در خرابات مغان نور خدا ميبينم
شاعر : حافظ
اين عجب بين که چه نوري ز کجا ميبينم |
|
در خرابات مغان نور خدا ميبينم |
خانه ميبيني و من خانه خدا ميبينم |
|
جلوه بر من مفروش اي ملک الحاج که تو |
فکر دور است همانا که خطا ميبينم |
|
خواهم از زلف بتان نافه گشايي کردن |
اين همه از نظر لطف شما ميبينم |
|
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب |
با که گويم که در اين پرده چهها ميبينم |
|
هر دم از روي تو نقشي زندم راه خيال |
آن چه من هر سحر از باد صبا ميبينم |
|
کس نديدهست ز مشک ختن و نافه چين |
که من او را ز محبان شما ميبينم |
|
دوستان عيب نظربازي حافظ مکنيد |
|