خيز تا از در ميخانه گشادي طلبيم

به ره دوست نشينيم و مرادي طلبيم خيز تا از در ميخانه گشادي طلبيم به گدايي ز در ميکده زادي طلبيم زاد راه حرم وصل نداريم مگر
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خيز تا از در ميخانه گشادي طلبيم
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
خيز تا از در ميخانه گشادي طلبيم

شاعر : حافظ

به ره دوست نشينيم و مرادي طلبيم خيز تا از در ميخانه گشادي طلبيم
به گدايي ز در ميکده زادي طلبيم زاد راه حرم وصل نداريم مگر
به رسالت سوي او پاک نهادي طلبيم اشک آلوده ما گر چه روان است ولي
اگر از جور غم عشق تو دادي طلبيم لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
مگر از مردمک ديده مدادي طلبيم نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد
به شکرخنده لبت گفت مزادي طلبيم عشوه‌اي از لب شيرين تو دل خواست به جان
از خط غاليه ساي تو سوادي طلبيم تا بود نسخه عطري دل سودازده را
ما به اميد غمت خاطر شادي طلبيم چون غمت را نتوان يافت مگر در دل شاد
خيز تا از در ميخانه گشادي طلبيم بر در مدرسه تا چند نشيني حافظ


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط