من دوستدار روي خوش و موي دلکشم

مدهوش چشم مست و مي صاف بي‌غشم من دوستدار روي خوش و موي دلکشم آن گه بگويمت که دو پيمانه درکشم گفتي ز سر عهد ازل يک سخن بگو
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من دوستدار روي خوش و موي دلکشم
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
من دوستدار روي خوش و موي دلکشم

شاعر : حافظ

مدهوش چشم مست و مي صاف بي‌غشم من دوستدار روي خوش و موي دلکشم
آن گه بگويمت که دو پيمانه درکشم گفتي ز سر عهد ازل يک سخن بگو
حالي اسير عشق جوانان مه وشم من آدم بهشتيم اما در اين سفر
استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم در عاشقي گزير نباشد ز ساز و سوز
من جوهري مفلسم ايرا مشوشم شيراز معدن لب لعل است و کان حسن
حقا که مي نمي‌خورم اکنون و سرخوشم از بس که چشم مست در اين شهر ديده‌ام
چيزيم نيست ور نه خريدار هر ششم شهريست پر کرشمه حوران ز شش جهت
گيسوي حور گرد فشاند ز مفرشم بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوي دوست
آيينه‌اي ندارم از آن آه مي‌کشم حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط