يا رب آن آهوي مشکين به ختن بازرسان
شاعر : حافظ
وان سهي سرو خرامان به چمن بازرسان |
|
يا رب آن آهوي مشکين به ختن بازرسان |
يعني آن جان ز تن رفته به تن بازرسان |
|
دل آزرده ما را به نسيمي بنواز |
يار مه روي مرا نيز به من بازرسان |
|
ماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسند |
يا رب آن کوکب رخشان به يمن بازرسان |
|
ديدهها در طلب لعل يماني خون شد |
پيش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان |
|
برو اي طاير ميمون همايون آثار |
بشنو اي پيک خبرگير و سخن بازرسان |
|
سخن اين است که ما بي تو نخواهيم حيات |
به مرادش ز غريبي به وطن بازرسان |
|
آن که بودي وطنش ديده حافظ يا رب |
|