ساقي بيار باده که ماه صيام رفت
شاعر : حافظ
درده قدح که موسم ناموس و نام رفت |
|
ساقي بيار باده که ماه صيام رفت |
عمري که بي حضور صراحي و جام رفت |
|
وقت عزيز رفت بيا تا قضا کنيم |
در عرصه خيال که آمد کدام رفت |
|
مستم کن آن چنان که ندانم ز بيخودي |
در مصطبه دعاي تو هر صبح و شام رفت |
|
بر بوي آن که جرعه جامت به ما رسد |
تا بويي از نسيم مياش در مشام رفت |
|
دل را که مرده بود حياتي به جان رسيد |
رند از ره نياز به دارالسلام رفت |
|
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه |
قلب سياه بود از آن در حرام رفت |
|
نقد دلي که بود مرا صرف باده شد |
مي ده که عمر در سر سوداي خام رفت |
|
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود |
گمگشتهاي که باده نابش به کام رفت |
|
ديگر مکن نصيحت حافظ که ره نيافت |
|