگانی که از آنان حکایت دیدار با حضرت حجت نقل شده, خود در این باره ادعایی نکرده اند.
12. اگر فرض را بر امکان مشاهده و ارتباط با حضرت بدانیم, برابر صریح توقیع, دیدارکنندگان حق اظهار آن را ندارند و به تعبیر شیخ طوسی, خود می دانند و نفس خویش و از این روی, اگر کسی ادعای رویت و مشاهده کند, باید تکذیب شود; چرا که امام عصر, وی را (کذاب مفتر) معرفی کرده است.
پی نوشت ها :
182. (الخرائج والجرائح), ج475/1; (بحارالانوار), ج56/52.
183. (فرج المهوم) 247/, رضی, قم.
184. (مستدرک الوسائل), ج519/3, چاپ سنگی.
185. (بحارالأنوار), ج151/52.
186. (کتاب الغیبة) شیخ طوسی 412/.
187. (جنة المأوی), چاپ شده در (بحارالأنوار), ج319/53; ج171/52. مجلسی این داستان را در باب مستقلی ذکر کرده چون به آن اعتماد کامل نداشته است.
188. (طبقات اعلام الشیعه, قرن هشتم), آقا بزرگ تهرانی 145/.
189. (حق المبین), 87/, چاپ سنگی; (انوار النعمانیة), نعمت الله جزائری, تحقیق و حواشی از قاضی طباطبائی, ج64/2, تبریز.
190. (نجم الثاقب) 349/.
191. (همان مدرک) 347/.
192. (الانوار النعمانیه), ج69/2, پاورقی; (اربعین), قاضی طباطبایی.
193. (نوادر الاخبار), فیض کاشانی 304/.
194. (وافی), ج402/2.
195. (همان مدرک) 412/.
196. (در انتظار خورشید ولایت), عبدالرحمان انصاری 149/, حکایت 2, 3, 4.
197. (رجال), بحرالعلوم, ج320/3.
198. (احتجاج) طبرسی, تحقیق محمد باقر موسوی خرسان, ج495/2, 497,499 . اعلمی, بیروت.
199. (معالم العلماء), ابن شهر آشوب 101/. از این که شهرآشوب می نویسد: (سبب توقیع را در مناقب ذکر کرده ام) و در چاپ موجود مناقب, مطلبی در این باره نیست, استفاده می شود, بخشی از کتاب مناقب آل ابی طالب, از بین رفته است.
200. (الذریعة), آقا بزرگ تهرانی,ج 334/15.
201. (لؤلؤ البحرین), محدث بحرانی 367/; (مستدرک الوسائل), محدث نوری, ج518/3.
202. (رجال), بحرالعلوم, ج320/3.
203. (معجم رجال الحدیث), 209/17.
204. (کلمه طیبه) 461/; (نجم الثاقب) 247/, حکایت اول; (جنة المأوی), چاپ شده در (بحارالأنوار), ج230/53, حکایت 8.
205. (تاریخ قم) محمد حسین ناصر الشریعه, تعلیق علی دوانی 153/, دارالفکر, قم (کتاب شناسی تاریخ قم), حسین مدرسی 321, چاپ حکمت, قم; (خلاصه البلدان), صفی الدین, محمد بن محمد هاشم حسینی قمی, مقدمه.
206. (قصص العلماء), تنکابنی 359/, علمیه اسلامیه.
207. (مجالس المؤمنین), قاضی نوراللّه شوشتری, ج573/1, اسلامیه, تهران.
208. (جنة المأوی), چاپ شده در (بحارالانوار), ج252/53, حکایت 22; (نجم الثاقب) 294, حکایت 15.
209. (مهج الدعوات), سیدبن طاووس 296/.
210. (المهدی) سید صدرالدین صدر 149/, دار الزهراء, بیروت.
211. (بوارق الحقایق), بهاء الدین محمد مهدی الشیوخی, تحقیق عبدالحکیم بن سلیم بن عبدالباب 318/ مکتبة النجاح, طرابلس, لیبیا.