زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست
شاعر : حافظ
در حق ما هر چه گويد جاي هيچ اکراه نيست |
|
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست |
در صراط مستقيم اي دل کسي گمراه نيست |
|
در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست |
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست |
|
تا چه بازي رخ نمايد بيدقي خواهيم راند |
زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست |
|
چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش |
کاين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست |
|
اين چه استغناست يا رب وين چه قادر حکمت است |
کاندر اين طغرا نشان حسبه لله نيست |
|
صاحب ديوان ما گويي نميداند حساب |
کبر و ناز و حاجب و دربان بدين درگاه نيست |
|
هر که خواهد گو بيا و هر چه خواهد گو بگو |
خودفروشان را به کوي مي فروشان راه نيست |
|
بر در ميخانه رفتن کار يک رنگان بود |
ور نه تشريف تو بر بالاي کس کوتاه نيست |
|
هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست |
ور نه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست |
|
بنده پير خراباتم که لطفش دايم است |
عاشق دردي کش اندربند مال و جاه نيست |
|
حافظ ار بر صدر ننشيند ز عالي مشربيست |
|