شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت

شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت روي مه پيکر او سير نديديم و برفت گويي از صحبت ما نيک به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت

شاعر : حافظ

روي مه پيکر او سير نديديم و برفت شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت گويي از صحبت ما نيک به تنگ آمده بود
وز پي اش سوره اخلاص دميديم و برفت بس که ما فاتحه و حرز يماني خوانديم
ديدي آخر که چنين عشوه خريديم و برفت عشوه دادند که بر ما گذري خواهي کرد
در گلستان وصالش نچميديم و برفت شد چمان در چمن حسن و لطافت ليکن
کاي دريغا به وداعش نرسيديم و برفت همچو حافظ همه شب ناله و زاري کرديم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط