ز در درآ و شبستان ما منور کن

هواي مجلس روحانيان معطر کن ز در درآ و شبستان ما منور کن پياله‌اي بدهش گو دماغ را تر کن اگر فقيه نصيحت کند که عشق مباز
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز در درآ و شبستان ما منور کن
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
ز در درآ و شبستان ما منور کن

شاعر : حافظ

هواي مجلس روحانيان معطر کن ز در درآ و شبستان ما منور کن
پياله‌اي بدهش گو دماغ را تر کن اگر فقيه نصيحت کند که عشق مباز
بيا بيا و تماشاي طاق و منظر کن به چشم و ابروي جانان سپرده‌ام دل و جان
به بام قصر برآ و چراغ مه برکن ستاره شب هجران نمي‌فشاند نور
به تحفه بر سوي فردوس و عود مجمر کن بگو به خازن جنت که خاک اين مجلس
به يک کرشمه صوفي وشم قلندر کن از اين مزوجه و خرقه نيک در تنگم
کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن چو شاهدان چمن زيردست حسن تواند
تو کار خود مده از دست و مي به ساغر کن فضول نفس حکايت بسي کند ساقي
بيا و خرگه خورشيد را منور کن حجاب ديده ادراک شد شعاع جمال
حوالتم به لب لعل همچو شکر کن طمع به قند وصال تو حد ما نبود
بدين دقيقه دماغ معاشران تر کن لب پياله ببوس آنگهي به مستان ده
ز کارها که کني شعر حافظ از بر کن پس از ملازمت عيش و عشق مه رويان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط