هزار جهد بکردم که يار من باشي
شاعر : حافظ
مرادبخش دل بيقرار من باشي |
|
هزار جهد بکردم که يار من باشي |
انيس خاطر اميدوار من باشي |
|
چراغ ديده شب زنده دار من گردي |
تو در ميانه خداوندگار من باشي |
|
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند |
اگر کنم گلهاي غمگسار من باشي |
|
از آن عقيق که خونين دلم ز عشوه او |
گرت ز دست برآيد نگار من باشي |
|
در آن چمن که بتان دست عاشقان گيرند |
دمي انيس دل سوکوار من باشي |
|
شبي به کلبه احزان عاشقان آيي |
گر آهويي چو تو يک دم شکار من باشي |
|
شود غزاله خورشيد صيد لاغر من |
اگر ادا نکني قرض دار من باشي |
|
سه بوسه کز دو لبت کردهاي وظيفه من |
به جاي اشک روان در کنار من باشي |
|
من اين مراد ببينم به خود که نيم شبي |
مگر تو از کرم خويش يار من باشي |
|
من ار چه حافظ شهرم جوي نميارزم |
|