به جان او که گرم دسترس به جان بودي

کمينه پيشکش بندگانش آن بودي به جان او که گرم دسترس به جان بودي اگر حيات گران مايه جاودان بودي بگفتمي که بها چيست خاک پايش را
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به جان او که گرم دسترس به جان بودي
عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت
به جان او که گرم دسترس به جان بودي

شاعر : حافظ

کمينه پيشکش بندگانش آن بودي به جان او که گرم دسترس به جان بودي
اگر حيات گران مايه جاودان بودي بگفتمي که بها چيست خاک پايش را
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودي به بندگي قدش سرو معترف گشتي
چو اين نبود و نديديم باري آن بودي به خواب نيز نمي‌بينمش چه جاي وصال
کي اش قرار در اين تيره خاکدان بودي اگر دلم نشدي پايبند طره او
به دل دريغ که يک ذره مهربان بودي به رخ چو مهر فلک بي‌نظير آفاق است
که بر دو ديده ما حکم او روان بودي درآمدي ز درم کاشکي چو لمعه نور
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودي ز پرده ناله حافظ برون کي افتادي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط